پشتا پشت است با تو کارم شاعر : عطار تو فارغ و من در انتظارم پشتا پشت است با تو کارم سر نه چو سرشک در کنارم اي موي ميان بيا و يکدم زان بي تو هميشه بي قرارم ديري است که با توام قراري است در عشق تو نقد اختيارم خون ميگريم که قلب افتاد برده است غم تو روزگارم اي صد شادي به روزگارت بيرون ز غم تو نيست کارم تا يک نفسم ز عمر باقي است از حد بيرون شمار دارم با حلقهي بي شمار زلفت با زلف تو کي رسد شمارم گر زير و زبر شود دو عالم اي...