دختران دم بخت

یک زمانی دخترها ۹ ساله که می شدند خواستگارها پاشنه در خانه را از جا درمی آوردند، بعدها که علم پیشرفت کرد ، سن ازدواج کمی بالا رفت ، کمی بعدتر حرف از ادامه تحصیل و دیپلم گرفتن شد و سن ازدواج رسید به ۱۸ سال و بتدریج بحث تحصیلات عالیه به میان آمد و دانشگاه آزاد راه اندازی شد و دیگر کسی نمی توانست دخترها را به
دوشنبه، 19 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دختران دم بخت

دختران دم بخت
دختران دم بخت


 






 

● دختران دم بخت ، در انتظار ایده ال رویایی !
 

یک زمانی دخترها ۹ ساله که می شدند خواستگارها پاشنه در خانه را از جا درمی آوردند، بعدها که علم پیشرفت کرد ، سن ازدواج کمی بالا رفت ، کمی بعدتر حرف از ادامه تحصیل و دیپلم گرفتن شد و سن ازدواج رسید به ۱۸ سال و بتدریج بحث تحصیلات عالیه به میان آمد و دانشگاه آزاد راه اندازی شد و دیگر کسی نمی توانست دخترها را به زور شوهر دهد، این شد که حالا از کنار در هر خانه ای که رد می شوی می توانی حضور یک دختر دم بخت را ببینی که منتظر شاهزاده قصه ها نشسته است .
مشکل ازدواج جوانان و تعداد مازاد دخترها نسبت به پسرها موضوع تازه ای نبوده، اما مطرح کردن آن هر از گاهی موجب دل نگرانی خانواده ها می شود . این روزها همه تقصیرها را به گردن دختر ها می اندازند و می گویند آنها توقعشان بالا رفته و لگد به بخت خودشان می زنند .

● شصت درصد صندلی دانشگاه را دخترها اشغال کرده اند
 

هنگامیکه از سال ۷۷ تعداد دانشجویان دختر ورودی دانشگاهها بر تعداد پسران پیشی گرفت شاید مسئولان آموزش عالی از آن به عنوان افتخاری ستودنی یاد کرده و بسیاری نیز آن را به عنوان شاهدی بر ادعای عدم نقض حقوق زنان در ایران و برابری فرصت های شغلی و تحصیلی در مجامع بین المللی مطرح
دخترها در تب و تاب رسیدن به آرزوهایی بودند که با رویاهای مادرانشان فاصله زیادی داشت اما روند سریع این تغییر ، بعدها نشان داد که نمی توان به این جهش فرهنگی چندان هم سطحی و ساده نگریست ، هر چند این حرکت یعنی ورود آزادانه دختران به دانشگاه در نوع خود به عنوان یکی از امیدوار کننده ترین اقدامات در راستای ارتقاء جایگاه ارزشی زنان در جامعه به شمار رفته و باید آن را ستود اما روند شتابزده این حرکت طی سالهای بعد برخی از کارشناسان و صاحبنظران را با این پرسش مواجه کرد که آیا ادامه افزایش تعداد دختران ورودی به دانشگاه ها به صلاح آینده جامعه خواهد بود ؟
هر چند افزایش تحصیلات زنان ، افقی بسیار روشن و امیدوار کننده در حل مسائل مربوط به زنان و مقولات تربیتی خانواده محسوب می شود اما مهم اینجاست که آیا صرفا با افزایش کمی حضور زنان در دانشگاه مسائل و مشکلات جامعه زنان که در حال حاضر با چالشها و مسائل عمیق و ریشه ای مواجه است حل خواهد شد ، تصور کنید در صورتیکه این روند همچنان ادامه پیدا کند در سالهای آینده جامعه با چه معضلاتی مواجه خواهد شد .
پسران زیادی که نه تحصیلات عالی قابل قبولی دارند و نه شغل مناسبی ، ناامید از آینده و سرشکسته از رقابت کنکور از یک سو و تعداد رو به افزایش دختران تحصیلکرده با هزارو یک خواسته ریز و درشت از سوی دیگر توازن تعریف شده جامعه را بر هم خواهد زد ، به این ترتیب می توان وضعیت خطرناک ازدواج ها و زندگی های مشترک پس از آن را پیش بینی کرد ...
قطعا در فرهنگی که تا دیروز دانشگاه سراب دست نیافتنی بود هنوز تحصیلات دانشگاهی و مدرکی به نام لیسانس برای دختران افتخاری بزرگ است که روند رو به رشد اشغال ۶۰ درصدی صندلی های دانشگاه توسط دختران موید این ادعا است ، دیگر یک دختر لیسانسیه نمی تواند و نباید با پسری که از نظر تحصیلات در سطح پایین تری از وی قرار دارد ، ازدواج کند و اگر هم چنین پیوندی سر بگیرد بالاتر بودن میزان تحصیل دختر همواره در طول زندگی مشترک مایه فخر فروشی زن شده و بنیان زندگی مشترک را تهدید خواهد کرد ، همچنان که هم اکنون "طلاق" در قشر تحصیلکرده جامعه ما به یک معضل حاد مبدل شده است .
اما در این میان کارشناسان و صاحبنظران مسائل اجتماعی مهمترین تاثیر منفی افزایش دختران تحصیل کرده در جامعه را افزایش دختران تحصیلکرده مجرد در جامعه می دانند که هیچ همطراز مناسبی برای ازدواجشان پیدا نمی کنند و همین امر موجب افزایش سن تجرد در میان دختران و پسران می شود که این شرایط برای دختران به مراتب خطرناک تر است .
در حالیکه همچنان آمارهای ضد و نقیضی از سوی کارشناسان در خصوص کمبود و یا زیاد بودن تعداد دختران و پسران نسبت به هم ارائه می شود ، مدیر کل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی از کمبود ۶ میلیون پسر آماده ازدواج با دختران ظرف ۲۰ سال آینده خبرداده و می گوید : دشوار شدن فراهم آوردن شرایط ازدواج برای پسران از یکسو و افزایش سطح توقعات دختران تحصیلکرده و به طبع آن افزایش سن ازدواج آنها از سوی دیگر ، موجب بر هم خوردن توازن شده و دختران تحصیلکرده همطرازی برای ازدواج پیدا نخواهند کرد .

● شش میلیون داماد کم می آوریم
 

علیرغم اینکه ادامه تحصیل و کسب مدارج عالی برای دختران به جهت آگاه تر شدن آنها نسبت به حق و حقوق خود بسیار ضروری تلقی شده و نباید به هیچ وجه مانع ورود دختران به دانشگاهها شد اما از سوی دیگر باید هشیار بود که این امر به ظاهر مثبت تهدید کننده موضوع ازدواج نشود ، چرا که در غیر این صورت ظرف ۲۰ سال اینده با مشکل جدی در این زمینه مواجه خواهیم شد .
کمبود تعداد پسران آماده به ازدواج نسبت به دختران آماده ازدواج را ناشی از سخت بودن فراهم شدن شرایط پسران برای ازدواج است : در جامعه ما دختران برای کسب آمادگی لازم برای ازدواج به رضایت والدین و تهیه جهیزیه نیاز دارند در حالیکه پسران شرایط سخت تری داشته و باید شغل ، مسکن ، تحصیلات ، خودرو و ... را به عنوان مقدمات ازدواج خود فراهم کنند ، که در این راستا یا باید فرهنگ جامعه و به خصوص نگرش دختران را تغییر دهیم بطوریکه یک دختر لیسانس همه چیز را در ازدواج با یک پسردارای تحصیلات لیسانس ندیده و با یک جوان دیپلمه هم ازدواج کند و یا اینکه امکان تحصیلات و رغبت پسران را برای کسب تحصیلات عالیه فراهم کنیم تا همطرازی برای ازدواج با دختران پیدا شود .
بحث فرهنگسازی و آموزش دختران مطرح است ، که با وجود تمام این مسائل باز هم نمی توان و نباید جلوی تحصیلات دختران را فقط به بهانه افزایش سطح توقع آنها و بالا رفتن سن ازدواج دختران گرفته با وجود اینکه در حال حاضر حدود ۷۰ درصد ورودی به دانشگاهها را دختران تشکیل می دهند اما نه تنها نباید مانع ورود دختران به دانشگاه شد بلکه باید به این امر به دیدی ضروری و واجب نگریست که موجب آگاه تر شدن زنان به حقوق خود می شود ، از سوی دیگر با توجه به فرهنگ جامعه ما مبنی بر اینکه مردباید تحصیلکرده تر از زن باشد و یا اینکه اگر می خواهید مردی قوی شود باید زنی را ضعیف کرد از جمله تئوری های قرون وسطایی است که دیگر زمان آن گذشته است ، بنابر این به جای محدود کردن ورود دختران به دانشگاه فقط باید در فکر تدوین برنامه ریزی های لازم در زمینه تسهیل در فراهم آوردن امکانات برای پسران و ارتقاء سطح آگاهی دختران تحصیلکرده و فرهنگسازی لازم در این زمینه بود .
متاسفانه ما در جامعه با فرهنگی مواجه هستیم که در آن دختران تحصیلکرده دانشگاهی به هنگام تشکیل زندگی ، حاضر به ازدواج با پسرانی که تحصیلات کمتری نسبت به آنها دارند، نیستند و همین امر موجب شده که در سالهای اخیر سن دختران تحصیلکرده مجرد در جامعه افزایش یابد .
رسانه ها و مطبوعات باید در خصوص این امر اطلاع رسانی های لازم را انجام دهند تا جامعه از همین حالا این خطر را احساس کند و مسوولین و متولیان امرنیز باید تمام کوشش خود را در جهت ایجاد زمینه های مناسب برای ازدواج آسان دختران و پسران را فراهم کنند .

● همسرم باید لیسانسیه باشد
 

کارمند ۲۶ ساله یک اداره دولتی چهارسالی است که درسش را تمام کرده اما هنوز به خاطر برخی دلایلی که از نظر او کاملا هم منطقی است نتوانسته همسر مناسب خود را پیدا کند.
او می گوید: من فارغ التحصیل رشته زبان انگلیسی هستم، اما تا کنون هیچ یک از خواستگارانم تحصیلاتی بالای دیپلم و یا فوق دیپلم نداشته اند، این در حالی است که دختر خاله ام با داشتن دیپلم همسر مردی لیسانسه شده است.
می گوید: من چطور می توانم با یک مرد دیپلمه که بار معیارهای ذهنی من فرسنگ ها فاصله دارد، تنها به این دلیل که سنم بالا رفته و ممکن است از وقت ازدواج و بچه دار شدنم بگذرد ازدواج کنم.
او داشتن تحصیلات عالیه همسر آینده اش را یکی از ملاک های انتخاب می داند و بسیار هم بر آن اصرار می ورزد و معتقد است داشتن تحصیلات عالیه می تواند به وجود آورنده تفاهم نسبی بین زن و شوهر باشد.
اما خانم ۳۲ ساله لیسانسیه و کارمند بانک در این باره می گوید : آن روز ها هر کس به خواستگاری ام می آمد ، پاسخ رد می دادم، توقعم از زندگی خیلی بالا بود اما حالا گذشت روزگار به من ثابت کرده که تحصیلات معیار شعور یک فرد نیست ، از طرفی ثروتمندان بسیاری را هم دیده ام که از نظر اخلاقی صفر بوده اند و به این نتیجه رسیده ام که انسانیت از همه چیز بالاتر است .
این دو تنها دو نمونه از خیل عظیم دخترانی اند که به هر دلیلی در انتخاب همسر مورد علاقه خود با مشکل مواجه می شوند. خانم ۲۶ ساله هنوز هم بر اعتقاد خود مبنی بر داشتن یک شوهر لیسانسه اصرار می ورزد در حالی که کارمند ی که به سن ۳۲ سالگی رسیده و به قول خودش معیارهایش هم تغییر کرده، حاضر است با مردی دیپلمه هم ازدواج کند، اما آیا انتخاب در چنین شرایطی هم می تواند درست باشد؟

● پسرها دیگر دانشگاه را دوست ندارند
 

به اعتقاد کارشناسان تغییر نوع نگاه دختران به زندگی مشترک و افزایش مطالبات آنها، هزینه بر بودن ازدواج ، دشواری ازدواج دایم و در نتیجه روی آرودن افراد مجرد به ازدواج موقت ، بر هم خوردن تعادل زیستی جامعه، تمایل به ازدواج در سنین بالا ، وابستگی و به استقلال نرسیدن به موقع جوانان قبل از کسب تحصیلات،تشریفات ازدواج ... همگی از جمله عواملی افزایش سن ازدواج در میان دختران و پسران مجرد محسوب می شود
با توجه به ضد ارزش شدن تحصیلات دانشگاهی برای پسران که نتیجه بیکاری اقشار تحصیلکرده در حدود ۱۱ هزار پزشک و چندین هزار لیسانس و فوق لیسانس است ، پسران بیشتر رغبت به حضور در بازار کار زودرس را داشته و علاقه ای به کسب تحصیلات دانشگاهی ندارند و در مقابل دختران علیرغم شانس کمتری در اشتغال ، سهمیه بیشتری را در دانشگاهها به خود اختصاص می دهند که این عدم توازن موجب بالارفتن توقعات دختران پس از تحصیلات دانشگاهی در امر ازدواج می شود .
کمبود بازار کار برای دختران تحصیلکرده و به ویژه در شهرستانها موجب افسردگی و ایجاد ناهنجاری های روحی و رفتاری درآنها می شود که به جاست با رعایت توازن و تعادل در حضور دختران و پسران در دانشگاهها و ایجاد سیاست های تشویقی در امر تحصیلات دانشگاهی برای پسران ، این تعادل و توازن را بین نیروهای دختر و پسر تحصیلکرده دانشگاهی فراهم کنیم .
در فرهنگ سنتی ما بانوان تحصیلکرده تمایل دارند که همسران آنها از نظر تحصیلات حداقل در سطح تحصیلی خودشان یا بالاتر باشند که این عدم توازن موجب کاهش آمار پسران تحصیلکرده از یکسو ، بالارفتن سطح توقعات دختران تحصیلکرده از سوی دیگر و به طبع آن کاهش آمار ازدواج در جامعه خواهد شد، البته در بحث دلایل طلاق نیز عدم تطبیق مدارج تحصیلی زن و مرد یکی از مهمترین دلایل طلاق به شمار می رود که فاصله عمیق مدرک تحصیلی زن و مرد موجب تفاوت در دیدگاهها وتوقعات آنها از زندگی مشترک شده و زمینه ساز بروز آسیب اجتماعی طلاق را فراهم می آورد اما باید این فرهنگ در جامعه نهادینه شود که تحصیلات دانشگاهی نباید به خودی خود مانع از پذیرش سایر معیارهای نیکو شود یعنی اگر دخترو پسری از ده ملاک ازدواج در نه ملاک با یکدیگر توافق داشته باشند ، مدرک تحصیلی نباید به عنوان یکی از معیارها به تنهایی نباید به صورت سدی برای ازدواج درآید .
این در حالی است که بر اساس تحقیقی که با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در خصوص بررسی موانع ازدواج دختران شهر تهران صورت گرفته بیانگر این واقعیت است که افزایش سطح توقع و انتظارات دختران تهرانی از همسر آینده خود و به طبع آن پیدا نکردن فرد مناسب از نظر تحصیلات و شغل ، مهمترین مانع ازدواج و افزایش سن دختران تهرانی طی سالهای اخیر است .

● توقع بالای دختران، از دست رفتن فرصت ازدواج
 

بر اساس یافته های یک پژوهش که با هدف بررسی موانع ازدواج دختران شهر تهران در رابطه با تحصیلات و اشتغال آنها طی ۸ جلسه و با حضور دختران تحصیلکرده و شاغل ، دختران دیپلمه و شاغل ، دختران تحصیلکرده و غیر شاغل و دختران دیپلمه و غیر شاغل با همکاری معاونت پژوهشی دانشگاه علوم بهزیستی صورت گرفته،اکثر این دختران با موانع مشابهی شامل داشتن توقعات بیش از حد در زمینه تحصیلات ، شغل همسر آینده خود و در نتیجه پیدا نکردن فرد مناسب دارای این شرایط ، مخالفت و سختگیری خانواده با خواستگاران و یا فرد مود نظر دختر ، داشتن تجربه شکست در رابطه قبلی چه به صورت عقد ، نامزدی و یا دوستی در امر ازدواج مواجه هستند .
زنانی که از زندگی مشترک خود ناراضی هستند ، مانع مهم دیگری در امر ازدواج دختران دم بخت به شمار می روند ، زنان ناراضی که در زندگی خود احساس خوشبختی نمی کنند به هیچ وجه الگوی مناسبی برای دختران دم بخت نبوده و به نوعی نگرش دختران در خصوص ازدواج را به نحو قابل توجهی تحت تاثیر قرار می دهند
متاسفانه طی سالهای اخیر انتظار جوانان از ازدواج تغییر کرده ولی در مقابل راهکار مناسبی برای رسیدن به ازدواج موفق توسط خانواده و جامعه به نسل جوان ارائه نشده که ناهماهنگی در این امربه ایجاد مانعی برای ازدواج وهمچنین ازدواج های ناپایدار ختم می شود .
ضرورت مشاوره پیش از ازدواج برای دختران و پسران و مشاوره خانواده در میان زوج های جوان طی سالهای نخستین زندگی" دختران و پسران باید پیش از ازدواج از خدمات مشاوره بهره مند شوند تا با تاثیر هر یک از ویژگی های فردی ، خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر تعاملات بین فردی با یکدیگر آشنا شده و پس از آن تصمیم گیری نهایی را در خصوص ازدواج انجام دهند ، همچنین تجربه نشان داده که مشاوره و خانواده درمانی تا کنون توانسته بسیاری از خانواده ها را از افتادن در ورطه طلاق و جدایی دور سازد .

● سواری که معلوم نیست کی می آید
 

هر کسی نظری می دهد، اما او منتظر نشسته و چشم به در دوخته، اصلا برایش مهم نیست که اطرافیان چه می گویند، لااقل این طور به خودش تلقین می کند، گاهی که توی آینه به چهره اش چشم می دوزد جای پای سال های از دست رفته را به خوبی بر روی صورتش می بیند، اما آخر مگر می شود او که سالها درس خوانده و زحمت کشیده و به قول خودش کسی شده بتواند با یک مرد دیپلمه که از قضا در بازار کار می کند و اصلا هم از احساسات او چیزی نمی داند، زیر یک سقف زندگی کند.
او منتظر است مرد آرزوهایش سوار بر اسبی سپید از راه برسد اما کی ، نمی داند .
منبع: http://wayoflife.blogfa.com
ارسال توسط كاربر محترم:hojat20



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط