نقش معنويت در ظلم ستيزي ايرانيان(1)

اسطوره به معني آن چه خيلي و غير واقعي است و جنبه افسانه اي محض دارد، اما اسطوره را بايد داستان و سرگذشتي مينويي ( آسماني ـ روحاني ) دانست که معمولاً اصل آن معلوم نيست و شرح عمل، عقيده، نهاد يا پديده اي طبيعي است به صورت فراسويي که دست کم بخشي از آن از سنت و روايت ها گرفته شده و با آيين ها و عقايد ديني پيوند ناگستني دارد .
دوشنبه، 3 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش معنويت در ظلم ستيزي ايرانيان(1)

 نقش معنويت در ظلم ستيزي ايرانيان(1)
نقش معنويت در ظلم ستيزي ايرانيان(1)


 

نويسنده: *دکتر فاروق صفي ازده




 
در طول تاريخ همواره معنويت و اديان نقش مهمي در مبارزه با ظلم و ستم داشته است.

1. ايران پيش از اسلام:
 

الف. 1. اسطوره
 

اسطوره به معني آن چه خيلي و غير واقعي است و جنبه افسانه اي محض دارد، اما اسطوره را بايد داستان و سرگذشتي مينويي ( آسماني ـ روحاني ) دانست که معمولاً اصل آن معلوم نيست و شرح عمل، عقيده، نهاد يا پديده اي طبيعي است به صورت فراسويي که دست کم بخشي از آن از سنت و روايت ها گرفته شده و با آيين ها و عقايد ديني پيوند ناگستني دارد .
در اسطوره وقايع از دوران اوليه نقل مي شود. حوادثي که در اسطوره نقل مي شود چون داستان واقعي تلقي مي گردد، زيرا به واقعيت ها برگشت داده مي شود و هميشه منطقي را دنبال مي کند. اسطوره گاهي به ظاهر حوادث تاريخي را روايت مي کند، اما آن چه در اين روايت ها مهم است صحت تاريخي آن ها نيست، بلکه مفهومي است که شرح اين داستان ها براي معتقدان آن ها در بردارد و هم چنين از اين جهت که ديدگاه هاي آدمي را نسبت به خويشتن و جهان و آفريدگار بيان مي کند داراي اهميت است.
اسطوره هاي نيمه تاريخي عبارت است از تحول و تکامل حوادث وقايع ابتدايي و شرح کارهاي فوق العاده که به دست آدميان زورمند انجام گرفته و اندک اندک شاخ و برگ يافته و به صورت داستان هايي پر از عجايب و غرايب درآمده اند و سپس به تدريج هاله اي از تقدس ديني به دور آن ها حلقه زده و جنبه ي الوهيت پيدا کرده اند.
اسطوره واکنش از ناتواني انسان است در مقابله با درماندگي و ضعف او در برآوردن آرزوها و ترس او از حوادث غير مترقبه قدرت تخيل نهايت فعاليت خود را در اين زمينه انجام مي دهد. خدايان به اين ترتيب خلق مي شوند. و سپس به شهرياران و پهلوانان زميني تبديل مي گردد. و گاهي به عکس از شخصيت هاي تاريخي يا قهرماني معمولي، موجودي اسطوره اي شکل مي گيرد به اين صورت که همه ويژگي هاي يک موجود خارق العاده را به او نسبت مي دهند و به تدريج با اين ويژگي ها، قهرمان از صورت موجود بشري عادي خارج مي شود.
از سوي ديگر اسطوره تجسم احساسات آدميان است به گونه اي ناخودآگاه براي تقليل گرفتاري ها يا اعتراض به اموري که براي ايشان نامطلوب و غيرعادلانه است و چون آن را تکرار مي کند آرامشي به آن ها دست مي دهد. تکرار اين داستان ها که يک قالب نوين آيين ديني بر گزار مي شود به آن حقانيت واقعيت مي بخشد.
در اسطورهاي ايران باستان که تاثير به سزايي در اسطوره هاي ساير ملل از جمله اسطوره هاي يوناني، مصري و رومي داشته، بنياد بيشتر اين اسطوره ها بر پايه دادگري، عدالت و ظلم ستيزي است.
گروه اول: خدايان فرمانروا يا اسوه ها (برابر با اهوره يا اهورا در ايران)؛ در راس اين گروه ورونه قرار دارد. در اسطوره هاي آريايي باستان که خدايي است بزرگ و با ابهت که نخست فقط خداي گنبد او آفريده ها مانند امشاسپندان دارد که آديتيه ها ناميده مي شود. اين خدا به شدت خداي عهد و پيمان است و با هر گونه ستم و ظلمي نيز در ستيز است. يکي از همکاران او ميتره يا ميتراست که مفهوم پيمان و دوستي دارد و ترکيب ميتره ورونه ترکيب در فرمانروايي و روحانيت است. همکار ديکر ورونه،رته نماد نظم وترکيب که در ايران در شخصيت اردي بهشت، يکي از امشاسپندان ظاهر مي شود. از ديگر همکاران اين گروه خدايان هندي مي توان از اريامد(آريا من در ايران) و بغه(بغ در ايران) نام برد.
گروه دوم:خدايان ارتشتار يا دئوه ها (ديوها)؛ اين گروه خدايان، خدايان جنگجو هستند که در راس آن ها ايندره قرار دارد که خداي توفان است و به وجود آورنده باران هاي سيلابي، هم چنين خداي جنگ و نبرد نيز به شمار مي آيد و پشتيبان آرياييان و ظلم و ستيز و همراه جنگوي و دايي است. اين خداي بر جسته گروه دوم خدايان هندي بعدها در ايران به صورت ديو مقابل اردي بهشت امشاسپند قرار مي گيرد. رود ره سوه و ويو از همکاران ايندره هستند.
گروه سوم:خدايان مظاهر طبيعت؛ اين خدايان، جلوه هاي گوناگوني را از طبيعت تجلي مي بخشند، مانند اوشاس(ايزد سپيده دم)، سوريا و ساديتا و وشينو(خداياني که با خورشيد ارتباط دارند)؛ اگني(خداي آتش)، سومه (ايران هومه) نماد نوشيدني شفا بخش.
اين تثليث ريشه کهن آريايي دارد.
- دنياي روشني ها و نيکي ها(کلمه اورمزد): امشاسپندان
اورمزد نخست امشاسپندان را مي آفريند. امشاسپندان جلوه هاي اورمزد به شمار مي آيند و هر کدام از آن ها دشمن مستقيمي در ميان ديوان دارند. تعداد اصلي امشاسپندان شش است با ايزد سروش مي شوند.
سپند مينو به معني روح افزايش بخش و مقدس نماد اصلي اهورا مزدا و روح و انديشه او به شمار مي آيد.
بهمن(وهومنه):به معني انديشه نيک است که در طرف راست اهورامزدا مي نشيند. او موکل و پشتيبان حيوانات سودمند در جهان است با انسان و انديشه نيک انسان نيز ارتباط دارد.
اردي بهشت:به معني بهترين اشه يا ارته(راستي است که نمادي است از نظام جهاني، قانون ايزدي و نظم اخلاقي در اين جهان).
شهريور:به معني شهرياري و سلطنت مطلوب است. او مظهر توانايي، شکوه، سيطره و قدرت آفريدگار است. در جهاني مينويي او نماد فرمانروايي بهشتي در زمين سلطنتي است که مطابق با ميل و آرزو باشد.
اسپندارمد به معني اخلاص و بردباري مقدس است. سپندارمه با نمادي زنانه، دختر اورمزد به شمار مي آيد و در انجمن آسماني در دست چپ او مي نشيند.
خرداد:به معني تماميت، کليت و کمال است و مظهري است از نجات براي افراد بشر.
مرداد،به معني بي مرگي است و تجلي ديگري از رستگاري و جاوداني.
پس از آفرينش امشاسپندان، اورمزد ايزدان را مي آفريند که قواي منفي متقابل آن ها ديوان هستند. شماري از ايزدان از خدايان باستاني هستند مانند مهر، ناهيد، واي، تيشتر، بهرام، رپيتوين.
خدايا سلسله مراتبي دارند. برخي از آن ها از اهميت بيشتري برخوردارند و برخي وظايف کم اهميت تري بر عهده دارند. مهر از ايزدان بزرگ است. با پيمان شکنان و ستم گران يا مهر درجان دشمني سخت دارد ولي نسبت به وفاداران خود مهربان ترين خداست. مهر همراه با خورشيد از شرق به مغرب مي رود و به پيمان نظارت مي کند و براي بهتر انجام دادن چنين وظيفه اي صفت خداي هميشه بيدار را دارد. مهر نقش مهمي در آيين هاي ديني داشته است. بازمانده اي از آن ها جشن مهرگان است که در روز مهر(شانزدهمين روز ماه مهر) برگزار شده است.
در فرانسوي انديشه هاي هندي و ايراني، مهر به صورت خداي مهم به صورت خداي مهم رو من به نام ميتراس در مي آيد.
ابام نپات يا برز ايزد:ايزدي است بسيار قديمي به معني تخمه ي آب ها و يک از سه خداي بزرگي است که لقب اهورا داشته اند. در زامياد يشت اپام نپات به عنوان ايزدي نيرومند و بلند بالا و دادرس دادخواهان ستايش مي شود و صفت تند يا تيز اسب دارد.
ناهيد، اناهيد:ايزد بانويي با شخصيت بسيار برجسته که جاي مهمي در آيين هاي ايران باستان به خود اختصاص مي دهد. اين بانو بات صفات نيرومندي، زيبايي و خردمندي ـ به صورت الهه ي عشق و باروري نيز در مي آيد، زيرا چشمه ي حيات از وجود او مي جوشد و بدين گونه مادر خدا نيز مي شود.
تيشتر:خدايي است که با باران ارتباط دارد. او به نبرد ديو اپوش ديو خشکسالي مي رود و با همکاري ياران خود را شکست مي دهد. با چند ديو ديگري مي ستيزد و آن ها را شکست مي دهد. او سرور همه ي ستارگان و حامي سرزمين آريايي است. او فرزند عطا مي کند و جادوگران را در هم مي شکند.
رپيتوين:به معني نيمروز و سرود رو نگهبان گرماي نيمروز است که زماني مقدس در اسطوره هاي ايراني است. هر زمان که ديو زمستان به جهان هجوم مي آورد، رپيتوين در زير زمين پناه مي گيرد و آب هاي زيرزميني را گرم نگه مي دارد تا گياهان و درختان از بين نروند. بازگشت سالانه ي او در بهار باز تاب از پيروزي نهايي خير است.
بهرام، ورهرام: وجودي است انتزاعي و تجسمي است از يک انديشه بهرام (ورتزغنه) به معني درهم شکننده ي مقاومت، صفت خدايي پرآوازه و دلير هندي، ايندره، از گروه دئوه هاست. بهرام در يکي از صورت هاي خود يعني گراز، ايزد مهر را همراهي مي کند که نمادي مناسب از نيروي پيشتاز پيروزي است.
واي (ويو): تجسمي است از فضا و همچنين از بادي که در ابر باران از زندگي مي آورد و در توفان، مرگ. او يکي از اسرار آميز ترين خدايان هند و ايراني است. ايزد واي جنگجوي، سهمناک و فراخ سينه است. در حالي که جامه ي نبرد بر تن دارد، و مسلح به نيزه اي تيز و جنگ افرازي رزين است در تعقيب دشمنان خود خطر مي کند تا اهريمن را نابود سازد و از آفرينش اورمز پاسداري کند.
رشن: ايزد عدالت آيين باستان است. اين ايزد با صفت راست توصيف مي شود.
سروش: معني اين نام اطلاعات و فرمانبرداري و انضباط است. از شخصيت هاي محبوب باورهاي ايران باستان به شمار مي آيد. سروش جنگجوي مسلحي توصيف شده و بهترين نابود کننده ي دروغ است. با سلاح آماده ي خويش از هنگام آفرينش به نبرد با ديوان سرگرم است. به ويژه هنگام شب مي کوشد جهان را از شر ديوان حفظ کند. او بيش از همه مخالفت ديوخشم است و با گرز خويش بر سر او مي کوبد.
اشي ياارد:به معني اشي خوب، ايزد بانويي است که نماد توان گري و بخشش است. بر زنان نفوذ دارد و زناني که اشي يارشان باشد سفيد بختند.
دين؛ ايزد بانويي که مظهر وجدان است و به آدميان نيرو مي دهد راه اهورايي را برگزينند.
چيستا؛ ايزد بانويي که نماد دانش و آمادگي و فرزانگي است.
آذر(آترا)؛ ايزدي است که او را پسر اورمزد به شمار آورده اند. در آيين هاي زردشتي آتش مرکزيت دارد. نمادي از اهورا مزدا و فروغ خدايي خوانده شده است. ايزد آذر با اژي دهاک مي جنگند و او را شکست مي دهد.
هوم؛ هوم که در دنيايي مينويي ايزد است و در دنياي گيتي گياه؛ دشمنان را دور مي سازد. درمان بخش است و سرور گياهان به شمار مي آيد. در هوم شخصيت جنگنده اي را نيز مي توان تصور کرد که با شر مبارزه مي کند.
گوشورن(ايزد نگاهدارنده و مينويي چهارپايان مفيد)او وظيفه ي مراقبت از حيوانات مفيد را در روي زمين بر عهده دارند.
درواسپ:به معني دارنده ي اسبان تندرست. از ايزدان حامي چهارپايان است. زروان:ايزد زمان است. براي پيروان کشيس زرواني، خدايي است که سرشتي جادانه و دوگانه، دارد و دو برادر توامان اورمزدو اهريمن را در بطن خود مي پرود. سرنوشت آدميان به دست اين ايزد تعيين مي شود. ايزد ديگري نيز وجود دارد که هر کدام جنگجو و با ظلم و بي عدالتي در ستيزند همچون:نريوسنگ، اريامن، بغ، اشتاد، مارسپند، انغزان،(همان آفرينش، باد، آسمان، ماه، خورشيد، اوش بام، از مياد و... )
در اسطوره هاي ايراني دنياي تاريکي ها و بدي ها نيز قرار دارند که منشا ستم و ظلم و بدي هستند. هر کدام از اين ها نيز ايزدان و ياراني دارند که با خوبي ها و ياران راست در ستيزند. ديوان هم چون: اکوس، اندر، ساوول، ناهيه، تيريز، ريريز، جه، استويداد، ويزرش، واي بد، منو، بوشاسب، آز، سيح، هيز، اپوش، اسپنجروش، سپزگ ذيو، ورن، چشمک، زريان، بوت، ملکوس، متيوخت، اکه تش، اشموغ، اودگ، تروست، پريمتي، رشک، آگاش، کوند و....
در حماسه هاي ايراني و تاريخ حماسه نيز شخصيت هاي تاريخي همواره با ستم و ظلم و بي عدالتي در ستيز هستند. اساس اين شخصيت ها که برخي پادشاه، برخي پهلوان و سران لشکر ايران زمين هستند بدين قرارند:
1. کيومرث(نخستين)پادشاه پيشدادي، نخستين بشر اوستايي 2. هوشنگ3. تهمورث 4. جمشيد 5. فريدون(که با ضحاک مي ستيزد و او را در بند مي کند. 6. ايرج 7. منوچهر 8. نوذر 9. ازب 10. گرشاسب 11. کيقباد 12. کي اپيوه 13. کي ارشن 14. کي بيرشن 15. کي پشين 16. کاووس 17. ياوش 18. کيخسرو 19. کي لهراست 20. کي گشتاسب 21. بهمن 22. هماي 23. داراب 24. دارا 25. اسکندر مغاني(که به غلط برخي او را الکساندر مقدوني مي گويند. اسکندر يک پادشاه اشکاني است که پس از داريوش سوم بر ايران فرمانروايي مي کند. )
پهلوانان ظلم ستيز:1. تور 2. طورگ 3. گرشاسب 4. نريمان 5. سام 6. رستم 7. ازل 8. کاوه 9. قباد 10. تارن 11. گودرز 12. گيو 13. بيژن 14. فرود 15. پلاشان 16. ميلاديان 17. برزين 18. آرش 19. نوذر 20. زرير 21. پشوتن
منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 14و15



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط