شاعر صفا و مهر

در 7 فروردين 1338 در روستاي مرز دشت از توابع تنكابن در استان مازندران به دنيا آمد. پس از پايان تحصيلات دبيرستاني در رشته ادبيات به تهران آمد و در دانشگاه تربيت معلم، همين رشته را ادامه داد.
سه‌شنبه، 11 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شاعر صفا و مهر

شاعر صفا و مهر
شاعر صفا و مهر


 






 

سلمان هراتي : شاعر صفا و مهر
 

در 7 فروردين 1338 در روستاي مرز دشت از توابع تنكابن در استان مازندران به دنيا آمد. پس از پايان تحصيلات دبيرستاني در رشته ادبيات به تهران آمد و در دانشگاه تربيت معلم، همين رشته را ادامه داد.
سلمان هراتي بي گمان يكي از جريان سازان شعر انقلاب بود كه پله هاي ترقي را بسيار سريع طي كرد و با شعرهايي ساده و در عين حال عميق، در شعر معاصر جايگاه ويژه اي را به خود اختصاص داد. او كه دوران كودكي را در امان سبز طبيعت سپري كرده بود؛ جانش با مهرباني و صفاي روستايي خو گرفت و احساس بكر و سرشارش او را به دنياي پررمز و راز ادبيات كشاند و آن همه شور را در جام شعر ريخت و از آن لبريز شد.
كم كم با حضور در انجمن ادبي شهرش به اشعارش استحكام بخشيد و جايگاه ويژه اي را براي خود فراهم آورد، ولي اين انجمن، روح پرشور اين جوان روستاي را ارضا نمي كرد، پس رنج سفر را تحمل كرد و در جلسات هفتگي انجمن شعر حوزه هنري در تهران حضور يافت و ديري نگذشت كه استادان و شاعران برجسته، متوجه جواني شدند كه انديشه والا و دروني پرشور و احساس داشت.
عباس براتي پور، شاعر معاصر و دبير جلسات شعر حوزه هنري مي گويد :
«در فاصله سالهاي 64، 65 در جلسات شعر حوزه هاي هنري حاضر مي شد و صادقانه مي سرود.»
دكتر قيصر امين پور، شاعر و منتقد شهيد معاصر درباره سلمان هراتي مي گويد:
«سلمان رو راست بود. همه، آن بود كه بود و چنان كه بود كه بود. او يكپارچه شوق بي امان رسيدن بود.»
در آغاز شاعري، نام «آذرباد» را براي خود برگزيد كه به معناي رهايي جستن، رستن و رستگاري جستن و آزادي و بلند پروازي است. كمتر شاعري صداقت و نجابت او را داشت و دارد.
اوج كار سلمان هراتي، مقارن با سالهاي اول، پيروزي انقلاب اسلامي و آغاز جنگ تحميلي بود. او هرگز نخواست خود را مطرح كند، بلكه نسبت به اعتقاد و آيين و ميهنش متعهد بود. در شعر «دوزخ و درخت گردو» درباره وطنش كه آماج هجوم بيگانگان قرار گرفته است، مي گويد:
دوست دارم تو را
آن گونه كه عشق را
دريا را
آفتاب را
او به سهراب سپهري علاقه زيادي داشت و اين علاقه را مي توان از اشعارش دريافت. عبدالجبار كاكايي، شاعر معاصر درباره او مي گويد:
«سلمان هراتي در شعر خود به نوعي تكامل زباني و ساختاري رسيد. كمتر شاعري مي تواند در عمري كوتاه به اين ويژگي و امتياز دست يابد. در ادبيات امروز، استعدادها و توانمندي هاي بالقوه اي وجود دارند، اما ممكن است ديگر كسي با توانمندي هاي شعري وانديشه ناب سلمان در جامعه ادبي ظاهر نشود.»
سلمان هراتي پس از آشنايي با شاعران حوزه هنري، همراه بسياري از آنها عازم جبهه ها شد و براي رزمندگان به شعر خواني پرداخت. اولين دفتر شعر سلمان در سال 1364 به نام «از آسمان سبز» چاپ شد كه در آن روح تعهد نسبت به انقلاب، دين، ميهن و ظلم ستيزي موج مي زند :
دلم براي جبهه تنگ شده است
از يكنواختي ديوارها دلم مي گيرد
مي خواهم بر اوج بلندترين صخره بنشينم
آن بالا به آسمان نزديك
و مي توانم
لحظه هاي تولد باران را
پيش بيني كنم
سلمان در سال 1361 ازدواج كرد و در يكي از روزهاي آبان سال 1365 در حادثه رانندگي در شمال، درگذشت. از او دو فرزند به نامهاي رابعه و رسول به يادگار مانده اند. آرامگاه وي در گورستاني در نزديكي روستاي مرزدشت قرار دارد. كتاب «از آسمان سبز» در اولين دوره انتخاب بهترين كتاب دفاع مقدس، به عنوان يكي از آثار برتر دهه 60 شناخته شد.
دفتر دوم شعر سلمان در سال 1367، يعني دو سال پس از هجرت ابديش، توسط قيصر امين پور و با عنوان «دري به خانه خورشيد» چاپ شد. اين اشعار از لابلاي يادداشتهاي پراكنده و آخرين برگهاي شعرش كه با خون خود امضا كرده بود؛ در آن پاييز غم انگيز، در ساك چاك چاك و خون آلودي كه در روز حادثه، همراهش بود، به دست آمد. در اين كتاب غزلهاي نابي چون «سبكبارتر از ابر«، «يك چمن داغ»، «بيش از تو»، «سرنوشت»، «خواهش شكستن» و «تا صداي شكوفه» چاپ شده اند:
دلم گرفته از اين روزها، دلم تنگ است
ميان ما و رسيدن، هزار فرسنگ است
مراگشايش چندين دريچه كافي نيست
هزار عرصه براي پريدنم تنگ است
اسير خاكم و پرواز، سرنوشتم بود
فرو پريدن ودر خاك بودنم ننگ است
او در اواخر عمر در زمينه ادبيات كودك و نوجوان نيز دست به تجربه زد و اشعاري سرود و با همان صميميت و سادگي ذاتي خود براي كودكان چنين سرود:
دفتر كوچك نقاشي من برگهاي تو كم است
موج، اما بسيار
خوش به حال شهدا
كه زمين، دفتر نقاشي آنها شده است
مي توانند هزاران دريا
داخل دفترشان رسم كنند
سلمان ساده و بي ريا بود، همچون طبيعت سبز مازندران، غريبانه رفت كه به عالم عشق تعلق داشت :
يك روز مرا از اين بيابان ببريد
از خالي بهت شوره زاران ببريد
تا محضر سبز آب را دريابم
چشمان مرا به باغ باران ببريد

شاعر صفا و مهر

آثار او عبارتند از
 

از آسمان سبز(1360)، دري به خانه خورشيد(1367)، گزيده ادبيات معاصر (1358)، از اين ستاره تا آن ستاره (1367) و مجموعه كامل از شعرهاي سلمان هراتي (1380).
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 19



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط