نامزدي موفق (3)
نويسنده:سعيد بي نياز
هر کسي در ذهن خودش تصوري از عشق و عاشقي دارد، هر چه اين تصورها بين دو نامزد شبيه تر باشند، رابطه موفق تري خواهند داشت
نظريه اي که مي گويد در ذهن هر کسي يک روايت ناخودآگاه درباره عاشق شدن وجود دارد و هر چه اين روايت با روايت نامزد جورتر باشد، ميزان رضايت از زندگي در آينده بالاتر مي رود. روان شناس ها به اين روايت هاي عاطفي دو نفره مي گويند «قصه عشق». در اين مقاله و مقاله بعد مي خواهيم به تقسيم بندي قصه هاي عشق بپردازيم، هر کدامشان را توضيح دهيم و عيب و حسنشان را بگوييم. توضيح ها را که بخوانيد حتماً خودتان دستتان مي آيد که چه جور عاشقي هستيد. فقط 2 تا چيز يادتان باشد: اول اينکه که عشق ها کلاً پنج دسته اصلي دارند. قصه هاي نامتقارن و قصه هاي شاخدار را در اين مقاله توضيح مي دهيم و قصه هاي مشارکت، قصه هاي روايي و قصه هاي قصه گونه را مي گذاريم براي مقاله بعد. دوم اينکه بعضي از قصه هاي عشق آنقدر عجيب و غريب يا غير قابل بيان هستند که بي خيالشان شده ايم. اما قصه هايي که عموميت بيشتري دارند را مفصل توضيح داده ايم.
حسن و عيب: خوبي قصه هنري اين است که رابطه جذاب و هيجان انگيز است. اما همين جذابيت باعث مي شود که هم فرد زيبا و هم فرد ستايشگر هميشه دغدغه اين را داشته باشد که زيبايي دست نخورده باقي بماند. واقعيت اينجاست که هم در زندگي روزمره و هم در طول عمر حفظ اين جذابيت غير ممکن است. بالاخره آدم ها آسيب مي بينند يا پير مي شوند و آن وقت است که براي ستايشگر، «نو» از «کهنه» ارزشمندتر مي شود و رابطه به هم مي ريزد.
حسن و عيب: خوبي قصه آن است که زندگي جنبه سرگرم کننده و تفريحي پيدا مي کند. اما اگر حس بازي کردن خيلي قوي شود، بازي کم کم جدي مي شود و آن وقت است که هر دو طرف مي خواهند ميزان بردهاي خودشان را بالا و بالاتر ببرند. آن وقت است که حس رقابت جاي حس صميميت را مي گيرد.
حسن و عيب: خوبي قصه بهبودي اين است که ممکن است طرف کمک دهنده واقعاً باعث بهبودي طرف مقابلشان شود. اما عيب هاي اين رابطه بيشتر از حسنش است. اول اينکه طرف مقابل خودش دلش نمي خواهد خوب شود، دوم اينکه رابطه برقرار کردن با يک آدم آسيب ديده بسيار سخت است، سوم اينکه اگر کمک گيرنده خوب نشود، کمک دهنده احساس پوچي مي کند.
حسن و عيب: خوبي قصه خانه اين است که دو نفر احساسات مثبتي نسبت به محيط زندگي شان دارند و مي توانند اين احساسات را به يکديگر هم تعميم دهند اما عيبش اين است که ممکن است محيط زندگي از خود زندگي مهم تر شود و دو طرف به جاي اينکه به خانواده خودشان برسند به خانه خودشان برسند.
حسن و عيب: خوبي اين قصه اين است که به هر حال دو طرف از نقشي که دارند لذت مي برند اما بدي اين قصه وقتي آشکار مي شود که هر دو در يک زمينه کار کنند؛ مثلاً هر دو همکار باشند. اگر اين جور باشد بالاخره کسي که نقش شاگرد را دارد از توازن نداشتن قدرت خسته مي شود و رابطه را قطع مي کند.
حسن و عيب: اگر دو زوج در زمينه هاي مختلف هر دو نقش فداکار را بر عهده بگيرند معمولاً اين قصه نتيجه بخش است اما اگر يک نفر احساس کند که ديگر زياد از حد دارد فداکاري مي کند يا زياد از حد دارد از فداکاري ديگري استفاده مي کند، احساس ملال جاي احساس لذت را مي گيرد.
حسن و عيب: خوبي اين قصه اين است که از همان اول شيوه تصميم گيري را مشخص مي کند؛ يعني چيزي که در اوايل روابط صميمانه ديگر معمولاً با تعارف از آن مي گذرند، اينجا با صراحت مطرح مي شود اما بدي اش هم اين است که قدرت که به صورت طبيعي يک جزء از رابطه است ممکن است کل رابطه را در بر بگيرد؛ يعني زن و مرد به صورت وسواسي به اين بپردازند که چه کسي صاحب قدرت است. در روابط حاکم و رعيت معمولاً يکي از دو نفر دستش براي سوء استفاده از قدرت باز است و همين مشکل ساز مي شود.
حسن و عيب: فقط بعضي از آدم هايي که در نقش مظنون در قصه پليسي قرار مي گيرد ممکن است واقعاً لذت ببرند. آنها هم کساني هستند که احساس ناامني شديد مي کنند و بدشان نمي آيد کسي مرتب مواظبشان باشد. اما معمولاً قصه هاي پليسي عاقبت خوشي ندارد. شخص مظنون، اول آزادي اش را از دست مي دهد، بعد حرمتش را و دست آخر عزت نفسش را.
کساني که نقش پليس را بر عهده مي گيرند هم ممکن است اولش فقط در حد معقولي نظارت کنند اما دست آخر دچار نوعي بدگماني مفرط مي شوند که براي خودشان هم آزار دهنده است.
منبع:همشهري جوان، شماره 238
يک قصه بيش هست غم عشق
نظريه اي که مي گويد در ذهن هر کسي يک روايت ناخودآگاه درباره عاشق شدن وجود دارد و هر چه اين روايت با روايت نامزد جورتر باشد، ميزان رضايت از زندگي در آينده بالاتر مي رود. روان شناس ها به اين روايت هاي عاطفي دو نفره مي گويند «قصه عشق». در اين مقاله و مقاله بعد مي خواهيم به تقسيم بندي قصه هاي عشق بپردازيم، هر کدامشان را توضيح دهيم و عيب و حسنشان را بگوييم. توضيح ها را که بخوانيد حتماً خودتان دستتان مي آيد که چه جور عاشقي هستيد. فقط 2 تا چيز يادتان باشد: اول اينکه که عشق ها کلاً پنج دسته اصلي دارند. قصه هاي نامتقارن و قصه هاي شاخدار را در اين مقاله توضيح مي دهيم و قصه هاي مشارکت، قصه هاي روايي و قصه هاي قصه گونه را مي گذاريم براي مقاله بعد. دوم اينکه بعضي از قصه هاي عشق آنقدر عجيب و غريب يا غير قابل بيان هستند که بي خيالشان شده ايم. اما قصه هايي که عموميت بيشتري دارند را مفصل توضيح داده ايم.
قصه عشق اصلاً چي هست؟
قصه هاي شاخدار
1ــ قصه هنر
حسن و عيب: خوبي قصه هنري اين است که رابطه جذاب و هيجان انگيز است. اما همين جذابيت باعث مي شود که هم فرد زيبا و هم فرد ستايشگر هميشه دغدغه اين را داشته باشد که زيبايي دست نخورده باقي بماند. واقعيت اينجاست که هم در زندگي روزمره و هم در طول عمر حفظ اين جذابيت غير ممکن است. بالاخره آدم ها آسيب مي بينند يا پير مي شوند و آن وقت است که براي ستايشگر، «نو» از «کهنه» ارزشمندتر مي شود و رابطه به هم مي ريزد.
2ــ قصه بازي
حسن و عيب: خوبي قصه آن است که زندگي جنبه سرگرم کننده و تفريحي پيدا مي کند. اما اگر حس بازي کردن خيلي قوي شود، بازي کم کم جدي مي شود و آن وقت است که هر دو طرف مي خواهند ميزان بردهاي خودشان را بالا و بالاتر ببرند. آن وقت است که حس رقابت جاي حس صميميت را مي گيرد.
3ــ قصه بهبودي
حسن و عيب: خوبي قصه بهبودي اين است که ممکن است طرف کمک دهنده واقعاً باعث بهبودي طرف مقابلشان شود. اما عيب هاي اين رابطه بيشتر از حسنش است. اول اينکه طرف مقابل خودش دلش نمي خواهد خوب شود، دوم اينکه رابطه برقرار کردن با يک آدم آسيب ديده بسيار سخت است، سوم اينکه اگر کمک گيرنده خوب نشود، کمک دهنده احساس پوچي مي کند.
4ــ قصه خانه
حسن و عيب: خوبي قصه خانه اين است که دو نفر احساسات مثبتي نسبت به محيط زندگي شان دارند و مي توانند اين احساسات را به يکديگر هم تعميم دهند اما عيبش اين است که ممکن است محيط زندگي از خود زندگي مهم تر شود و دو طرف به جاي اينکه به خانواده خودشان برسند به خانه خودشان برسند.
قصه هاي نامتقارن
1ــ قصه معلم و شاگرد
حسن و عيب: خوبي اين قصه اين است که به هر حال دو طرف از نقشي که دارند لذت مي برند اما بدي اين قصه وقتي آشکار مي شود که هر دو در يک زمينه کار کنند؛ مثلاً هر دو همکار باشند. اگر اين جور باشد بالاخره کسي که نقش شاگرد را دارد از توازن نداشتن قدرت خسته مي شود و رابطه را قطع مي کند.
2ــ قصه فداکاري
حسن و عيب: اگر دو زوج در زمينه هاي مختلف هر دو نقش فداکار را بر عهده بگيرند معمولاً اين قصه نتيجه بخش است اما اگر يک نفر احساس کند که ديگر زياد از حد دارد فداکاري مي کند يا زياد از حد دارد از فداکاري ديگري استفاده مي کند، احساس ملال جاي احساس لذت را مي گيرد.
3ــ قصه حکومت
حسن و عيب: خوبي اين قصه اين است که از همان اول شيوه تصميم گيري را مشخص مي کند؛ يعني چيزي که در اوايل روابط صميمانه ديگر معمولاً با تعارف از آن مي گذرند، اينجا با صراحت مطرح مي شود اما بدي اش هم اين است که قدرت که به صورت طبيعي يک جزء از رابطه است ممکن است کل رابطه را در بر بگيرد؛ يعني زن و مرد به صورت وسواسي به اين بپردازند که چه کسي صاحب قدرت است. در روابط حاکم و رعيت معمولاً يکي از دو نفر دستش براي سوء استفاده از قدرت باز است و همين مشکل ساز مي شود.
4ــ قصه پليسي
حسن و عيب: فقط بعضي از آدم هايي که در نقش مظنون در قصه پليسي قرار مي گيرد ممکن است واقعاً لذت ببرند. آنها هم کساني هستند که احساس ناامني شديد مي کنند و بدشان نمي آيد کسي مرتب مواظبشان باشد. اما معمولاً قصه هاي پليسي عاقبت خوشي ندارد. شخص مظنون، اول آزادي اش را از دست مي دهد، بعد حرمتش را و دست آخر عزت نفسش را.
کساني که نقش پليس را بر عهده مي گيرند هم ممکن است اولش فقط در حد معقولي نظارت کنند اما دست آخر دچار نوعي بدگماني مفرط مي شوند که براي خودشان هم آزار دهنده است.
منبع:همشهري جوان، شماره 238
/ج