روباه رفته ماهيگيري
نويسنده: آنه مانسک
مترجم: آرزو رمضاني
مترجم: آرزو رمضاني
روباه روي اسکله نشسته تا ماهي بگيرد. هواي روي اسکله خيلي داغ است. او عرق کرده است.
قلاب تکان مي خورد. قلاب از دست روباه در مي رود و داخل آب مي افتد.
روباه سرش را روي صندلي گذاشه و خوابيده است. خيلي وقت منتظر است تا ماهي به قلابش بيفتد.
روباه روي ساحل مي دود تا قلاب را بگيرد. حتماً ماهي بزرگي شکار کرده. روباه روي سنگ ها مي رود و به سختي قلابش را مي گيرد. فکر مي کند ناهار ماهي خوش مزه اي خواهد خورد.
او با تعجب مي بيند به جاي ماهي يک تنه ي درخت شکار کرده است؛ يعني ناهار بايد تنه ي درخت بخورد؟
منبع:نشريه راه کمال- شماره 30
قلاب تکان مي خورد. قلاب از دست روباه در مي رود و داخل آب مي افتد.
روباه سرش را روي صندلي گذاشه و خوابيده است. خيلي وقت منتظر است تا ماهي به قلابش بيفتد.
روباه روي ساحل مي دود تا قلاب را بگيرد. حتماً ماهي بزرگي شکار کرده. روباه روي سنگ ها مي رود و به سختي قلابش را مي گيرد. فکر مي کند ناهار ماهي خوش مزه اي خواهد خورد.
او با تعجب مي بيند به جاي ماهي يک تنه ي درخت شکار کرده است؛ يعني ناهار بايد تنه ي درخت بخورد؟
منبع:نشريه راه کمال- شماره 30