رويكرد ابزار گرايانه به دين و روحانيت در تاريخ معاصر ايران (7)

هر جريان فكري سياسي نوظهور دوره اي از رشد و بلوغ را سپري مي كند. چنين نيست كه ازهمان آغاز بالغ باشد ودرعالم خودساخته به سر برد بلكه در بستري رشد مي يابد كه از خود نبوده به تدريج در امكانات و تجهيزات موجود تصرف مي كند تا به گونه اي مطلوب به خدمت گرفته شود. مهم ترين زمينه هاي رويشي، نظام هاي واژگاني و مفهومي است. هرجريان فكري در آغاز رويش در نظام هاي واژگاني و مفهومي
دوشنبه، 3 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رويكرد ابزار گرايانه به دين و روحانيت در تاريخ معاصر ايران (7)

رويكرد ابزار گرايانه به دين و روحانيت در تاريخ معاصر ايران (7)
رويكرد ابزار گرايانه به دين و روحانيت در تاريخ معاصر ايران (7)


 

نويسنده: داود مهدوي زادگان (1)




 

(عصر مشروطه)
 

استعمار واژگان و مفاهيم ديني
 

هر جريان فكري سياسي نوظهور دوره اي از رشد و بلوغ را سپري مي كند. چنين نيست كه ازهمان آغاز بالغ باشد ودرعالم خودساخته به سر برد بلكه در بستري رشد مي يابد كه از خود نبوده به تدريج در امكانات و تجهيزات موجود تصرف مي كند تا به گونه اي مطلوب به خدمت گرفته شود. مهم ترين زمينه هاي رويشي، نظام هاي واژگاني و مفهومي است. هرجريان فكري در آغاز رويش در نظام هاي واژگاني و مفهومي به سر مي برد كه ساخته او نيست و از پيش بر جاي بوده است. جريان جديد به نظام واژگاني نيازمند است كه بتواند حامل مفاهيم جديد باشد. در حالي كه نظام واژگاني رايج حامل مفاهيم ديگري است كه به كار جريان فكري جديد نمي آيد. به عبارت ديگر هر جرياني ادبياتي خاص دارد كه به تدريج رشد مي يابد اما تا زمان شكل گيري ادبيات جديد، لازم است از همان ادبيات رايج بهره برداري شود. از اين رو، موضوع استخدام و تصرف در نظام واژگاني و دستگاه مفهومي رايج اهميت مي يابد. جريان فكري جديد تلاش مي كند از اين طريق با مخاطبان خود كه در بستر فكري اجتماعي مرسوم زندگي مي كنند ارتباط برقرار كند و اساسا راهي جز اين ندارد. براي همين است كه افراد كمي مي توانند به ظرافت تصرف در نظام واژگاني و مفهوم پي ببرند، زيرا در تصور همگان، حتي بسياري از عالمان، اختلاف حملي در به كارگيري واژگان و معاني مرسوم ديده نمي شود. حال آنكه جامعه آبستن ظهور نظام جديد واژگاني و مفهومي است.
جريان فكري سياسي تجدد در دوره مشروطه به روش هاي گوناگون، به ويژه به واسطه
نشريات مشروطه، مخاطبان عامي پيدا كرده بود. اگر درگذشته تنها با نخبگان و دولتمردان جامعه ايراني در ارتباط بود اينك با مردم ايران وارد گفتگو شده است، زيرا در جنبشي قرار گرفته كه مردم شهري در آن حضور فعال داشتند. ارتباط زباني اين جريان با مردم ايران در همان بستر واژگاني و مفهومي مذهب حقه تشيع بود. زيرا هنوز نظام واژگاني و مفهومي سكولار درجامعه ايراني پا نگرفته است. حتي واژه ها و مفاهيم اوليه غرب گرايي براي برخي عالمان مذهبي همسو چندان روشن و جا افتاده نبود. يك نمونه آن واژه مشروطه است. اين واژه به لحاظ معنا شناختي تا پيش از جنبش مشروطه در اذهان عام و خاص نامأنوس بود و اغلب براي بيان ظلم حاكمان ودفع شر دولتيان از واژه عدالت با همان بار معناشناختي ديني، بهره مي گرفتند. از اين رو، تا پيش از تحصن گروهي از غرب گرايان در سفارت انگليس، ‌همگان شعار عدالت خواهي سر مي دادند. در سفارت انگليس واژه مشروطه جايگزين واژه عدالت گرديد. با وصف اين، معناي دقيق ان چندان روشن نبود. براي همين ميان عالمان مذهبي ترديد بود كه مراد از مشروطه چيست، چنان كه اين ترديد را در گفته هاي حجت الاسلام سيد محمد طباطبايي مي توان مشاهده كرد:
در خصوص مشروطه نيزآقايان متحصنين صريح و بي پرده سخن نمي گويند كه مرادشان از مشروطيت چيست. اگر منظور آنان پپاده كردن اصول مشروطيت ممالك فرنگي در ايران است كه اين بسيار خطرناك و از بين برنده استقلال ايران و اسلام است اما اگر مرادشان مشروط و محدود كردن حكومت به قيدهاي قانوني اخذ شده از شريعت اسلامي است كه اختلافي نيست و ما هم خواهان همين هستيم.
اصرار آيت الله شيخ فضل الله نوري(ره) بر تقييد مشروطيت به«مشروعه»(مشروطه مشروعه)براي زدودن هر گونه ابهام و شبهه غير ديني بودن مشروطيت بود. چنين ابهامي موجب پديد آمدن دو جريان مشروطه خواهي و مشروعه خواهي در تهران شد. كسروي نتيجه شدت يافتن اين اختلاف را در پرسش هاي پياپي مردم از علماي نجف دانسته كه درباره شرعي
يا خلاف شرع بودن مشروطه سؤال مي كردند. (2)ادبيات سياسي علماي نجف بر همان نظام واژگان ديني استوار بود. براي نمونه آخوند خراساني (ره)درحمايت از نهضت مشروعه چنين گفته است :
غرض ما از اين همه زحمت ترفيه حال رعيت و رفع ظلم از انان و اعانه مظلوم و اغاثه ملهوف و اجراي احكام الهيه عز اسمه و حفظ و وقايه بلاد اسلام از تطاول کفار و امر به معروف و نهي از منكر و غيرها از قوانين اسلاميه نافعه للقوم بوده است. (3)
نظام واژگاني مسلط در عصر مشروطه بر همين سبك از ادبيات سياسي بود. مهم ترين ويژگي اين نظام، ديني بودن آن است. ازاين رو، تجدد طلبان با همين نظام واژگاني مقاصدشان را به مردم القا مي كردند. براي مثال واژه شهروند از واژگان مهم درانديشه سكولار است و به لحاظ معناشناختي از واژگان كليدي انديشه ترقي است. با وصف اين، «شهروند»از واژگان متأخراست ؛ يعني در عصر مشروطه هيچ نشاني از كاربرد اين واژه در ادبيات سياسي مشروطه خواهان مشاهده نمي شود. براي همين مشروطه خواهان مجبور بودند براي رساندن پيام خود به مردم از همان واژگان ادبيات سياسي مرسوم استفاده كنند. واژگاني چون«رعيت»، «عباد»، «مسلمانان»، «اسلاميان»از جمله واژگان عاريتي در ادبيات سياسي مشروطه خواهان است. براي مثال يكي از سر مقاله هاي جريد حبل المتين با اين عبارت آغاز شده كه
اول وسيله ترقي و عروج به مدارج عزت و ارتقا و وصول به مقام شوكت و اعتلا، امنيت بلاد و آسايش عباد است كه رعيت در سايه امن وامان. . . (4)
براي سكولارهاي امروزي همين اندازه كه با عنوان«شهروند جامعه مدني »مرود خطاب قرار گيرند، كافيست. ديگر مهم نيست كه درباره ديانت واعتقادات مذهبي آنان چه مي گويند.
زيرا هژموني عناويني مذهبي سست شده است اما اين هژموني در عصر مشروطه هنوز پابرجا بود. از اين رو هيچ تمايلي براي خارج شدن از عناوين ديني نداشته كه برابر اتهام خروج از اين نظام واژگان ايستادگي مي كردند؛
اما اين بزرگواران، دين مسلماني را بابي و دهري قلم مي دهند و شيعه خالص را زنديق مي خوانند. كسي نيست ازآنها بپرسد اگر اهالي انجمن آذربايجان همه بابي هستند وكلاي محترم طهران مروج باطل شده اند اهلي اصفهان ازحيله اسلاميت خارج شده اند. پس مسلمان كيست ومسلماني چيست و بر احوال اسلام بايد گريست. (5)
بر اين اساس، سلطه نظام واژگاني و مفهومي، مذهب انديشه ترقي را مجبور ساخته بود تا درهمين نظام به كار خود ادامه داده واژگان و مفاهيم دين را به خدمت خود گيرند. بسياري از واژگان و آموزه هاي منصوص اسلامي به كار گرفته شد تا انديشه ترقي در ميان مردم ايران جايگاه و مرجعيت فكري سياسي پيدا كند در ادامه اين گفتار به نمونه هايي از اين استعمالات عاريه اي اشاره مي شود.
يوميه صبح صادق در چند شماره مسلسل (از شماره 54 تا 64)ذيل آيه شريفه واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا(6)تلاش وافر داشته است كه اجتماع مشروطه خواهان را به اتحاد و اتفاق ودوري از تفرقه انگيزي، حمايت ازدولت مشروطه و اقدام به پيشرفت هاي مادي مانند رشد ثروت و سوداگري، آباداني، وطن دوستي، شاه پرستي همراه با دشمني ضمني با مشروعه خواهاني كه مستبد خوانده مي شوند، دعوت نمايد. همين روزنامه (صبح صادق)، معلوم نيست كه آيا از آيه شريفه واتوالبيوت من ابوابها(7)الهام گرفته يا اساسا آيه شريفه را به غلط ادخلو البيوت من ابوابها ثبت كرده است به هر حال، ذيل اين آيه نما مقاله اي درباره
خانه عمومي و انجمن بلديه و تنظيمان شهرداري منتشر ساخته است. (8)يوميه حبل المتين نيز ضمن قرائت غلط آيه شريفه و لا تأخذكم بهما رأفة في دين الله (9)به ولا تأخذوا في دين الله رأفة.
ذيل اين جمله آيه نما مطالبي درباب عدم جواز و مسامحه در اجراي قانون اساسي مشروطيت بيان كرده است. (10)درواقع جريده نويس حبل المتين با استفاده از آيه شريفه خواسته است به مردم القا نمايد كه قوانين عرفي به مانند احكام الهي واجب و غير قابل اغماض و تسامح است.
«ملت» واژه اي ديني است زيرا به معناي آيين و شريعت الهي كه توسط انبيا بر مردم ابلاغ شده دلالت دارد. جريده نويس حبل المتين كاملا بر اين معنا التفات دارد كه نوشته :
ملت عبارت است از جمعيتي كه به يك شريعت عامل باشند مثل ملت اسلامي و ملت نصاري و ملت يهود و ملت مجوس. پس ملت در معناي دين شريعت است كه عامل تشخيص گروه ها و اجتماعات انساني مي شود. (11)
شريعت عامل اتحاد ميان پيروان خود مي شود و چيز ديگري در اين عامل اتحاد دخالت ندارد. ازاين رو، ملت در نظام معناشناختي ديني با مفهوم ملت در نظام مفهومي انديشه ترقي فرسنگ ها فاصله دارد. ملت در انديشه ترقي به جمعيتي اطلاق مي شود كه بر مبناي سرزمين، حكومت، زبان و مذهب معيني شكل گرفته باشد. البته به تدريج عامل مذهب در انديشه ترقي به حاشيه رفته است. به طوري كه امروزه واژه ملت در عرف تجدد خواهي بدون عامل بودن مذهب درايجاد جمعيتي خاص ملاحظه مي شود. تمام تلاش ها براي حذف سوگند به كتب آسماني از قانون اساسي كشورها درجهت حذف عنصر مذهب از مفهوم است. اما سخن در اين است كه انديشه ترقي در عصر مشروطه چگونه وبا چه استدلالي واژه ملت رااز نظام معنايي ديني به نظام معنا شناختي سكولاري عبور داده از آن بهره برداري كرده است ؟
جريده نويس حبل المتين با كم رنگ كردن مفهوم ديني ملت، راه را براي كاربرد غير ديني واژه ملت هموار كرده است. نويسنده مقالبه با اين فرض كه اگر هر جمعيتي به عامل اتحاد نياز دارد، چه بهتر كه عوامل اتحاد بيشتر شود تا تشخيص هر جمعيتي اشكارترباشد استدلال كرده است:
«اين شريعت»رابطه اتحاد است ما بين افراد آن جمعيت و اين رابطه محكم تر مي شود و سبب قوه ملت مي گردد، به اتحاد مذهب اتحاد حكومت و اتحاد وطن و اتحاد لسان و هر ملتي كه رابطه اتحاد ايشان بيشتر است قوميت ايشان از محو و زوال محفوظ تر است.
بدين ترتيب مفهوم ديني ملت كمرنگ شده است و اين جلوه اي از بدعتگذاري در نظام معنا شناختي اسلامي است. اگر عاملي غير از شريعت در اتحاد جمعيت هاي بشري مؤثر بود، شارع مقدس بدان عامل يا عوامل ديگر اشاره مي كرد. افزودن اين عوامل نه فقط موجب اتحاد بيشتر مسلمانان نشد كه يكپارچگي آنان را بر مبناي شريعت اسلامي سست و از هم گسيخته كرد. جريده نويس حبل المتين، اين بدعت گذاري در مفهوم ديني ملت را ذيل آيه شريفه انما المؤمنون اخوه(12) بيان داشته است. بدين ترتيب با تكيه بر كتاب اسماني فرايند عرفي سازي واژه ديني ملت را پشت سر گذاشته است.

پي نوشت ها :
 

1-1ـ محقق و پژوهشگر.
2- احمد كسروي، تاريخ مشروطه ايران، تهران، امير كبير، 1373، ج17، ص 363.
3- ناظم الاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، تهران، اميركبير، 1363، ج3، ص 264.
4- حبل المتين، همان، ش 211.
5- صبح صادق، همان، ش 56.
6- قرآن، 103/3.
7- همان، 189/2.
8- صبح صادق، همان، ش 78.
9- قرآن، 2/24
10- حبل المتين، همان، ش 203.
11- همان ، ش 239.
12- قرآن، 10/49.
 

منبع: نشريه 15 خرداد، شماره 8.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط