شهيده فهيمه سياري در قامت يک دوست (1)
گفتگو با خانم فاطمه دليلي
يک بار براي تشييع ايشان بود که بسيار تشييع باشکوهي بود. خواهران دو طرف خيابان صف بسته بودند و هر يک، يک شاخه گل به دست داشتند که صحنه بسيار زيبايي بود. مردم شهر واقعاً سنگ تمام گذاشتند. پدر و مادر فهيمه هم واقعاً آدم هاي خاصي هستند. بسيار آدم هاي بي غل و غش و صافي هستند. پدر فهيمه را که من دورادور ديدم، ولي با مادرش صحبتهايي داشتم و از هياهوي جامعه، ذره اي گرد و غبار بر آيينه روح او نديدم. بسيار صاف و بي آلايش بود. به هر حال چنين دختري بايد هم در دامان چنين مادري بزرگ شود. پدرش هم بسيار خويشتندار و صبور بودند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 27
درآمد
کجا با فهيمه آشنا شديد؟
از نظر نظم و سليقه و وقت شناسي چگونه بود؟
ازشيوه درس خواندن و عبارات او بگوييد.
آيا اساتيد شما هم روي اين درک تکيه داشتند؟
آيا نوع پرسش هايش با ديگران فرق داشت؟
نوع ارتباطش با ديگران چگونه بود؟
آيا از تصميمي که براي رفتن به کردستان گرفت، با شما صحبتي کرد؟
از يادآوري خاطراتتان با شهيد، شادمان مي شويد يا غمگين؟
از شهادت فهيمه بگوييد.
يک بار براي تشييع ايشان بود که بسيار تشييع باشکوهي بود. خواهران دو طرف خيابان صف بسته بودند و هر يک، يک شاخه گل به دست داشتند که صحنه بسيار زيبايي بود. مردم شهر واقعاً سنگ تمام گذاشتند. پدر و مادر فهيمه هم واقعاً آدم هاي خاصي هستند. بسيار آدم هاي بي غل و غش و صافي هستند. پدر فهيمه را که من دورادور ديدم، ولي با مادرش صحبتهايي داشتم و از هياهوي جامعه، ذره اي گرد و غبار بر آيينه روح او نديدم. بسيار صاف و بي آلايش بود. به هر حال چنين دختري بايد هم در دامان چنين مادري بزرگ شود. پدرش هم بسيار خويشتندار و صبور بودند.
از تأثير شهادت ايشان بر همسن و سال ها، نسل هاي بعد و نيز خودتان صحبت کنيد.
آيا جاي خالي او را حس مي کنيد؟
به نظر شما اين قابليت حاصل چيست؟
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 27
/ج