حواس
نويسنده: زهرا عبدي
حواستان به من هم باشد.
همه مردم شهر ما آدم هاي خيلي خوبي هستند؛
ولي سر من مي خورد به اين طرف آن طرف
همه به حرف مادرهايشان خوب گوش مي دهند، و مراقب آدم هاي پير هستند؛
ولي من سرم مي خورد به اين طرف و آن طرف
وقتي يه پيرزن توي اتوبوس مي آيد، همه به او جا مي دهند؛
اما وقتي من ايستاده ام و اتوبوس تکان تکان مي خورد، سرم هي مي خورد به اين طرف و آن طرف.
ولي مردم فقط به پير زن ها احترام مي گذارند.
اگر شما يک روز توي اتوبوس بوديد، سعي کنيد بيش تر مواظب بچه ها باشيد تا وقتي مسافرها تکان تکان مي خورند کيف خانم ها اين قدر نخورد توي چشم من.
منبع: نشريه مليکا شماره 63
همه مردم شهر ما آدم هاي خيلي خوبي هستند؛
ولي سر من مي خورد به اين طرف آن طرف
همه به حرف مادرهايشان خوب گوش مي دهند، و مراقب آدم هاي پير هستند؛
ولي من سرم مي خورد به اين طرف و آن طرف
وقتي يه پيرزن توي اتوبوس مي آيد، همه به او جا مي دهند؛
اما وقتي من ايستاده ام و اتوبوس تکان تکان مي خورد، سرم هي مي خورد به اين طرف و آن طرف.
ولي مردم فقط به پير زن ها احترام مي گذارند.
اگر شما يک روز توي اتوبوس بوديد، سعي کنيد بيش تر مواظب بچه ها باشيد تا وقتي مسافرها تکان تکان مي خورند کيف خانم ها اين قدر نخورد توي چشم من.
منبع: نشريه مليکا شماره 63