دهخدا، پايه گذار ساده نويسي و شعر طنز ايران
منبع:راسخون
«خاک به سرم بچه به هوش آمده
بخواب ننه، يکسر دوگوش آمده
گريه نکن لولو مي آد، مي خوره
گربه مي آيد بُزبُزي رُ مي بَره
- اِ ه اِ ! - ننه چِتِه؟ گشنمه
- بترکي! اين همه خوردي کمه؟!
چج چج سگه، نازي پيشي پيش پيش
لاي لاي جونم گلم باشي کيش کيش
- از گشنگي ننه دارم جون مي دَم
- گريه نکن فردا بهت نون مي دم
- اي واي ننه، جونم داره در ميره
- گريه نکن ديزي داره سر مي ره
- دستم ببين آخش چطو يخ شده
- تُف تُف جونم ببين مَمِه اَخ شده
سرم چرا اِنقده چرخ مي زنه؟
- توي سرت شي پيشه جا مي کنه!
- خ خ خ خ - جونم چت شد؟ هاق هاق
واي خاله چشماش چرا افتاده به طاق؟
- آخ تَنِشَم بيا ببين سرد شد
- رنگش چرا - خاک به سرم - زرد شد؟!
واي بچه م رفت ز کف رود رود!
مانده به من آه و اَسَف رود رود!»
عده اي مي انديشند در شعر يا داستان يا مقاله نبايد از واژه ه و ترکيبات ساده و عاميانه استفاده کرد و نوشتاري که از زبان مردم کوچه و بازار بهره گرفته است را فاقد وجاهت علمي و پشتوانه ادبي مي دانند، در صورتي که در رد اين ادعا ببنيد استاد مسلم شعر و ادبيات معاصر علامه علي اکبر دهخدا، با چه واژه هاي ساده و معمولي و شايد به قول بعضي ها «رکيک» چگونه در مصيبت از دست رفتن کودکي به دليل فقر و ناداري «رود رود» سر داده و چه تصوير زيبايي از تهي دستي ارائه نموده است. اما استاد دهخدا را تا چه حد مي شناسيم؟!
علامه علي اکبر دهخدا در سال 1297 هجري قمري برابر با 1257 هجري خورشيدي در تهران به دنيا آمد.
پدر او خانباخان از ملاکان متوسط قزوين بود که پيش از تولد دهخدا به تهران آمد و ساکن شد. دهخدا ده ساله بود که پدرش درگذشت. زبان عربي و معارف اسلامي را در محضر دو تن از استادان وقت- شيخ غلامحسين بروجردي و حاج شيخ هادي نجم آبادي- آموخت و پس از گشايش مدرسه سياسي در تهران، در آن مدرسه به تحصيل پرداخت.
سپس در سال 1321 هجري قمري همراه معاون الدوله غفاري - وزير مختار ايران در کشورهاي بالکان - به اروپا رفته، پس از دو سال و نيم به ايران بازگشت و در انقلاب مشروطه ايران شرکت کرد و هنگامي که مشروطه ريشه گرفته، روزنامه هاي آزاد پديد آمد، با نوشتن مقالات «چرند و پرند» در روزنامه «صوراسرافيل» روزنامه نويسي را آغاز کرد.
اين سلسله مقاله ها با امضاء دخو، خرمگس، سگ حسن دله، غلام گدا، دخو عليشاه، روزنومه چي، خادم الفقرا، دخوعلي، برهنه خوشحال، نخود همه آش به چاپ مي رسيد. دهخدا در ادبيات دوره انقلاب مشروطه مقام والايي دارد. او باهوشترين و دقيق ترين طنزنويس اين عهد بوده و کسي است که با نثر ويژه اي که در نگارش مقالات انتقادي صوراسرافيل به کار برد، بنيان گذار نثر طنزي و انتقادي فارسي شناخته شده و نيز نخستين پايه گذار ساده نويسي در ايران به شمار رفت. پس از تعطيل شدن روزنامه صوراسرافيل و قتل ميرزا جهان گيرخان، مدير آن روزنامه، دهخدا که از جمله کساني بود که محمدعلي شاه تبعيد آنها را از ايران مي خواست، فرار اختيار کرد.
وي در پاريس با علامه محمد فردوسي معاشر بود.
ضايعه درگذشت وي در اسفند ماه 1334 هجري خورشيدي به وقوع پيوست و اکنون در ابن بابويه، به خواب ابدي فرو رفته است. تأليفات پرارزشي که از دهخدا به يادگار مانده، متعدد است که از ذکر همه آنها خودداري مي شود. تنها اشاره اي مي کنيم به کار سِتُرگ و بي مانند او در زبان فارسي، يعني لغت نامه. اين اثر گران مايه بزرگترين فرهنگ فارسي است که تا امروز تأليف و منتشر شده است. دهخدا در حدود 40 سال از عمر خود را صرف تهيه يادداشت هاي اين کتاب کرد و خود در تنظيم، تأليف و نظارت بر چاپ قسمتي از مطالب آن دخالت داشت. لغت نامه دهخدا در حدود دويست هزار لغت را در بردارد. بيشتر اين لغت ها مستند به شواهد متعدد مي باشد.
در ديوان اشعار دهخدا، شعرهاي اصيل و ابتکاري فراوان است. وي شاعري را با سرودن شعرهاي عاميانه آغاز مي کند. اما پس از کودتاي 1299 هجري خورشيدي که به علّت تغيير جّو سياسي و ايجاد فضاي ديکتاتوري در کشور، شعر دوران مشروطيّت از سادگي و صراحت بر کنار مي ماند و اندک اندک رمزگرا مي شود، شعر دهخدا نيز دگرگوني مي يابد و تبديل به شعر اديبانه مي شود. مسمط فکاهي ذيل نمونه اي از اشعار عاميانه اوست:
«مردود خدا رانده هر بنده آ کبلاي
از دلقک معروف نماينده آ کبلاي
با شوخي و با مسخره و خنده آ کبلاي
نزمُرده گذشتي و نه از زنده آ کبلاي
هستي تو چه يک پهلو و يک دنده آکبلاي...
صد بار نگفتم که خيال تو محال است؟
نا نيمي از اين طايفه محبوس جُوال است
ظاهر شود اسلام در اين قوم، خيال است
هي باز بزن حرف پراکنده آ کبلاي
هستي تو چه يک پهلو و يک دنده آ کبلاي...
از گرسنگي مرد رعيّت به جهنم
ور نيست در اين قوم، معيّت به جهنّم
ترياک بُريد عرق حميّت به جهنم
خوش باشي تو با مطرب و سازنده آ کبلاي
هستي تو چه يک پهلو و يک دنده آ کبلاي...
معدودي بر اين باورند که «دهخدا» به علت کاربرد واژه ها و ضرب المثل هاي عاميانه در شعرهايش از چهارچوب هاي عروضي خارج شده و وزن و آهنگ شعري را از دست داده است، در صورتي که او در هيچ يک از اشعارش کوچکترين خبطي مرتکب نشده و هرگز از
قواعد شعري عدول نکرده است. و مشکل از خوانندگان مبتدي مي باشد که درخوانِش شعر طنز توانمندي لازم را ندارند.
علي ايحال دهخدا جزو معدود شاعران دوره ي مشروطيت ايران است که جهان بيني و جهان نگري روشني دارد.روشنفکري راستين است که هرگز دچار احساسات و شعارزدگي نمي شود. او ريشه هاي درد مردم را خوب مي شناسد و به درستي نشان مي دهد.هرگز فريب نمي خورد و اشتباه نمي کند. شاعري است که با قلم خود با ظلم و ستم محمد علي شاه و ساير بي مايگان زمان خود مي جنگد. به طوري که اين شاه بي مقدار قاجار را به تنگ آورده بود.
دهخدا نه تنها شاعر که يک نويسنده بود. و نه تنها نويسنده، که يک پژوهشگر، سياستمدار، طنزنويس، روزنامه نگار و از همه مهمتر يک مسلمان متعهد و يک وطن پرست واقعي بود. روانش شاد.
دو بند از شعر زيبا و پرمفهوم «ياد آر ز شمع مرده، ياد آر!» او را حسن ختام اين مقال قرار مي دهيم:
«اي مرغ سحر، چو اين شب تار،
بگذاشت ز سر سياهکاري،
وز نفحه روح بخش اسحار،
رفت از سر خفتگان خماري،
بگشود گره ز زلف زرِ تار،
محبوبه نيلگون عماري،
يزدان به کمال شد پديدار،
و اهريمن ز شتخو حصاري،
ياد آر ز شمع مرده، ياد آر!
اي مونس يوسف اندرين بند!
تعبير عيان چو شد تو را خواب،
دل پر ز شعف، لب از شکر خند،
محسود عدو، به کام اصحاب،
رفتي بر يار و خويش و پيوند
آزادتر از نسيم و مهتاب
زان کو همه شام با تو يک چند
در آرزوي وصال احباب،
اختر به سحر شمرده، ياد آر!
ياد آر ز شمع مرده، ياد آر!»
/ج