چرخه توليد و مصرف علم در نظام آموزشي
چكيده
اما اين سه ضلع مثلث در حوزههاي علوم انساني، به ويژه در تعليم و تربيت، استحكام لازم را ندارد. نظام آموزش و پرورش براي ارتقاء كمي و كيفي ارتباط و تعامل سه ضلع مذكور بايد پژوهش را محور كار خود قرار دهد.
اقدامپژوهي، پژوهشهايي است كه به وسيله معلمان يا مديران سطوح پايينتر انجام ميشود كه هدف حل مشكلات و مسائل واقعي مربوط به فرايند ياددهي ـ يادگيري است. پژوهشسنجي به معناي سنجش كيفيت پژوهشهايي است كه در يك زمينه خاص انجام گرفتهاند و فراپژوهش به معناي تفسير، نتيجهگيري و يافتههاي پژوهشهايي است كه موضوع مشتركي را دنبال كردهاند. در نتيجه پژوهشسنجي و فراپژوهش، اطلاعات و دادههايي گردآوري ميشود كه بايد بعد از خلاصه و سازماندهيشدن در اختيار كساني قرار گيرد كه ميتواند براي آنها مفيد و حتي حياتي باشد.
سياست، پژوهش و عملكرد حرفهاي
همان گونه كه اشاره شد، اين سه دسته فعاليت، در تمام حوزهها از جمله نظام آموزش و پرورش وجود دارد. سياستگذاران به تعيين خطمشيهايي ميپردازند كه نوع و جهت فعاليتهاي مديران پاييندست، متخصصان و افراد حرفهاي را مشخص ميكند. متخصصان يا افراد حرفهاي با توجه به سياستهاي تعيين شده و با تكيه بر دانش موضوعي خود، فعاليتها و عملكردهاي اصلي حوزه مورد نظر را بر دوش ميكشند. براي آنكه تصميمهاي سياستگذاران و برنامهريزان، به زبان ساده "درست " اتخاذ شده باشد، بايد بر مبناي دادههايي باشد كه پژوهشگران در اختيار آنها قرار ميدهند. پژوهشگران افزون بر تهيه اطلاعات و دادههاي علمي و آماري براي سياستگذاران، بايد به چالشها و مسائل پيشروي متخصصان و افراد حرفهاي نيز بينديشند. بنابراين، هرچه تعامل بين اين سه نوع فعاليت (سياست، پژوهش و عملكرد حرفهاي) بيشتر باشد، رشد و تكامل حوزه مورد نظر، شتاب بيشتري خواهد گرفت. اين سه نوع فعاليت، به منزله سه ضلع اساسي مثلث هر حوزه به شمار ميروند.
از ديدگاه بينالمللي، شكافي كه در حال حاضر بين پژوهش، سياست، و عملكردحرفهاي وجود دارد، مسئله نگران كنندهاي شده است. براي نمونه، پژوهشهايي كه در برخي زمينهها از جمله تعليم و تربيت انجام ميشود، عملاً موجب ارتقاي عملكرد حرفهاي افراد شاغل در اين زمينهها (از جمله معلمان، مديران و برنامهريزان آموزشي) نميشود؛ بدين معنا كه پژوهشگران، از مسائل و مشكلات واقعي و عملي بياطلاعند يا به مقتضاي برخي مسائل به آنها بيتوجهي ميكنند. از اينرو، حتي اگر پژوهشهاي مورد نظر از لحاظ علمي خوب باشند، به يقين از ديد افراد حرفهاي، يا آن دسته از افرادي كه در آن زمينه شاغل هستند، پنهان خواهد ماند. در كنار اين، پژوهشهايي نيز به چشم ميخورد كه افرادي آنها را انجام دادهاند كه دانش كافي را در زمينه مورد نظر نداشتهاند. در چنين حالتي، فرايند پژوهش بيشتر "پاسخ به سؤال " است نه "حل مسئله ". توضيح آنكه پاسخ به سؤال، در بستري از جهل شكل ميگيرد، اما حل مسئله در بستري از دانش؛ يعني اگر پژوهشگر، دانش كافي در زمينه مورد نظر را نداشته باشد، قادر به تشخيص مسئله و حل آن نخواهد بود. بدين لحاظ، پژوهش او بيشتر نوعي آموزش انفرادي و پاسخ به سوال خواهد بود و كمتر ميتواند به مسئلهگشايي بينجامد.
شكاف بين اضلاع مثلث مورد نظر، در برخي حوزههاي علوم انساني، بهويژه در حوزه تعليم و تربيت بسيار زياد است. اين موضوع در مورد دو ضلع سياست و پژوهش نيز صادق است، و متأسفانه اين دو نيز از يكديگر دور ماندهاند؛ يعني سياستگذاران تعليم و تربيت عموماً از يافتهها و نتايج پژوهشهاي علوم تربيتي بياطلاع ميمانند يا به آنها توجه كافي نميكنند. از اينرو، براي اينكه اين دو ضلع نيز بتوانند با يكديگر تبادل دانش و آگاهي داشته باشند، الزاماً بايد يك محور مشترك داشته باشند. اما برخلاف حوزه تعليم و تربيت، امروزه پژوهش در صنعت و اقتصاد، اهميت فوق العادهاي دارد، به طوري كه طي پانزده تا بيست سال گذشته، مشاهده شده است. شركتهايي كه در بخش پژوهش سرمايهگذاري نكردهاند، مجبور شدهاند تغيير روش دهند و عملاً به يك سري آژانسهاي خدماتي تبديل شوند، و صرفاً براي شركتهاي بزرگي كار كنند كه در آن زمينه پيشتاز هستند، از اينرو، نظم نو كاري، پژوهش را به عامل ضرور تبديل كرده است. [ 1 ]
در حال حاضر، در مجامع آكادميك غرب، گروه فراواني تمايل دارند كه از تعليم و تربيت يا در اصطلاح أخص آن آموزش و تدريس، به صورت حرفه مستند [ 2 ] ياد كنند. اگرچه اين اصطلاح چندان گويا و روشن نيست، براي آموزش، به منزله حرفهاي مبتني بر پژوهش، ارزش قائل است، و تأكيد ميكند كه عملكرد افراد شاغل يا مرتبط با حوزه آموزش، الزاماً بايد بر نتايج و يافتههاي پژوهش مبتني باشد. با وجود اين، در دو دهه گذشته شكاف ايجاد شده بين حوزه پژوهش و آموزش كاملاً احساس شد. بدين ترتيب، در اواسط دهه 1990، براي برقراري ارتباط نزديك بين پژوهش و كاربرد يافتههاي آن در عمل، و تجهيز معلمان به ابزار پژوهش، آژانس تربيت معلم انگلستان (TTA) [ 3 ] به برگزاري همايش بزرگ و معتبري اقدام كرد كه پيامدهاي مفيدي را براي جامعه تعليم و تربيت انگلستان به همراه داشت. از جمله آنكه، اين همايش بر معلم به منزله پژوهشگر، تأكيد خاصي داشت.
همان گونه كه اشاره شد، بين پژوهش و عملكرد، در حوزه تعليم و تربيت شكاف بسياري وجود دارد، به طوري كه براي نمونه به ندرت يا عملاً هيچگاه به انبوه پژوهشهاي انجام شده در مراكز دانشگاهي و حتي در پژوهشكدههاي وابسته به خود وزارت آموزش و پرورش توجه نميشود، و يافتههاي آنها كه سرانجام بايد به بهبود برنامهريزي و آموزش منتهي شود، ناديده گرفته ميشود. براي چنين رخدادي، علل گوناگوني را ميتوان بيان كرد؛ از جمله آنها كماطلاعي پژوهشگران از مشكلات واقعي و مسائل عملي مورد ابتلاي حوزه آموزش است. از اينرو، پژوهشهاي دانشگاهي ما، كمتر ميتوانند مشكلات اساسي و به اصطلاح سادهتر، فوري و فوتي حوزه آموزش را هدفگيري كنند كه اين به فاصله گرفتن هرچه بيشتر دو ضلع پژوهش و عملكرد دامن ميزند.
از سوي ديگر، به نظر ميرسد كه نظام آموزشي ما (ضلع سياست) هيچ ساز و كار مؤثري را براي استفاده از يافتههاي پژوهش، چه بهوسيله معلمان و چه سياستگذاران و مربيان تعليم و تربيت در دستور كار خود قرار نداده است. از آنجا كه در هر حوزه، قدرت تصميمگيري و اجرايي در اختيار سياستگذاران است، تصميمهاي آنها ميتواند به استحكام اين سه ضلع كمك كند. مشكل ديگر پيشداوريها و ذهنيتهاي سياستگذاران است. بسيار ديده شده است كه سياستگذاران در صورت استفاده از يافتههاي پژوهش، اغلب تمايل دارند پژوهشهايي را برگزينند كه پيشداوري آنها در مورد خط مشيهاي آموزشي را مورد تأييد قرار ميدهد، بدين معنا كه از يافتههاي پژوهشها به شكل گزينشي استفاده ميشود.
از علل مهم ديگر ايجاد شكاف بين پژوهش و سياست، مربوط به سرعت اين دو ميباشد. عموماً پژوهش با آهنگي متفاوت از سياست حركت ميكند. ميدانيم كه بر اساس انتخابات، چرخه سياسي ايران چهار ساله است و احتمال اينكه در هر يك از اين دورهها، سياستهاي كلي نظام آموزشي، دستخوش تغييرات متعدد شود، بسيار است. اين در حالي است كه، امكان دارد برخي پژوهشهاي طولي [ 4 ] ده تا پانزده سال به طول انجامند. افزون بر آنكه، حوزه عملكرد حرفهاي نيز اغلب به دورههاي كوتاهمدت وابسته است. به طور خلاصه، ميتوان آسيبهاي احتمالي هر يك از سه ضلع مثلث پيشين را به شرح ذيل ارائه كرد:
1. سياستگذاران، مديران ارشد و برنامهريزان
ـ انتخاب گزينشي از نتايج يافتهها؛
ـ سوگيري در سفارش پژوهشها؛
ـ تفاوت طول مدت چرخههاي پژوهشي با چرخههاي سياسي؛
ـ تحقيقات ابزار تبليغات.
2. پژوهشگران و انديشهوران
ـ عدم اطلاع از مسائل دنياي واقعي؛
ـ سوگيري در پژوهش.
3. كارشناسان، كارمندان، شاغلان سطوح پايين
ـ عدم توجه و عدم كاربست يافتههاي پژوهشي.
چه ميتوان كرد؟ چگونه ميتوان سه ضلع مثلث پژوهش، سياست و عملكرد را تقويت كرد؟ چگونه ميتوان بين پژوهش و مشكلات واقعي آموزش، پيوندهاي قويتري برقرار ساخت؟ آيا به همان اندازه كه به طرحهاي جديد پژوهشي ميانديشيم، به علل شكست طرحهاي پيشين نيز انديشيدهايم؟ چرا طرحهاي بزرگي مانند "طرح كاد " با شكست مواجه شدند؟ چرا "نظام جديد دوره متوسطه " نتوانست به هدفهاي تعيين شده دست يابد، و با استفاده از راهبرد عقبنشيني گام به گام، عملاً به نظام قديم آموزشي عدول كرد و صرفاً در حد تغييرات ظاهري و حتي نهچندان محتوايي كتابهاي درسي باقي ماند. مگر نه اين بود كه براي اجراي چنين طرحهايي، پژوهشهاي متعددي صورت گرفته بود؛ پس چرا در عمل توفيق چنداني حاصل نشد؟ چه ابعادي از حوزه عملكرد از ديد پژوهشگران يا سياستگذاران پنهان مانده بود؟ چرا مشكلات آموزشي درسهايي چون زبان انگليسي همچنان حلناشدني باقي مانده است؟ چگونه ميتوان مانند ديگر حوزهها از جمله بهداشت و درمان، و صنعت و اقتصاد، فاصله بين پژوهش و عملكرد را در حوزه تعليم و تربيت نيز كوتاه كرد؟...
به نظر ميرسد، يكي از راهبردهاي مؤثر كه ميتواند تضمين كننده پويايي و رشد نظام آموزشي باشد، توسعه تفكر پژوهشي است. به طوري كه بهواسطه آن بتوان توليد، توزيع و مصرف دانش و يافتههاي پژوهشي را در تمام بدنه نظام آموزشي مديريت و كنترل كرد. افزون بر اين، همواره بايد مراقب آسيبها و آفات شناخته شدهاي بود كه اين چرخه را تهديد ميكند. براي آنكه تفكر پژوهشي در نظام آموزشي ريشه بگيرد و در پي آن بتوان آموزش را از جمله حرفههاي مستند به شمار آورد، و به عبارت ديگر، بين دو ضلع عملكرد حرفهاي و پژوهش آشتي برقرار كرد، بايد سه راهبرد عمده ذيل در نظام آموزشي نهادينه شود:
ـ رشد و توسعه اقدامپژوهي؛
ـ توسعه پژوهشسنجي و فراپژوهش؛
ـ اشاعه يافتههاي پژوهش؛
اقدامپژوهي
معلم پژوهنده، بيان خاصي از رويكرد كليتر است. عمدهترين كارهايي كه در اين باره انجام شده را وب [ 7 ] (1990)، و وب و ووليامي [ 8 ] (1992) انجام دادهاند. از جمله مزاياي معلم پژوهنده، يكي اين است كه بهطور معمول به شرايط و مسائل كلاس نزديك است و كار تجربي آن نيز در كلاس انجام ميشود و منافع آن نيز بيدرنگ به كلاس باز ميگردد.
اقدامپژوهي يا آن دسته از پژوهشهاي كاربردي كه بهوسيله معلمان انجام ميشود، براي آنكه به يافتههاي معتبر منتهي شود، و به نوعي بتوان نتايج آن را حتي در سطح مدرسه يا منطقه آموزشي مورد نظر تعميم داد، بايد از ابزار پژوهشي استفاده كنند. براي نمونه، در اين نوع پژوهشها بايد از پيشآزمون و پسآزمون و در صورت امكان از گروه كنترل استفاده شود كه در صورت رعايت جوانب پژوهشي و دقت در اجراي آن، به پژوهش تجربي تبديل خواهد شد. در غير اين صورت، عمل آزمايشي بيشتر از آنكه نوعي پژوهش به شمار آيد، صرفاً تغيير در برنامه درسي يا شيوه تدريس خواهد بود. [ 9 ] هر حال، شايد بتوان پاسخ برخي پرسشهايي كه پيشتر مطرح شد، در رشد و توسعه اقدامپژوهي و پژوهش كاربردي بين معلمان و مديران يافت و به رشد كلي نظام آموزشي اميد بيشتري داشت.
سالها است در كشورهايي كه داراي نظام پيشرفته آموزشي هستند، به معلمان ميدان داده ميشود كه خود عهدهدار پژوهش شوند تا آنكه مصرف كننده ديگر پژوهشها باشند. براي نمونه، معلمان پژوهنده به شكلهاي گوناگون تشويق ميشوند. از جمله آنكه، از انواع بورسهاي تحصيلي چه در دورههاي ضمن خدمت و چه در مراكز آموزش عالي بهرهمند ميشوند. وزارت آموزش و استخدام انگلستان در بخشي از مقالهاي تحت عنوان "رشد حرفهاي " [ 10 ] (2000)، جايگاه پژوهش را در رشد حرفهاي معلمان چنين بيان ميكند: ما علاقهمنديم از معلمان پژوهشگر و آنها كه از پژوهشها استفاده ميكنند، حمايت كنيم؛ چراكه به ارزش اين راه، در جهت توليد علم، و بالا بردن استانداردهاي تدريس و يادگيري معتقديم. پژوهش ميتواند براي فرد فرد معلمان، مدارس آنها و ديگر مدارس، مزاياي متعددي به همراه داشته باشد. اعتقاد ما بر اين است كه پژوهش ميتواند فعاليت باارزش، بهويژه براي معلمان باتجربه باشد. [ 11 ]
از مهمترين پيامدهاي نهادينه شدن تفكر پژوهشي بين معلمان، رشد تفكر انتقادي [ 12 ] وحل مسئله [ 167 ] بين آنها است. البته، به طور مستقيم و غير مستقيم پيامدهاي مثبت آن به دانشآموزان نيز منتقل خواهد شد. بدين معنا كه، از اين رهگذر، حتي ميتوان اميد داشت رشد تفكر پژوهشي بين دانشآموزان نيز تسهيل شود. از معلمي كه با حل مسئله و تفكر انتقادي بيگانه است، مشكل ميتوان انتظار داشت كه اين دو ويژگي مهم و مؤكد هر نظام آموزشي را بتواند به دانشآموزان خود انتقال دهد. البته، لازم به يادآوري است كه اقدامپژوهي براي آنكه به نتيجه مطلوب برسد، بايد به رعايت شرايط و ضوابطي ملزم باشد. از جمله آنكه: الف. براي معلمان جذاب باشد؛ ب. نتايج آن در حين پژوهش و بعد از پژوهش ترويج شود؛ ج. نتايج آن براي مدارس مفيد باشد؛ د. تا آنجا كه امكان دارد، معلمان بيشتري را درگير پژوهش كند.
پژوهشسنجي و فراپژوهش
پژوهشسنجي ميتواند هدفهاي گوناگوني را دنبال كند. براي نمونه، هدف آن ممكن است صرفاً تشويق مؤسسههاي پژوهشي به ارائه پژوهشهايي با كيفيت بهتر و عالي باشد يا هدف آن تخصيص بودجه به مراكز مورد نظر بر مبناي كيفيت پژوهشهايي كه انجام دادهاند باشد. اما هدف اصلي پژوهشسنجي در نظام آموزشي، بايد شناسايي آن دسته از پژوهشهايي باشد كه در اجراي آنها دقت لازم و كافي مبذول شده است. افزون بر اين، بهكارگيري يافتههاي آنها در درازمدت و كوتاهمدت براي نظام آموزشي آثار و منافع قابل توجهي را به همراه داشته باشد.
"فراپژوهش " [ 14 ] به معناي پژوهش درباره پژوهشها است. فراپژوهش به بررسي نتايج پژوهشها و تحقيقات متعددي ميپردازد كه در يك زمينه خاص انجام شدهاند. هدف اين پژوهش نتيجهگيريهاي گوناگون و احتمالاً ضد و نقيضي است كه از اين پژوهشها بهدست آمده. اين گونه پژوهشها، اگر با دقت لازم و بر مبناي علمي تهيه و تنظيم شده باشند، ميتوانند براي پژوهشگران، معلمان، دستاندركاران، مربيان، سياستگذاران و... بسيار مفيد باشند.
نظام آموزشي، افزون بر پژوهشسنجي، بايد به فراپژوهش نيز توجه خاص داشته باشد تا بدين وسيله، نتايج انواع پژوهش را به شكلي مناسب و قابل فهم در اختيار علاقهمندان و مخاطبان قرار دهد. در غير اين صورت، نتايج و يافتههاي پژوهش به احتمال بسيار زياد از ديد افرادي كه اين يافتهها ميتواند براي آنها مفيد، و حتي حياتي باشد، دور خواهد ماند. فراپژوهش بايد به تفسير و خلاصه كردن نتايج پژوهشها بپردازد، بهطوري كه افراد حرفهاي (معلمان، مديران و...) با هر سطحي از دانش و آگاهي، و با وجود مشغلههاي فراوان بتوانند در حداقل زمان ممكن به لُب نتايج دست يابند و آنها را در حوزه عملكرد خود به كار گيرند.
اشاعه يافتههاي پژوهش
اشاعه يافتههاي پژوهش، بعد از پژوهشسنجي و فراپژوهش صورت ميگيرد؛ چراكه در دسترس قرار دادن يافتههاي تمام پژوهشها (حتي به شكل خلاصه) امكانپذير نيست. از اينرو، به واسطه اين دو فرايند بايد به انتخاب دست زد و يافتههاي بهترين پژوهشها را از راههاي گوناگون در دسترس مخاطبان قرار داد.
اشاعه پژوهش ممكن است از طريق كتاب، نشريات ادواري، مجموعه مقالات، سمينارها، انواع CD_ROM پايگاههاي اينترنتي صورت گيرد. در حال حاضر منبعي كه به شكل مداوم به انتخاب، تفسير، خلاصه كردن و تجزيه و تحليل يافتههاي پژوهشها در يك زمينه تخصصي بپردازد وجود ندارد. نكته مهم در اين زمينه اين است كه اشاعه پژوهش، اساساً با انواع نمايهها و چكيدهنامهها متفاوت است. نمايهها و چكيدهنامهها صرفاً براي استفاده پژوهشگران تهيه و تنظيم ميشوند، بدون آنكه به ارزشيابي پژوهش مورد نظر بپردازند، و عموماً به بيان مختصري از محتوا و هدف پژوهش بسنده ميكنند و كنار اين، پژوهشگر را از محل اجرا و نگهداري پژوهش مورد نظر نيز آگاه ميكنند. اما منابعي كه به اشاعه يافتههاي پژوهش ميپردازند، بايد مخاطبان را از رجوع به منابع اصلي بينياز كنند. افزون بر آنكه، با ارزشيابيهايي كه انجام ميدهند، فقط بايد به معرفي شمار محدودي از يافتههاي بهترين پژوهشها اقدام كنند.
با به كارگيري اين سه راهبرد مؤثر و كليدي ميتوان به رشد تفكر پژوهشي در نظام آموزشي و سرانجام انتقال اين نوع تفكر به دانشآموزان اميدوار بود. از پيامدهاي آشكار رشد تفكر پژوهشي، استحكام سه ضلع مثلث پژوهش، سياست و عملكرد حرفهاي است كه همواره يكديگر را متأثر ميكنند. با انجام اقدامهاي پيشگفته ميتوان آثار منفي اين سه حوزه بر يكديگر را به حداقل رساند و رابطه آنها را به سوي تبادل دانش و آگاهي هدايت كرد.
پي نوشت ها :
[ 1 ] Gee, J.P, Hull, G. and Lankshear, C. The New Work Order: Behind the Language of New Capitalism
[ 2 ] . evidence - based profession.
[ 3 ] . Teacher Training Agency.
[ 4 ] . longitudinal research.
[ 5 ] . Donald Shon, 1987.
[ 6 ] . ر.ك: جان اگلستون، تدريس و يادگيري طراحي و تكنولوژي، ترجمه داريوس نوروزي، حسين اسكندري.
[ 7 ] . Webb.
[ 8 ] 63. Webb & Vulliamy.
[ 9 ] . ر.ك: زهره سرمد و ديگران، روشهاي تحقيق در علوم رفتاري.
[ 10 ] . Professional Development.
[ 11 ] . همان، ص 25.
[ 12 ] . critical thinking.
[ 13 ] . problem solving.
[ 14 ] . research assessment.
[ 15 ] . meta - research.
[ 16 ] . عباس بازرگان، "نقش اطلاعرساني در پژوهشهاي آموزشي " تعليم و تربيت 9، ص 9 ـ 20.
[ 17 ] . Bassey.
[ 18 ] . Research Intlligence.
[ 19 ] ر.ك: جان اگلستون، تدريس و يادگيري طرحي و تكنولوژي، ترجمه داريوس نوروزي، حسين اسكندري.
ـ اگلستون، جان، تدريس و يادگيري طراحي و تكنولوژي، ترجمه داريوش نوروزي، حسين اسكندري، تهران، ژنگ، 1384.
ـ بازرگان، عباس، "نقش اطلاعرساني در پژوهشهاي آموزشي " تعليم و تربيت 9، 1374، ص9ـ20.
ـ سرمد، زهره، عباس بازرگان و اله حجازي، روشهاي تحقيق در علوم رفتاري، تهران، آگاه، 1380.
-Bassey, M, "Review of Education Research ", Research Intelligence, 71, P 22 - 29, 2000.
-Crafts Council Learning Through Making: A National Enquiry into the Value of Creative Practical Education in Britain. London: Crafts Council, 1998.
-Bazargan, A, Production and Utilization of Educational Information in Islamic Republic of Iran: A case study. Genevea: International Bureau of Education, 1997.
-DfEE Teachers: Meeting the Challenge of Change. London: HMSO, 1998.
-DfEE, Professional Development. London: Development for Education and Employment, 2000
-Gee, J.P., Hull,G. and Lankshear, C. The New Work Order: Behind the Language of new capitalism. St Leonards, NSW: Allen and Unwin, 1996.
منبع:دوفصلنامه علمي -تخصصي اسلام و پژوهشهاي تربيتي شماره 1
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :samsam