اي مرا زندگي جان از تو

اي مرا زندگي جان از تو شاعر : عطار زنده بينم همه جهان از تو اي مرا زندگي جان از تو هر شب از شرم، پر فغان از تو به زمين مي فرو شود خورشيد شکر گويم به صد زبان از تو گر زباني دهي به يک شکرم که کمر ماند بي ميان از تو دست چون در کمر کنم با تو اين چه شيوه است صد فغان از تو بار ندهي و پيش خود خواني ليک جان کرده‌ام نهان از تو دل ز من بردي و نگفتم هيچ که مرا هست بيم جان از تو نتوانم که باز خواهم دل کين بدادم ز بيم آن از تو جان رها...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي مرا زندگي جان از تو
اي مرا زندگي جان از تو
اي مرا زندگي جان از تو

شاعر : عطار

زنده بينم همه جهان از تواي مرا زندگي جان از تو
هر شب از شرم، پر فغان از توبه زمين مي فرو شود خورشيد
شکر گويم به صد زبان از توگر زباني دهي به يک شکرم
که کمر ماند بي ميان از تودست چون در کمر کنم با تو
اين چه شيوه است صد فغان از توبار ندهي و پيش خود خواني
ليک جان کرده‌ام نهان از تودل ز من بردي و نگفتم هيچ
که مرا هست بيم جان از تونتوانم که باز خواهم دل
کين بدادم ز بيم آن از توجان رها کن به من چو دل بردي
صبر کفر است يک زمان از تودعوي صبر چون کنم که مرا
که شود محو جاودان از تواثر وصل تو کسي يابد
نتوان يافت نشان از توتا نشاني ز خلق مي‌ماند
نيست عطار را امان از توعاشقان را خط امان دادي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما