چرا نمي توانيم بر حزب الله پيروز شويم؟ (2)
ديدگاههاي دو تن از فرماندهان پيشين ارتش رژيم صهيونيستي پيرامون جنگ 33 روزه
شرط راهبردي عبارت از اين است که دشمن در يک دولت مشخص نماد پيدا کند، و مسئوليت دفاع از مردم و تأسيسات اقتصادي و ساختار زيربنايي کشور خود را عهده دار باشد، و در برابر جامعه جهاني پاسخگو باشد، و تلفات انساني و خسارت هاي مادي در جنگ را بپذيرد. در چنين شرايطي به اين دولت مي توان فشار وارد آورد، و به او گوشزد کرد که تلفات و خسارت هاي ناشي از جنگ بيش از منافع جنگ است.
شرط اول تاکتيکي: چنانچه اهداف و جنگ افزارهاي دشمن فيزيکي، سخت و آشکار، مانند نيروي زرهي، نيروي هوايي، پايگاه هاي کنترل و نظارت باشند. مي توان گفت که جمع آوري اطلاعات درباره اين اهداف و بمباران دقيق آنها کار بسيار ساده است. ولي حمله به اشخاص و اهداف متحرک کار بسيار دشواري است، و امکان ندارد به راحتي اين اهداف را مورد حمله دقيق قرار داد.
شرط دوم تاکتيکي: مهمترين شرط موفقيت در چنين عملياتي اين است که ميدان جنگ از مناطق مسکوني خودي و دشمن دور بوده باشد. حزب الله يک تشکيلات نظامي و از قدرت فوق العاده برخوردار است، و نزديک مناطق مسکوني و پر جمعيت موضع گرفته است. چنانچه آتش جنگ سوم با لبنان برافروخته شود، شکي نيست که نتايج آن مشابه نتايج جنگ پيشين(جنگ سال 2006) خواهد بود. و اگر ارتش اسرائيل در پيکار بر ضد جنگجويان حزب الله به موفقيت هايي نايل شود، واکنش شديد حزب الله را در پي خواهد داشت، و اين حزب به سه دليل به شهروندان اسرائيل لطمه جبران ناپذير وارد خواهد آورد، و متقابلاً موفقيت هاي فوق العاده اي کسب خواهد کرد.
دليل اول: تعداد فراوان موشک هاي حزب الله.
دليل دوم: ميزان برد موشک ها.
دليل سوم: شليک موشک ها از درون مناطق مسکوني.
با اين وصف امکان ندارد، اسرائيل بتواند سکوهاي موشکي حزب الله را از ميان بردارد. در بهترين شرايط و در پي تلاش هاي فزاينده مي توان ميزان شليک اين موشک ها را دست کم به روزانه چند ده موشک کاهش داد. از سوي ديگر هرگونه تلاش براي دور نگه داشتن شهروندان اسرائيلي از خطر حمله هاي موشکي حزب الله در جنگ آينده بي فايده است. و اين شهروندان همواره در معرض خطر جدي قرار خواهند داشت. اشغال مساحت بزرگي از جنوب لبنان، به طور مثال تا جنوب رودخانه ليتاني، امکان دارد به حزب الله آسيب جزئي برساند و از ميزان حمله هاي موشکي اين حزب بکاهد، ولي اشغال بخشي از جنوب لبنان هرگز حمله هاي موشکي حزب الله را متوقف نخواهد کرد.
از سوي ديگر حزب الله به طور شتاب زده با توقف جنگ و برقراري آتش بس موافقت نخواهد کرد. زيرا حزب الله با يک ارتش کلاسيک دولتي متفاوت است و نسبت به از دست دادن تعدادي جنگجو و مقاديري اسلحه، يا از دست دادن بخشي از اراضي جنوب لبنان توجه نخواهد کرد. افزون بر آن حزب الله يک دولت نيست و در برابر فشار افکار عمومي و يا فشارهاي سياسي جوامع بين المللي حساسيت نشان نخواهد داد.
پيامدهاي احتمالي جنگ آينده تغيير روش ها و راهکارهاي جنگي ارتش اسرائيل، امکان دارد به مشروعيت اسرائيل آسيب برساند، و فشارهاي بين المللي را در پي داشته باشد. همچنين اين احتمال وجود دارد که آمريکا به اسرائيل هشدار جدي بدهد تا تخريب لبنان را متوقف کند. نبايد فراموش کرد که با آغاز عمليات نظامي سراسري «سپر بازدارنده» در کرانه باختري رود اردن، در آوريل سال 2002 در واکنش به عمليات خرابکارانه حماس در هتل پارک شهر ناتانيا که به کشته شدن 30 اسرائيلي انجاميد، آمريکا براي اسرائيل پيام فرستاد و ضمن مخالفت با عمليات مسلحانه حماس، حمله گسترده ارتش اسرائيل به تشکيلات خودگردان فلسطين را پذيرفتني ندانست.
آمريکا در ارتباط با لبنان نيز چنين موضعي دارد. دولت آمريکا با سرکوب نيروهاي حزب الله مخالفتي ندارد، ولي با هرگونه آسيب رساني به عزيز کرده هاي غرب و سازمان ملل متحد در لبنان موافقت نخواهد کرد. هرچند که بسياري از محافل بين المللي چنين وضعيتي را نمي پذيرند، ولي براي اسرائيل فاجعه آميز خواهد بود. اسرائيل جز بمباران تأسيسات اقتصادي لبنان راه ديگري ندارد، و اين واقعيت را بايد بپذيرد. بنابراين چنانچه ضرورت اقتضا کند، اسرائيل بايد با همکاري دوستان بين المللي از بروز جنگ سوم و چهارم با لبنان جلوگيري کند. بايد راه هاي ديگري را براي پيروزي بر حزب الله جستجو کند. اسرائيل بايد توسط دوستان خود به دولت و مردم لبنان هشدار دهد چنانچه در آينده جنگي روي دهد، اين جنگ به اسرائيل و حزب الله محدود نخواهد بود. اين جنگ به نابودي ارتش و تأسيسات اقتصادي و ساختار زبربنايي لبنان منجر مي شود و به مردم لبنان آسيب جدي وارد مي کند.
سرلشگر يوسي کوبرفاسر مسئول پيشين بخش پژوهش هاي اداره اطلاعات نظامي ارتش رژيم صهيونيستي نيز در پرتو بحث هاي جاري در محافل نظامي و سياسي اسرائيل درباره «دورنماي رويارويي با حزب الله لبنان» مقاله اي در نشريه مزبور منتشر کرده و در آن گفته است که گسترش فزاينده قدرت نظامي حزب الله پس از توقف جنگ دوم اسرائيل با لبنان با بهره برداري از نقاط ضعف قطعنامه شماره 1701 مؤرخ اوت سال 2006 شوراي امنيت سازمان ملل متحد و نيز احتمال قوي رويارويي نظامي اسرائيل با ايران، مهمترين دلايل از سرگيري جنگ بين اسرائيل و حزب الله مي باشند. زيرا حزب الله اکنون به موشک هاي برد کوتاه و برد متوسط و دوربرد مجهز شده که تعداد آنها از تعداد موشک هايي که در جريان جنگ سال 2006 بسوي اسرائيل شليک کرد به مراتب بيشتر شده است.
نظر به اينکه اسرائيل در کوتاه مدت توانايي مجهز شدن به تجهيزات ضد موشکي را ندارد، احتمال مي رود در صورت بروز جنگ در آينده نزديک، اسرائيل توانايي مقابله با سکوهاي موشکي حزب الله، يا جلوگيري از شليک انبوه موشک از خاک لبنان را نداشته باشد. بنابراين ارتش اسرائيل به برنامه ريزي راهبردي نياز دارد تا از شليک انبوه موشک هاي حزب الله جلوگيري کند، يا از ميزان شليک آن ها بکاهد.
در روزهاي اول جنگ 33 روزه ژوئيه سال 2006 برخي مقام هاي اسرائيل به ستاد مشترک ارتش پيشنهاد کردند بجاي تلاش براي سرکوب مستقيم حزب الله، بيشتر حمله هاي هوايي خود را روي بمباران مراکز دولتي و تأسيسات زيربنايي لبنان متمرکز کند. زيرا ارتش اسرائيل امکان هرگونه دسترسي به رزمندگان حزب الله را در جبهه هاي جنگ جنوب نداشت.
بنابراين برخي پژوهشگران و فرماندهان نظامي ارتش بر اين باورند که گسترش بمباران مراکز دولتي لبنان، امکان دارد فشارهاي سياسي بر حزب الله را افزايش دهد، و در اين صورت شايد دولت لبنان براي توقف شليک موشک هاي حزب الله به قدرت نظامي متوسل شود، و در نتيجه حزب الله به فراخواني آتش بس ترتيب دهد.
از سوي ديگر نظر به اينکه هويت سازمان حزب الله لبناني است و ادعا مي کند که از مردم لبنان در برابر اسرائيل دفاع مي کند، و قصد ندارد به درد و رنج مردم لبنان بيفزايد، و دوست ندارد کسي او را به تلاش براي تأمين منافع بيگانگان متهم کند، در اين صورت اين احتمال وجود دارد که زود هنگام ناچار شود آتش بس را بپذيرد.
تحولات سياسي جاري لبنان ديدگاه هاي فوق الذکر را قوي کرده است. پيوستن حزب الله به دولت، پشتيباني دولت از حزب الله در معامله آزادي سمير قنطار در مقابل بازپسگيري اجساد سربازان اسرائيلي از حزب الله، پذيرش حق حزب الله براي آزادسازي سرزمين هاي جنوب از سوي محافل دولتي لبنان، همه اين مسائل امکان بروز هرگونه جدايي ميان دولت لبنان و حزب الله را منتفي کرده، و به اين ايده قوت بخشيده که دولت لبنان مسئول رفتارهاي گذشته حزب الله مي باشد.
حزب الله همچنين اين ادعا را ميان مردم پايه گذاري کرده که او تنها مدافع غير رسمي از کشور و مردم لبنان مي باشد، و بايد همه لبناني ها بپذيرند که مسئوليت رويارويي با اسرائيل بر عهده اوست. در همين حال دولت لبنان پيامدهاي خطرناک رويارويي مستقيم با اسرائيل را شناخته و ضمن شانه خالي کردن از اين مسئوليت، آن را به حزب الله که از برتري نظامي قابل ملاحظه اي برخوردار مي باشد واگذار کرده است. با اين وصف حزب الله با برخورداري از توان موشکي مي تواند ميدان جنگ را به مناطق دورتري در اسرائيل منتقل نمايد.
اکنون که پذيرفتيم حزب الله بخشي از دولت و نظام سياسي لبنان شده است، اسرائيل بايد اين سياست راهبردي را ملاک عمل خود قرار دهد که حزب الله واقعاً بخشي از نظام سياسي دولت لبنان مي باشد. با وجودي که تعداد مخالفان سياست راهبردي ضربه زدن به تأسيسات اقتصادي لبنان در جنگ آينده با حزب الله در مقابل تعداد موافقان اين سياست بسيار است، ولي بايد به آن ها تذکر داد که شرايط و روند جنگ براي ضربه زدن به حزب الله به ويژه با استفاده از نيروي هوايي و شليک آتش از راه دور کاملاً مناسب نبوده و براي جنگ آينده با حزب الله بايد سياست راهبردي جديدي متکي بر حمله هاي زميني و به موازات آن بمباران تأسيسات زيربنايي غير نظامي دولت لبنان را در پيش گرفت. زيرا ساختارهاي غيرنظامي به طور غيرمستقيم به فعاليت هاي رزمي حزب الله کمک مي کنند. البته بررسي راهکار واکنش محدود به حمله هاي حزب الله به منظور جلوگيري از گسترش دامنه جنگ و مهار رويدادهاي دوران جنگ قابل تامل مي باشد.
اگر رويارويي آينده با حزب الله بهانه اي باشد براي آغاز جنگ با ايران در چارچوب تلاش براي جلوگيري از مجهز شدن ايران به سلاح هاي هسته اي. در اين صورت بايد هدف راهبردي اسرائيل تلاش روي کاهش تلفات و خسارت هاي ناشي از جنگ در جبهه داخلي متمرکز باشد، و لازم است ساير اهداف راهبردي در درجه دوم قرار گيرند. اگر فرض کنيم اسرائيل در نوار غزه با حماس وارد جنگ وسيع شد و حزب الله کوشيد از طريق درگير شدن با اسرائيل به فلسطيني ها کمک کند. در اين صورت مأموريت ارتش اسرائيل مضاعف مي شود. به موجب سناريوي نخست، ارتش هم وظيفه دارد جبهه داخلي را در برابر حمله هاي موشکي حزب الله و حماس مصون بدارد، و هم وظيفه دارد به صورت تدريجي و گام به گام ضربات کوبنده اي بر حزب الله وارد نمايد.
روشن است که بمباران تأسيسات نظامي و غيرنظامي، و ساختار اقتصادي لبنان براساس سناريوهاي ياد شده هرگز نمي تواند به پيشبرد اهداف اسرائيل کمک کند، شايد هم به تحقق اهداف اسرائيل آسيب جدي وارد نمايد. براساس همين فرضيه شايد محافل طرفدار غرب در لبنان از رفتار حزب الله انتقاد هم بکنند. اما حزب الله سناريوهايي را ارائه خواهد داد که مورد تاييد دولت لبنان خواهد بود. مانند ارائه اهداف ملي همچون تلاش براي آزادسازي منطقه کشتزارهاي شبعا، يا جلوگيري از پرواز هواپيماهاي جنگي اسرائيل بر فراز آسمان لبنان. اين منطق مي تواند موضع حزب الله را موجه جلوه دهد. به هر حال شايد بتوان گفت که اجراي سناريوي بمباران تأسيسات اقتصادي و ساختار حياتي لبنان از سوي اسرائيل ثمربخش نباشد، و شايد هم ناممکن بوده باشد.
طرفداران بمباران ساختار زيربنايي و مراکز اقتصادي لبنان، مدعي هستند که زندگي روزمره شهروندان اسرائيلي در هر صورت بايد تداوم يابد، و حق حيات آنان که در معرض حملات موشکي حزب الله قرار مي گيرند محفوظ بماند. با اين وجود هرگونه تلاش براي توقف حمله هاي موشکي حزب الله، بمباران ساختار حياتي لبنان اجتناب ناپذير است. زيرا ارتش اسرائيل امکان رويارويي مستقيم با پايگاه ها و نيروهاي حزب الله را در جبهه هاي جنگ ندارد. لذا گرايش به اين شيوه عيب نيست و چاره ديگري وجود ندارد. من به طرفداران بمباران مراکز دولتي و تأسيسات اقتصادي لبنان توصيه مي کنم که اجراي اين سناريو بايد نتيجه بخش باشد و قبل از هر چيز اهداف اسرائيل را تأمين کند. ولي به طور قطع مطمئن هستم که اين شيوه ثمربخش نخواهد بود. البته اين دليل نمي شود که راه حل هاي ديگري وجود نداشته باشد. امکان دارد راه حل هاي ديگر، تلفات سنگيني بر سربازان ارتش اسرائيل در پي داشته باشد. با وجودي که آماده نيستيم جان سربازان خود را به خطر بيندازيم، ولي در سال هاي اخير شاهد بوديم که ارزش حق حيات سربازان ما به شدت مخدوش شده است. به رغم اينکه وظيفه سربازان دفاع از حق حيات شهروندان و حاکميت و امنيت اسرائيل است. و نبايد در برابر پاسداري از ارزش هاي کيان و مردم اسرائيل مسامحه کرد، ولي اين عقيده يکي از مهمترين دلايل خودداري ارتش اسرائيل از بسيج همه جانبه نيروهاي ذخيره در مراحل نخست جنگ دوم لبنان بوده است.
همين روش را در جنگ سال گذشته با حماس در نوار غزه دنبال کرديم، ارتش اسرائيل بجاي دست زدن به حمله هاي گسترده نظامي، شايسته دانست با حماس آتش بس برقرار کند. بر اساس دلايل ياد شده به نظر مي رسد موفقيت بمباران تأسيسات و ساختارهاي نظامي و غيرنظامي لبنان مشکوک باشد. اميدوارم راه حل هايي را جستجو کنيم که تلفات سنگيني بر سربازان ارتش و شهروندان اسرائيلي در پي نداشته باشد.
نظريه کلي حزب الله بر اين فرضيه استوار است که اسرائيل نماد شرارت است، و وجود اين کيان در منطقه همواره عامل تهديد براي لبنان مي باشد. همه مشکلات اقتصادي و نارسايي ها و درد و رنج هاي مردم لبنان از وجود اسرائيل ناشي مي شود. حزب الله به منظور ادامه حيات خود به عنوان يک سازمان مسلح، اين ايده ها را مطرح مي کند. بنابراين هرگونه حمله اسرائيل به تاسيسات و ساختارهاي اقتصادي لبنان، درست بودن ادعاهاي حزب الله را در افکار عمومي ثابت مي کند، و اصرار حزب الله به حفظ سلاح خود را موجه جلوه مي دهد. جامعه اسرائيل نمي تواند ادعاهاي حزب الله را باور کند ولي حزب الله تاکنون موفق شده ايده هاي خود را به توده مردم لبنان به ويژه شيعيان اين کشور بقبولاند. اين احتمال وجود دارد که حزب الله روزي موفق شود ايده هاي خود را به آساني به جامعه اسرائيل نيز منتقل کند. همچنين اين احتمال را نبايد سبک شمرد که امکان دارد حزب الله به خشم عمومي ساير اقشار لبنان نسبت به اقدامات وحشيانه اسرائيل دامن بزند، و مخالفان اسرائيل را پيرامون اهداف خود بسيج کند.
چنانچه اسرائيل تاسيسات و ساختار زيربنايي لبنان را بمباران کند، امکان دارد به اثبات ادعاهاي حزب الله کمک کند. مهمتر از همه بسياري از مفاهيم و ارزش هاي انساني همچون ايثار و فداکاري در حزب الله نماد پيدا کرده است. لذا بعيد نيست که اين مفاهيم در درازمدت در فرهنگ حزب الله ادامه پيدا کند. همچنين اين امکان وجود دارد که حزب الله با استفاده از اين مفاهيم افکار عمومي جهان عرب و جهان را براي اعمال فشار بر اسرائيل بسيج نمايد.
مشکل اصلي که اسرائيل را گرفتار حزب الله کرده، يک پديده منحصر به فرد است. کشور لبنان پديده اي بي نظير است. حزب الله از نقاط ضعف دولت لبنان به نحو مطلوب بهره برداري کرده است. مهمترين نقطه ضعف دولت لبنان اين است که اين کشور از يک نظام سياسي چند طايفه اي تشکيل شده و اين نظام به حزب الله آزادي عمل بخشيده است. مانند آزادي عمل طالبان در افغانستان و آزادي عمل گروههاي فلسطيني در سايه حکومت ضعيف تشکيلات خودگردان. هويت نظام طايفه اي لبنان اين امکان را براي طايفه شيعه فراهم کرده تا براي اثبات موجوديت خود به عنوان يکي از طوايف بزرگ اين کشور از يک سازمان تروريستي به نام حزب الله پشتيباني کند. حزب الله ضمن برخورداري از پشتيباني طايفه شيعه لبنان مورد تأييد و حمايت کشورهاي سوريه و ايران نيز مي باشد. اکنون حزب الله در لبنان حرف اول را مي زند. پديده بي نظير و منحصر به فرد لبنان، دولت هاي غربي و اسرائيل را سرگردان کرده است.
بنابراين استفاده از قدرت اسلحه از راه دور بر ضد دولت مستقل لبنان هيچ مشکلي را حل نمي کند. حمله وسيع زميني و اشغال درازمدت جنوب لبنان نيز بهاي سنگيني در پي دارد. از سوي ديگر خودداري اسرائيل از هرگونه اقدامي، اين امکان را به حزب الله مي دهد تا قدرت نظامي خود را گسترش دهد. بنابراين راه حل منطقي چيست؟ بهترين راه حل اين است که دولت هاي غربي به تحکيم حاکميت جريانات براگماتيک و ميانه رو در لبنان کمک نمايند. بدون دخالت مستقيم دولت هاي غربي تحقق اين ايده امکان پذير نخواهد بود.
تاکنون مشخص شده که دولت هاي غربي راه حل هاي آسان را در لبنان و غزه تجويز مي کنند. يعني اجازه مي دهند جريانات افراطي حاکميت دولت اين کشورها را به دست بگيرند تا ميان اين دولت ها و کشورهاي همسايه مشکلات بروز کند. دولت هاي غربي بر مبناي اين ايده توان نظامي خود را مي سازند. اين ايده ها در خاورميانه کارآمد نبوده و به زيان اسرائيل تمام مي شود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 49
چرا نمي توانيم در لبنان پيروز شويم؟
شرط راهبردي عبارت از اين است که دشمن در يک دولت مشخص نماد پيدا کند، و مسئوليت دفاع از مردم و تأسيسات اقتصادي و ساختار زيربنايي کشور خود را عهده دار باشد، و در برابر جامعه جهاني پاسخگو باشد، و تلفات انساني و خسارت هاي مادي در جنگ را بپذيرد. در چنين شرايطي به اين دولت مي توان فشار وارد آورد، و به او گوشزد کرد که تلفات و خسارت هاي ناشي از جنگ بيش از منافع جنگ است.
شرط اول تاکتيکي: چنانچه اهداف و جنگ افزارهاي دشمن فيزيکي، سخت و آشکار، مانند نيروي زرهي، نيروي هوايي، پايگاه هاي کنترل و نظارت باشند. مي توان گفت که جمع آوري اطلاعات درباره اين اهداف و بمباران دقيق آنها کار بسيار ساده است. ولي حمله به اشخاص و اهداف متحرک کار بسيار دشواري است، و امکان ندارد به راحتي اين اهداف را مورد حمله دقيق قرار داد.
شرط دوم تاکتيکي: مهمترين شرط موفقيت در چنين عملياتي اين است که ميدان جنگ از مناطق مسکوني خودي و دشمن دور بوده باشد. حزب الله يک تشکيلات نظامي و از قدرت فوق العاده برخوردار است، و نزديک مناطق مسکوني و پر جمعيت موضع گرفته است. چنانچه آتش جنگ سوم با لبنان برافروخته شود، شکي نيست که نتايج آن مشابه نتايج جنگ پيشين(جنگ سال 2006) خواهد بود. و اگر ارتش اسرائيل در پيکار بر ضد جنگجويان حزب الله به موفقيت هايي نايل شود، واکنش شديد حزب الله را در پي خواهد داشت، و اين حزب به سه دليل به شهروندان اسرائيل لطمه جبران ناپذير وارد خواهد آورد، و متقابلاً موفقيت هاي فوق العاده اي کسب خواهد کرد.
دليل اول: تعداد فراوان موشک هاي حزب الله.
دليل دوم: ميزان برد موشک ها.
دليل سوم: شليک موشک ها از درون مناطق مسکوني.
با اين وصف امکان ندارد، اسرائيل بتواند سکوهاي موشکي حزب الله را از ميان بردارد. در بهترين شرايط و در پي تلاش هاي فزاينده مي توان ميزان شليک اين موشک ها را دست کم به روزانه چند ده موشک کاهش داد. از سوي ديگر هرگونه تلاش براي دور نگه داشتن شهروندان اسرائيلي از خطر حمله هاي موشکي حزب الله در جنگ آينده بي فايده است. و اين شهروندان همواره در معرض خطر جدي قرار خواهند داشت. اشغال مساحت بزرگي از جنوب لبنان، به طور مثال تا جنوب رودخانه ليتاني، امکان دارد به حزب الله آسيب جزئي برساند و از ميزان حمله هاي موشکي اين حزب بکاهد، ولي اشغال بخشي از جنوب لبنان هرگز حمله هاي موشکي حزب الله را متوقف نخواهد کرد.
از سوي ديگر حزب الله به طور شتاب زده با توقف جنگ و برقراري آتش بس موافقت نخواهد کرد. زيرا حزب الله با يک ارتش کلاسيک دولتي متفاوت است و نسبت به از دست دادن تعدادي جنگجو و مقاديري اسلحه، يا از دست دادن بخشي از اراضي جنوب لبنان توجه نخواهد کرد. افزون بر آن حزب الله يک دولت نيست و در برابر فشار افکار عمومي و يا فشارهاي سياسي جوامع بين المللي حساسيت نشان نخواهد داد.
پيامدهاي احتمالي جنگ آينده تغيير روش ها و راهکارهاي جنگي ارتش اسرائيل، امکان دارد به مشروعيت اسرائيل آسيب برساند، و فشارهاي بين المللي را در پي داشته باشد. همچنين اين احتمال وجود دارد که آمريکا به اسرائيل هشدار جدي بدهد تا تخريب لبنان را متوقف کند. نبايد فراموش کرد که با آغاز عمليات نظامي سراسري «سپر بازدارنده» در کرانه باختري رود اردن، در آوريل سال 2002 در واکنش به عمليات خرابکارانه حماس در هتل پارک شهر ناتانيا که به کشته شدن 30 اسرائيلي انجاميد، آمريکا براي اسرائيل پيام فرستاد و ضمن مخالفت با عمليات مسلحانه حماس، حمله گسترده ارتش اسرائيل به تشکيلات خودگردان فلسطين را پذيرفتني ندانست.
آمريکا در ارتباط با لبنان نيز چنين موضعي دارد. دولت آمريکا با سرکوب نيروهاي حزب الله مخالفتي ندارد، ولي با هرگونه آسيب رساني به عزيز کرده هاي غرب و سازمان ملل متحد در لبنان موافقت نخواهد کرد. هرچند که بسياري از محافل بين المللي چنين وضعيتي را نمي پذيرند، ولي براي اسرائيل فاجعه آميز خواهد بود. اسرائيل جز بمباران تأسيسات اقتصادي لبنان راه ديگري ندارد، و اين واقعيت را بايد بپذيرد. بنابراين چنانچه ضرورت اقتضا کند، اسرائيل بايد با همکاري دوستان بين المللي از بروز جنگ سوم و چهارم با لبنان جلوگيري کند. بايد راه هاي ديگري را براي پيروزي بر حزب الله جستجو کند. اسرائيل بايد توسط دوستان خود به دولت و مردم لبنان هشدار دهد چنانچه در آينده جنگي روي دهد، اين جنگ به اسرائيل و حزب الله محدود نخواهد بود. اين جنگ به نابودي ارتش و تأسيسات اقتصادي و ساختار زبربنايي لبنان منجر مي شود و به مردم لبنان آسيب جدي وارد مي کند.
سرلشگر يوسي کوبرفاسر مسئول پيشين بخش پژوهش هاي اداره اطلاعات نظامي ارتش رژيم صهيونيستي نيز در پرتو بحث هاي جاري در محافل نظامي و سياسي اسرائيل درباره «دورنماي رويارويي با حزب الله لبنان» مقاله اي در نشريه مزبور منتشر کرده و در آن گفته است که گسترش فزاينده قدرت نظامي حزب الله پس از توقف جنگ دوم اسرائيل با لبنان با بهره برداري از نقاط ضعف قطعنامه شماره 1701 مؤرخ اوت سال 2006 شوراي امنيت سازمان ملل متحد و نيز احتمال قوي رويارويي نظامي اسرائيل با ايران، مهمترين دلايل از سرگيري جنگ بين اسرائيل و حزب الله مي باشند. زيرا حزب الله اکنون به موشک هاي برد کوتاه و برد متوسط و دوربرد مجهز شده که تعداد آنها از تعداد موشک هايي که در جريان جنگ سال 2006 بسوي اسرائيل شليک کرد به مراتب بيشتر شده است.
نظر به اينکه اسرائيل در کوتاه مدت توانايي مجهز شدن به تجهيزات ضد موشکي را ندارد، احتمال مي رود در صورت بروز جنگ در آينده نزديک، اسرائيل توانايي مقابله با سکوهاي موشکي حزب الله، يا جلوگيري از شليک انبوه موشک از خاک لبنان را نداشته باشد. بنابراين ارتش اسرائيل به برنامه ريزي راهبردي نياز دارد تا از شليک انبوه موشک هاي حزب الله جلوگيري کند، يا از ميزان شليک آن ها بکاهد.
در روزهاي اول جنگ 33 روزه ژوئيه سال 2006 برخي مقام هاي اسرائيل به ستاد مشترک ارتش پيشنهاد کردند بجاي تلاش براي سرکوب مستقيم حزب الله، بيشتر حمله هاي هوايي خود را روي بمباران مراکز دولتي و تأسيسات زيربنايي لبنان متمرکز کند. زيرا ارتش اسرائيل امکان هرگونه دسترسي به رزمندگان حزب الله را در جبهه هاي جنگ جنوب نداشت.
بنابراين برخي پژوهشگران و فرماندهان نظامي ارتش بر اين باورند که گسترش بمباران مراکز دولتي لبنان، امکان دارد فشارهاي سياسي بر حزب الله را افزايش دهد، و در اين صورت شايد دولت لبنان براي توقف شليک موشک هاي حزب الله به قدرت نظامي متوسل شود، و در نتيجه حزب الله به فراخواني آتش بس ترتيب دهد.
از سوي ديگر نظر به اينکه هويت سازمان حزب الله لبناني است و ادعا مي کند که از مردم لبنان در برابر اسرائيل دفاع مي کند، و قصد ندارد به درد و رنج مردم لبنان بيفزايد، و دوست ندارد کسي او را به تلاش براي تأمين منافع بيگانگان متهم کند، در اين صورت اين احتمال وجود دارد که زود هنگام ناچار شود آتش بس را بپذيرد.
تحولات سياسي جاري لبنان ديدگاه هاي فوق الذکر را قوي کرده است. پيوستن حزب الله به دولت، پشتيباني دولت از حزب الله در معامله آزادي سمير قنطار در مقابل بازپسگيري اجساد سربازان اسرائيلي از حزب الله، پذيرش حق حزب الله براي آزادسازي سرزمين هاي جنوب از سوي محافل دولتي لبنان، همه اين مسائل امکان بروز هرگونه جدايي ميان دولت لبنان و حزب الله را منتفي کرده، و به اين ايده قوت بخشيده که دولت لبنان مسئول رفتارهاي گذشته حزب الله مي باشد.
حزب الله همچنين اين ادعا را ميان مردم پايه گذاري کرده که او تنها مدافع غير رسمي از کشور و مردم لبنان مي باشد، و بايد همه لبناني ها بپذيرند که مسئوليت رويارويي با اسرائيل بر عهده اوست. در همين حال دولت لبنان پيامدهاي خطرناک رويارويي مستقيم با اسرائيل را شناخته و ضمن شانه خالي کردن از اين مسئوليت، آن را به حزب الله که از برتري نظامي قابل ملاحظه اي برخوردار مي باشد واگذار کرده است. با اين وصف حزب الله با برخورداري از توان موشکي مي تواند ميدان جنگ را به مناطق دورتري در اسرائيل منتقل نمايد.
اکنون که پذيرفتيم حزب الله بخشي از دولت و نظام سياسي لبنان شده است، اسرائيل بايد اين سياست راهبردي را ملاک عمل خود قرار دهد که حزب الله واقعاً بخشي از نظام سياسي دولت لبنان مي باشد. با وجودي که تعداد مخالفان سياست راهبردي ضربه زدن به تأسيسات اقتصادي لبنان در جنگ آينده با حزب الله در مقابل تعداد موافقان اين سياست بسيار است، ولي بايد به آن ها تذکر داد که شرايط و روند جنگ براي ضربه زدن به حزب الله به ويژه با استفاده از نيروي هوايي و شليک آتش از راه دور کاملاً مناسب نبوده و براي جنگ آينده با حزب الله بايد سياست راهبردي جديدي متکي بر حمله هاي زميني و به موازات آن بمباران تأسيسات زيربنايي غير نظامي دولت لبنان را در پيش گرفت. زيرا ساختارهاي غيرنظامي به طور غيرمستقيم به فعاليت هاي رزمي حزب الله کمک مي کنند. البته بررسي راهکار واکنش محدود به حمله هاي حزب الله به منظور جلوگيري از گسترش دامنه جنگ و مهار رويدادهاي دوران جنگ قابل تامل مي باشد.
سناريوهاي آغاز جنگ و اهداف پيش بيني شده
اگر رويارويي آينده با حزب الله بهانه اي باشد براي آغاز جنگ با ايران در چارچوب تلاش براي جلوگيري از مجهز شدن ايران به سلاح هاي هسته اي. در اين صورت بايد هدف راهبردي اسرائيل تلاش روي کاهش تلفات و خسارت هاي ناشي از جنگ در جبهه داخلي متمرکز باشد، و لازم است ساير اهداف راهبردي در درجه دوم قرار گيرند. اگر فرض کنيم اسرائيل در نوار غزه با حماس وارد جنگ وسيع شد و حزب الله کوشيد از طريق درگير شدن با اسرائيل به فلسطيني ها کمک کند. در اين صورت مأموريت ارتش اسرائيل مضاعف مي شود. به موجب سناريوي نخست، ارتش هم وظيفه دارد جبهه داخلي را در برابر حمله هاي موشکي حزب الله و حماس مصون بدارد، و هم وظيفه دارد به صورت تدريجي و گام به گام ضربات کوبنده اي بر حزب الله وارد نمايد.
روشن است که بمباران تأسيسات نظامي و غيرنظامي، و ساختار اقتصادي لبنان براساس سناريوهاي ياد شده هرگز نمي تواند به پيشبرد اهداف اسرائيل کمک کند، شايد هم به تحقق اهداف اسرائيل آسيب جدي وارد نمايد. براساس همين فرضيه شايد محافل طرفدار غرب در لبنان از رفتار حزب الله انتقاد هم بکنند. اما حزب الله سناريوهايي را ارائه خواهد داد که مورد تاييد دولت لبنان خواهد بود. مانند ارائه اهداف ملي همچون تلاش براي آزادسازي منطقه کشتزارهاي شبعا، يا جلوگيري از پرواز هواپيماهاي جنگي اسرائيل بر فراز آسمان لبنان. اين منطق مي تواند موضع حزب الله را موجه جلوه دهد. به هر حال شايد بتوان گفت که اجراي سناريوي بمباران تأسيسات اقتصادي و ساختار حياتي لبنان از سوي اسرائيل ثمربخش نباشد، و شايد هم ناممکن بوده باشد.
طرفداران بمباران ساختار زيربنايي و مراکز اقتصادي لبنان، مدعي هستند که زندگي روزمره شهروندان اسرائيلي در هر صورت بايد تداوم يابد، و حق حيات آنان که در معرض حملات موشکي حزب الله قرار مي گيرند محفوظ بماند. با اين وجود هرگونه تلاش براي توقف حمله هاي موشکي حزب الله، بمباران ساختار حياتي لبنان اجتناب ناپذير است. زيرا ارتش اسرائيل امکان رويارويي مستقيم با پايگاه ها و نيروهاي حزب الله را در جبهه هاي جنگ ندارد. لذا گرايش به اين شيوه عيب نيست و چاره ديگري وجود ندارد. من به طرفداران بمباران مراکز دولتي و تأسيسات اقتصادي لبنان توصيه مي کنم که اجراي اين سناريو بايد نتيجه بخش باشد و قبل از هر چيز اهداف اسرائيل را تأمين کند. ولي به طور قطع مطمئن هستم که اين شيوه ثمربخش نخواهد بود. البته اين دليل نمي شود که راه حل هاي ديگري وجود نداشته باشد. امکان دارد راه حل هاي ديگر، تلفات سنگيني بر سربازان ارتش اسرائيل در پي داشته باشد. با وجودي که آماده نيستيم جان سربازان خود را به خطر بيندازيم، ولي در سال هاي اخير شاهد بوديم که ارزش حق حيات سربازان ما به شدت مخدوش شده است. به رغم اينکه وظيفه سربازان دفاع از حق حيات شهروندان و حاکميت و امنيت اسرائيل است. و نبايد در برابر پاسداري از ارزش هاي کيان و مردم اسرائيل مسامحه کرد، ولي اين عقيده يکي از مهمترين دلايل خودداري ارتش اسرائيل از بسيج همه جانبه نيروهاي ذخيره در مراحل نخست جنگ دوم لبنان بوده است.
همين روش را در جنگ سال گذشته با حماس در نوار غزه دنبال کرديم، ارتش اسرائيل بجاي دست زدن به حمله هاي گسترده نظامي، شايسته دانست با حماس آتش بس برقرار کند. بر اساس دلايل ياد شده به نظر مي رسد موفقيت بمباران تأسيسات و ساختارهاي نظامي و غيرنظامي لبنان مشکوک باشد. اميدوارم راه حل هايي را جستجو کنيم که تلفات سنگيني بر سربازان ارتش و شهروندان اسرائيلي در پي نداشته باشد.
بمباران تأسيسات و ساختار لبنان چه سودي دارد؟
نظريه کلي حزب الله بر اين فرضيه استوار است که اسرائيل نماد شرارت است، و وجود اين کيان در منطقه همواره عامل تهديد براي لبنان مي باشد. همه مشکلات اقتصادي و نارسايي ها و درد و رنج هاي مردم لبنان از وجود اسرائيل ناشي مي شود. حزب الله به منظور ادامه حيات خود به عنوان يک سازمان مسلح، اين ايده ها را مطرح مي کند. بنابراين هرگونه حمله اسرائيل به تاسيسات و ساختارهاي اقتصادي لبنان، درست بودن ادعاهاي حزب الله را در افکار عمومي ثابت مي کند، و اصرار حزب الله به حفظ سلاح خود را موجه جلوه مي دهد. جامعه اسرائيل نمي تواند ادعاهاي حزب الله را باور کند ولي حزب الله تاکنون موفق شده ايده هاي خود را به توده مردم لبنان به ويژه شيعيان اين کشور بقبولاند. اين احتمال وجود دارد که حزب الله روزي موفق شود ايده هاي خود را به آساني به جامعه اسرائيل نيز منتقل کند. همچنين اين احتمال را نبايد سبک شمرد که امکان دارد حزب الله به خشم عمومي ساير اقشار لبنان نسبت به اقدامات وحشيانه اسرائيل دامن بزند، و مخالفان اسرائيل را پيرامون اهداف خود بسيج کند.
چنانچه اسرائيل تاسيسات و ساختار زيربنايي لبنان را بمباران کند، امکان دارد به اثبات ادعاهاي حزب الله کمک کند. مهمتر از همه بسياري از مفاهيم و ارزش هاي انساني همچون ايثار و فداکاري در حزب الله نماد پيدا کرده است. لذا بعيد نيست که اين مفاهيم در درازمدت در فرهنگ حزب الله ادامه پيدا کند. همچنين اين امکان وجود دارد که حزب الله با استفاده از اين مفاهيم افکار عمومي جهان عرب و جهان را براي اعمال فشار بر اسرائيل بسيج نمايد.
مشکل اصلي که اسرائيل را گرفتار حزب الله کرده، يک پديده منحصر به فرد است. کشور لبنان پديده اي بي نظير است. حزب الله از نقاط ضعف دولت لبنان به نحو مطلوب بهره برداري کرده است. مهمترين نقطه ضعف دولت لبنان اين است که اين کشور از يک نظام سياسي چند طايفه اي تشکيل شده و اين نظام به حزب الله آزادي عمل بخشيده است. مانند آزادي عمل طالبان در افغانستان و آزادي عمل گروههاي فلسطيني در سايه حکومت ضعيف تشکيلات خودگردان. هويت نظام طايفه اي لبنان اين امکان را براي طايفه شيعه فراهم کرده تا براي اثبات موجوديت خود به عنوان يکي از طوايف بزرگ اين کشور از يک سازمان تروريستي به نام حزب الله پشتيباني کند. حزب الله ضمن برخورداري از پشتيباني طايفه شيعه لبنان مورد تأييد و حمايت کشورهاي سوريه و ايران نيز مي باشد. اکنون حزب الله در لبنان حرف اول را مي زند. پديده بي نظير و منحصر به فرد لبنان، دولت هاي غربي و اسرائيل را سرگردان کرده است.
بنابراين استفاده از قدرت اسلحه از راه دور بر ضد دولت مستقل لبنان هيچ مشکلي را حل نمي کند. حمله وسيع زميني و اشغال درازمدت جنوب لبنان نيز بهاي سنگيني در پي دارد. از سوي ديگر خودداري اسرائيل از هرگونه اقدامي، اين امکان را به حزب الله مي دهد تا قدرت نظامي خود را گسترش دهد. بنابراين راه حل منطقي چيست؟ بهترين راه حل اين است که دولت هاي غربي به تحکيم حاکميت جريانات براگماتيک و ميانه رو در لبنان کمک نمايند. بدون دخالت مستقيم دولت هاي غربي تحقق اين ايده امکان پذير نخواهد بود.
تاکنون مشخص شده که دولت هاي غربي راه حل هاي آسان را در لبنان و غزه تجويز مي کنند. يعني اجازه مي دهند جريانات افراطي حاکميت دولت اين کشورها را به دست بگيرند تا ميان اين دولت ها و کشورهاي همسايه مشکلات بروز کند. دولت هاي غربي بر مبناي اين ايده توان نظامي خود را مي سازند. اين ايده ها در خاورميانه کارآمد نبوده و به زيان اسرائيل تمام مي شود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 49
/ج