نکاتي چند پيرامون نظريه تکامل

پاک کردن صورت يک مسئله آسان ترين کاري است که مي توان انجام داد. اما هدف غايي، حل کامل و صحيح آن مسئله است و اين از عهده هر کسي برنمي آيد! نگارنده به عنوان يک زمين شناس که البته هنوز خود را در آغاز راه طولاني اين علم مي داند، قصد دارد بدون جانبداري از شخص يا گروه خاصي و با توجه به بضاعت علمي خود، بر
سه‌شنبه، 12 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نکاتي چند پيرامون نظريه تکامل

نکاتي چند پيرامون نظريه تکامل
نکاتي چند پيرامون نظريه تکامل


 

نويسنده: شاهين ارسالي




 

بررسي نکته هايي در خصوص مصاحبه منتشر شده با عنوان "فرضيه داروين مردود است"!
 

پاک کردن صورت يک مسئله آسان ترين کاري است که مي توان انجام داد. اما هدف غايي، حل کامل و صحيح آن مسئله است و اين از عهده هر کسي برنمي آيد! نگارنده به عنوان يک زمين شناس که البته هنوز خود را در آغاز راه طولاني اين علم مي داند، قصد دارد بدون جانبداري از شخص يا گروه خاصي و با توجه به بضاعت علمي خود، بر اساس ترتيب موارد مطرح شده به ذکر چند نکته بسيار مهم در پاسخ به آن مصاحبه بپردازد؛
1ـ همه به خوبي اين نکته را مي دانيم که بايد به نظرات يکديگر احترام بگذاريم حتي اگر مخالف رأي و عقيده ما باشد، از طرفي احترام به شخصيت و منش افراد اقتضا مي کند تا از تخريب و تکفير ايشان بپرهيزيم. بنابراين در بررسي يک نظريه، همواره بايستي به موضوع و محتواي آن پرداخته شود و نه به شخص ارائه دهنده نظريه مزبور و طرفداران آن. چنانچه حضرت علي (ع) به ما توصيه مي کند: "حکمت، گمشده مؤمن است؛ پس آنرا فراگيريد هر چند از سوي منافقان باشد."(1)
2 ـ نظريه تکامل محور اصلي علم زيست شناسي است، به طوري که مي توان تمام شاخه هاي زيست شناختي را از اين ديدگاه بررسي کرد. در حقيقت اگر فرضيه اي در چارچوب اصول تکامل قابل توجيه نباشد، بايد مورد ترديد و سوال قرار گيرد. جالب است بدانيم از بررسي هاي انجام شده در سطح مولکولي، جديدترين داده ها در تاييد نظريه تکامل به دست آمده است.(2)
3ـ نبود فسيل هاي حد واسط که نشان دهنده رابطه مستقيم ميان جانداران هستند، نشانه عدم خويشاوندي آنها با يکديگر نيست. موجودات زنده ممکن است پس از مدت ها عدم تغيير يا تغييرات ناچيز، در دوره هاي کوتاه مدت، تغييرات وسيع و سريعي حاصل کرده باشند مانند دايناسورها. در نتيجه حلقه گمشده اي وجود نخواهد داشت. ضمن اين که هنوز بسياري از فسيل ها کشف نشده اند و شايد حلقه گمشده بعضي از جانداران در حال حاضر در زير لايه هاي ضخيم و غير قابل دسترس زمين محفوظ مانده باشد. و يا به نحوي در هنگام مرگ آن جاندار از بين رفته و اثري از خود بر جاي نگذاشته باشد.
4 ـ اين درست است که نظريه تکامل فعلاً پاسخ قانع کننده اي در خصوص پيدايش نخستين سلول زنده ندارد ولي مطالعات و پژوهش هاي فراواني در حال انجام هستند تا اين حقيقت مکتوم را آشکار کنند. در واقع اين پرسش هم مانند بسياري از ناشناخته هاي جهان ما مثل فرضيه "مه بانگ" (Big Bang) بسيار جاي بحث دارد و به راحتي نمي توان به پاسخ آن دست يافت. چه بسا شايد در آينده اي نزديک بتوانيم به اين راز بزرگ نيز پي ببريم. در هر صورت دليلي وجود ندارد تا نظريه تکامل را ايده اي ناکارآمد بدانيم.
5 ـ ظاهراً مصاحبه شونده کمترين آگاهي را از علومي چون زمين شناسي و به خصوص ديرينه شناسي دارد زيرا در جايي اظهار مي دارد: "بزهاي کوهي که از حمله يک شير فرار مي کنند و در امان مي مانند ناگهان به زرافه يا ساير انواع حيوانات تبديل نمي شوند." ولي هرگز به اين نکته توجه نمي کند که يک عامل بسيار مهم به نام "زمان" هم وجود دارد. قرار نيست موجودي يک شبه خلق شود. فرايند تکامل و پديده انتخاب "طبيعي" پروسه اي زمان بر و بسيار پيچيده است و طي ميليون ها سال به آهستگي و آرامي رخ مي دهد و البته درک اين موضوع کمي مشکل است.
6 ـ جهش يا موتاسيون، فرايندي طبيعي است که هم مي تواند مضر باشد و هم مفيد. اتفاقاً جهش از ديدگاه تکاملي اهميت بسياري دارد؛ زيرا در نتيجه آن تنوع به وجود مي آيد و عملکرد تکامل به وجود تنوع و گوناگوني در جمعيت گونه ها وابسته است. در اين ميان بر اثر فرآيند انتخاب طبيعي، جهش يافته هاي مضر کمتر توليد مثل کرده اما جهش يافته هاي با جهش مفيد، بيشتر توليد مثل مي کنند و در نسل هاي بعد فراوان تر مي شوند. ضمن اين که جهش انواعي دارد و هر کدام تاثير خاص خود را بر جوامع زيستي مي گذارند. مثلاً جهش هاي القايي که بر اثر عوامل جهش زا مثل پرتوي فرابنفش، پرتو X و ... به وجود مي آيند عموماً مخرب و زيانبارند؛ در حالي که جهش هاي خودانگيخته که به طور طبيعي و بر اثر عوامل و شرايط روزمره زندگي موجودات زنده رخ مي دهند، معمولاً مفيد و سودمند هستند. و همان طور که اشاره شد اين واقعيت به اثبات رسيده است که نيروهاي موثر بر فرآيند تکامل در جهت حفظ و ازدياد جهش هاي مطلوب عمل مي کنند.
7 ـ در بخشي از مصاحبه، عنوان شده است:
"اسکلت بندي انواع مختلف ماهي متفاوت است. مثلاً استخوان بندي ماهي قزل آلا هيچ شباهتي با استخوان بندي مارماهي ندارد، در حالي که هر دوي آنها ماهي هستند." شايد مصاحبه شونده اطلاعي از مبحث ساختارهاي هومولوگ در علم آناتومي ندارد. ساختارهاي هومولوگ، اندام هايي اند که در موجودات مختلف شکل متفاوت اما ساختار يکساني دارند. مثلاً اندام حرکتي جلويي در پرنده ها به شکل بال ولي در پستانداران به صورت دست ديده مي شود و...
8 ـ نظريه تکامل صرفاً يک نظريه علمي است که در حيطه علم زيست شناسي، برخي از موضوعات و پرسش ها را مطرح کرده و به دنبال پاسخي منطقي براي آنها مي گردد و يک تفکر يا مکتب سياسي نيست که خواسته باشيم آن را به گرايش بدانيم و به آن پسوند ISM بدهيم. در آن مصاحبه عنوان شد که نظريه تکامل پايه گذار جنگ هاي خونين قرن بيستم بوده است! ولي آيا واقعيت جز اين است که جنگ ها و درگيري ها و سياست هاي قلدرمآباناه از قرون پيش تر و بهتر بگوييم از بدو پيدايش انسان وجود داشته، و اين خودخواهي و نفس پرستي ها بوده اند که پايه جنگ هاي خونين را از همان ابتدا ميان انسان ها و نوع بشر بنيان نهاده اند؟ و هيچ کس نمي تواند قابيل، نرون، کاليگولا، اسکندر، چنگيز، تيمور، جنگ هاي صليبي و... را انکار يا فراموش کند. و آيا غير از اين است که همه اينها پيش از ارائه نظريه تکامل وجود داشته اند؟
9 ـ ارائه يک نظريه علمي يا اختراع يک وسيله يا کشف يک واقعيت، في نفسه نمي تواند خوب يا بد باشد؛ بلکه سوءاستفاده افراد ديگر از آن ايده يا پديده است که به آن کاربرد مثبت يا منفي مي دهد. چنانچه زماني که "آلفرد نوبل" ديناميت را اختراع کرد هرگز فکر نمي کرد، سايرين از آن در جهتي نادرست استفاده کرده و براي نابودي ديگر هم نوعان خويش به کار برند. يا ماجراي "اوپنهايمر" و ساخت نخستين بمب اتمي و انفجار آن در شهرهاي ژاپن که مصداق روشن سوءاستفاده از علم در عرصه سياست است و مثال هاي فراوان ديگر.
10ـ متاسفانه باور غلطي ميان برخي از عوام رواج پيدا کرده و کج فهمي عده اي باعث شده تا تصور کنند نظريه تکامل مي گويد طبيعت محل جنگ و نزاع است، قوي بايد ضعيف را نابود کند و عده اي بايد غالب باشند و سايرين مغلوب! و از اين موضوع به قانون جنگل تعبير مي کنند! در صورتي که در نظريه تکامل هرگز چنين انديشه اي مطرح نشده است. بهترين دليل علمي اين گفته آن است که اگر چنين بود، دايناسورها با آن عظمت و قدرت و هيبت هم اکنون مي بايست حکمران کره زمين بودند؛ ولي امروزه ديگر شاهد وجودشان نيستيم. در نتيجه، اولاً قدرت جسمي و فيزيکي تعيين کننده بقاي يک موجود زنده نيست؛ ثانياً تقابل موجودات با محيط است که بر بقا يا نابودي آنها تاثير مي گذارد نه تقابل با يکديگر. اين دو انگاره در نظريه تکاملي به روشني ديده مي شود که بيان مي کند: "وقتي بين افراد يک گونه رقابت باشد، آنهايي که توانايي استفاده بهتر از شرايط و امکانات "محيط زيست" را دارند، امکان بقايشان بيشتر است و بيشتر نيز توليد مثل مي کنند. (2) و همين جاست که مي بينيم هيچ موجود زنده اي ذاتاً و به طور طبيعي تمايلي به دريدن هم نوع خود ندارد.
نظريه تکامل صرفاً يک نظريه علمي است که در حيطه علم زيست شناسي، برخي از موضوعات و پرسش ها را مطرح کرده و به دنبال پاسخي منطقي براي آنها مي گردد.
11- متاسفانه مصاحبه شونده در طول مصاحبه بارها از واژه هاي نامناسب، نامطلوب و غرض ورزانه در مورد شخص داروين، طرفداران نظريه وي و خود نظريه تکامل استفاده کرده است. واژه هايي مثل خدعه، نيرنگ، حقه، تقلب، دروغ، سفسطه، سحر، فرافکني، فريب، ادعا، تاکتيک، داستان ساختگي و غيره. در حالي که يک نقد منصفانه بايد عاري از چنين واژه هايي باشد. به هر حال تخريب افراد و ايده ها کار سختي نيست، ولي هنر در اين است که يک نظريه به طور منصفانه و بي غرض مورد بررسي قرار گيرد تا نقاط قوت و ضعف آن آشکار شود.
12- "اصولاً داروين معتقد بود که هدايت و رهبري گونه ها در پيچ و خم عجيب تکامل و تبديل يک موجود زنده بسيار ساده به اين همه انواع مختلف و متنوع جانداران، بدون وجود يک نقشه حساب شده و دقيق از طرف يک عقل کل، امکان پذير نيست! به راستي هم چنين است. آيا از يک ماده واحد و بسيار ساده و پست، اين همه مشتقات شگفت انگيز به وجود آوردن که هر کدام براي خود تشکيلات مفصلي دارد، بدون تکيه بر علم و قدرت بي پايان امکان پذير است؟ جالب اين که خود داروين در برابر اتهام الحاد و بي ديني قد علم کرده و در کتابش تصريح مي کند که من در عين قبول تکامل گونه ها، خدا پرستم و اصولاً بدون قبول وجود خدا نمي توان تکامل را توجيه کرد." (3)

نتيجه گيري
 

در پايان لازم مي دانم به نکته اي بسيار مهم اشاره کنم. يک انديشه اصيل که پايه گذار نظريه اي بزرگ است همواره نياز به حمايت و مطالعه دارد تا بتواند رشد کرده و به حقايق جديدتري دست يابد؛ نه آن که به دست نااهلان تخطئه و تحقير شود. در هر صورت شواهد، مدارک، تجربه ها و يافته ها و از همه مهم تر عقل سليم و منطق از جمله عواملي هستند که مي توانند درستي يا نادرستي انديشه اي را ثابت کنند و براي اثبات يا انکار يک نظريه بزرگ و جهان شمول نيازي به جنجال آفريني، تبليغات و از اين گونه اقدامات نيست، آنان که به دنبال حقيقت اند و وجدان هاي بيدار و آگاه، خود قضاوت خواهند کرد کدام افراد به دنبال مطامع خود هستند و چه کساني در جايگاه حق ايستاده اند. شما چه مي انديشيد؟

پي نوشت:
 

1- نهج البلاغه/ ترجمه سيد جعفر شهيدي/ حکمت 80/ ض373
2- زيست شناسي/ دوره پيش دانشگاهي/ رشته علوم تجربي/ 1376
3- ماهنامه دانشمند/شهريور86/شماره527/علم و مذهب/ص82
 

منبع: دانشمند شماره 552



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط