کتابهایی به دور از نام های پرطمطراق
پز روشنفکری نمی گیرد. کتابخانه اش را به رخ نمی کشد و کنار کتابخانه اش هم عکس نمی گیرد. در همان ابتدا روی تمام کلیشه ها خط می کشد. نام های پرطمطراق به زبان اش نمی آورد. ساده و بی آلایش می گوید که از نسل من و تو می خواند، می فهمد و می نویسند. نسلی که امروز با آنها می نشینند و گوش و شنوایش را به آنها هدیه می کند. مائده طهماسبی جزو معدود بازیگرانی است که آزاد زندگی می کند بیشتر زمان زندگی اش را خرج دانستن می کند. ارتباط ها برایش مهم است و یکی از راه هایی که می شود با آدم های دوروبرش ارتباط بگیرد را کتاب خواندن می داند. البته کتاب خوابی که فرسنگ ها دور از پز روشنفکری ظاهری باشد.
روی پیغام گیر، پیام می گذاری. سوژه ات این است که پای گپ و گفت با فرهاد آئیش و مائده طهماسبی بنشینی. اما نه اینکه سر از کلیشه در بیاوریم. بلکه گپ و گفتی باشد چند نفره تا نظریه ها گفته شود و حتی نقد شود. مائده طهماسبی پشت خط است و می گوید که همسرش به هند رفته و چند روز دیگر باز می گردد. پیشنهاد مصاحبه تک نفره را می پذیرد. می گویی، می خواهیم از کتاب بگوییم. آنقدر تیز است که در همان لحظه اول بوی شعار به مشام اش برسد. عنوان می کند که با شعار نسبتی ندارد. از اینکه برای مردم تبلیغ کتاب خوانی در ایام نوروز را کند بیزار است. بی رو دربایستی می رود سر اصل مطلب. «بگذارید در همین ابتدای مصاحبه تکلیفمان را مشخص کنیم. بگذارید دور از شعار باشیم. همه می دانند که کتاب دوست مهربان است. اما جالب اینجاست که از این همه افراد که می دانند کدامیک واقعا از کتاب چیزی آموختند؟ پله ای بالا رفتند؟ لازم نیست آمار بگیریم دوروبرمان را نگاه کنیم و با خود هم رو راست باشیم. دستگیرمان می شود که آنقدر ها هم که می گوییم به کتاب وفادار نیستم». مائده طهماسبی بازیگر تئاتر و سینما که خاک صحنه ها خورده تا بدین جا رسیده است باز هم با سمت و موقعیت خودش کاری ندارد و کتابخوانی را برای قشر خاصی نمی داند. بر این باور است که در هر سن و هر قشری که باشیم باید کتاب بخوانیم. او دلیل ناآگاهی هایی که باعث می شود اندیشه هایمان مسموم شود را نداشتن علم می داند. «حرف این نیست که من کتابخوان هستم، یا فلان شخصیت دیگر مهم نیست که کتابخانه کسی پر از کتاب باشد یا اینکه سال به 12 کتاب بخرد. مهم این است که چه کتابی بخوانیم و از آن کتاب چه دستگیرمان شود. نه فقط بخوانیم که پز روشنفکری بدهیم. بخوانیم که بیاموزیم.»
مائده هر روز به کتاب فروشی ها نمی رود و جلوی در کتاب فروشی هانمی ایستد. اما همیشه کتاب می خواند. در بیشتر اوقات که اجرای تئاتر نداشته باشد و سر فیلمبرداری هم نباشد، وقتش را صرف خواندن می کند. «برایم مهم نیست فلسفی بخوانم یا ادبی، ایرانی بخوانم یا خارجی. برایم مهم است که چیزی یاد بگیریم. گاهی افراد کتاب خواندن تفریح شان می شود. خوب است. اما من کتاب خواندن را جزئی از زندگی ام می دانم. نه فقط اوقات فراغتم سمت کتابخانه بروم و خودم را سرگرم کنم بعد هم بگویم کتاب خواندن دشمنان روح و جسم انسان را می شمارد عصر را عصر نابهنجاری می داند. لیست می کند. سر و صداها و شلوغی ها و استرس ها را دشمن آدمی می داند. حق انسان می داند که در این برهوت وقتی برای کتابخوانی نداشته باشد. اما باز هم امید دارد که می شود خوب زندگی کرد. مائده یک مدیریت درست را نقطه پیشرفت می داند. «گویا مسائل دست به دست هم دادند که خیلی از ما بهانه بگیریم که نمی شود خواند و نمی شود نوشت. اما همان طور که گفتم اینها بهانه گیری است. باید مدیریت داشته باشیم. مدیریت در رفتار و اعمالمان آنگاه هر چیزی جای خود را پیدا می کند. نمی گوییم هر قت توانستم کتاب می خوانم بلکه کتابخانی را جزئی از زندگی مان می دانیم. ما در زمانی زندگی می کنیم که ارتباط ها جهانی است. پس باید اطلاعاتمان را به روز کنیم.» حرف از ارتباط های جهانی می شود. او طرفدار ارتباط های جهانی است. بر این باور است که برای زندگی بهتر باید با فرهنگ های مختلف آشنا شویم. او می خواهد بداند که آن ور دنیا چه می گذرد. چه می خورند و چه می پوشند و چرا؟ تاریخ ملت ها برایش جالب است. طهماسبی حرف های ناگفته ای درباره کتاب دارد ولی خیلی زود دیر می شود و زمان اجازه نمی دهد. بازیگر باید به سر صحنه بگردد و حس اش را مقابل دوربین خرج کند.
این راه کمک می کند تا بهترین کتابی که با حس و روحیه تان سنخیت دارد را انتخاب کنید و هم می توانید خرید تلفنی کنید و هم خرید اینترنتی. معتقد هستم که بهترین راه با این همه مشغله که گریبان گیر ما است همین است.
منبع مجله همشهری 161
روی پیغام گیر، پیام می گذاری. سوژه ات این است که پای گپ و گفت با فرهاد آئیش و مائده طهماسبی بنشینی. اما نه اینکه سر از کلیشه در بیاوریم. بلکه گپ و گفتی باشد چند نفره تا نظریه ها گفته شود و حتی نقد شود. مائده طهماسبی پشت خط است و می گوید که همسرش به هند رفته و چند روز دیگر باز می گردد. پیشنهاد مصاحبه تک نفره را می پذیرد. می گویی، می خواهیم از کتاب بگوییم. آنقدر تیز است که در همان لحظه اول بوی شعار به مشام اش برسد. عنوان می کند که با شعار نسبتی ندارد. از اینکه برای مردم تبلیغ کتاب خوانی در ایام نوروز را کند بیزار است. بی رو دربایستی می رود سر اصل مطلب. «بگذارید در همین ابتدای مصاحبه تکلیفمان را مشخص کنیم. بگذارید دور از شعار باشیم. همه می دانند که کتاب دوست مهربان است. اما جالب اینجاست که از این همه افراد که می دانند کدامیک واقعا از کتاب چیزی آموختند؟ پله ای بالا رفتند؟ لازم نیست آمار بگیریم دوروبرمان را نگاه کنیم و با خود هم رو راست باشیم. دستگیرمان می شود که آنقدر ها هم که می گوییم به کتاب وفادار نیستم». مائده طهماسبی بازیگر تئاتر و سینما که خاک صحنه ها خورده تا بدین جا رسیده است باز هم با سمت و موقعیت خودش کاری ندارد و کتابخوانی را برای قشر خاصی نمی داند. بر این باور است که در هر سن و هر قشری که باشیم باید کتاب بخوانیم. او دلیل ناآگاهی هایی که باعث می شود اندیشه هایمان مسموم شود را نداشتن علم می داند. «حرف این نیست که من کتابخوان هستم، یا فلان شخصیت دیگر مهم نیست که کتابخانه کسی پر از کتاب باشد یا اینکه سال به 12 کتاب بخرد. مهم این است که چه کتابی بخوانیم و از آن کتاب چه دستگیرمان شود. نه فقط بخوانیم که پز روشنفکری بدهیم. بخوانیم که بیاموزیم.»
مائده هر روز به کتاب فروشی ها نمی رود و جلوی در کتاب فروشی هانمی ایستد. اما همیشه کتاب می خواند. در بیشتر اوقات که اجرای تئاتر نداشته باشد و سر فیلمبرداری هم نباشد، وقتش را صرف خواندن می کند. «برایم مهم نیست فلسفی بخوانم یا ادبی، ایرانی بخوانم یا خارجی. برایم مهم است که چیزی یاد بگیریم. گاهی افراد کتاب خواندن تفریح شان می شود. خوب است. اما من کتاب خواندن را جزئی از زندگی ام می دانم. نه فقط اوقات فراغتم سمت کتابخانه بروم و خودم را سرگرم کنم بعد هم بگویم کتاب خواندن دشمنان روح و جسم انسان را می شمارد عصر را عصر نابهنجاری می داند. لیست می کند. سر و صداها و شلوغی ها و استرس ها را دشمن آدمی می داند. حق انسان می داند که در این برهوت وقتی برای کتابخوانی نداشته باشد. اما باز هم امید دارد که می شود خوب زندگی کرد. مائده یک مدیریت درست را نقطه پیشرفت می داند. «گویا مسائل دست به دست هم دادند که خیلی از ما بهانه بگیریم که نمی شود خواند و نمی شود نوشت. اما همان طور که گفتم اینها بهانه گیری است. باید مدیریت داشته باشیم. مدیریت در رفتار و اعمالمان آنگاه هر چیزی جای خود را پیدا می کند. نمی گوییم هر قت توانستم کتاب می خوانم بلکه کتابخانی را جزئی از زندگی مان می دانیم. ما در زمانی زندگی می کنیم که ارتباط ها جهانی است. پس باید اطلاعاتمان را به روز کنیم.» حرف از ارتباط های جهانی می شود. او طرفدار ارتباط های جهانی است. بر این باور است که برای زندگی بهتر باید با فرهنگ های مختلف آشنا شویم. او می خواهد بداند که آن ور دنیا چه می گذرد. چه می خورند و چه می پوشند و چرا؟ تاریخ ملت ها برایش جالب است. طهماسبی حرف های ناگفته ای درباره کتاب دارد ولی خیلی زود دیر می شود و زمان اجازه نمی دهد. بازیگر باید به سر صحنه بگردد و حس اش را مقابل دوربین خرج کند.
کتاب های جیبی انتخاب من
چگونه کتاب مورد علاقه ات را بخری!
این راه کمک می کند تا بهترین کتابی که با حس و روحیه تان سنخیت دارد را انتخاب کنید و هم می توانید خرید تلفنی کنید و هم خرید اینترنتی. معتقد هستم که بهترین راه با این همه مشغله که گریبان گیر ما است همین است.
کتابخوانی حتی در پرواز
منبع مجله همشهری 161