كودك و بازيگري
نويسنده: اصغر محبي
مقاله ارزشمندي كه توسط يك كارشناس علوم تربيتي به چاپ رسيده بود مرا جذب نمود تا آنجا كه بر آن شدم تا يكي از تجربيات ارزنده خودم را در رابطه با بچه هاي خجالتي با مخاطبان محترم در ميان بگذارم.
تجربه اي كه مطمئن هستم والدين عزيز آن را با دقت مورد توجه قرار خواهند داد. اين تجربه مبناي علمي دارد و ما آن را به عنوان كسي كه پسيكودرام مي شناسيم، بيان مي كنيم. پسيكودرام شيوه درماني موثري است كه در درمان ناهنجاري هاي روان شناختي كاربرد دارد. به جهت آنكه بتوانيم به نتيجه گيري مطلوبي دست يابيم لازم است قبل از هر چيز ناهنجاري مورد بحث را (خجالت كشيدن) از سه محور مورد بررسي قرار دهيم.
1- چرا بچه هاي ما خجالتي مي شوند.
2- آسيب هاي خجالت كشيدن
3- «پسيكو درام» بهترين، ساده ترين و علمي ترين راه علاج است. علت آنكه چرا بچه ها خجالت مي كشند را، بدون ترديد بايد در والدين و اطرافيان جستجو كرد. زيرا اين ناهنجاري اصولا از خارج به بچه ها تحميل مي شود و مانند ترس نيست كه يك سر آن به غريزه مرتبط شد. اما خجالت همپاي ترس يا حسادت، جزو صفات منفي تلقي مي شود.
پر واضح است كه والدين در بيان توانمندي هاي فرزندانشان اغلب بي آنكه متوجه باشند اغراق مي كنند.
توسل به اغراق از سوي والدين بيشتر به آن دليل كه گويي آنها مطلوب خود را تعريف مي كنند، نه آنچه كه واقعي است و غالبا اين مطلوب با آنچه كه در واقعيت است تفاوت دارد و اين تناقض و تضاد را كودك به سختي تحمل مي كند. خجالت كشيدن به عنوان يك صفت منفي كه از بيرون به بچه ها تحميل مي شود را بايد جدي بگيريم قبل از آنكه به ناهنجاري هاي جدي تري مبدل شود. اصولا خجالت كشيدن در بچه ها به دو صورت نمود پيدا مي كند. نمود دروني و نمود بيروني.
نمود دروني مستقيما روي شخصيت كودك اثر مي گذارد، زيرا با روح حساس او در مي آميزد و واكنش هاي او را تحت الشعاع قرار مي دهد. گوشه گيري، انزوا، كم حرفي، عدم اعتماد به نفس و ده ها مشكل ديگر از جمله آسيب هاي شخصيتي است كه مجموعا كاراكتر كودك را تعريف كرده و بخشي از هويت او مي شود. اما نمود بيروني اين ناهنجاري مستقيما روي ظاهر و جسم او اثر مي گذارد. مثلا در نگاه كردن به ديگران به صورت چشم در چشم ناتوان است. هميشه او را افتاده و سر به زير مي بينيم. به تدريج قامتي جمع شده و قوز دار پيدا مي كند.
ماهيچه هاي بدنش همواره منقبض است و همين انقباض ماهيچه ها موجب خستگي مفرط در او مي شود. حال با اين كودك گرفتار چگونه بايد رفتار كنيم. به نظر من آنچه كه مي تواند به اينگونه بچه ها كمك كند طريقي است كه مشخصا آن را تجربه كرده ام يعني همان پيكسودرام يا بازي درماني. پيكسودرام در بازي هاي كودكان خود به خود شكل مي گيرد و تبلور پيدا مي كند مثلا بچه ها خيلي سريع و راحت وارد بازي هاي خاله بازي، معلم بازي، مادر بازي، پدر بازي، پليس بازي و... مي شوند. آنها با شركت در بازي هاي نمايشي كودكانه در حقيقت به دنبال رفع كمبودهاي خود، بازي را شكل مي دهند و چون قدرت بداهه آنها فعال است دقيقا بازي را به سمت ارضا كمبودهاي خود سوق مي دهند. مثلا اگر كودكي از معلم خود واهمه دارد، در معلم بازي نقش معلمي را بازي مي كند كه دوست مي دارد. يا معلمي را كه دوست نمي دارد در بازي مورد سرزنش و شماتت قرار مي دهد.
مثال ديگر اگر والدين كودك از هم جدا شده باشند او در بازي، پدر و مادر را آشتي مي دهد يا وادار به پذيرفتن مسئوليت مي كند. او سعي مي كند حرف هاي نگفته و پنهان شده خود را در بازي بيان كند. در حقيقت كودكان آنچه را كه مي خواهند، از طريق دوباره سازي طبق ميل و اراده خود وارد بازي مي كنند. توصيه جدي ديگر اين است كه بازي كودكان به عنوان يك اصل بايد مورد توجه قرار گيرد و تجهيزات بازي زير نظر يك كارشناس، كارگرداني و هدايت شود.
از اين رو حضور كودكان در كلاس هاي بازيگري كه زير نظر كارشناسان برگزار مي شود مي تواند به عنوان يك راه حل بديع و جذاب در حياي شخصيت كودك و شكل دادن و انسجام بخشيدن به آنها موثر باشد.
منبع: ماهنامه آموزشي کودک شماره 50
تجربه اي كه مطمئن هستم والدين عزيز آن را با دقت مورد توجه قرار خواهند داد. اين تجربه مبناي علمي دارد و ما آن را به عنوان كسي كه پسيكودرام مي شناسيم، بيان مي كنيم. پسيكودرام شيوه درماني موثري است كه در درمان ناهنجاري هاي روان شناختي كاربرد دارد. به جهت آنكه بتوانيم به نتيجه گيري مطلوبي دست يابيم لازم است قبل از هر چيز ناهنجاري مورد بحث را (خجالت كشيدن) از سه محور مورد بررسي قرار دهيم.
1- چرا بچه هاي ما خجالتي مي شوند.
2- آسيب هاي خجالت كشيدن
3- «پسيكو درام» بهترين، ساده ترين و علمي ترين راه علاج است. علت آنكه چرا بچه ها خجالت مي كشند را، بدون ترديد بايد در والدين و اطرافيان جستجو كرد. زيرا اين ناهنجاري اصولا از خارج به بچه ها تحميل مي شود و مانند ترس نيست كه يك سر آن به غريزه مرتبط شد. اما خجالت همپاي ترس يا حسادت، جزو صفات منفي تلقي مي شود.
پر واضح است كه والدين در بيان توانمندي هاي فرزندانشان اغلب بي آنكه متوجه باشند اغراق مي كنند.
توسل به اغراق از سوي والدين بيشتر به آن دليل كه گويي آنها مطلوب خود را تعريف مي كنند، نه آنچه كه واقعي است و غالبا اين مطلوب با آنچه كه در واقعيت است تفاوت دارد و اين تناقض و تضاد را كودك به سختي تحمل مي كند. خجالت كشيدن به عنوان يك صفت منفي كه از بيرون به بچه ها تحميل مي شود را بايد جدي بگيريم قبل از آنكه به ناهنجاري هاي جدي تري مبدل شود. اصولا خجالت كشيدن در بچه ها به دو صورت نمود پيدا مي كند. نمود دروني و نمود بيروني.
نمود دروني مستقيما روي شخصيت كودك اثر مي گذارد، زيرا با روح حساس او در مي آميزد و واكنش هاي او را تحت الشعاع قرار مي دهد. گوشه گيري، انزوا، كم حرفي، عدم اعتماد به نفس و ده ها مشكل ديگر از جمله آسيب هاي شخصيتي است كه مجموعا كاراكتر كودك را تعريف كرده و بخشي از هويت او مي شود. اما نمود بيروني اين ناهنجاري مستقيما روي ظاهر و جسم او اثر مي گذارد. مثلا در نگاه كردن به ديگران به صورت چشم در چشم ناتوان است. هميشه او را افتاده و سر به زير مي بينيم. به تدريج قامتي جمع شده و قوز دار پيدا مي كند.
ماهيچه هاي بدنش همواره منقبض است و همين انقباض ماهيچه ها موجب خستگي مفرط در او مي شود. حال با اين كودك گرفتار چگونه بايد رفتار كنيم. به نظر من آنچه كه مي تواند به اينگونه بچه ها كمك كند طريقي است كه مشخصا آن را تجربه كرده ام يعني همان پيكسودرام يا بازي درماني. پيكسودرام در بازي هاي كودكان خود به خود شكل مي گيرد و تبلور پيدا مي كند مثلا بچه ها خيلي سريع و راحت وارد بازي هاي خاله بازي، معلم بازي، مادر بازي، پدر بازي، پليس بازي و... مي شوند. آنها با شركت در بازي هاي نمايشي كودكانه در حقيقت به دنبال رفع كمبودهاي خود، بازي را شكل مي دهند و چون قدرت بداهه آنها فعال است دقيقا بازي را به سمت ارضا كمبودهاي خود سوق مي دهند. مثلا اگر كودكي از معلم خود واهمه دارد، در معلم بازي نقش معلمي را بازي مي كند كه دوست مي دارد. يا معلمي را كه دوست نمي دارد در بازي مورد سرزنش و شماتت قرار مي دهد.
مثال ديگر اگر والدين كودك از هم جدا شده باشند او در بازي، پدر و مادر را آشتي مي دهد يا وادار به پذيرفتن مسئوليت مي كند. او سعي مي كند حرف هاي نگفته و پنهان شده خود را در بازي بيان كند. در حقيقت كودكان آنچه را كه مي خواهند، از طريق دوباره سازي طبق ميل و اراده خود وارد بازي مي كنند. توصيه جدي ديگر اين است كه بازي كودكان به عنوان يك اصل بايد مورد توجه قرار گيرد و تجهيزات بازي زير نظر يك كارشناس، كارگرداني و هدايت شود.
از اين رو حضور كودكان در كلاس هاي بازيگري كه زير نظر كارشناسان برگزار مي شود مي تواند به عنوان يك راه حل بديع و جذاب در حياي شخصيت كودك و شكل دادن و انسجام بخشيدن به آنها موثر باشد.
منبع: ماهنامه آموزشي کودک شماره 50