عباس اقبال آشتياني
نويسنده : دکتر محمد دبيرسياقي
عباس اقبال آشتياني (1277- 1334 ش/ 1898- 1956م) مورخ، نويسنده، استاد دانشگاه، عضو پيوشته فرهنگستان ايران و مجمع علمي عربي دمشق، در آشتيان از پدري فقير و مادري لايق، پرعاطفه و دلسوز به دنيا آمد. خانواده اش در دوران کودکي او به تهران کوچ کردند. پدرش در اين شهر حمام بيمارستان وزيري را در اجاره خود آورد و عباس نيز به سبب تنگدستي تا 14 سالگي به درودگري پرداخت و همزمان تحصيلاتش را در مکتبخانه ها دنبال کرد. در همين سالها شيخ مرتضي نجم آبادي که با خانواده اقبال آشنايي و مراوده داشت، او و برادر بزرگترش را به مدرسه «شرکت گلستان» فرستاد. پس از اتمام دوره سه ساله اين مدرسه، عباس به دارالفنون راه يافت. او دوره متوسطه را در دارالفنون با موفقيت طي کرد و به دليل توانايي فراوان، معاونت کتابخانه معارف را که در همين مدرسه تأسيس گرديده بود، عهده دار شد و تدريس را از همين زمان در دارالفنون آغاز کرد و در 1297 ش که دارالمعليمن مرکزي تأسيس شد، به تدريس فارسي، تاريخ و جغرافيا مشغول شد و همزمان در مدرسه سياسي و مدرسه نظام به تدريس پرداخت. حضور اقبال در اين مدارس و کتابخانه معارف، از يک سو سبب آشنايي او با ملک الشعرا بهار، رشيد ياسمي، تيمورتاش و سعيد نفيسي- که مجله دانشکده را منتشر مي ساختند- شد و از سوي ديگر موجب دوستي وي با محمدعلي و ابوالحسن فروغي، عبدالعظيم قريب و غلامحسين رهنما- که مجله فروغ تربيت را انتشار مي دادند- گرديد، و اين خود وسيله اي شد تا اقبال به نوشتن مقالاتي در اين مجلات بپردازد و نامش بر سر زبانها افتد.
در 1304 ش، هنگامي که اقبال در مدرسه نظام تدريس مي کرد، به منشي گري هيأت نظامي ايران انتخاب، و همراه اين هيأت به عنوان مترجم راهي فرانسه شد و در آنجا با علامه قزويني آشنا شد. اقبال در فرانسه علاوه بر شغل موظف خود، به ادامه تحصيل پرداخت و به اخذ درجه ليسانس از دانشگاه سوربن توفيق يافت. ظاهراً در همين سفر بود که از سوي وزارت معارف وقت مأموريت يافت تا در موزه ها و کتابخانه هاي پاريس تحقيقاتي انجام دهد و گزارشهايي از وضع تحصيلي دانشجويان ايراني در فرانسه به مقامات ايراني بفرستد.
اقبال پس از بازگشت به ايران، بار ديگر تدريس خود را در دارالمعلمين مرکزي- که اکنون دارالمعلمين عالي نام گرفته بود- آغاز کرد و بعدها در کنار استاداني چون فروزانفر، بهار، رضازاده شفق و محمود حسابي به تدريس تاريخ مفصل ايران، تاريخ ايران قبل از اسلام و جغرافياي کشورهاي بزرگ جهان مشغول شد. در 1313 ش به عنوان نماينده ايران در کنفرانس «طرز نگهداري موزه هاي صنايع و تاريخ» در مادريد شرکت کرد و از همانجا راهي پاريس گرديد. در مدتي که در فرانسه اقامت داشت، رساله اي تأليف کرد و به عنوان رساله دکتري براي دانشگاه تهران فرستاد. شوراي دانشگاه نيز رساله را به منزله درجه دکتري در رشته ادبيات پذيرفت. اقبال پس از بازگشت به ايران در 1317 به سمت استادي دانشگاه تهران منصوب، و در همين سال عضو پيوسته فرهنگستان ايران شد.
از شهريور 1323 مجله «يادگار» را در تهران منتشر کرد و در سرمقاله نخستين شماره، تحت عنوان «مرام و روش مجله»، اهداف خود را اين چنين بيان داشت: «طبع و نشر آثار پيشينيان، معرفي ميراث فرهنگي و هنري ايرانيان، شناساندن وضعيت کنوني ايران، معرفي فرهنگي مردم و آداب و عادات بومي ايران و معرفي نسخه هاي خطي.» انتشار يادگار به شکل ماهيانه تا خرداد 1328 ادامه يافت و در طول پنج سال، مجموعاً 50 شماره از آن منتشر گرديد. بسياري از استادان طراز اول آن زمان در تأليف مقالات يادگار با اقبال همکاري مي کردند. مهمترين مطالبي که تقريباً در تمامي شماره هاي يادگار به طور ثابت مورد بحث قرار مي گرفت، تحقيقات ادبا، مسائل روز، مباحث تاريخي، ترجمه احوال، مباحث جغرافيايي، باستان شناسي، بحث لغوي، اسناد تاريخي، مباحث هنري، معرفي کتابهاي چاپي و خطي، روزنامه نگاري و معرفي خاورشناسان بود.
در پايان بهار 1328 ش، اقبال از انتشار يادگار منصرف شد. در اين زمان چند شغل رايزني فرهنگي در تشکيلات وزارت خارجه ايجاد شده بود و اقبال به آنکارا فرستاده شد. چندي بعد ايتاليا را هم به حوزه عمل او درآوردند. او تا پايان عمر چند مأموريت ديگر از اين دست در آلمان، فرانسه، واتيکان و چند کشور عربي به عهده گرفت و در هر يک هم بر تجارب علمي خود افزود و هم براي تحقيقات تاريخي و فرهنگي ايران منشأ خدمات ارزنده اي گرديد. وي سرانجام در 21 بهمن 1334 در شهر رم وفت يافت و پيکرش در جوار حضرت عبدالعظيم(ع)، رواق ابوالفتوح رازي، کنار آرامگاه علامه قزويني به خاک سپرده شد.
عباس اقبال بي گمان يکي از بزرگترين، عميق ترين و جامع ترين پژوهندگان معاصر ايران است که هر يک از آثار متعدد و گونه گونش سرمشق تحقيق و نگارش اصيل است. از برجستگيهاي وي تنوع حوزه هاي تحقيق و تتبع اوست، اقبال در زمينه هاي تاريخ، جغرافيا، علوم ديني، شعر و ادب و مباحث هنري، قدرت ذهن و قلم تواناي خود را به خوبي نشان داد. چيره دستي و موشکافي عالمانه او با درست نويسي، ساده نويسي و استواري و دلنشيني نگارش، همراه بود. او پژوهشگري منتقد، روشمند، باانصاف و وجدان علمي، مهربان، سخي، دلسوز، سپاسدار محبت دوستان، قانع و نازک طبع بود.
از اقبال افزون بر 100 مقاله در موضوعات تاريخي، جغرافيايي، ادبي، کلامي، اخلاقي، اجتماعي و سياسي و حدود 50 تأليف، تصحيح و ترجمه بر جاي مانده است. به علاوه، وي در ويزايش و تنقيح چند اثر تاريخي با کساني ديگر، مانند محمد قزويني همکاري داشت. پاره اي از آثاري که وي تأليف يا ويرايش يا ترجمه کرده، اينهاست: تصحيح حدائق السحر في دقائق الشعر و طواط؛ ترجمه مأموريت ژنرال گاردان در ايران؛ ترجمه طبقات سلاطين اسلام؛ تصحيح بيان الديان؛ تاريخ مفصل ايران از استيلاي مغول تا اعلان مشروطيت؛ تصحيح تبصره العوام في معرفه مقالات الانام؛ تصحيح ديوان اميرمعزي؛ تصحيح لغت فرس اسدي طوسي؛ تصحيح تاريخ طبرستان ابن اسفنديار؛ تصحيح کليات عبيد زاکاني؛ ترجمه سه سال در دربار ايران؛ تصحيح شدّالازار في حطّ الاوزار عن زوّار المزار؛ جغرافياي آسيا، آفريقا، اقيانوسيه؛ تصحيح سمط العلي للحضره العليا؛ تصحيح ترجمه محاسن اصفهان؛ وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقي؛ ميرزاتقي خان اميرکبير.
منبع:یزدان پرست، حمید؛ (1387) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.
در 1304 ش، هنگامي که اقبال در مدرسه نظام تدريس مي کرد، به منشي گري هيأت نظامي ايران انتخاب، و همراه اين هيأت به عنوان مترجم راهي فرانسه شد و در آنجا با علامه قزويني آشنا شد. اقبال در فرانسه علاوه بر شغل موظف خود، به ادامه تحصيل پرداخت و به اخذ درجه ليسانس از دانشگاه سوربن توفيق يافت. ظاهراً در همين سفر بود که از سوي وزارت معارف وقت مأموريت يافت تا در موزه ها و کتابخانه هاي پاريس تحقيقاتي انجام دهد و گزارشهايي از وضع تحصيلي دانشجويان ايراني در فرانسه به مقامات ايراني بفرستد.
اقبال پس از بازگشت به ايران، بار ديگر تدريس خود را در دارالمعلمين مرکزي- که اکنون دارالمعلمين عالي نام گرفته بود- آغاز کرد و بعدها در کنار استاداني چون فروزانفر، بهار، رضازاده شفق و محمود حسابي به تدريس تاريخ مفصل ايران، تاريخ ايران قبل از اسلام و جغرافياي کشورهاي بزرگ جهان مشغول شد. در 1313 ش به عنوان نماينده ايران در کنفرانس «طرز نگهداري موزه هاي صنايع و تاريخ» در مادريد شرکت کرد و از همانجا راهي پاريس گرديد. در مدتي که در فرانسه اقامت داشت، رساله اي تأليف کرد و به عنوان رساله دکتري براي دانشگاه تهران فرستاد. شوراي دانشگاه نيز رساله را به منزله درجه دکتري در رشته ادبيات پذيرفت. اقبال پس از بازگشت به ايران در 1317 به سمت استادي دانشگاه تهران منصوب، و در همين سال عضو پيوسته فرهنگستان ايران شد.
از شهريور 1323 مجله «يادگار» را در تهران منتشر کرد و در سرمقاله نخستين شماره، تحت عنوان «مرام و روش مجله»، اهداف خود را اين چنين بيان داشت: «طبع و نشر آثار پيشينيان، معرفي ميراث فرهنگي و هنري ايرانيان، شناساندن وضعيت کنوني ايران، معرفي فرهنگي مردم و آداب و عادات بومي ايران و معرفي نسخه هاي خطي.» انتشار يادگار به شکل ماهيانه تا خرداد 1328 ادامه يافت و در طول پنج سال، مجموعاً 50 شماره از آن منتشر گرديد. بسياري از استادان طراز اول آن زمان در تأليف مقالات يادگار با اقبال همکاري مي کردند. مهمترين مطالبي که تقريباً در تمامي شماره هاي يادگار به طور ثابت مورد بحث قرار مي گرفت، تحقيقات ادبا، مسائل روز، مباحث تاريخي، ترجمه احوال، مباحث جغرافيايي، باستان شناسي، بحث لغوي، اسناد تاريخي، مباحث هنري، معرفي کتابهاي چاپي و خطي، روزنامه نگاري و معرفي خاورشناسان بود.
در پايان بهار 1328 ش، اقبال از انتشار يادگار منصرف شد. در اين زمان چند شغل رايزني فرهنگي در تشکيلات وزارت خارجه ايجاد شده بود و اقبال به آنکارا فرستاده شد. چندي بعد ايتاليا را هم به حوزه عمل او درآوردند. او تا پايان عمر چند مأموريت ديگر از اين دست در آلمان، فرانسه، واتيکان و چند کشور عربي به عهده گرفت و در هر يک هم بر تجارب علمي خود افزود و هم براي تحقيقات تاريخي و فرهنگي ايران منشأ خدمات ارزنده اي گرديد. وي سرانجام در 21 بهمن 1334 در شهر رم وفت يافت و پيکرش در جوار حضرت عبدالعظيم(ع)، رواق ابوالفتوح رازي، کنار آرامگاه علامه قزويني به خاک سپرده شد.
عباس اقبال بي گمان يکي از بزرگترين، عميق ترين و جامع ترين پژوهندگان معاصر ايران است که هر يک از آثار متعدد و گونه گونش سرمشق تحقيق و نگارش اصيل است. از برجستگيهاي وي تنوع حوزه هاي تحقيق و تتبع اوست، اقبال در زمينه هاي تاريخ، جغرافيا، علوم ديني، شعر و ادب و مباحث هنري، قدرت ذهن و قلم تواناي خود را به خوبي نشان داد. چيره دستي و موشکافي عالمانه او با درست نويسي، ساده نويسي و استواري و دلنشيني نگارش، همراه بود. او پژوهشگري منتقد، روشمند، باانصاف و وجدان علمي، مهربان، سخي، دلسوز، سپاسدار محبت دوستان، قانع و نازک طبع بود.
از اقبال افزون بر 100 مقاله در موضوعات تاريخي، جغرافيايي، ادبي، کلامي، اخلاقي، اجتماعي و سياسي و حدود 50 تأليف، تصحيح و ترجمه بر جاي مانده است. به علاوه، وي در ويزايش و تنقيح چند اثر تاريخي با کساني ديگر، مانند محمد قزويني همکاري داشت. پاره اي از آثاري که وي تأليف يا ويرايش يا ترجمه کرده، اينهاست: تصحيح حدائق السحر في دقائق الشعر و طواط؛ ترجمه مأموريت ژنرال گاردان در ايران؛ ترجمه طبقات سلاطين اسلام؛ تصحيح بيان الديان؛ تاريخ مفصل ايران از استيلاي مغول تا اعلان مشروطيت؛ تصحيح تبصره العوام في معرفه مقالات الانام؛ تصحيح ديوان اميرمعزي؛ تصحيح لغت فرس اسدي طوسي؛ تصحيح تاريخ طبرستان ابن اسفنديار؛ تصحيح کليات عبيد زاکاني؛ ترجمه سه سال در دربار ايران؛ تصحيح شدّالازار في حطّ الاوزار عن زوّار المزار؛ جغرافياي آسيا، آفريقا، اقيانوسيه؛ تصحيح سمط العلي للحضره العليا؛ تصحيح ترجمه محاسن اصفهان؛ وزارت در عهد سلاطين بزرگ سلجوقي؛ ميرزاتقي خان اميرکبير.
منبع:یزدان پرست، حمید؛ (1387) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.