نقش رهبري در اشراف شؤون جامعه (2)

درست است كه همه در حكومت اسلامي مسئولند، ولي اين هم روشن است كه مسئوليت همه در يك سطح نيست و قهراً (هركه بامش بيش برفش بيشتر) و هركس مسئوليتش بزرگتر و خطيرتر باشد بايد از ويژگي هاي بيشتري هم برخوردار باشد.
دوشنبه، 22 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش رهبري در اشراف شؤون جامعه (2)

نقش رهبري در اشراف شؤون جامعه (2)
نقش رهبري در اشراف شؤون جامعه (2)


 

نويسنده: سيدجمال الدّين دين پرور




 

4-مسئولان بلندپايه ي حكومت اسلامي
 

درست است كه همه در حكومت اسلامي مسئولند، ولي اين هم روشن است كه مسئوليت همه در يك سطح نيست و قهراً (هركه بامش بيش برفش بيشتر) و هركس مسئوليتش بزرگتر و خطيرتر باشد بايد از ويژگي هاي بيشتري هم برخوردار باشد.
آنچه از وزرا و استانداران انتظار مي رود دخالت در امور كوچك نيست، آنها موظفند چهارچوبها و كليات طرحها را فراهم آورند تا مسئولان درجه ي دوّم بر اساس آن طرحها حركت كنند.
آنها بايد در راه برپايي حاكميت عدل در جامعه تلاش كنند و راههاي ظلم و تجاوز را كور كنند و طرحهايي را با جديت پيش بيني كنند كه موجبات برپايي عدالت و اشاعه پاكي و درستي در جامعه را فراهم سازد.
آنان موظفند با اعلام و اجراي برنامه هاي جالب و حساب شده مودّت و محبّت عمومي را نسبت به دولت و متقابلاً لطف و مهرباني دولت به مردم را در دلها افزايش دهند.
مسئولان بلندپايه مملكتي بايد به مديريت و ابتكار، خود مردم را حامي و نگاهبان خود سازند و بار آنها را به دوش كشند و بار سنگين معيشت را بر آنان هموار سازند، و گرهي را كه مي توان با دست باز كرد با دندان باز نكنند.
لازم است به مردم شخصيت بدهند و از كارها و طرحهايي كه موجب تحقير و اهانت به عامّه است جدّاً بپرهيزند. مردم بايد احساس كنند كه مسئولان عالي مقام كشور نسبت به خدمتگزاران و خيرخواهان عنايت دارند و هركس به هر مقدار كه خدمت و ايثار كند به همان درجه مورد محبت و لطف زمامداران قرار مي گيرد و هيچ چيز جز خدمت و تلاش، در تشويق مردم مؤثر نيست و خودخواهي ها و ارتباطات مادي و خوني هيچگاه مزاحم و معارض مردم خواهي ها نخواهد شد.
آنها بايد احساس كنند كه مقامات ظاهري و عناوين پوچ و خيالي هرگز با خصال عالي انساني و خدمات صادقانه ي انساني برابري نمي كند و با كمال آرامش خاطر، به خلّاقيت هاي ارزشمند و مفيد دست زده و ضمن اداره ي جامعه، موجب اعتلاء و عظمت حكومت اسلامي گردند.

خطاب به وزراء و استانداران:
 

«اِنَّ اَفْضَلَ قُرَّهِ عَيْنِ الْوُلَاهِ اسْتِقَامَهُ الْعَدْلِ فِي الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّهِ الرَّعِيَّهِ وَ انَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ اِلَّا بِسَلاَمَهِ صُدُورِهِمْ». (1)
بي شك ترين مايه ي خشنودي زمامدارن برپاداشتن عدالت در كشور و آشكار شدن محبّت ميان مردم است، و همانا محبّت مردم جلوه نكند مگر هنگامي كه سينه هاشان از نارضايتي و نفرت خالي باشد.

حمايت مردم از كارگزاران:
 

«وَ لَا تَصِحُّ نَصِيحَتُهُمْ اِلَّا بِحِيطَتِهِمْ عَلَي وُلَاهِ الْاُمُورِ وَ قِلَّهِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ». (2)
و مردم، خيرشان دوام نگيرد مگر با نگهداري زمامدارنشان و حكومتي كه بر دوش مردم سنگيني نكند و پايان روزگارش را انتظار نبرند.

همواره مردم را ستايش كن
 

و به آرمانشان
احترام بگذار:
«فَافْسَحْ فِي آمَالِهِمْ وَ وَاصِلْ فِي حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ وَ تَعْدِيدِ مَا اَبْلَي ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ. فَاِنَّ كَثْرَهَ الذَّكْرِ لِحُسْنِ اَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ اِنْ شَاءَ اللهُ تَعالي». (3)
بنابراين - اي مالك- آرزوهاي مردم را برآور، و به آرمانهايشان ميدان ده، پياپي از آنان به نيكي ياد كن و كار آنهايي را كه تن به رنج بر زبان آور، زيرا بر شمردن كارهاي نيكوي آنان- به خواست خدا- دلاوران را نشاط بخشد و سست قدمان را برانگيزد.

قدرشناسي به اندازه
 

«ثُمَّ اَعْرِفْ لِكُلِّ اْمْرِيءٍ مِنْهُمْ مَا اَبْلَي وَ لَاَ تَضُمَّنَّ بَلَاءَ امْرِيءٍ اِلَي غَيْرِهِ وَ لَا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَايَهِ بَلَائِهِ». (4)
رنجمايه ي هر كسي را بشناس و فداكاري هيچ كسي را به پاي ديگري مگذار، و هرگز در بزرگداشت رنج و فداكاري كسي كوتاهي مكن.

كارهاي مردم ملاك است نه شخصيت اجتماعي:
 

«وَ لَا يَدْعُوَنَّكَ شَرَفُ امْرِيٍ اِلَي اَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلَائَهِ مَا كَانَ صَغِيراً وَ لَا ضَعَهُ امْرِيٍ اِلَي اَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلَائِهِ مَا كَانَ عَظِيماً». (5)
و هرگز موقعيت اجتماعي اشخاص موجب آن نشود كه تو كار كوچك آنها را بزرگ و يا كار بزرگ ايشان را كوچك شماري.

دادرسان و قضاوت
 

دادرسان، ركن مهم دادرسي
 

هر قدر هم كه قوانين، عالي و قانونگذاران والا باشند، خواه ناخواه، در جوامع بشو هرگز موقعيت اجتماعي اشخاص موجب آن نشود كه تو كار كوچك آنها را بزرگ و يا كار بزرگ ايشان را كوچك شماري.

5- دادرسان و قضاوت
 

دادرسان، ركن مهم دادرسينتواند در دادرسي اثر گذارد.
امام (ع) در اين مورد دو نكته فرموده است: اوّل: جنبه هاي علمي و روحي است كه بايد قاضي واجد آنها باشد، اگر او از دانشهاي لازم تهي و از جنبه ي روحي ضعيف و سست عنصر باشد و در وجود او آثاري از اخلاق ناپسند ديده شود هرگز نمي تواند در حكومت اسلامي جايگاه يك دادرسي واقعي را پركند و حتي اختلال در نظام اجتماعي پديد خواهد آورد.
و نيز اگر زودباور و سطحي نگر باشد تصميمهاي عجولانه و نادرست خواهد گرفت و عرض و آبرو و جان مردم را بر باد خواهد داد، اين در رابطه با جنبه هاي روحي و علمي قاضي است كه امام مي فرمايد:
قاضي بايد برترين مردم و دقيق ترين و پاكترين افراد باشد.
دوّم: جنبه هاي مالي و اقتصادي است كه اگر تأمين نباشد خطرناك است مخصوصاً در مورد كسي مانند قاضي كه زمينه ي سوء استفاده بيش از ديگران در اختيار اوست. بنابراين حكومت اسلامي بايد به امور مالي دادرسان بيش از ديگران رسيدگي كند تا از اين ره گرفتار نشوند، شايعه ي معروفي كه مي گويند بعضي از حكومتهاي غربي چك سفيد در اختيار قاضيان مي گذارند، اصل و ريشه ي آن در اين كلام امام مي باشد كه فرمود:
اي مالك: به قاضيان آن مقدار بپرداز كه ديگر عذري براي آنان نماند و طوري زندگيشان را اداره كن كه نگويند علت خيانت ما تأمين نبودن زندگي ما بود.
 

دادرسان بايد اينگونه باشد:
 

«ثُمَّ اَخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ النَّاسِ اَفْضَلَ رَعِيَّتِكَ فِي نَفْسِكَ مِمَّنْ لَا تَضِيقُ بِهِ الْاُمُورُ وَ لَا تُمَحِّكُهُ الْخُصُومُ وَ لَا يَتَمَادَي فِي الزَّلَّهِ وَ لَا يَحْصَرُ مِنَ الْفَيءِ اِلَي الْحَقِّ اَذَا عَرَفَهُ وَ لَا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَي طَمَعٍ وَ لَا يَكْتَفِي بِاَدْنِي فَهْمٍ دُونَ اَقْصَاهُ وَ اَوْ قَفَهُمْ فِي الشُّبُهَاتِ». (6)
اي مالك، براي داوري بين مردم برترين فردي را كه مي شناسي برگزين، كسي كه دشواري كارها او را در تنگنا نيفكند، و كشمكش دادخواهان او را به لجاجت نيندازد و نفسش را ميدان ندهد و بر پرتگاه حرص قرار نگيرد. و از همه بيشتر در شبهه ها درنگ كند.

حقوق دادرسان:
 

«ثُمَّ اَكْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ وَ افْسَحْ لَهُ فِي الْبَذْلِ مَا يُزِيلُ عِلَّتَهُ وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ اِلَي النَّاسِ وَ اَعْطِهِ مَنَ الْمَنْزِلَهِ لَدَيْكَ مَا لَا يَطْمَعُ فِيهِ غَيْرَهُ مِنْ خَاصَّتِكَ». (7)
آنگاه كه بايد داوري او را كاملاً زيرنظر بگيري و بر او دست بخشش بگشايي تا وي را بهانه اي نماند و نيازش به مردم كم شود. و نيز بايد به او نزد خويش چنان جايگاهي بخشي كه هيچ يك از نزديكان تو نتواند در تصاحب آن طمع ورزد.

6- رسيدگي به كارمندان و بازرسي كارها
 

گزينش در كادر دولتي، ضرورت اداره و چرخش كار است و آگاهي به سوابق و عملكرد كارمندان و اطلاع از پاكي و لياقت آنان عامل مهم در پيشرفت كارهاي مردم است، اگر بدون گزينش و بررسي، افراد جذب بازار كار شوند و در ميان آنها حتي افراد معدودي فاسد و ناسالم وجود داشته باشند ضرر آن متوجّه كل نظام مي شود.
نكته مهم ديگر كه ممكن است جنبه ي انسان دوستي هم بخود بگيرد، عنوان (دست و بال كسي را بند كردن) است، يعني بجاي اينكه در فكر كارپردازي مسلمانان و مردم باشند در فكر اداره ي زندگي شخصي فردي مي افتند، در حالي كه فرد براي جامعه است، نه جامعه براي فرد.
آنها كه فرد نالايق و ناشايست را به بيت المال تحميل مي كنند در واقع به همه ي مردم خيانت كرده اند. بنابراين بايد در فكر ايجاد لياقت و شايستگي در مردم بود نه جذب نا اهلان و بيكاران.
مساله ي بغرنج «كارمندان بيكار و بيكاران كارمند» از مهمترين گرفتاريهاي جوامع امروزي است. اما پس از گزينش شايستگان و كاردانان بايد زندگي آنان را تأمين كرد، درست است كه انسان متعهد بايد با شرايط سخت و امكانات محدود بسازد و خود را به طرف فساد و خيانت نيالايد ولي از آن طرف هم نمي توان تنها اين بعد را در نظر گرفت در هر حال فقر و تنگدستي زمينه ي گناه و آلودگي را فراهم مي سازد و رشوه خواري و خيانت به بيت المال را لااقل براي عده ي زيادي در پي دارد و حاكم اسلامي بايد پيشگيري نمايد.
در اين صورت كه ديگر عذري براي خيانت باقي نمي ماند و با خيال راحت خائنان را مجازات مي كند.
البته اينطور نيست كه خيانت تنها راه معلول فقر باشد، بلكه اگر مردم تحت مراقبت و بازرسي نباشند و خود را يله ورها احساس نمايند، ممكن است دست به خلاف دراز كنند ولي اگر سايه ي فراست بازرسان پارسا را بر سرخود احساس كنند، حالت خودنگهداري و تقوا در آنان پديد آمده و رفته رفته به روحيه عدالت و تقوي خواهند رسيد.
در واقع بازرسي در اسلام جنبه ي تربيتي و سازندگي دارد كه در عين حفاظت منافع عمومي و اداره ي كشور افراد نيز ساخته و تهذيب مي گردند.
درباره ي بازرسان هم بايد توجه ي داشت كه اگر به حرفشان اعتنا نشود آنان در كار خود سست شده و عملاً خود را زائد و سربار مي بينند و كار بازرسي كه مقدمه جلوگيري از خلاف قانون است بي ارزش خواهد شد.

به فرمانداران و بخشداران:
 

«ثُمَّ انْظُرْ فِي امُوُرِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِباَراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاهً وَ اَثَرَهً فَاِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيانَهِ». (8)
آنگاه در امور كارگزارانت دقت كن و آنان را پس از آزمودن، به كار بگمار و نه به سهل انگاري و خودرايي، زيرا كه سهل انگاري و خودرأيي زمينه ي ستم و خيانت است.

توسعه ي ارزاق كارمندان:
 

«ثُمَّ اسْبِغْ عَلَيْهِمُ الْاَرْزَاقَ فَاِنَّ ذَلِكَ قُوَّهٌ لَهُمْ عَلَي اسْتِصْلَاحِ اَنْفُسِهِم وَ غِنيً لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ اَيْديِهِمْ وَ حُجَّهٌ عَلَيْهِمْ اِنْ خَالَفُوا اَمْرَكَ اَوْ ثَلَمُوا اَمَانَتَكَ». (9)
سپس در روزي را بر آنها بگشاي، زيرا اين كار آنان را در اصلاح خويشتن توانا سازد و از حيف و ميل آنچه در اختيار آنهاست بازدارد، و حجّت را بر آنان تمام كند تا عذري در نافرماني يا خيانت در كار تو نداشته باشند.

بازرسن پارسا، ضرورت مديريت:
 

«ثُمَّ تَفَقَّدْ اَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِن اَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِم فَاِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِاُمُورِهِمْ حَدْوَهٌ لَهُمْ عَلَي اسْتِعْمَالِ الْاَمَانَهِ وَ الرَّفْقِ بِالرَّعِيَّهِ». (10)
آنگاه به كارهاي آنها با دلجويي رسيدگي كن، و مراقباني پنهان از اهل راستي و وفاء بر آنان بگمار، زيرا مراقبت پنهاني تو از كارهاي ايشان، انگيزه ي امانتداري و مداراي آنان با مردم گردد.

بسنده كردن به گزارش بازرسان:
 

«وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْاَعْوَانِ فَاِنْ اَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ اِلَي خِيَانَهٍ اجْتَمَعَتل بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ اَخْبَارُ عُيُونِكَ اكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً». (11)
پيوسته يارانت را مراقب باش و اگر يكي از آنها دست به خيانتي گشود كه گزارشهاي مراقبان پنهان تو همه بر آن اتفاق داشت به هما گزارشها بسنده كن.

پي نوشت ها :
 

1- همان، همانجا، ص 461.
2- همان، همانجا، ص 461.
3- همان، همانجا، ص 461.
4- همان، همانجا، ص 461.
5- همان، همانجا، ص 461.
6- همان، همانجا، ص 462.
7- همان، همانجا، ص 462.
8- همان، همانجا، ص 462.
9- همان، همانجا، ص 463.
10- همان، همانجا، ص 463.
11- همان، همانجا، ص 463.
 

منبع: سالنماي النهج 1-5



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط