استادان شهيد آيت الله سيد حسن مدرس(1)
درآمد
تاكنون راجع به شخصيت علمي و سياسي آيت الله شهيد سيد حسن مدرس اعلي الله مقامه، مقاله ها نوشته و كتاب ها تأليف كرده و بحث ها نموده اند، ولي درباره استادان آن روحاني نامدار، تا آنجا كه من اطلاع دارم، بحثي نشده و مقاله اي نگارش نيافته و اگر هم بوده از چند سطر تجاوز نكرده است. ترديدي نيست كه به طور كلي تأثير شاگرد از استاد، در شاگرد اثري محسوس و عميق است. چه بسا كه ديدن يك استاد براي شاگرد مستعد، سرنوشت او را تغيير داده و او حتي در برخوردهاي اوليه، خود را در او فاني بداند.
هنگام ارزيابي شخصيت ناموران تاريخ و نفوس مستعد، آنها كه درسي خوانده اند و علمي آموخته اند، پس ملاحظه اصول خانوادگي، شناخت پدر و مادر و محيط خانواده، بايد به سراغ استادان آنها رفت و سپس جهات ديگر را منظور داشت. احاطه علمي و تخصصي استاد در يك يا چند رشته علمي، تربيت خانوادگي او، ملكات فاضله و خصال برجسته او، حتي طرز سخن گفتن و نگاه كردن او، خانه و كاشانه و محل تدريس و زندگي او، رفاه يا زهد و غناي او، اسم و رسم و تعين و پيراستگي او، شهرت و گمنامي او، همه و همه به ميزان زيادي در شاگرد اثر مي گذارد. امكان ندارد كه يكي يا چند از اين جهات در شاگرد، هر چند هم بي استعداد باشد، اثر نگذارد. هر چه مدت استفاده شاگرد از استاد و خصوصيت شاگرد و استاد با هم بيشتر باشد؛ اين تأثير و تأثر بيشتر خواهد بود.
آيت الله شهيد مدرس تحصيلات خود را در علوم وفنون معقول و منقول در حوزه علمي اصفهان كه در زمان او حوزه گرم و علمي ايران بوده و شايد نظير نداشته است، آغاز كرد. در اصفهان به مدت 13 سال نزد استادان بسياري مقدمات علمي سطح و خارج فقه واصول و فلسفه و متفرقات را تحصيل نمود. خود او از ميان آنها چند تن را كه از مشاهير عصر بوده اند، نام مي برد كه آنها آقايان ميرزا عبدالعلي هرندي، آخوند ملا محمد كاشاني، جهانگيرخان قشقايي، سيد محمد باقر درچه اي و شيخ مرتضي ريزي هستند. سپس براي ادامه تحصيل روانه عتبات عاليات مي شود. در سامره خدمت آيت الله ميرزاي شيرازي مي رسد كه اين، يك سال قبل از وفات آن مرجع دل آگاه بوده است. از آن پس به نجف اشرف مي رود و نزد علما و فقهاي بسياري و بيشتر در محضر آيت الله آخوند ملا محمد كاظم خراساني و آقا سيد محمد كاظم يزدي، دو تن از فقها و مراجع بزر گ عصر به مدت هفت سال ادامه تحصيل مي دهد. علت اينكه او در سامره نزد ميرزاي شيرازي نمي ماند و مشغول تحصيل نمي شود، اين بوده كه در آن موقع فحول علما و فقها در درس ميرزا شركت داشته اند و براي او كه فاضلي جوان بوده، درس هاي آيتين كاظمين در نجف كه بيشتر نسل جوان حوزه شركت داشته اند؛ مناسب تر بوده است. آنگاه در سال 1317 يا 1318 ه.ق به اصفهان باز مي گردد و سال ها به تدريس فقه و اصول مي پردازد.
پس از استقرار رژيم مشروطيت در سال 1324 هجري به سفارش مراجع نجف اشرف و دعوت وكلاي دوره دوم مجلس شوراي ملي، به عنوان يكي از پنج تن علماي طراز اول، طبق اصل دوم متمم قانون اساسي سابق كه بايد ناظر بر قوانين مصوبه مجلس شورا باشند، از اصفهان عازم تهران مي شود. در تهران علاوه بر كارهاي سياسي در سنگر مجلس شوراي ملي، توليت مدرسه عالي سپهسالار (مدرسه عالي شهيد مطهري) را هم داشت و در آنجا به تدريس فقه و اصول همت گماشت.
آيت الله شهيد مدرس در دو نوشته خود به اجمال از ايام تحصيل در حوزه هاي اصفهان و نجف اشرف و هفت تن از استادان بزرگش نام مي برد. نخست در نوشته اي به زبان عربي به خط خود كه به تأليف نواده دختري اش، فاضل محترم جناب آقاي دكتر علي مدرسي مندرج است. دوم نوشته اي فارسي كه به تقاضاي مدير روزنامه اطلاعات براي درج در آن روزنامه نگاشته و به عنوان سند شماره پنج در كتاب مزبور درج شده است.
ما ترجمه كامل نوشته عربي را در اينجا آورده ايم و شايد براي نخستين بار است كه منتشر مي شود. از نوشته فارسي او هم آنچه را كه مربوط به استادان و ايام تحصيل و تدريس او بوده است ؛نقل كرده ايم. در نوشته عربي ذكري از نام استادش مرحوم جهانگير قشقايي به چشم نمي خورد كه شايد فراموش شده است، ولي در نوشته ي فارسي هست.
آيت الله شهيد، خود در «دست نبشته» عربي، گوشه اي از شخصيت استادانش را مي شناساند، ولي افسوس كه از جهانگير خان نامي نمي برد و يادي نمي كند كه بدانيم او را چگونه ديده است. از استادان اصفهان در اين فرصت اندك كه داريم جز آنچه در اينجا آمده است، چيزي نمي دانيم.تاكنون هم نديده ايم كه شرح اينان را يكجا و به اين مقدار نوشته باشند و اين نخستين بار است كه آنها با اين تفصيل نسبي شناسانده مي شوند.
جاي بسي تعجب است كه از آنها نه در كتاب ريحانه الادب مرحوم مدرس تبريزي و نه در كتاب علماي معاصرين مرحوم حاج ملا علي خياباني يادي نشده است، با اين كه در كتاب اخير، معاصران آنها را شناسانده است. حتي در احسن الوديعه هم از مرحوم درچه اي مجتهد بزرگ مستقلا نامي نبرده و يادي نشده، با اينكه مؤلف آن كتاب مرحوم سيد محمد مهدي اصفهاني، مقيم كاظمين، همشهري او بوده است.
شرح حال آيت الله خراساني و يزدي بسيار مفصل تر از اين است كه در اينجا آورده ايم. مخصوصا آيت الله خراساني كه گذشته از موضعگيري هاي سياسي اش در ارتباط با تأسيس حكومت مشروطه ي ايران كه او در آن نقش اساسي داشته است ؛ يك كتاب هم درباره زندگاني آن بزرگمرد علم ودين نوشته منتشر نكرده اند.
در اين نوشتار نخست استادان آيت الله شهيد را توسط خود او به اجمال مي شناسانيم و سپس آنچه خود به دست آورده ايم يا ترجمه آنها را كه از مأخذ عربي نوشته ايم، مي آوريم. باشد كه براي اهل فكر و قلم و مدرس شناسان زمينه ي مساعد و فرصت مناسبي باشد تا در آينده آگاهي بيشتري از او داشته باشند و بهتر بتوانند درباره شخصيت علمي ومعنوي او قلمفرسايي كنند.
ايام تحصيل و ا ستادان شهيد مدرس به قلم خودشان(1)
استاد ديگرم فاضل كامل ملا محمد كاشاني، استاد در معقول و منقول و جامع فضائل علمي بود، به طوري كه در زمان خودش نظير نداشت. او كه مردي فاضل بود، در سال 1286 از كاشان به اصفهان آمد و در مدرسه سكونت ورزيد و به ادامه تحصيل پرداخت. او در نزد حاج ملاحسين تويسركاني ساكن اصفهان تحصيل كرده بود و در همان مدرسه تدريس مي كرد. در زماني كه من نزد وي تحصيل مي كردم، در نهايت فقر و فاقه بود. من هم مانند او بودم. در آن حال شرح لمعه در فقه و بعد از آن قوانين و فصول را نزد وي خواندم. هر دو يكديگر را بر آن وضعي كه بين خود و خدا داشتيم دلداري مي داديم و نسبت به هم ترحم مي نموديم ! در ايام تعطيلي، شرح هدايه ي ميبدي و شرح منظومه و شوارق و شواهد ربوبيه را در نزد او مي خواندم. سطح فقه واصول را در مدت چهار سال فرا گرفتم. در اين بين در سال ششم تحصيلم ازدواج كردم. پس از آن در همان اصفهان به مدت چهار سال در نزد عالم زاهد شيخ مرتضي ريزي مقيم اصفهان در محله سال در نزد عالم زاهد شيخ مرتضي ريزي مقيم اصفهان در محله سال در نزد عالم زاهد شيخ مرتضي ريزي مقيم اصفهان در محله كوشك، خارج اصول را ديدم. حجيت را تقريبا در حدود دو سال و شش ماه فرا گرفتم.
مرحوم ريزي از شاگردان سيد العلما حاج سيد حسين ترك ساكن نجف اشرف و مدرس آنجا و مدفون در آنجا بود. من از تقريرات او در آن مدت نزديك ده هزار بيت در مبحث ظن نوشته و جمع آوري كردم. استاد ديگرم سيد بزرگوار عالم عامل مميد محمد باقر درچه اي از شاگردان شيخ اكبر و بزرگوار اعلم، مقنن قوانين اصول در زمان خود، حاج ميرزا حبيب الله رشتي در نجف اشرف بود. در نزد او هم مسائل متعلق به استصحاب و بعضي مسائل متعلق به دليل انسداد و منطبق و اصول دين و مسائل متفرقه را در مدت دو سال و سه ماه خواندم و آنچه را نزد وي خواندم، تقريراتش را نزديك به پانزده هزار بيت (2) نوشتم. آنگاه از اصفهان مهاجرت نمودم براي مجاورت ابوالائمه و هادي الامه، نخست به قصد زيارت و سپس براي تحصيل در جوار آن حضرت و توفيق آن را از خداوند متعال مسئلت داشتم كه در اواخر ماه شعبان سال 1311 هجري بود. خداوند ما و كليه محصلين را به حق محمد و آل طاهرينش موفق بدارد. روز ورود من به مشهد غروي (نجف اشرف) ده روز قبل از حمل سال 1311 بود و به مدرسه صدر وارد شدم.» آيت الله شهيد مدرس در شرح حال اجمالي خود كه به تقاضاي مدير روزنامه ي اطلاعات نوشته ودر شماره ي 346/ 8 آبان سال 1306 شمسي چاپ شده است، راجع به ايام تحصيلش در اصفهان و نجف اشرف به فارسي مي نويسد، «14 سال تقريبا از عمرم گذشت كه جدم مرحوم شد. حسب الوصيه آن مرحوم تقريبا در سن 16 سالگي به جهت تحصيل به اصفهان آمدم. 13 سال در اصفهان مشغول تحصيل بودم و در سن 21 سالگي پدرم مرحوم شد. مدت توقف در اصفهان قريب 13 سال شد، قريب 30 نفر استاد را در اين مدت در علوم عربيه و فقه واصول و معقول درك كردم كه از برجسته ترين آنها در علوم عربيه، مرحوم آقا ميرزا عبدالعلي هرندي نحوي بود كه تقريبا 80 سال عمر داشت؛ صاحب تصانيف زياد بود، ولي از بي اقبالي دنيا مهجور ماندند و در علم معقول مرحومين جهانگيرخان قشقايي و آخوند ملا محمد كاشاني كه هر دو عمر خود را در مدرسه صدر اصفهان به آخر رسانيده، به وضع زهد، دنيا را وداع فرموده اند.
بعد از واقعه دخانيه به عتبات مشرف شدم. بعد از تشرف حضور آيت الله حاجي ميرزا حسن شيرازي رحمت الله عليه، به جهت تحصيل، توقف در نجف اشرف را اختيار كردم. علما و بزرگان آن زمان را تيمنا و تبركا درك كرده و از اغلب آنها استفاده نمودم، ولي عمده تحصيلات من خدمت مرحومين مغفورين حجتين كاظمين خراساني و يزدي بود. تشرف من در عتبات تقريبا هفت سال شد. بعد مراجعت به اصفهان نمودم ودر مدرسه سپهسالار مشغولم و از خداوند توفيق مي خواهم كه به همين قسم بقيه عمر را مشغول باشم. بعد از مراجعت از عتبات در اصفهان فقط امورات اجتماعي مباحثه و تدريس را اختيار كرده بودم تا زمان انقلاب استبداد مشروطه كه به اجبار اوضاع ديگري پيش آمد كه مي توان گفت :«اتسع الخرق علي الواقع»(3) بر حسب امر حجج اسلام عتبات عاليات و دعوت دوره دوم مجلس شوراي ملي به عنوان طراز اول نظارت مجلس شورا به تهران آمدم و دوره هاي مجلس را تا حال ادراك كرده ام.»(4)
اينكه استادان آيت الله شهيد در حوزه هاي اصفهان و نجف آن طور كه ما در منابع و مآخذ ديده ايم با توضيحي ذكر كرده ايم :
1. ميرزا عبدالعلي هرندي
مرحوم سيد مصلح الدين مهدوي در تذكره القبور يا دانشمندان بزرگان اصفهان درباره شخصيت او، آنجا كه از علما و رجال نحوي هرندي نام مي برد، توضيحات بيشتري مي دهد و مي نويسد، «ميرزا عبدالعلي هرندي فرزند ميرزا محمد تقي از علما گوشه نشين و فضلا و مدرسين بوده و مخصوصا ادبيات عرب و به ويژه تخصص در تدريس نحو داشته و به همين جهت اولاد و اعقاب و برادرانش تاكنون به نحوي شهرت دارند. اين كتب زير اوست : 1و 2 دو شرح بر سيوطي يكي سي هزار بيت و ديگري شصت هزار بيت 3 رساله صيغ العقور 4 شرح عادي يا من ارجوه 5 رساله عيديه 6 حواشي بر بسياري از كتب فقه و اصول و نحو و غيره. بنابر آنچه گذشت، مرحوم هرندي نه تنها استاد در نحو و ادبيات عرب كه در فقه و اصول فقه هم صاحبنظر بوده و از علما و فقها به شمار مي رفته است. در 1222 متولد و در ربيع الاول 1306 وفات يافته، قبرش در سر قبر آقا قرار داد.»(6)
پي نوشت:
1.ترجمه دستنوشته آيت الله شهيد مدرس كه در ايام تحصيل در حوزه علميه اصفهان و نجف و در مقدمه يكي از كتب اصول فقه نوشته شده است.
2.هر بيت در اصطلاح علماي پيشين ما يك سطر پنجاه حرفي بوده است.
3. يعني پارگي براي پينه دوز بيشتر شد.
4. گفتني است كه آيت الله شهيد مدرس چه در ايام تعطيل در حوزه اصفهان و چه زماني كه در حوزه نجف بوده، روزهاي تعطيل را كارگري مي كرده و مزد آن را در ايام تحصيلي خرج مي نموده است! چيزي كه در شرح حال ساير بزرگان كمتر سراغ داريم.
5. رجال اصفهان يا تذكره القبور چاپ دوم، ص 116. در پاورقي ص117 مرحوم معلم حبيب آبادي نوشته است : «وفاتش در 14 سال 1306 و تولدش در 1222 بوده است.»
6. فارسنامه ناصري، چاپ اول، قطع رحلي، ج2، ص313.