مفهوم حقوق شهروندي در نهج البلاغه(2)
رابطه اوضاع اجتماعي و انديشه شهروندي امام علي(ع)
پيش از پرداختن به اين بحث ابتدا نگاهي تاريخي به زمانه و اوضاع اجتماعي زمان اميرالمؤمنين(ع) مي اندازيم. نخستين بحث، بيان علل گرايش مهاجرين و انصار به زمامداري آن حضرت است.
هواداران امام پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) در اقليت فاحشي بودند و جز گروهي از صالحان از مهاجرين وانصار، كسي به خلافت او ابراز علاقه نكرد. ولي پس از گذشت ربع قرن از آغاز خلافت اسلامي، ورق آنچنان برگشت كه افكار عمومي متوجه كسي جز علي (ع)نبود. پس از قتل عثمان همه مردم با هلهله و شادي خاصي به در خانه امام ريختند و با اصرار فراوان خواهان بيعت با او شدند.
علل اين گرايش را بايد در حوادث تلخ دوران خليفه سوم جست وجو كرد؛ حوادثي كه به قتل وي منجر شد.
ريشه اصلي قيام، علاقه و ارادت خاص عثمان به خاندان اموي بود. با انتشار خبر قتل خليفه سوم، مسلمانان در پي كسي بودند كه در طي اين بيست و پنج سال گذشته نسبت به تعاليم اسلام و سنت هاي پيامبر(ص) وفادار مانده باشد وآن كس جز علي (ع)نبود. بنابراين، اجتماع عظيمي از مسلمانان در مسجد تشكيل شد، به نحوي كه مسجد لبريز از جمعيت گرديد. هدف از اجتماع تعيين خليفه بود. شخصيت هاي بزرگي از مهاجرين و انصار، مانند عمار و ابوالهيثم بن التيهان و رفاعة بن رافع و مالك بن عجلان و ابوايوب انصاري و...نظر دادند كه با علي بيعت كنند.
بيش از همه عمار درباره ي علي(ع) سخن گفت و در اين هنگام همه مردم يك صدا گفتند: ما به ولايت و خلافت او راضي هستيم. آن وقت همه ازجابرخاستند و به خانه علي ريختند.(1) امام در پاسخ درخواست آنان فرمود: من مشاور شما باشم بهتر از آن است كه فرمانرواي شما گردم. آنان نپذيرفتند و گفتند: تا با تو بيعت نكنيم رهايت نمي كنيم. علي(ع) فرمود: اكنون كه اصرار داريد، بايد مراسم بيعت در مسجد انجام گيرد؛ چه، بيعت بامن نمي تواند پنهاني باشد و بدون رضايت توده مسلمانان صورت پذيرد. سپس به سوي مسجد حركت كرد و مهاجرين و انصار با او بيعت كردند و جز چند نفر، كه شمار آنان از شماره انگشتان بالاتر نيست، همه به خلافت و پيشوايي او رأي دادند. بيعت مردم با حضرت در روز بيست و پنجم ماه ذي الحجه انجام گرفت.(2) در تاريخ خلافت اسلامي هيچ خليفه اي مانند علي با اكثريت قريب به اتفاق آراء برگزيده نشد و گزينش او برآراء صحابه و نيكان از مهاجرين و انصار و فقها و قرّاء متكي نبوده است.
اين اقدام امام علي(ع) از بارزترين موارد رعايت و احترام به حقوق مردم وشهروندان و نشان دهنده اين است كه آن حضرت در عين انجام وظايف امامت و آنچه خداوند و رسول خدا(ص) بر عهده ايشان گذاشته است، به شرايط زمانه و اجتماع خود نيز بي توجه نبوده اند و زماني كه مردم خواستار و طالب حكومت حق شدند، ايشان نيز رويگردان نبودند. اين مسئله به وضوح نشان دهنده ارتباط مسائل اجتماع با انديشه شهروندي آن حضرت است.
در تعيين دامنه اين اثرپذيري از اوضاع اجتماعي، اميرمؤمنان(ع) در نهج البلاغه مي فرمايند:
«...به خدا سوگند، من نخستين كسي هستم كه او [پيامبر(ص)] را تصديق كردم، وهرگز اول كسي نخواهم بود كه او را تكذيب كنم. در كار خود انديشيدم، ديدم پيش از بيعت، پيمان اطاعت و پيروي از سفارش رسول خدا(ص) را بر عهده دارم، كه از من براي ديگري پيمان گرفت.[پيامبر(ص) فرمود اگر در امر حكومت كار به جدال و خونريزي كشانده شود، سكوت كن.](3)
همچنين ايشان در جايي ديگر، در وصف روز بيعت نيز سخن گفته اند.(4) با دقت در اين سخنان درمي يابيم كه اثرپذيري ايشان از اوضاع اجتماعي تا حدي بوده است كه شرايط و خواست اجتماع، مغاير با دستورهاي قرآن و سنت نباشد. با اين شناخت كلي از ايشان، مي توان فهميد كه نظريات آن حضرت درباره شهروندي در جامعه نيز با توجه به قرآن و سنت بوده است و شرايط اجتماعي نيز تا حد عدم مغايرت با دستورهاي اين دو منبع اثرگذار است.
مباني شهروندي در نهج البلاغه
به نمايش گذاشته است.(6)
دراين باره مي فرمايد:«و نيزبدان كه دنيا استقرار نمي يابد، مگر برهمان گونه كه خداوند قرار داده و نعمتها و گرفتاري وجزا و پاداش در معاد يا هرچه او بخواهد از اموري كه ما نمي دانيم.»(7)
در اين قسمت، امام اشاره به حكمت كامله در نظام جهان هستي دارد و يادآوري مي كند كه استقرار و استواري جهان برهمان خط مقرر و ثابتي است كه خداوند ترسيم فرموده است.(8)حضرت در ادامه به صورت موردي به آفرينش موجودات اشاره مي كند.(9)همچنين با همين ديد توحيدي خود كه خود در سراسر نهج البلاغه جلوهگر است، آغاز و پايان هرچيز را منتسب به خداوند رحمان مي داند و قائل است كه هدف نهايي آفرينش انسان قرب الي الله و رسيدن به آن كمال مطلق است، (10) تاچه حدي به اين هدف دست يابد.(11) بنابراين هدف از خلقت هم بايد به مرحله اي برسد كه ديگر هدفي فوق آن هدف نيست، و از آيات قرآن درمي يابيم كه آن هدف نهايي تكامل است كه ديگر فوق آن، غايت و هدفي برايش متصور نيست.(12)
با نوع ديد و نگاهي كه امام علي(ع) به هستي دارد و با اين هدف از آفرينش، پس دنيا و مواهب دنيايي نيز معناي ديگري غير ازمعنايي كه عموم بشر در ذهن دارند- يعني نگاه غايي به دنيا، پيدا خواهد كرد. در اين ديدگاه متعالي دنيا مزرعه آخرت محسوب مي شود. يعني هدف غايي زندگي كسب رضايت خداوند و رسيدن به سعادت اخروي است و دنيا و مواهب آن نيز وسيله اي مي شود براي رسيدن به اين هدف والا. در سخنان حضرت علي(ع) در نهج البلاغه نيز ما همين معنا را مي بينيم.
ايشان در جاهايي به مذمت دنيا پرداخته اند.(13) كه اين سخنان ناظر به صاحبان ديدگاه اول(نگاه غايي به دنيا) است. براساس اين ديدگاه، هرچه غيراز خدا باشد، در چشم ودل امام علي(ع) بي ارزش ترين و خوارترين است.(14) و در جاهاي ديگري كه به استفاده صحيح از مواهب دنيوي دستور داده اند، براي استفاده ابزاري انسان از آن براي رسيدن به هدف غايي آفرينش است.(15)
در مورد مباني معرفت شناختي، بررسي نظرهاي آن حضرت در نهج البلاغه نشان مي دهد كه امام منابع كسب معرفت را به سه دسته كلي تجربه، عقل و تعاليم وحياني تقسيم مي كند كه تعاليم وحياني شامل قرآن است؛ به علاوه سنت رسول الله و ائمه اطهار(ع) كه بدون شك مبتني بر وحي و قرآن است واين تعاليم، مكمل و هدايت كننده دو منبع شناخت ديگر يعني تجربه و عقل است. با اين مباني معرفت شناختي مي توان فهميد كه نگرش آن حضرت در همه زمينه ها از جمله نگرش به شهروندي و حقوق و تعهدات مربوط به آن نيز ناشي از همين منابع شناخت با عنايت به قلمروهاي هريك ازآنها خواهد بود.
در بحث از مباني انسان شناختي نيز، نگرش آن حضرت به انسان، ملاك ارزش انسان و اصل برابري انسانها بيان و مطرح شده است. ذات اقدس حق تعالي انسان را گرامي داشت و او را بر بسياري از مخلوقاتش برتري بخشيد.(16) تكريم انسان از سوي خداوند او را از ويژگي هاي خاصي برخوردار كرد، به او قدرت بخشيد و مهمتر از همه، او را واجد حقوق، تكاليف و حرمت نمود.(17) حكومت حضرت علي(ع) نيز، يك حكومت ديني و اخلاق محور بود. به همين دليل، حفظ عزت و شخصيت انسانها و تكريم كرامت انساني، براي آن حضرت در اولويت اول قرار داشت؛ زيرا اصل حكومت براي سعادت، تكامل و تعالي انسانها ايجاد شده بود و اين، نگرش انسان شناسانه ديني است و حضرت علي(ع) با اين هدف قدرت را به دست گرفته بود. اگرچه نام و ظاهر حاكميت و اقدامات حضرت علي(ع) سياسي بود،
محتوا و جوهرهي آن مملو از تعاليم اخلاقي و اصول انساني بود و سياست امام عين اخلاق و ديانت و حول محور تكريم انسان و تكامل و تعالي او دور ميزد. (18)
در كانون توجه قرار دادن نوع انسان، فارغ از قوم و قبيله و دين و مذهب، محور سياستهاي حضرت علي(ع) بود. فقط در نامهي آن حضرت به مالك اشتر، سي مورد جملاتي وجود دارد كه تمام انسانها از هر مليت، نژاد، صنف و مذهب را در برميگيرد. «ناس» به معناي مردم در نه مورد، «رعيت» به معناي شهروند در سيزده مورد، «عامه» به معناي همگان در سه مورد، «كل امريء» به معناي هر انساني در دو مورد، «عبادالله» به معني بندگان خدا در يك مورد و صريحتر از همهي عبارت «نظير لك في الخلق» به معناي همنوع تو در خلقت در يك مورد در نامهي حضرت به مالك اشتر آمده است. (19)
نگاه حضرت علي(ع) مبتني بر اصل برابري انسانهاست؛ نه نگاه طبيعت گرايانه و محافظه كارانه و منطبق با وضع موجود است و نه نگاه مساوات طلبانه نسبت به عدالت، به رغم پذيرش خلقت برابر انسانهاست. ايشان در نهجالبلاغه فرمودهاند: «و ميان كلان و نازك اندام، و گران و سبك، و نيرومند و ناتوان، در آفرينش جز همانندي نيست....» (20) از سوي ديگر حضرت از نگاه مساوات طلبانه نيز فاصله ميگيرند و به اعطاي حق (به معناي مطلق كلمه) افراد متناسب با رنج و تلاش افراد عنايتي ويژه دارند: «رنج و تلاش هر كسي را عادلانه ارج بنه و به ديگري نسبت مده.» (21)
خلقت برابر انسانها به معناي نپذيرفتن نابرابريهاي اجتماعي است و بايد ريشهي آن را در روابط و فرايندهاي اجتماعي جستو جو كرد. بايد كوشيد تا فرصتها را براي رقابت و بروز شايستگيهاي انساني برابر ساخت و شرايط مسابقه در ميدان اجتماعي را براي همگان يكسان نمود يا حداقل به سوي آن حركت با برنامه و هوشيارانهتري داشت. (22)
پس با بررسي ميان نظري امام علي(ع) دريافتيم كه نگرش آن حضرت به شهروندي و حقوق و تعهدات مربوط به آن نيز ناشي از مباني مذكور و نگرش توحيدي مبتني بر دين است.
پي نوشت ها :
*كارشناس ارشد علوم سياسي، دانشگاه باقرالعلوم.
1- نهجالبلاغه، خ 53، ص 142، خ 3، ص 51.
2- جعفر سبحاني، فروغ ولايت؛ تاريخ تحليلي زندگاني اميرمؤمنان(ع)، ص 367-368.
3- نهجالبلاغه، ترجمهي محمد دشتي، خ 38، ص 91.
4- نهجالبلاغه، ترجمه فيض الاسلام، خ 53، ص 142.
5- در وصيتنامهي اميرالمؤمنين (ع)در بستر شهادت، امام حسن (ع)چنين نوشت: «بسمالله الرحمن الرحيم؛ هذا ما اوصي به علي بن ابيطالب(ع)؛ اوصي انه يشهد انلااله الا الله، وحده لا شريك له، و ان محمداً عبده و رسوله.»
6-براي مطالعهي بيشتر، ر.ك: نهجالبلاغه، ترجمهي فيض الاسلام، خ 49 ، ص 136؛ خ 90، ص 235؛ خ 181، ص 589، خ 227، ص 737.
7- همان، ن 31، ص 915.
8- ر.ك: محمد جفرامامي، انواري از نهجالبلاغه (شامل توحيد، نبوت، امامت، معاد)، بخش مثالهاي موردي.
9- آفرينش مورچه و ملخ (خ 227)، آفرينش انسان (خ 62 و 182) و عبرت گرفتن از آن، آفرينش ساير نشانه هاي هستي (خ 227) و تفكر در آنها را توصيه مينمايد.
10- نهجالبلاغه، ترجمهي فيض الاسلام، خ 184، ص 611.
11-همان، خ 85، ص 205-206 و 208.
12- اكبر خادمالذاكرين، اخلاق اسلامي در نهجالبلاغه (خطبه متقين)، ص 47-48.
13- نهجالبلاغه، ترجمهي فيضالاسلام، ن 47، ص 977.
14- علاالدين حجازي، تجلي امامت درنهج البلاغه، ص200-201.
15- نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، كلمات قصار126، ص1148.
16- اسرا:70.
17- بقره: 48، 123و281؛ نسا:173؛ انعام:49، 132و164؛زمر:70؛ مومن:18، سجده:46.
18- محسن فردرو، امام علي(ع)، فرهنگ عمومي وهمبستگي اجتماعي، ص162.
19- محمدتقي جعفري، حكمت اصول سياسي اسلام، ص319.
20- نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، خ227، ص736.
21- همان، ص1006.
22- محسن فردرو، همان بخش «درك بي طرفانه از دولت».