محل شهادتِ شهيد چمران

تنها بودم. غريب بودم. هيچ دست مهرباني، به سرم كشيده نمي شد. هيچ پاي آشنايي، روي خاك پر از زخمم، گام نمي زد. هيچ دلي با من درد دل نمي كرد. صدا اگر بود، صداي گلوله بود. صداي خمپاره، توپ،‌ هواپيما ... صداي...
دوشنبه، 11 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
محل شهادتِ شهيد چمران

محل شهادتِ شهيد چمران
محل شهادتِ شهيد چمران


 






 
تنها بودم. غريب بودم. هيچ دست مهرباني، به سرم كشيده نمي شد. هيچ پاي آشنايي، روي خاك پر از زخمم، گام نمي زد. هيچ دلي با من درد دل نمي كرد. صدا اگر بود، صداي گلوله بود. صداي خمپاره، توپ،‌ هواپيما ... صداي دشمن!
از تانك هاي دشمن برايت بگويم كه با چرخ هاي آهني شان، وقتي از روي سينه ام رد مي شدند، همه جاي بدنم خراش برمي داشت. من درد داشتم. من غصه دار بودم. من حرف داشتم. حرف هاي من آن قدر زياد بودند و خاطراتم آن قدر شنيدني، كه اگر شب ها و صبح ها هم مي نشستم و تعريف مي كردم، باز هم تمام شدني نبودند.
من تكه اي از خاك بزرگ و پاك ايران بودم. دشمن بعثي با زور و قلدري، از كشور عراق به خاك ايران آمده بود و من را به اسارت گرفته بود. دلم براي مردم دوست داشتني ام تنگ شده بود؛ براي رزمندگان اسلام،‌ براي گريه ها، خنده ها و حرف هاي شان. رزمندگان اسلام و دشمنان عراقي چند بار در خاك من با هم جنگيده بودند و من اسير شده بودم؛ اما نااميد نبودم. گنجشك ها، كبوترها‌ و پرستوها هر روز برايم، از مردم عزيز و رزمندگان دلاورم، خبرهاي خوبي مي آوردند.من در انتظار آمدن شان، آرام و قرار نداشتم. من هيچ نخوابيدم، هيچ وقت!
اسم من «دِهلاويه» است. من يك روستاي اصيل و بلندآوازه در استان خوزستان هستم. افتخار نام من به خاطر شهداي مظلوم دفاع مقدس، مردان و زنان شجاعي است كه با دست خالي و اراده ي قوي، در مقابل دشمنان ايستادند.
من در اسارت بودم كه مردي شجاع به هم راه يارانِ دلاورش، به كمكم آمدند. آن مرد شجاع و غيرت مند « شهيد مصطفي چمران» بود. او با ياران دليرش من را در 26 خرداد 1360 از دست دشمن نجات داد. من آزاد شدم؛ اما او در روز 31 خرداد 1360 غريبانه، در آغوشم زخمي شد و خيلي زود به شهادت رسيد. او به آسمان پرواز كرد و من دوباره تنها و اسير شدم.
حالا غم شهادت چمران و يارانش، بر دلم سنگيني مي كرد. تا اين كه سرانجام در 27 شهريور 1360 در عمليات شهيد مدني آزاد شدم. اين بار رزمندگان اسلام،‌ به ياد شهيد چمران و شهداي دفاع مقدس، در خاك من جشن گرفتند. امام خميني(ره) برايم درود و سلام فرستاد و مردم مهربان و رنج ديده ام، زندگي تازه اي را از سر گرفتند.
وقتي به ديدنم بياييد، بناي يادبود آن شهيدان سرافراز را در اين جا زيارت خواهيد كرد و حتماً در ميهماني مردم مهمان نوازم، به شما خوش خواهد گذشت.
منبع: پوپك،‌ شماره 191.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط