آن روزها که ما ازدواج کردیم

در روزنامه ها درج شده بود کاهش آمار ازدواج نگران کننده است، با خود گفتم مشکل مسکن و اشتغال جوانان نیز حل شد. مثل خیلی از مسائل و مشکلات که مشمول مرور زمان شده وخود به خود حل می شود.
يکشنبه، 18 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آن روزها که ما ازدواج کردیم

آن روزها که ما ازدواج کردیم
آن روزها که ما ازدواج کردیم


 






 
در روزنامه ها درج شده بود کاهش آمار ازدواج نگران کننده است، با خود گفتم مشکل مسکن و اشتغال جوانان نیز حل شد. مثل خیلی از مسائل و مشکلات که مشمول مرور زمان شده وخود به خود حل می شود.
چه قدر نگران جوانان بودیم حالا نگران ازدواج جوانان و این که بدون داشتن شغل و مسکن چه طور می خواهند ازدواج کنند باشیم حالا اگر جوانان ازدواج نکنند نیازی به شغل و مسکن نیست و خود به خود معضل بی کاری و اشتغال حل می شود و جوانان تا ازدواج نکرده اند، می توانند در خانه پدر و مادر بخورند و بخوابند و پول توجیبی بگیرند.
اصلا برای چه می خواهند ازدواج کنند و مسئولیت قبول کنند؟ صد بار از زبان متاهلان جامعه شنیده ایم که می گویند، یادش بخیر زمان دانشجویی، دبیرستان آن وقت ها که مجرد بودیم و فکر و خیال نان و آب بچه های مان را نداشتیم دوران بی خیالی و بی غمی یادش بخیر. دخترها دغدغه ای نداشتند غیر از پیدا شدن یک همسر خوب و پسران هم دغدغه ای نداشتند جز این که درس بخوانند یا به نوعی جیب باباهای شان را خالی کنند و در نهایت یک دختر خوب برای ازدواج پیدا کنند.
عجب باز هم که رسیدیم به ازدواج، گویی در اطراف ما همه راه ها به رم، ببخشید به ازدواج ختم می شود. راستی هم همین طور است، در خانواده های ایرانی از همان دوران بچگی به دخترها می گویند، درس بخوان درس بخوان که یک شغل خوب پیدا کنی وقتی مدرک و شغل خوب داشتی یک شوهر خوب هم گیرت می آید، خوب راه برو خوب حرف بزن، سنگین، رنگین و متین باش، این چه طرز لباس پوشیدن است، اگر دختر خوبی باشی با پسر خوبی هم ازدواج می کنی وگرنه باید این قدر در خانه بمانی که بپوسی، هیچ وقت به دخترها نمی گوییم، خوب باش درس بخوان، تا خوب زندگی کنی، زندگی ات را خودت شکل بدهی و شوهر خوبی هم خودت انتخاب کنی اگر هم دیر ازدواج کردی به جهنم مگر ازدواج چه آش دهن سوزی است؟ با این که این حرف ها را به دختران مان نمی گوییم ولی سن ازدواج افزایش یافته و آمار ازدواج هم کاهش چرا؟
یا از همان کودکی به پسرها می گوییم پسرمان بابات که مال و منال آن چنانی ندارد به تو سرمایه ای برای زندگی بدهد، درس بخوان، درس بخوان تا پله های ترقی را یکی یکی تی بکشی و بالا بروی شغل نان و آبداری به دست بیاوری سربازی را هم بی خیال شو، یکدانه پسرها را به سربازی نمی برند، اگر مدرک و شغل خوب داشته باشی می توانی از یک خانواده پولدار یک زن درست و حسابی بگیری (که همیشه هم برعکس می شود)، مدرک و شغل از تو، پول هم از بابای دختره، همه چیز کامل می شود. هیچ وقت به پسران مان نمی گوییم، درس بخوان که برای جامعه مفید باشی اخلاق و کمالات داشته باشد تا گلی از گل های بهشت باشی قبل از این که حرف از صفات اخلاقی به میان بیاوریم می گوییم درس بخوان که پله های ترقی را طی کنی نه تی بکشی چرا؟چون ازدواج خوبی داشته باشی. ولی با این همه پند و اندرز چه شد؟ به این جا رسیدیم به جایی که دیگر کسی تمایلی به ازدواج ندارد و علت آن هم بیکاری و گرانی مسکن است. اما نه این طور نیست، شاید اغراق نباشد اگر بگوییم یک علت مهم مزدوج نشدن جوانان ما که شاید ۹۰ درصد آن هم باشد خود ما پدر و مادرها هستیم، خود ما که ارزش های زندگی را عوض کرده ایم، مگر ۳۰، ۲۰ یا ۱۰ سال پیش که ازدواج می کردند، این همه بریز و بپاش بود؟

● سفره عقدهای آن چنانی، مراسم
 

این چنینی و خریدهای نجومی، آن موقع اگر کسی از حد متعارف بیش تر خرید عروسی می کرد عیب داشت و اکنون اگر کسی در حد و اندازه متعارف خرید کند عیب دارد و باید حتما پیراهن نیم میلیون تومانی و کت و شلوار، یک میلیون تومانی خرید، عروس های آن زمان در سایت های اینترنت در پی مدل آرایش مو، صورت و لباس عروسی نبودند و دامادها به دنبال شغل عروس، داشتن و نداشتن خانواده همسر آینده و این که چه طور دامادی باب طبع پدرزن کارخانه دارشان باشند تا بلکه بیشتر از آن که دارند، به دست بیاورند نبودند و البته برعکس در مورد عروس ها هم این مورد صدق می کند.۹۵ درصد از پسران ما خودخواه نبودند و دختران ما اهل تکبر و چشم و هم چشمی نبودند، کسی از کسی نمی پرسید مهریه ات چقدره، مال من این قدره، چقدر طلا خریدی، قیمت لباس عروسی ات چقدر است؟ من برای شوهرم این جوری خرید کردم، تو چه جوری خرید کردی؟ برای ما که پول مهم نیست، هرچه داماد خواست خریدیم، حلقه ازدواجم یک میلیون (سوء تفاهم نشود به عنوان مثال) در عروسی تو کی آواز خوانده بود و خیلی چیزهای دیگه که آن زمان نبود و اکنون هست چرا، چون بسیاری از ما پدر و مادرها مقصریم.
ما که مثل پدر و مادرهای خودمان، ملاک ازدواج را، اهل دین و ایمان جوانان و داشتن رزق و روزی به اندازه ای متعارف قرار ندادیم. ما که در این دنیای وانفسا از پول حرف زدیم از مدرک تحصیلی حرف زدیم از خانواده عروس و داماد حرف زدیم ولی یک بار از خودمان نپرسیدیم، گیریم همه این ها بود ولی وقتی پسری یا دختری توانایی مسئولیت پذیری را نداشت، فلسفه ازدواج را درک نکرد و اخلاق نداشت، اهل سازگاری نبود و مهم تر از همه به دلیل تکبر و غرور بی جایی که فکر می کند در وجود او هست حرف اول و آخر را باید بزند و کسی در عقل کل بودن به پای او نمی رسد، آن وقت چه باید کرد؟ چه طور باید مهریه های نجومی را پرداخت و یا چه طور باید از دام بلایی که چه دختر و چه پسر به آن افتاده است، رهایی پیدا کرد؟ هیچ وقت نگفتیم دخترم مهریه ات اگر متعارف و قابل پرداخت باشد نه خودت ضرر می کنی و نه به دیگران ضرر می زنی، هیچ وقت نگفتیم که هر کس باید در حد توان خود خرج کند و عروسی هایی که در تلویزیون، سینما می بینیم فیلم است، فیلم! و برای ما و کسانی ساخته شده که ایده آل های خود را گم کرده ایم، از هویت خود دور مانده ایم. و اگر نگوییم همه ما، بسیاری از ما یادمان رفته وقتی خودمان ازدواج کردیم، ملاک و هدف ما ازدواج، زندگی کردن بوده و زندگی ساختن.
منبع: روزنامه خراسان
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : hojat20



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط