رويكرد ابزار گرايانه به دين و روحانيت در تاريخ معاصر ايران (6)

آنچه ازعقيده نشريات مشروطه مبني بر تطابق ياابتناي مشروطه بر اسلام يا بالعكس بيان شد، اجمال سخن آنان است. مادام كه از اين اجمال به تفصيل نرويم معلوم نمي گردد كه حقيقت مشروطه خواهي اين نشريات تا چه اندازه با اسلام و دعوي اسلام خواهي آنان تطابق دارد. بايد معلوم گردد كه چگونه مشروطيت ازقوانين اسلامي اقتباس مي شود؟ چگونه مشروطيت به آيات محكمه و فرمايشات معصومين (ع)مبرهن گشته است ؟ چگونه اسلام روح مشروطيت است و مشروطيت جوهراسلام و خمير مايه آن است ؟ اين قبيل پرسش ها با رفتن به تفصيل سخن معلوم مي گردد.
دوشنبه، 3 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رويكرد ابزار گرايانه به دين و روحانيت در تاريخ معاصر ايران (6)

 رويكرد ابزار گرايانه به دين و روحانيت در تاريخ معاصر ايران (6)
رويكرد ابزار گرايانه به دين و روحانيت در تاريخ معاصر ايران (6)


 

نويسنده: داود مهدوي زادگان (1)




 

(عصر مشروطه)
 

تفصيل مشروطيت
 

آنچه ازعقيده نشريات مشروطه مبني بر تطابق ياابتناي مشروطه بر اسلام يا بالعكس بيان شد، اجمال سخن آنان است. مادام كه از اين اجمال به تفصيل نرويم معلوم نمي گردد كه حقيقت مشروطه خواهي اين نشريات تا چه اندازه با اسلام و دعوي اسلام خواهي آنان تطابق دارد. بايد معلوم گردد كه چگونه مشروطيت ازقوانين اسلامي اقتباس مي شود؟ چگونه مشروطيت به آيات محكمه و فرمايشات معصومين (ع)مبرهن گشته است ؟ چگونه اسلام روح مشروطيت است و مشروطيت جوهراسلام و خمير مايه آن است ؟ اين قبيل پرسش ها با رفتن به تفصيل سخن معلوم مي گردد.
تفصيل اساس مشروطه خواهي در جايي است كه سخن از اصول و تعريف آن به ميان مي آيد. در نشريات مشروطه خواه ذيل عناويني چون «اصول ترقي»، «راه نجات»، «موانع و اسباب اصلاحات»، «اصول آدميت»و. . . عقيده مشروطه خواهي به تفصيل شرح داده شده است. در باب تعريف مشروطيت به ندرت مي توان مقاله و گفتاري را يافت تا معلوم گردد كه چگونه مشروطيت مطابق با تعريف اسلام است. صبح صادق نارسايي در فهم مشروطيت را به بي استعدادي ملت ايران نسبت داده مي نويسد:
ملت ايران هنوز تا پنجاه سال ديگر استعداد مشروطيت را نداشته و با بي استعدادي مشقات و زحمات بسيار را بايد متحمل شوند تا اين مقصود صورت پذيرد. (2)
لابد به همين دليل است كه نشريات مشروطه كمتر سعي كردند تعريف روشني از مشروطيت به دست دهند. البته به تدريج كه اين نشريات از شماره هاي اوليه فاصله گرفتند
نيم نگاهي به اين مقوله داشته اند. در يوميه حبل المتين مقاله اي با عنوان«مشروطه يعني چه» به چشم مي خورد. شايد از اين مقاله بتوان فهميد كه مشروطيت مطابق با اساس اسلام است، به چه معنا مي باشد. در اين مقاله تعريفي از«مملكت مشروطه»ارائه شده است :
به طور اجمال در مملكتي كه تكليف سلطنت و رجال دولت و حدود هر يك از وزرا و شخص پادشاه مشخص باشد كه احدي نتواند خارج از وظيفه خود رفتار كند وملت در تمام جزئيات صاحب حق دانسته و كليه اعتبارات به واسطه ملت باشد و هيچ كس نتواند تضييع حقوق فردي از افراد را بنمايد آن مملكت را مشروطه گويند. (3)
طبق اين تعريف بايد تمام دول مترقي غربي مسلمانان باشند. زيرا بر اساس اسلام يا همان مشروطيت سامان يافته اند. در اين اساس اسلام به سلطنت بشري و صاحب حق بودن ملت در همه چيز نقليل يافته است وديگر از سلطنت الهي وحق الله سخني در ميان نيست. در اينجا يک امر عرفي وبشري را خواسته يا ناخواسته در دين وارد کرده اند. «شاه پرستي»هم با مشروطه خواهي منافاتي ندارد. يوميه تمدن در اعتراض به خبر يکي از روزنامه هاي فرانسوي درباره سوءقصد به محمد علي شاه قاجار مبني بر انتساب اين سوء قصد به نمايندگان مجلس، گفته است :
ملت نجيب ايران ووکلاي مجلس مقدس را ذيل عصمت از اين نسبت ها و تهمت ها منزه و مبري است. شاه پرستي فطري اهالي ايران است. (4)
با وصف اين، وقتي جريان سكولار مي خواهد با اساس سلطنت در افتد، اذعان و اعتراف مي كند كه سلطنت امري بشري و كاملا عرفي است و نمي توان آن را به دين منتسب كرد. صوراسرافيل، طبيعت سلطنت را امري بشري دانسته كه در اثرجهل و ترس مردم، سلطنت به عنوان موهبت الهي و امر آسماني تلقي شده است. (5)
به هر حال، اگربا هر زحمتي بتوان ازنشريات مشروطه تعريف روشني از مشروطيت استخراج كرد به سختي مي توان اساس اسلام را در آن معلوم ساخت. اساس اسلام بر توحيد است (قولوا لا اله الاالله تفلحوا). انديشه ترقي، چنان كه در ادامه بيشتر توضيح داده خواهد شد، بر توحيد استوار نگشته است. اساسي ترين آموزه غايب در انديشه ترقي آموزه توحيد مي باشد. بحث محوري مشروطه خواهي، حكومت و دولت است. حال كه از تعريف مشروطيت، اساس اسلاميت معلوم نگشت، بايد ديد كه آيا اين اساس را مي توان از توصيف دولت مشروطه استخراج كرد؟ درباره دولت مشروطه سخن بسيار رفته است، به ويژه در باب تفاوت هاي اساسي ميان دولت مستبد و دولت مشروطه. جريده نويسان مشروطه در قالب هاي مختلف طنزآميز، گفتگوهاي تخيلي، خواب نماشدن و اندرز و خطابه مستقيم با دولتيان تلاش كردند تصويري جامع از اجزا و اركان، دولت مشروطه ارائه نمايند.
با وصف اين، چيزي كه در اين مباحث كمتر به چشم مي خورد عبارت است از تفسير دولت مشروطه بر مبناي فلسفه سياست. ظاهرا هنوز مباحث فلسفه سياسي در ميان منور الفكران ايراني عصر مشروطه چندان راه نيفتاده بود. شايد به همين دليل است كه تعريف روشني از مشروطيت ارائه نمي شد. به هر روي، علي رغم فقدان فلسفه سياسي در انديشه ترقي عصر مشروطه، توصيفي كه از دولت مشروطه شده است كاملا بيانگر دولتي اين جهاني و سكولار است. دولت ارتباط و پيوند آن سويي اش را ازدست داده ديگر نمايندگي خدا را نمي كند بلكه دولت نماينده مردم است و تماما در پي تحصيل مصالح دنيوي آنان است، امنيت بياورد، آباداني و عمران به راه بيندازد، جاده ها و خيابان ها را اصلاح كند، آب و غذاي مردم را تأمين كند، بانك تأسيس كند، ماليات بگيرد و در راه آباداني مصرف كند، تجارت را
سامان بخشد و با دول مترقي روابط حسنه برقرار كند و در نظام بين الملل از حقوق ملت دفاع كند. البته همه اينها عملي نخواهد بود مگر با وضع قانون. اين شرايط اساسي هم هم ممكن نمي گردد مگربا تأسيس مجلس شوراي ملي تا مملكت به گونه اي سليقه اي و فردي اداره نشود. مجموعه قانونگذاران و مجريان و شخص شاه، هيأت حاكمه اي را تشكيل مي دهند كه از اين پس نماينده مردم هستند نه خدا يا شاهنشاه همايوني.
البته دانايان با درايت مملكت مي دانند كه در ممالك آزاد تمام امور از كلي و جزئي مفصل و مختصر منوط به ميل و اراده ملت است زيرا كه دولت خود نماينده و كارگزار ملت مي باشد و كاري ندارد جز مصالح همان هيأت ملتي كه نماينده آن گشته و بنابراين بايد در همه جا رأي آن هيأت و جمعيت را ملحوظ دارد. (6)
حال سرمشق و الگوي دولت مشروطه اي كه اساس اسلام است، كدام يك از حكومت هاي ديني است ؟ بايد به سيره سياسي كدام يك از انبيا و اولياي الهي تمسك كرد؟گرچه نشريات مشروطه گاه و بي گاه به سيره سياسي رسول خدا (ص)و حضرت وصي (ع)اشاره كرده اند‌، ليكن اين گونه استنادات نه از باب لزوم تمسك و الگو پذيري بلكه از باب تأييدي براي گفتارشان در نفي حكومت استبدادي است. آنها همين اندازه كه به هر دليلي بتوانند حكومت استبدادي راانكار نمايند بسنده مي كنند ولو آن دليل در وجه ايجابي، مؤيدي براي حكومت مورد نظرشان نباشد. فرضا اگر سلطنت مستند به فرمان آسماني نباشد، چگونه مي توان دولت مشروطه را اساس اسلام دانست. بايد مشروطه خواهان نيز مانند سلطنت طلبان«وجود فرماني منزل از آسمان»را ادعا كنند. مشروطيت نمي تواند گوهر شب چراغ و خمير مايه و اساس اسلام باشد. تمام اين توصيفاتي كه براي مشروطيت شده از باب نفي ديني حكومت استبدادي است. پس مشروطه خواهان كاملا واقفند كه در پي چه نوع حكومتي مي باشند. از سرمشق هاي سياسي آنان درتوضيح دولت مشروطه معلوم مي گردد كه در پي دولت سكولار بودند.
سرمشق سياسي يوميه حبل المتين دول غربي و از ميان آنهادولت انگليس است. به زعم اين نشريه، دول مترقي غربي در ماهيت مشروطه بودن هيچ تفاوتي با يكديگر ندارند و اختلاف در جزئيات است :
دستگاه دولت مشروطه كارخانه اي است مفصل ومطول كه چرخ ها و آلات اصلي آن همه جا يكسان است.
اگر دولت مشروطه انگليس ترجيح داده شده، يكي به دليل شباهت شاه پرستي فطري ايرانيان با ملت انگليس است و ديگري به دليل برتري هاي تجاري و نظامي دولت انگليس در دنيا است.
اول بايد به خوبي ملاحظه كنيم كه ترتيب مشروطيت انگليس چگونه است. به عبارت اخري هيأت دولت انگليس بر چه اساس قرار گرفته چه طور مي گردد و اگر اين موضوع را درست بفهميم وهر يك از افراد ا ايراني ها درستي و راستي را پيشنهاد نموده جهد كنيم كه تكاليف خود را مجري داشته و وظيفه اي كه در عالم مشروطيت داريم به عمل آوريم. البته در ظرف چند ماه اكثر بليات و بدبختي و اغتشاش كه در ان بدان مبتلا هستيم برطرف خواهد شد. (7)
يوميه تمدن نيز سرمشق انگليسي را به همان دلايل ياد شده پيشنهاد كرده بلكه لازم دانسته است كه انتخاب پارلمان و وزراي كابينه مطابق انتخابات انگليس باشد. (8)
البته اين روزنامه از كارنامه ديپلماسي انگليس با ايران چشم پوشي كرده اشغال هندوستان توسط يك كشور استعمار گررا نيز ناديده گرفته است گويي هندوستان بخشي از مملكت انگليس است و با اين تصور به ملت ايران اطمينان داده كه اين سرمشق سياسي خوب هيچ گونه چشم داشتي به سرزمين ايران ندارد.
دولت انگليس امروز جز هندوستان هيچ غرضي ندارد و به قدر خردلي در مقام تجاوز به مملكت ما نخواهد بود حتي الامكان از موافقت و مساعدت با ما هم كوتاهي
نكرده چنانچه تاكنون از طرف ملت انگليس جز خيرخواهي چيزي به ظهور نپيوسته. (9)
از اين رو، سرمشق سياسي نشريات مشروطه هم نمي توان فهميد كه چگونه مشروطيت مطابق با اساس اسلام است. اما آيا اين اساس را مي توان در انديشه ترقي مشاهده كرد؟
نشريات مشروطه خواه دربار اصول و اركان ترقي و اصلاحات به تفصيل سخن گفته اند اما هر قدر كه به اين مباحث دامن مي زنند بيشتر از دين و مذهب فاصله مي گيرند، چرا كه ؛
1)اصولي را كه ياد كرده اند دنيويست؛يعني بيشتر به كار دنيا مي آيد وهيچ عنايتي به جهان ديگر و عوامل معنوي ندارد،
2)دربيان اين اصول عمدتا مستقل از آموزه ها و تعاليم دين رفتار نموده اند.
از اين رو، از دل اصول ترقي، هرگز نمي توان تطابق مشروطيت با اسلام را به دست آورد. گر چه برخي از نشريات مشروطه در شماره هاي آغازين توجهي به اركان دين ترقي داشته اند ليكن هر قدر در ميان مخاطبان جا باز مي كنند از روزهاي اوليه بيشتر فاصله مي گيرند. كمتر به اصول ديني توجه نموده بر اصول عرفي و بشري بيشتر تأكيد ورزيده اند.
روزنامه حبل المتين درآغازين شماره هاي خود با الهام از آيات شريفه قرآن كريم اركان تمدن و تدين را در چهار چيز دانسته است. «كتاب الهي»، «ميزان»، «عدالت»و«صناعت».
تمام حكما ودانشوران اروپا به كلمه واحده اتفاق دارند كه مجموعه اي در دنيا براي اصلاح اخلاق و بيان سياست و تكاليف و اقتصاد و حكومت بهتر از قرآن نيست. (10)
اما رفته رفته از اين «كلمه واحده»فاصله گرفته اصول ترقي و اصلاحات را مستقل از قرآن كريم بيان كرده است. بهترين شكل «ترتيبات مشروطيت»را در همان ترتيبات مشروطه انگليسي دانسته كه بايد بدون فوت وقت «فورا قبول و اجرا » كرد. (11)
راه نجات و ترقي صرفا در امور مادي ديده شده است مانند تنظيم ادارات، تأمين داخله،
استحكام سر حدات و ايجاد بانك ملي و از همه مهم تر تأسيس قواي عسكريه.
شالوده جميع ترقيات دول [اروپايي]در تحت قوه عسكريست. (12)
در جاي ديگر راه نجات به ايجاد ديوان سالاري و بوروكراسي قواي مشروطه منحصر شده است. اگر مملكت بوروكراسي منظمي نداشته باشد مجلس و قانون، آزادي و مساوات فايده اي نخواهند داشت. اين اصل نه به حكم كتاب الهي كه «به حكم عقل و برهان حسي»براي جريده نگار حبل المتين به دست آمده است:
تمام ترقيات دول امروزي و صنايع محير العقول و اين همه ثروت بي پايانشان از بركت تنظيم دستگاه ديوان است و تمام خرابي هاي ما از نداشتن آن، شاهران نجات دولت ايران نظم وزارتخانه هاست. (13)
در جاي ديگر اصول اصلاحات به آگاهي از قوانين علم ثروت بازگردانده شده است.
اگر ملت بخواهد در جاده ترقي افتد بايد از علم ثروت ملل اطلاع پيدا كنيم. (14)
يوميه تمدن نيز در باب ترتيبات ترقي و راه نجات به همين امور دنيوي قطع نظر از آموزه هاي اسلامي اشارت داده حتي از انتشار توصيه هاي اتباع خارجي درباب ترقي ايران دريغ نكرده است. از جمله آنها توصيه هاي يك ژاپني است كه برخي از گفته هايش بدين قرار است:
1. تمايلات مذهبي از ميان آحادملت مرتفع شود و احكامي كه منافي مقتضيات زماني است، تغيير يابد.
2. بايد از مستشاران خارجي در ادارات استفاده نمايند.
ژاپن معلم خود را امريكا قرار داد. ايران مي تواند معلمين خود ژاپني و امريكايي قرار دهد تا مصادف به مضار بزرگ پلتيكي نشود.
3. نيز همه ساله گروهي از جوانان را به مراكز علمي خارج از كشور اعزام نمايد.
بهترين مراكز تعليم و حصول تجربه براي ايران امروزه امريكا و ژاپن است. (15)
اين روزنامه با فرض فطري بودن ترقي خواهي، يكي از اسباب لازمه آن را تأسيس بانك ملي دانسته است. جريده نويس تمدن تأسيس بانك ملي را القاء حضرت حجت و يكي از الهامات غيبيش شمرده است. (16)از آنجا كه بانك به پول نياز دارد چه كساني بهتر از ميليونرهاي زرتشتي مقيم هندوستان وجود دارند. طايفه نجيبي كه در حفظ بقا و استقلال اين مملكت وقعي نگذارده است و
درميان ملت ايران يعني ساكنين اين خاك احق و اولي از طايفه نجيبه زردشتي نداريم. (17)
چرا كه وجهه صداقت و امانت ومراتب درستي و ديانت اين طايفه امروزه بر فرد فرد اهالي اين مملكت ثابت است.
پس چاره اي از مشاركت ارباب ثروت طايفه زردتشتي در تأسيس بانك ملي نيست. (18)لابد القاء و الهام غيبي حضرت حجت (عج) براي همين است كه تمناي ميليونرهاي زرتشتي را داشته باشيم و اين عمل را از اقدامات لازم ترقي و پيشرفت تلقي كنيم. به هر حال يوميه تمدن بر اهميت اساسي ثروت در ترقي مملكت تأكيد زيادي داشته است:
تمام نشانه هاي ترقي اعم از كارخانجات، خطوط راه آهن، قشون منظم، كشاورزي و غيره در پول است و پول اختلاف شرق و غرب در همين استكشاف جديد است. (19)
اگر از براي ترقي مملكت ايران امروزه صد شرط باشد نود و نه شرطش پول است اگر ده شرط باشد نه شرط آن پول است بلي از علم پول پيدا مي شود ولي بدوا از براي
تحصيل علم هم به اندازه پول لازم است. (20)
يوميه صوراسرافيل، هنگامي كه در صدد تضعيف پايه هاي اقتصادي نظام منحوس سلطنتي است، مسلمان دو آتشه نابي شده چنين ايراد گرفته است كه اگر مالياتي كه سلاطين مي گيرند زكات است، پس چرا علماي شيعه به اجماع اداي ماليات را كافي از زكات نشمرده اند و اگر غير زكات است به حكم شرع تصرف غاصبانه است. بعد تأكيد مي كند:
اگر مسلمين امروز تمام حقايق محكمه اسلام را زير و رو و تمام كتب مقدسه اسلاميه را ورق ورق كنند جهتي براي اختراع چنين نظام نحسي به دست نمي آيد. (21)
اماوقتي بحث درباره ماليات دردولت مشروطه مي شود، فراموش مي كند كه كتب اسلاميه را ورق ورق كند تا وجه شرعي اخذ چنين مالياتي را كه به اجماع علماي شيعه حتي مراجع و علماي مشروطه خواه كافي از زكات نيست، معلوم نمايد. بلكه اخذ ماليات را به موجب قانون اساسي و لفظ مشروطيت لازم دانسته است.
ماليات در مشروطه حكم سهام كمپاني خيلي معتبري را دارد كه چندين برابر قيمت اصلي سهام منافع غير مستقيم به شخص مي رساند. (22)
نشريات مشروطه چنين القا مي كردند كه دولت مشروطه مجري قوانين اسلامي است و بس. مجلس شوراي ملي براي اجرايي شدن قوانين و احكام اسلامي پايه گذاري شده است. ليكن گفته هاي ديگر شان بر خلاف اين اظهارات بود. جريده صوراسرافيل كه از همان شماره هاي مياني به آرامي از اين باورها فاصله گرفته بر اين عقيده مشي كرده است كه :
پلتيك از امور معاشيه است و ربطي به معاد و دين كسي ندارد و اين دسته از مردم كه اصل اين لغت را در زبان خودشان دارند ابدا به دين و آيين كسي متعرض نمي شوند
و كاري به وجدان يكديگر ندارند. (23)
در دولت مشروطه تنها مرجع قانونگذاري قوه مقننه است، نه سلطان، نه وزير، نه وكيل و نه قاضي. خلاصه:
پارلمان هر مملكتي كارخانه ايجاد قوانين آن مملكت و ناظر اعمال قوه مجريه آن دولت است. (24)
بنابراين براي وضع قوانين معاشيه هيچ لزومي ندارد كه كتب مقدسه اسلاميه را ورق ورق مطالعه كرد.
تمام امور از كلي و جزيي مفصل و مختصر منوط به ميل و اراده ملت است زيرا كه دولت خود نماينده و كارگزار ملت مي باشد. (25)
صبح صادق به اختلاف اساسي ميان قانون عرفي و قانون شرعي التفات دارد، با وصف اين، سعي كرده اين اختلاف را كم اهميت نشان دهد. قوانين عرفي از عادت هاي نوع انسان و از تمايلات و انزجار و احترازهاي انسان ناشي مي شود و خصلت عصري دارند زيرا «از شئون و مختصات عقلا و حكماي آن عصر است»و با تغيير عصر قوانين عرفي تغيير مي يابند. اما قوانين شرع احكام و اوامري است كه به واسطه انبيا و رسولان از جانب خداي تعالي بر انسان ها نازل شده است. ليكن قوانين شرع خارج از راه عقل و حكمت نيست. ازاين رو، ‌انبيا در هر عصري اتّم و اكمل ازديگران مي باشند كه ما حكم به العقل حكم به الشرع. (26)بدين ترتيب، قوانين عرفي داخل در قوانين شرع شمرده مي شود تا از فضيلت قانون شرع برخوردار شود. يعني قوانين عرفي مانند احكام شرعي به مثابه فرامين الهي تلقي شده منكر و متخلف قوانين
عرفي كافر شمرده مي شود. (27) حال كه انبيا و رسولان خداوند صلوات الله عليهم اتّم و اكمل از ديگران مي باشند، به حكم عقل و حكمت براي قرار گرفتن در جاده ترقي و تحصيل سعادت دنيوي و اخروي، بهتر است به سخنان و راهنمايي هاي آنان رجوع كرد و مردم را به خواندن ورق به ورق كتب مقدسه اسلاميه دعوت نمود. ليكن دريغ ازچنين توصيه اي كه از سوي نشريات مشروطه انجام شده باشد. اغلب آنها ملت ايران را به خواندن متون غربي فرا مي خواندند. چرا كه به زعم آنها راه ترقي در مطالعه همين متون است. حبل المتين آگاهي از تاريخ مشروطيت را نه در مطالعه تاريخ و متون اسلامي كه در مطالعه مكرر كتب انديشمندان غربي دانسته است :
امروز تمام ما ايراني ها بايد در تحصيل دو علم دقت مخصوص نماييم يكي علم ثروت ديم تاريخ مشروطيت كساني كه كتب «آدام اسميت» و «مالتوس» و «استوارت ميل» و «كبدن» و «بنتام» و «كبنه»و«باستيارت» و «توركو» و «كندياك»خوانده اند اكنون بايد مجددا و مكررا بخوانند واشخاصي كه فرانسه و انگليسي نمي توانند بخوانند سه كتاب را بايد به كرات مطالعه نمايند يكي كتاب علم ثروت است كه «ذكاءالملك » براي مدرسه سياسي ترجمه و تأليف نموده و هر ايراني بايد آن را اين اوقات اقلا ماهي يك دفعه بخواند ديم كتاب حقوق بين الملل تأليف جناب مشير الدوله براي همان مدرسه، سيم نوشتجات پرنس ملكم خان است كه هميشه براي ايران مفيد خواهد بود. (28)
اكنون با درك تفصيل مشروطيت در نشريات مشروطه بهتر مي توان با اجمال آن مطابقت
كرد. اغلب اين جرايد در اجمال، مشروطيت را مطابق با اساس اسلام معرفي كرده اند. اماآيا درمقام تفصيل و شرحي كه از مشروطيت ارائه كرده اند شمه اي از اسلام خواهي بالاصاله را مي توان مشاهده كرد؟ در نشريات مشروطه ميان اجمال و تفصيل مشروطيت فرسنگ ها فاصله وجود دارد.

پي نوشت ها :
 

1ـ محقق و پژوهشگر.
2- همان، ش 19، ص 2.
3- حبل المتين، همان، ش 264.
4- تمدن، همان، ش69، ص 3.
5- صور اسرافيل، همان، سال 2، ش 1.
6- همان، سال1، ش 31، ص 6.
7 -حبل المتين، همان، ش 68.
8- تمدن، همان، ش 71، ص 2.
9- همان، ش 55، ص 3.
10- حبل المتين، همان، ش 5.
11- همان، ش 23.
12- همان، ش 216.
13- همان، ش 224.
14- همان، ش 250.
15- تمدن، همان، ش 36.
16- همان.
17- همان، ش 65.
18- همان، ش 68.
19- همان، ش 58.
20 -همان، ش 40، ص 3.
21ـ صوراسرافيل، سال 2، ش 2.
22- همان، سال 1، ش 32.
23- همان، ش14، ص 4.
24- همان، ش20، ص 3.
25- همان، ش31، ص 6.
26- صبح صادق، همان، ش25.
27- همان، ش 26.
28- حبل المتين، همان، ش 250.
 

منبع: نشريه 15 خرداد، شماره 8.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.