اي مشک خطا خط سياهت اي مشک خطا خط سياهتشاعر : عطار خورشيد درم خريد ماهتاي مشک خطا خط سياهتسر سبزتر از خط سياهتهرگز به خطا خطي نيفتادجان همه عاشقان سپاهتدر عالم حسن پادشاهيمينتوان خواند پادشاهتچون بنده شدند پادشاهانتجويان جويان ز دير گاهتگردان گردان سپهر سرکشتا ذره بود ز خاک راهتبر خاک از آن فتاد خورشيدعشاق چو کژ نهي کلاهتچون چين قبا به هم درافتندچون کس نرسد به يک گناهتدر عشق تو زهد چون توان کرددل نرم نشد ز هيچ آهتبس آه که عاشقانت کردنددرهم بندي به بارگاهتهرگز نرسد ور آن همه آهصد فتنه نشسته در پناهتآن دم که ز پرده رخ نماييصد خوزستان زکات خواهتوانگه که ز لب شکر گشايياين صدقه فتد به جايگاهتگر تو شکري دهي به عطار