يهوديان ايران وتحريف تاريخ معاصر(1)

درحوزه ي تاريخ نگاري معاصر ايران طيف گسترده اي ازجريانات، گرايش ها و بينش ها فعاليت مي کنند که هر کدام به نوعي تلاش مي کنند نقش خود وجريانات وابسته به خود را پررنگ تر از ساير نقش ها نشان دهند. اين تمايل اگر چه در ظاهر بيانگر رشد تاريخ نگاري معاصر وعدم سيطره ي يک روايت خاص بر تاريخ است وجامعه را درمعرض
شنبه، 5 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يهوديان ايران وتحريف تاريخ معاصر(1)

يهوديان ايران وتحريف تاريخ معاصر(1)
يهوديان ايران وتحريف تاريخ معاصر(1)


 

نويسنده:هادي رستمي




 
درحوزه ي تاريخ نگاري معاصر ايران طيف گسترده اي ازجريانات، گرايش ها و بينش ها فعاليت مي کنند که هر کدام به نوعي تلاش مي کنند نقش خود وجريانات وابسته به خود را پررنگ تر از ساير نقش ها نشان دهند. اين تمايل اگر چه در ظاهر بيانگر رشد تاريخ نگاري معاصر وعدم سيطره ي يک روايت خاص بر تاريخ است وجامعه را درمعرض دسترسي به اطلاعات وسيع تر وتحليل هاي متفاوت و متکثر قرار مي دهد، اما اثرات مذکور وقتي قابل تصور است که مورخين موردنظر، نيات تاريخ نگاري خود را آلوده به تحريف ،وارونه نويسي و دروغ پردازي ننمايند. متأسفانه سيطره ي جريان تاريخ نگاري رسمي در يکصد و پنجاه سال اخير و حمايت نظام مشروطه ي سلطنتي از گرايش هاي متفاوت اين جريان، تاريخ معاصر را در شرايطي قرار داده است که اعتماد واطمينان به روايت هاي آن، مورد ترديد است وامروزجامعه ي ما پيوسته با حجم وسيعي از اسناد ومدارک تاريخي تازه سروکار پيدا مي کند که اين جريان در طول حاکميت خود بر تاريخ نگاري معاصر ، راه را براي آگاهي مردم از اين اسناد ومدارک بسته بود. اگرچه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، سيطره ي جريان تاريخ نگاري رسمي درايران شکسته شد، اما گرايش هاي متفاوت آن در دو دهه ي اخير فراز ديگري ازتاريخ نگاري رسمي را در داخل وخارج از کشور آغاز نمودند که غفلت از آنها وعدم نقد، ضايعات سنگيني را به همراه خواهد داشت.
در دور جديد تاريخ نگاري رسمي که شر وع متفاوت آن بايد مورد بررسي دقيق ومستندي قرار گيرد، گروه هاي سياسي، اقليت هاي مذهبي و شبه مذهبي، اليگارشي وابسته به رژيم مشروطه ي سلطنتي، کارگزاران رژيم پيشين واز همه مهم تر جريانات شبه روشنفکري غرب گرا که افکار وانديشه هاي بسته ي آنها به هيچ وجه دگرگوني وتحولات فکري، سياسي، فرهنگي، اجتماعي واقتصادي ايران را غير از تقليد مطلق از غرب وسپردن استقلال، آزادي وامنيت فکري واجتماعي به آنها را بر نمي تابد. نقش فعالي را ايفا مي کنندو هر روز از گوشه وکنار داخل وخارج کشور طيفي از روايت هاي شفاهي وکتبي را تحت عنوان پژوهش هاي تاريخي درجامعه منتشر مي کنند که اگر چه درمجموع چيز با ارزشي از ناگفته هاي تاريخي به همراه ندارد؛ اما وارونه نويسي وتحريف تاريخ اهميت ويژه اي دارد.
فصلنامه ي پانزده خرداد در انجام وظيفه ي علمي وتاريخي خود تلاش مي کند در هر شماره، وجوه متفاوتي از اين تاريخ نگاري را به جامعه معرفي وتا حد امکان شرايط را براي نقد علمي وتاريخي آنها فراهم نمايد. دراين شماره، طيف جديدي از اين تاريخ نگاري را که اخيراً با فضاي ديگري به تحولات سياسي _ اجتماعي ايران و نقش خود در آن پرداخته است، معرفي ونقد خواهيم کرد. بي ترديد فصلنامه ممکن است با پاره اي از نتيجه گيري ها وشيوه هاي تحليل نويسنده ي محترم اين مقاله موافقت نداشته باشد، اما از آنجا که طرح چنين مباحثي را به نفع فرهنگ ، باورها وارزش هاي اين ملت ودفاع ازتماميت ارضي، منافع ملي واستقلال کشور مي داند، متن را با مختصري اصلاحات مفهومي تقديم مي کند. دراينجا قابل ذکر است که چاپ اين گونه آثار به منزله ي ناديده گرفتن حقوق اقليت ها که در طول تاريخ درجامعه ي اسلامي هميشه با آزادي واحترام ورعايت حقوق ديني ومذهبي خود بيش از آن چيزهايي که درغرب مطرح مي شود زندگي کرده اند، نيست ، بلکه تذکر اين نکته ي حساس تاريخي است که هيچ جريان،گروه، حزب وانديشه اي در موضع اقليت واکثريت ، حق وارونه نويسي وتحريف تاريخ را نداشته واگر اقدام به چنين عملي کند آن را به منزله ي تفرقه انگيزي وخيانت به آرمان هاي ملت ايران تلقي مي کنيم.
مقاله ي حاضر بي ترديد مقدمه اي است بر يک تحقيق گسترده ي تاريخي از ضرورت دارد در آينده مستند براسناد تاريخي به شکل جدي صحت وسقم سؤالات ، فرضيه ها ونظريه هاي خود را در معرض آزمون و داوري پژوهشگران تاريخ ايران قرار دهد.

مقدمه:
 

تاريخ نگاري و ثبت و وقايع تاريخي همواره محل جدل و بحث تاريخ نگاران و راويان تحولات تاريخي در طول سال هاي گذشته بوده است، چرا که هر فرد و يا جرياني بر مبناي منافع و سلايق شخصي و يا جريان فکري، برداشت خاص خود را از وقايع داشته است. اين موضو ع در کشور ايران به ويژه در خصوص تاريخ معاصر از عينيت بيشتري بر خوردار است. ثبت وقايع تاريخي در خصوص دوران قاجار انقلاب مشروعيت، کودتاي 28 مرداد، انقلاب اسلامي و ديگر وقايع، همواره محل مناقشه ي افرادي بوده است که اين واقعه راثبت نموده اند. گرايشات حاکم بر جريانات چپ و کمونيستي، سلطنت طلب، ملي گرا و اسلامي سبب شد تا وقايع تاريخي بر مبناي تفکرات متفاوتي بازگو شود. اگر چه اين امر تا حدودي طبيعي مي نمايد، اما آنچه محل مداقه مي باشد، جريان سازي و تحريف وقايع تاريخي که پسنديده مي باشد. زيرا نويسندگان اين گونه مباحث، سعي مي نمايند تا به گونه اي در وقايع گذشته دست برده و آن را بر مبناي سلايق و اميال خود دچار تحريف و يا انحراف نمايند و يا آن وقايع را به طوري ترسيم نمايند که نقش جريان هاي وابسته به خود در آن، پيش از آنچه بوده، نمود يابد.
يکي از اين جرياناتي که در حال حاضر با اين روش به سراغ تاريخ معاصر رفته در اين مسير به ايفاي نقش مي پردازد، بخشي از يهوديان ايران مي باشند که يهوديان همواره به عنوان اقليتي کوچک در جامعه ي ايران زندگي کرده اند، بي ترديد تأثير اين اقليت بر تاريخ کشور بايد در حد و اندازه ي آنها مورد بررسي قرار گيرد. به عبارتي، وقايع تاريخي منتسب به يهوديان و يا تحولاتي که يهوديان در آن تأثير گذار بوده اند، بايد متناسب با وضعيت جمعيتي و مشارکت آنها در تحولات سياسي و حضور آنها در عرصه هاي تصميم گيري باشد. در حالي که آثار و کتب منتشر شده از سوي يهوديان، خلاف اين امر را آشکار مي سازد. جملگي اين آثار بر يک نکته تأکيد دارد و آن اينکه تاريخ ايران مرهون نقش آنها بوده و يهوديان در آن تأثير بسزايي داشته اند و از اين آثار اين طور استنباط مي گردد؛ که اگر يهوديان نبودند چه بسا مسير تاريخ ايران به گونه اي ديگر رقم مي خورد. لذا براي روشن شدن اين نقش در تاريخ کشور به بررسي اين موضوع از نگاه آثار منتشر شد از سوي يهوديان پرداخته مي شود.

• طرح موضوع
 

اگر چه عده اي معتقدند در يک نگاه کلي، مهم ترين جريان پديد آورنده ي بيماري بدعت تحريف در تاريخ بشر، قوم بني اسرائيل بوده و به تدريج اين شيوه ي ناپسند و پر آفت از حوزه ي انديشه و زندگي محدود آنان تجاوز کرده و به ديگر محافل، نژاد ها و جوامع بشري سرايت کرده است. بني اسرائيل ابتدا شيوه ي تحريف گري را در مورد حقايق ديني و کتاب هاي آسماني در پيش گرفته بودند و در نتيجه اين کار و شيوه ي ناپسند و زشت آنان است که اکنون تورات و انجيل موجود، دچار آفت تحريف شده اند(1) و حتي براي اثبات اين نقش در تحريف تاريخ به گونه اي به قرآن کريم نيز استناد کرده و اطلاق واژه اي يحرفون الکلم در سوره ي نساء آيه ي 46 را مصداق اين موضوع مي داند. اما مراد طرح پژوهشي حاضر، استناد به روايت هاي ديني و مباحثي شبيه مباحث مذکور براي اثبات ادعاي خود نيست.
در سال هاي اخير آثار منتشر شده از سوي يهوديان جملگي به بزرگنمايي نقش اين اقليت پرداخته و تلاش شده تا با تحريف و يا تغيير وقايع به نفع يهوديان، اين نقش بيش از آنچه که بوده نشان داده شود. اين جريان سازي، حوزه هاي مختلفي از قبيل: تاريخ، فرهنگ، ادبيات، دين و اقتصاد را شامل مي شود. در هريک از حوزه ها سعي شده است تا به گونه اي رد پايي از يهوديان ترسيم شود. هدايت اين جريان سازي از دو ناحيه در حال پيگيري مي باشد.

الف) داخل کشور
 

از آنجا که امکانات و مقدورات يهوديان داخل کشور از اشاعه ي اين روند محدود مي باشد، در نتيجه آثار و پيامدهاي حاصل از اين موضوع در مقايسه با آثار يهوديان ايراني ساکن در خارج از کشور به مراتب کمتر است. در خصوص چرايي اين امر دلايل چندي را مي توان بر شمرد:
1. زندگي در داخل حاکميت مسلمانان.
2. داشتن جمعيت اندک
3. در اختيار نداشتن امکانات رسانه اي گسترده.
4. داشتن روحيه ي محافظه کاري به دليل حساسيت جامعه ي مسلمانان نسبت به آنان.
موارد ذکر شده سبب گرديده تا اين دسته از يهوديان سنجيده و با در نظر گرفتن مصالح خود (زندگي در جامعه ي ايران) به اجرايي نمودن اين سياست مبادرت ورزند. انجمن کليميان تهران، به عنوان متولي رسمي جامعه ي يهوديان ايران، بخشي از اين حرکت را هدايت مي نمايد، اين انجمن در حال حاضر نشريه ي افق بينا را منتشر مي کند و داراي سايت اينترنتي نيز مي باشد که هر دو آنها قدمت چنداني ندارد. البته بايد به اين نکته اشاره کرد که در اوايل انقلاب اسلامي، يهوديان نشريه اي را تحت عنوان تموز منتشر مي نمودند که پس از مدتي، انتشار آن متوقف گرديد. بررسي محتواي مطالب منتشر شده ي يهوديان در حوزه ي داخلي در برگيرنده ي محورهاي خاصي مي باشد که در زير به برخي از آنها اشاره مي شود:
1. ارائه ي چهره ي مظلوم از يهوديان.
2. بزرگنمايي اين موضوع که همواره در ادوار مختلف تاريخي به يهوديان ايراني ظلم و ستم شده است.
3. يادآوري اين نکته که يهوديان نقش به سزايي را در عرصه هاي مختلف کشور داشته اند.
4. بزرگنمايي نقش يهوديان در پيروز ي انقلاب اسلامي و مشارکت آنها در سر نگوني رژيم گذشته.
در اين ميان نشريه افق بينا به روش خاصر در شماره هاي مختلف ضمن تحريف تاريخ معاصر که به القا و بزرگنمايي و تأثير گذاري يهوديان بر عرصه هاي مختلف کشور مبادرت نموده است. براي روشن شدن موضوع به مواردي چند اشاره مي شود.
يکي از اين موارد، مقاله ي ماجراي مرموز مستر حييم مي باشدکه در شماره ي 8 بينا چاپ شده است. مستر حييم نماينده ي يهوديان در دوره پنجم مجلس شوراي ملي بود که به دليل تلاش براي بر اندازي حکومت رضا خان به دست وي اعدام گرديد. نويسنده ي مقاله ي کوشيده تا چهره ي مثبت و بي گناه از نامبرده ترسيم و موضوع را به اختلافات داخلي يهوديان مرتبط سازد.
نکته ي جالبي که در اين زمينه وجود دارد، عدم اشاره ي نويسندگان يهودي به واقعه ي صورت گرفته مي باشد. اگر واقعه اي صورت گرفته آن چنان مي باشد که نويسنده ي مقاله بدان پرداخته است، چرا ساير نويسندگان يهودي که در خصوص بسياري از مسائل جزئي تاريخ معاصر به اظهار نظر پرداخته اند در اين زمينه سکوت نموده اند؟
نويسنده ي مقاله پاسخ اين سوال را اين گونه توجيه نموده است:
اعدام مسيو حييم به دست رضا خان و به اتهام نيت در بر اندازي پهلوي بوده است. بديهي است اثر حبيب لوي، زاده ي دوران پهلوي دوم است، در حضور تعلق خاطر ه ها و حفظ جانب ها چگونه سايه ي بعضي مصالح ، چهره ي برخي حقايق را خواهد پوشانيد.
ويا در جاي ديگر از مقاله نويسنده اظهار مي دارد:
... خوب به خاطر دارم تنها کسي که اين مطالب را حدس مي زد يک نفر کليمي بسيار باهوش و بسيار با استعداد به نام حييم بود که تازه وکيل کليمي ها شده و با کمک مدرس به مجلس آمده بود.
طرح ادعاي حمايت مرحوم مدرس از نماينده ي کليميان موضوعي مي باشدکه به تحقيق بيشتري نياز دارد و بايد ديد چه کسي و با چه هدفي اين موضوع را طرح نموده است؟

ب) خارج از کشور
 

حجم عمده و محور اصلي هدايت جريان هاي تاريخي که در آنها موضوع حضور يهوديان در تاريخ معاصر و تأثير گذاري آنها بر تاريخ، به شکل گسترده اي مطرح شده است، توسط سازمانها، نهادها و افراد يهودي ايراني ساکن در خارج از کشور که عمدتا در آمريکا و اسرائيل ساکن مي باشند، صورت مي گيرد. گستردگي اين اقدامات دلايل معتددي دارد:
1. ضديت يا جمهوري اسلامي به دليل از دست دادن موقعيت ممتاز در رژيم پهلوي.
2. داشتن جمعيت بيشتر
3. نداشتن محدوديت زندگي در ايران به لحاظ زير سؤال بردن برخي از مسلمات تاريخي وحمله به نظام اسلامي.
4. نداشتن روحيه ي محافظه کاري.
5. بهره گيري از امکانات و کمک هاي افراد و سازمان هاي صهيونيستي .
6. در اختيار داشتن امکانات و کمک هاي رسانه اي متعدد.
7. حمايت دولت هاي امريکا و اسرائيل.
در اين مقوله عمده ترين محور هدايت جريان سازي تاريخي از سوي سازمان هاي متعددي صورت مي گيرد که توسط يهوديان ايراني ايجاد گرديده اند که جهت آشنايي به برخي از اين سازمان ها اشاره مي گردد:
- مرکز تاريخ شفاهي يهوديان
- فدراسيون يهوديان ايران- امريکا
- انجمن يهوديان ايران – امريکا(سازمان سيامک)
- شوراي سازمان هاي يهودي ايران و امريکا
- بنياد حبيب لوي
- جامعه ي دانشوران
و...
سازمان هاي مورد اشاره، هر يک به فراخور خود به ايفاي گوشه اي از اين جريان تاريخي مي پردازند. اقدامات اين سازمان ها را مي توان در ابعاد مختلف تقسيم نمود. به عبارتي حوزه هايي را که يهوديان در جريان تاريخ نگاري وارد آن شده اند را مي توان در زواياي مختلف مورد کنکاش قرار داد. بخشي از اين حوزه ها در عرصه هاي علمي و مکتوب قابل تعريف مي باشد که به اختصار به برخي از اين موارد اشاره مي گردد:
1. انتشار کتاب
2. انتشار مجله و روزنامه (نظير چشم انداز، شوفار، عالم يهودو...)
3. برپايي سمينار ها و کنفرانس ها
4. سخنراني در محافل علمي و دانشگاهي
براي روشن شدن ابعاد و ماهيت آن اين اقدامات به بررسي تعدادي از آثارمنتشر شده از سوي اين سازمان ها که در قالب کتاب صورت پذيرفته مي پردازيم.

1. کتاب گنجينه هاي طلايي يا هزار و يک خاطره
 

اين کتاب توسط فردي به نام روح الله کهنيم و توسط انتشارات بنياد فرهنگي روح الله کهنيم در سال 1993 در لس آنجلس چاپ گرديده است. اين کتاب در بر گيرنده ي شماي کلي وضعيت يهوديان در ايران و همچنين فعاليت ها و اقدامات آنها در خارج از کشور مي باشد. بخش مربوط به ايران اين کتاب عمدتا دوران پيش از انقلاب را شامل مي شود و بخش مربوط به خارج آن در بر گيرنده ي زندگي يهوديان ايراني مي باشد که عمدتا پس از انقلاب به امريکا مهاجرت نموده اند. در بخش مربوط به ايران، نويسنده با بررسي اجمالي تاريخچه ي سازمان هاي يهودي ايراني کوشيده تا يک شناخت کلي را از وضعيت يهوديان به خواننده ارائه دهد. تلاش عمده ي نويسنده در کتاب مورد بحث، القاي اين موضوع مي باشد که شکوفايي فرهنگ، اقتصاد، ادبيات، هنر و تاريخ ايران، متکي به يهوديان بوده است و يهوديان کمک چشمگير و شاياني را به ايران نموده اند. نويسنده در کتاب مذکور به تحولاتي در عرصه ي تاريخ معاصر ايران اشاره داشته است که جملگي اين موضوعات فاقد منبع مي باشند و از اين حيث اعتبار کتاب زير سوال مي رود. در اين خصوص مي توان مصاديق چندي را بر شمرد:
يکي از اين موارد، معرفي آيت الله بهبهاني به عنوان نماينده ي کليميان در مجلس شوراي ملي و طرفداران يهوديان معرفي نمودن وي مي باشد:
نماينده ي منتخب کليميان مرحوم (عزيز الله سيماني) پس از يکي دو ماه از رفتن به مجلس خود داري نمود، لذا زعماي قم و حبرا مصلحت ديدند يکي از آيت الله هاي مؤمن و با تقوا و اوهب اسرائيل را به نمايندگي جامعه ي کليميان به مجلس معرفي نمايندو در بين آنها قرعه به نام مرحوم آيت سيد عبدالله بهبهاني اصابت کرد و از جانب کليميان نمايندگي مجلس را احراز کردند وحتي المقدور و خداپسندانه از حقوق يهوديان دفاع کرده اند. (2)
نوع متن به گونه اي است که گويا علماي مسلمان، مشتاق يهوديان بوده اند که در اين بين قرعه ي فال به نام مرحوم بهبهاني مي افتد. از طرفي معرفي ايشان به عنوان دوستدار يهوديان ، نکته ي قابل تأمل ديگر در اين متن مي باشد. بي ترديد علماي اسلام در دفاع از حقوق اقليت ها همواره کوشا بوده اند و در راه تأمين حقوق حقه ي آنان همانند ديگر شهروندان ايراني طبق وظيفه ي اسلامي از هيچ فداکاري پروا نمي کردند ليکن هيچ گاه به گروهي از اقليت هاي مذهبي گرايش ويژه و دوستي خاصي نداشته اند.
مصداق قابل ذکر ديگر، نقل قولي از امام مي باشد:
... بعد از انقلاب هميشه با مردم بوده [منظور نويسنده، حاخام شوفط مي باشد] و پيشاپيش صف تظاهرات کنندگان يهودي حرکت مي کرد و با ورود (آيت الله خميني) طبق دستور مذهب يهود به استقبال ايشان رفته و بعد هم با عده اي براي ديدار ايشان به قم رفته و از [ايشان] استدعاي عطف لطفي درباره ي حفاظت از جان و مال يهوديان نمودند که در جواب آيت الله فرمودند (در پاريس به رؤساي يهوديان قول داده ام که نسبت به کليميان خوش رفتاري کنم) و با اين گفته آرامشي براي کليميان فراهم گرديد. همچنين در نماز روز جمعه ي عيد غدير نيز به دانشگاه رفته و از آيت الله طالقاني استدعا نموده که در نطق خود از جماعت کليمي و دولت اسرائيل بد گويي نکنند که اين هم مورد موافقت ايشان قرار گرفت. (3)
گفتن ندارد که امام خميني روي رسالت اسلامي خوش رفتاري و نيکي نسبت به همه ي انسان ها را وظيفه ي خود مي دانست و در اين مرحله به قول و قرار، نيازي نمي ديد. امام اين نکته را بارها اعلام کردند که همه ي گروها، اقليت ها و جمعيت ها در اظهار عقيده آزادند و تا وقتي که به توطئه دست نزده اند، نمي توانند در نظام اسلامي به فعاليت هاي خود ادامه دهند.
ادعاي نويسنده در نوشته ي بالا مبني بر اينکه از آقاي طالقاني استدعا نمودند که در نطق خود «... از دولت اسرائيل بد گويي نکنند» پيوستگي و ارتباط نويسنده و اين جمعيت را به رژيم صهيونيستي به درستي آشکار مي سازد و تحريف آشکار در اين نوشته اين است که ادعا مي کند اين استدعا «مورد موافقت ايشان قرار گرفت»!
آيا مرحوم آيت الله طالقاني که عمر خود را در مبارزه با ظلم و ظالم صرف کرده بود، مي توانست در برابر ظلم و جنايت صهيونيست ها در فلسطين اشغالي دم فرو بندد؟
آشفتگي نويسنده در جعل تاريخ و همراه نشان دادن رهبران خود با انقلاب ايران به گونه اي است که گويا نويسنده فراموش کرده در چند سطر قبل از قول رهبران ديني خود آورده است:
... هر سال دوبار به نمايندگي کليميان ايران از سال 1326 تا 1357 براي عوض تبريک شرفياب مي شدند و سخنان ايشان مورد توجه مقام سلطنت قرار مي گرفت. (4)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. ابوالفضل شکوري، جريان شناسي تاريخ نگاري ها در ايران معاصر، بنياد تاريخ انقلاب اسلامي، 1371،ص 165
2. روح الله کهنيم، گنجينه هاي طلايي، بنياد فرهنگي روح الله کهنيم، لس آنجلس، 1993، ص17
3. همان، 453 و 454
4. همان، ص 453
منبع: فصلنامه تخصصی 15 خرداد ش 3




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.