كار برد نظريه روان شناسي رنگ ماكس لوشر در نقد وتحليل شعر فروغ فرخزاد

در روان شناسي نوين‌، «رنگ» يكي از معيارهاي سنجش شخصيت است. رنگ ها نوعي انر‍ژي ارتعاشي و اصوات مرئي اند كه در زندگي نقش مهمي دارند. نفوذ رنگ بر روح و روان بشر نيز غير قابل انكار است. كار كرد اين پديده مهم، بر روان انسان تا آن جاست كه به خوانش جريان ذهني كمك مي كند. گرايش ذهني به رنگ هاي مختلف ، از مطلوب ترين رنگ تا منفورترين آن، نشان دهنده باز تاب هاي مختلف رواني است. به بيان ديگر، رنگ نمودي از وضعيت رواني و
پنجشنبه، 22 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
كار برد نظريه روان شناسي رنگ ماكس لوشر در نقد وتحليل شعر فروغ فرخزاد

كار برد نظريه روان شناسي رنگ ماكس لوشر در نقد وتحليل شعر فروغ فرخزاد
كار برد نظريه روان شناسي رنگ ماكس لوشر در نقد وتحليل شعر فروغ فرخزاد


 

نویسندگان:دكتر مهيار علوي مقدم * سوسن پور شهرام**




 

چكيده
 

در روان شناسي نوين‌، «رنگ» يكي از معيارهاي سنجش شخصيت است. رنگ ها نوعي انر‍ژي ارتعاشي و اصوات مرئي اند كه در زندگي نقش مهمي دارند. نفوذ رنگ بر روح و روان بشر نيز غير قابل انكار است. كار كرد اين پديده مهم، بر روان انسان تا آن جاست كه به خوانش جريان ذهني كمك مي كند. گرايش ذهني به رنگ هاي مختلف ، از مطلوب ترين رنگ تا منفورترين آن، نشان دهنده باز تاب هاي مختلف رواني است. به بيان ديگر، رنگ نمودي از وضعيت رواني و جسماني فرد است؛ زيرا هر رنگ، تأثير خاصي بر روح و جسم باقي مي گذارد و اين موضوع با توجه به پيشرفت دو دانش فيزيولوژي و روان شناسي به اثبات رسيده است.
روان شناسي رنگ »ماكس لوشر»، بعد از آزمون معروف رورشاخ در زمينه شناخت شخصيت انسان از طريق لكه هاي رنگين جوهر، نظريه اي جديد است. در اين روش، رنگ ها هر كدام با يك عدد مشخص مي شود و رنگ هايي كه در اولويت قرار مي گيرد و يا طرد مي شود، هر كدام به نوعي، بيانگر احساسات و انديشه هاي خاص فرد خواهد بود. در حقيقت ، اين انتخاب خاص ناشي از طبيعت شخص و تجربياتي است كه وي آگاهانه يا ناآگاهانه نسبت به شرايط زندگي خود داشته است.
به عبارت بهتر، گزينش واژگان و توجه به رنگ هاي وي‍ژه ، بيانگر شخصيت وتصويري از خلق و خوي هر فرد است. فروغ فرخزاد، از جمله شاعراني است كه در شعر خود بارها واژه رنگ و طيف هاي مختلف رنگي را به كار برده است؛ اما كاربرد فراوان رنگ سياه، از رويكردهاي خاص اين شاعر معاصر است. در اين پژوهش ، با بهره گريري از نظريه روان شناسي رنگ ماكس لوشر رنگ هاي به كار رفته در مجموعه اشعار فروغ خرخزاد تحليل مي شود و با بررسي علمي و كاربردي، تصويري دقيق و منطقي از انديشه ها و نگرش هاي شاعر ارائه مي گردد.
واژه هاي كليدي
تحليل روان شناسي رنگ، ماكس لوشر، فروغ فرخزاد، نقد ادبي.

مقدمه
 

طبيعت پيرامون ما سرشار از رنگ هايي است كه با طلوع و غروب خورشيد و تغييرات سايه و نور، همواره در حال دگرگوني است. در حقيقت، رنگ ، همان نور است و نور، اولين ژديده جهان هستي و روح آفرينش است. نخستين بار، نيوتن ، نور را به رنگ هاي قابل رؤيت تجزيه كرد و به وسيله نور خورشيد، طيف كاملي از رنگ ها را به وجود آورد.و نيوتن هم چنين كشف كرد كه هر رنگي، طول موجي منحصر به فرد دارد. اين ويژگي رنگ، هم چون صداست . اصوات طول موج معيني دارند كه به وسيله آن انر‍ي خود را به ما منتقل مي كنند، چنان كه صداي آرام به ما آرامش مي دهد و صداي بلند ما را هيجان زده مي كند. رنگ ها نيز، با توجه به طول موجشان، در نمودار ارزشي رنگ ها، جايگاه ويژه اي دارند وبا امواج خود به طور مستقيم بر مركز احساسات ما تأثير مي گذارند.
در حقيقت، انسان همواره با نيروي نامحسوس رنگ ها ژيوند داشته و آگاهانه يا نااگاهانه تحت تأثير آن ها بوده و هر فردي، به شيوه اي خاص نسبت به اين پديده ، واكنش نشان داده است. رنگ بازتابي از احساسات انسان وكلامي گويا براي بازگو كردن خلق و خو و كليد ورود به ساختار شخصيتي هر فرد است و بدون واسطه، مفاهيم عميق درون انسان را بيان مي كند. چنانكه ترجيح يك رنگ بر ديگر رنگ ها روشنگر شخصيت و حالات روحي فرد است . بنابراين رنگ، شناسنامه احساس فرد است كه در بردارنده خواسته ها و سرشت اوست.
در هر حال رنگ ها و اثر آن بر ذهن و رفتار انسان، از طريق علم ثابت شده است. در روان شناسي يونگ از رنگ به عنوان «مجموعه اي از نادانسته ها » ياد شده كه در آن دانش و تجربه انسان ذخيره شده است . گوته ، رنگ را هم چون جريان فعالي در زندگي مي دانست . او با ايجاد چرخه رنگ بر اهميت تجربه كردن رنگ ها به عنوان احساسي ژويا واثر متقابل ميان روشنايي و تاريكي تأكيد كرد. ديدگاه گوته در تشريح انر‍ي رنگ ها و تأثير آن بر ما به همراه مشاهدات تحليلي نيوتن، اساس نظريه معاصر رنگ ها را تشكيل مي دهد. (ر. ك : فلمار، 1376 : 24- 12؛ سان، 1378 : 53- 49).
اين پژوهش با استفاده از نظر يه روان شناسي رنگ ماكس لوشر به تحليل رنگ هاي به كار رفته در مجموعه اشعار فروغ فرخزاد مي پردازد و با روشي علمي وكاربردي، تصويري دقيق و منطقي از انديشه ها و نگرش هاي شاعر بيان مي كند.
پيشينه پژوهش
تاكنون در عرصه روان شناسي رنگ تحقيقات محدودي به زبان هاي اروپايي نگاشته شده كه شماري از آن ها به فارسي برگردان شده است (ر. ك :‌منابع) . پژوهشگران بر اين باورند كه كاربرد آزمون هاي مختلف رنگ در كشف بهتر و دقيق تر خصوصايت رواني و احساسي افراد نقش موثري دارد. اين موضوع با توجه به پيشرفت دو دانش فيزيولو‍ژي و روان شناسي به اثبات رسيده است. البته تحقيقات ارزشمندي نيز در مورد ارتباط رنگ ها و جنبه هاي مختلف شخصيتي افراد انجام شده است كه مي توان به محققاني چون ماكس فايفر (Max Pfister)، هرمان رور شاخ ( Herman Rorschach)، اي . آر. يانش (E.R.Jaensch) و ماكس لوشر (Max Luscher) و دستاوردهاي ايشان اشاره كرد. شايد بتوان گفت كه مشهورترين آزمون رنگ را ماكس لوشر بنيان نهاد.

1- روان شناسي رنگ ماكس لوشر
 

در آزمايش لوشر رنگ ها به طور مستقل و به دور از پوششي براي اجسام به كار مي روند و هر رنگ بدون ارتباط با رنگ هاي ديگر بررسي مي شود. در اين آزمايش، هشت كارت رنگ وجود دارد كه شخص مورد آزمون، رنگ ها را به ترتيب علاقه انتخاب مي كند. رنگي را كه بيشتر از همه دوست دارد، در انتخاب نخست و رنگي كه در مكان هشتم قرار مي گيرد ، نشان دهنده كم اهميت بودن، بي اعتنايي يا بيزاري شديد نسبت به رنگ است. چهار رنگ اصلي لوشر، رنگ هاي آبي، زرد، قرمز و سبز، ارجحيت رواني اند. در تست لوشر، چهار رنگ فرعي هم وجود دارد كه عبارتند از بنفش كه مخلوطي از قرمز و آبي است، قهوه اي كه مخلوطي از زرد ، قرمز و سياه است، خاكستري كه هيچ رنگي ندارد و رنگ سياه كه در واقع نفي هر رنگ است. هدف اصلي كاربرد رنگ هاي فرعي ، بالا بردن سطح سودمندي تست، با افزودن رنگ هايي است كه مقبوليت جهاني دارند. با اين عمل رنگ هاي اصلي نيز در سطح وسيع تري پخش مي شوند و به ما امكان مي دهدكه اهميت موضع گيري رنگ ها را در هر رديف ، روشن تر و دقيق تر توضيح دهيم.
به اين ترتيب، با توجه به اين كه هر رنگي در چه مكاني قرار ميگيرد، مي توان مشخص كرد كه رنگ مورد نظر، نمايانگر چه كنشي است؛ زيرا گرايش ذهني به طرف رنگ هاي مختلف، از مطلوب ترين تا منفورترين رنگ، نشان دهنده بازتاب هاي متفاوت رواني است . بنابراين ، اين آزمون مسائل بسياري را درمورد ضمير خود آگاه وناخود آگاه ، ساختار روحي شخص و.. روشن مي كند. البته جنبه نسبي بودن تست لوشر را نيز نبايد از نظر دور داشت؛ زيرا انسان موجودي ناشناخته و تغيير پذير است . به هر روي اين آزمون به سبب پرداختن به شخصيت افراد و توجه به مركز فشار روحي و جسمي، به روان شناس و پژوهشگر اين امكان را مي دهد كه كمتر به قضاوت و داوري خويش تكيه كند و به سبب سادگي واعتبار نيز به راحتي مورد استفاده قرار مي گيرد (همان: 6- 5؛ لوشر، 1376 : 26- 25).

جايگاه رنگ در شعر نو
 

شعر مانند هر هنر ديگر بيان احساسات و تجربه هاي زندگي است و چون از زندگي مايه مي گيرد، طبيعي است كه بايد با ماهيت متغير و تأثير پذير آن هماهنگ باشد. اما به رغم تنوع رنگ در زبان رايج مردم، رنگ در ادب فارسي چندان رايج نبوده است و موجب شده شاعران فارسي زبان اين »محدوديت دايره رنگ ها را از رهگذر استعاره ها و تغبيرات خاصي كه خلق كرده اند جبران كنند« (شفيعي كدكني، 1366 : 267). شعر معاصر نيز مولود شرايط زندگي امروز و ترسيم كننده خطوط مشخص اين زندگي است. به عبارت ديگر، انديشه نويسنده، متأثر از زندگي و روزمرگي اوست و مي توان اين تأثير را به گونه هاي مختلف در آثارش يافت. بنابراين ، شاعر معاصر ، به دليل پيروي نكردن از سنت هاي كلاسيك، تا حدودي مستقل از كاركردهاي پيشين عمل مي كند و از شعر به عنوان ابزاري براي بيان افكار و يا هم چون وسيله اي به منظور رسيدن به اهداف سياسي و اجتماعي خويش بهره مي برد. د رحقيقت، شاعر براي بيان تجربه هاي خود، با انتخاب واژگان كاربردي خويش، شيوه اي خاص برمي گزيند. به اين ترتيب ، گزينش واژگان ، بويژه انتخاب نوع رنگ ها ، بيانگر شخصيت و تصويري از خلق و خوي شاعر است.

2- 1. رنگ در شعر فروغ فرخزاد
 

شعر فروغ فرخزاد ( 1345- 1313 ش)، روايت زندگي دروني و بيروني اوست ؛ اسير، ديوار، عصيان، تولدي ديگر و ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد، در حقيقت، رمان هاي بلند زندگي او از كودكي، نوجواني تا هنگام مرگ است. مهدي اخوان ثالث بر اين باور بود كه «فروغ در شعرش زندگي مي كرد و در زندگي شعر مي سرود. زندگي هنري اش از زندگي عادي جدا نبود» (جلالي ، 1380: 124). «شعر فروغ را مي توان به طور كلي زندگي نامه او دانست« (شميسا، 1383 : 257).
فروغ در شعر خود بارها واژه رنگ و هم چنين مختلف رنگي را به كار برده است. رنگ هايي چون سياه، سبز، سرخ، سفيد و ....؛ عبارت هايي مانند آتش كبود، شاخه هاي فسفري، بهار سپيد ، رنگ خون و به كار گيري واژه رنگ؛ موج رنگين، افق ، هزار جلوه رنگين و.. اما كار برد فراوان رنگ سياه يكي از وي‍ژگي هاي خاص اين شاعر معاصر است. براي درك بهتر شيوه به كارگيري رنگ در اين مجموعه ها ابتدا بر اساس آزمون لوشر، رنگ هاي اصلي و سژس رنگ هاي فرعي و فراواني واژگان مشخص مي گردد. سرانجام پس از گروه بندي و علامت گذاري هشت رنگ، به تحليل عملكردهاي شاعر در هر گروه مي پردازيم.

3- رنگ هاي اصلي وفرعي در نظريه روان شناسي رنگ لوشر
 

ماكس لوشر، چهار رنگ آبي، قرمز، سبز و زرد را رنگ هاي اصلي و چهار رنگ بنفش، قهوه اي سياه وخاكستري را رنگ هاي فرعي مي داند. رنگ هايي كه بيانگر نيازهاي رواني، نياز به خشنودي مهرباني و محبت، اظهار وجود، نياز به عمل و موفقيت واميد داشتن است. فرد متعادل در انتخاب هاي نخستين خود اين چهار رنگ را در اولويت قرار مي دهد (ر. ك: لوشر، 1376 :‌36- 35).

3- 1. كاربرد رنگ هاي اصلي
 

3- 1- 1. رنگ آبي
اَه گويي كه اين همه آبي / در دل آسمان نمي گنجد (جنون از مجموعه عصيان)
اَبي، راه بي نهايت است، جايي كه واقعيت به تخيل، تغير شكي مي دهد. اين رنگ، همواره متوجه درون است ، در فكر و روح انسان داخل مي شود وبا روان آدمي ژيوند مي خورد. رنگي صاف، روشن، با طراوت، تسكين دهنده و اميد بخش است. اَبي، هيجان محيط را كم مي كند و بر عمق تفكر و آرامش ذهني و روحي مي افزايد و در ايجاد يك شخصيت آرام به فرد كمك مي كند.
لوشر درمورد اين رنگ مي نويسد: رنگ آبي، در انسان نوعي قضاوت دروني به وجود مي آورد و سبب مي گردد انسان به خود و احساساتش بينديشد. رنگ آبي، نمايانگر آرامش كامل است. مفهوم اين رنگ، اثري آرام كننده بر سيستم مركزي اعصاب مي گذارد. طبق روايات سنسكريت آبي تيره، مناسب ترين محيط را براي تفكر و انديشه به وجود مي آورد. از نظر فيزيولوژي، آسايش خاطر و از ديدگاه روان شناسي به معناس خرسندي همراه با لذت و خوشي است. اَبي به شكل استعاره اي با آرامش آب، طبيعت آرام و ... مرتبط مي شود. (ر. ك :‌پور علي خاني، 1380 : 75؛ پور حسيني ، 1384 : 58؛ گامينگ ، 1384 :‌23 و لوشر، 1376 : 75- 74). در شعرهاي فروغ فرخزاد، آبي ، رنگ آرامش و ياد آور آسمان ودريا، بي انتهايي و اوج است رنگي كه با پاكي و مهر و محبت پيوند يافته و يكي شده است.
يك روز بلند آفتابي / در آبي بيكران دريا / امواج تو را به من رساندند (دريايي از مجموعه / سير).
يك پنجره براي ديدن /... و باز مي شود به سوي وسعت اين مهرباني مكرر آبي رنگ (پرنده از مجموعه ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد)
پرند روي هوا / و بر فراز چراغ هاي خطر / در ارتفاع بي خبري مي پرند / و لحظه هاي آبي را ديوانه وار تجربه مي كرد (پرنده فقط يك پرنده بود از مجموعه تولدي ديگر)
اين رنگ، بيشتر، در دو مجموعه تولدي ديگر و ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد ديده مي شود و در مجموع، نسبت به رنگ هاي ديگر، كاربرد كمتري دارد. از ديدگاه لوشر ، رنگ آبي، اگر در چهار مكان نخست قرار نگيرد چندان معنا دار ومهم نخواهد بود. (ر. ك : لوشر، 1376 :‌78 و صديقي 1384 : 89).

3- 1- 2. سبز
 

و چون خاموش مي افتاد بر هم پلك هاي داغ و سنگينم / كاش گياهي سبز مي روييد در مرداب رؤياهاي شيرينم (رهگذر ازمجموعه عصيان)
در بين تمام رنگ ها، رنگ سبز از همه اميد بخش تر است؛ سبز نشان دهنده ارضا آرامش و اميدواري است، تركيبي از دانش وايمان . انرژي سبز، روحيه اي سازگار را نمايان مي سازد اين رنگ، موجب تعديل احساسات مي شود. علاوه بر اين، نمودي از درك وفهم بالاست. سبز، تجلي امنيت، حمايت و فراهم آورنده زمينه اي مساعد براي تصميم گيري هاست ونقش چراغ سبزي را براي تجديد حيات ايفا مي كند و درعالي ترين شكل خود، بازتابي از تكامل روح است.
در باور لوشر، رنگ سبز، نشان دهنده شرايط روحي و »تنش انعطاف پذير»مي باشد و از ديدگاه روان شناسي ، ثبات قدم و استقامت را بيان مي كند و علاوه بر ثبات خود آگاهي و جايي كه «من »ارزش پيدا مي كند، بر شكل هاي از مالكيت و اظهار وجود نيز دلالت مي نمايد. بنابراين، رنگ سبز به عنوان يك عامل تنش، مثل يك سد، عمل مي كند كه در پشت آن، هيجان ناشي از تحريكات خارجي وجود دارد و حس خود داري،مهار كردن حوادث يا دست كم از عهده مشكلات بر آمدن و هدايت آن ها نيز تا حدودي افزايش مي يابد (ر. ك : پورحسيني، 1384 : 66 ؛ هانت، 1377 : 82؛ ايتن ، 1370 : 218 و لوشر ، 1376: 79).
رنگ سبز نيز ، در دوره دوم شعري فروغ فرخزاد نمود بيشتري دارد و تقريباً پس از رنگ سياه و سرخ، در مرتبه سوم اهميت قرار مي گيرد. رنگي كه شاعر را به دنبال نقطه اميدي به اين سو و آن سو مي كشاند. اين رنگ با تركيباتي هم چون خطوط سبز تخيل، خاطرات سبز، شاخه سرسبز حيات، باغ سبز خورشيد و.... به كار رفته است كه بيانگر خاطرات گذشته وتصويرهايي از ذهنيات شاعر است.
انگار در مسيري از تجسم ژرواز بود كه يك روز آن پرنده ها/ نمايان شدند / انگار از خطوط سبز تخيل بودند (ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد از مجموعه ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد)
كاش از شاخه سرسبز حيات / گل اندوه مرا مي چيدي (آرزو ازمجموعه ديوار)
اي سراپايت سبز / دست هايت را چون خاطره اي سوزان در دستان عاشق من بگذار /..... باد ما را خواهد برد (باد ما را خواهد برد ا زمجموعه تولدي ديگر)
دست هايم را در باغچه مي كارم / سبز خواهد شد مي دانم مي دانم مي دانم (تولدي ديگر از مجموعه تولدي ديگر)
فردي كه رنگ سبز را در مكان هاي نخست خود جاي مي دهد، در حقيقت، مي خواهد اعتمادش را نسبت به ارزش هاي خاص خود، بالا ببرد و اين عمل را يا از طريق ارائه تصوير آرمان هاي مشخص و يا به وسيله همراهي و تأييدي كه از ديگران انتظار دارد ، صورت مي دهد. در اين شرايط ما اصلاح طلبي را مي ببينيم كه درگير به سازي و ترميم موقعيت هاست، فردي كه مي كوشد نظرها وباورهاي خود را حاكم مي سازد (ر. ك : لوشر، 1376 : 79).

3- 1- 3 . سرخ
 

من از ستاره سوختم / لبالب از ستارگان تب شدم/ چو ماهيان سرخ رنگ ساده دل / ستاره چين بركه هاي شب شدم (آفتاب مي شود از مجموعه تولدي ديگر).
رنگ قرمز، رنگ خون و به عبارتي رنگ جريان زندگي است و استفاده از آن سردي درون را از بين مي برد. در حقيقت، قرمز نماد حيات و زندگي و بيان كننده هيجان و شورش است. اين رنگ ، زندگي نو و شروعي تازه را با خود به ارمغان مي آورد و در مقايسه با ساير زنگ ها از انرژي عمده اي برخوردار است . قرمز، بيانگر نيروي حياتي، فعاليت اعصاب و غدد و به معناي آرزو، ميل و اشتياق است وانگيزه اي براي تلاش، كوشش ، رقابت، احساسات عاشقانه و نيروي متهور براي اقدام به كارهاي مهم است.
رنگ سرخ، نمايانگر رها شدن در وضعيت فيزيولوژيكي است. بنابراين به معناي تمايل و رغبت است و تمام اشكال آرزو و اشتياق را در برمي گيرد. رنگ سرخ اصرار در دست آوردن نتيجه، رسيدن به كاميابي وموفقيت و ميل بسيار به تمام چيزهايي است كه نشانه اي از كمال را در خود دارد ونمودار شدت ميل به زندگي است. رنگ سرخ بر انگيختن و در جستجوي ژيروزي بودن است وتمام اشكال حياتي را شامل مي شود (ر. ك : سان، 60: 1378؛ ايتن، 1370 : 214 ؛ لوشر، 1376 : 83 و پور حسيني، 134 :‌60).
شعر فروغ؛ بويژه در دوره اول، فرياد آزادي اسيري در بند است. به باورم. آزاد، فروغ «مي خواهد تمام محدوديت هاي سنتي را درهم شكند. چرا كه خود را در دنيايي ازخود بيگانگي مي يابد كه دور و برش را ديواري حصار كرده، حال كه آن برخوردها ، امكان هر گونه سنت شكني را از بين برده است« (حسن بيگي، 1381 : 113) . به اين ترتيب، در شعرهاي فروغ رنگ سرخ با شور و بي قراري و نيروي زندگي ژيوند يافته است. فروغ، بي قراري و اضطراب دروني را با رنگ سرخ به تصوير مي كشد و اين تصوير در دوره اول شعري بخوبي نمايان است.
من سردم است ومي دانم كه از تمامي اوهام يك شقايق سرخ وحشي / جز چند قطره خون / چيزي به جا نخواهد ماند (ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد از مجموعه ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد)
 
او مرا با خود برد به باغ گل سرخ / و به گيسوهاي مضطربم در تاريكي گل سرخي زد ( گل سرخ از مجموعه تولدي ديگر)
اَه بشتاب اي لبت هم رنگ خون لاله خوشرنگ صحرايي / ره بسي دور است (رؤيا از مجموعه ديوار)
اين رنگ همراه با تركيباتي چون سرخي خون، رداي سرخ، عطر سرخ گل ها ، ماه سرخ، گونه هاي سرخ، ماهي سرخ، اوهام سرخ، ستاره قرمز و... به كار رفته است وتركيباتي كه مفهوم چنين رنگي را به خاطر مي آورد: رنگ خون، شقايق وحشي، همرنگ خون لاله، اشكم چون رنگ خون شقايق، با ده گلرنگ و ... درشعر فروغ نمود يافته است. به اين ترتيب ، كسي كه اين رنگ را در مكان هاي نخست بر مي گزيند درگير فعاليت هاي خاص خود است كه مي تواند براي او كمال تجربي و نهايت زندگي را در برداشته باشد ( ر. ك :‌لوشر، 1376 : 84).

3- 1- 4 : زرد
 

پنجره باز و در سايه آن / رنگ گل ها به زردي كشيده (خانه متروك از مجموعه اسير )
زرد، رنگي است كه با خورشيد شباهت بسيار دارد و با حضور خود، اميدواري به آينده اي روشن راتداعي مي كند. به طور كلي ، رنگ زرد، نشان روشني و نور است و در نظر مردم عادي «ديدن نور» تحقق واقعيتي است كه قبلا ً پنهان بوده است . به اين ترتيب، زرد ، نمود دانش و معرفت است كه با فهم و دانايي مرتبط مي شود. زرد، از نظر نمادين، به گرماي دلپذير آفتاب آرامش و شادي روحي شبيه است.
اين رنگ، به دليل قدرتي كه در خود دارد موجب اعتماد به نفس و خوش بيني مي شود و در فرد، ديدگاه هاي تازه مي آفريند و نيروهاي پيرامون خود را جذب مي كند. در آزمون لوشر، رنگ زرد، روشن ترين رنگ است و تأثير آن به صورت روشني و شادماني آشكار مي گردد. در باور لوشر، رنگ زرد صفاتي چون روشني، اميداوري و رضايت و انبساط پذيري ، نرمي يا آرامش خاطر را بيان مي كند. از ديدگاه روان شنساي، آرامش به معناي رهايي از مسئوليت ها، مشكلات، آزارها يا محدوديت ها مي باشد. البته ، رنگ زرد تيره، به مفهوم دروغ، بي اعتمادي و شك و ترديد و نشان دهنده اضطراب و ناراحتي است (ر. ك :‌ايتن ، 1370 : 211 ؛ لوشر، 1376 :‌87؛ سان ، 1378 :‌64 و دي ، 1385 :‌59 - 58).
رنگ زرد روشن ، در شعرهاي فروغ فرخزاد با تركيباتي همچون ، باغ زرد ماه، اسب زرد بالدار ، زرين شاخ ها ، دو بال زرنشان، ماهي طلايي ، تاج زرين خداوندي، زرين قصر آسمان و... به كار رفته است . « درگنبدهاي طلايي مساجد بيزانس و زمينه هاي نقاشي استادان قديمي از اين رنگ به عنوان سمبل آخرت، شگفتي، پادشاهي و سلطنت ، نور و خورشيد استفاده شده است . هاله طلايي كه هيكل مقدسين را منور مي ساخت بهترين كاربرد اين رنگ است« (ايتن، 1370: 210).
آشفته گرد پيكر من چرخيد / در چار چوب قاب طلايي رنگ / چشم مسيح بر غم من خنديد (گره از مجموعه عصيان)
روي مژگان نازكم مي ريخت / چشمهاي تو چون غبار طلا (شعر سفر از مجموعه تولدي ديگر)
مي گريزم از تو تا دور از تو بگشايم / راه شهر آرزوها را / و درون شهر ..../ قفل سنگين طلايي قصر رؤيا (ديوار از مجموعه ديوار)
اين رنگ در مفهوم يأس و نااميدي نيز به كار رفته است:
كاش چون پاييز خاموش وملال انگيز بودم / برگ هاي آرزويم يكايك زرد مي شد. (اندوه پرست از مجموعه ديوار)
مثل اين است كه از پنجره اي / تك درختم را سرشار از برگ / در تب زرد خزان مي نگرم (گذران ازمجموعه تولدي ديگر)

3- 2. كاربرد رنگ هاي فرعي
 

در آزمايش رنگ لوشر، چهار فرعي هم وجود دارد:‌بنفش ، آميزه اي از قرمز و آبي، قهوه اي ، آميزه اي از زرد، قرمز و سياه؛ خاكستري، هيچ رنگي ندارد، دور از هر نوع نفوذي مي باشد و تندي آن به گونه اي است كه اين رنگ را در ميان روشن وتاريك قرار ميدهد و سياه كه در واقع نفي هر رنگ ديگري است.

3- 2- 1. بنفش
 

انگار / آن شعله هاي بنفش كه در ذهن پاك پنجره ها مي سوخت / چيزي به جز تصور معصومي از چراغ نبود (ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد از مجموعه ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد)
اين رنگ، مقابل زرد در دايره رنگ هاست و از جهات مختلف با آن در تضاد است . رنگ زرد، نماينده هوش و دانش است و در مقابلش رنگ بنفش نمايشگر بي خبري، بي اختياري ، ظلم و دشواري است و رنگي مرموز به شمار مي آيد. گوته، براين باور است كه بنفش، اشاره اي به ترس زياد و آخرت و پايان جهان دارد. بنفش تيره ، نهانگاه فاجعه و مصيبت است البته زماني كه روشن شود نشانه تقديس است ، ما را افسون خواهد كرد. بنفش نماد هرج و مرج و مرگ است.
در باور لوشر، فردي كه از نظر به حد بلوغ و كمال رسيده است، براي انتخاب آزمون، يكي از رنگ هاي اصلي را نسبت به بنفش ترجيح مي دهد، درحالي كه كودكان از نظر فكري و احساسي رنگ بنفش را انتخاب مي كنند. اين انتخاب، نمايانگر دنياي افسانه اي كودكان است. دنيايي كه در آن تنها با به دست آوردن چراغ علاء الدين مي توان مشكلات را حل كرد. كيفيت رؤيايي و غير واقعي رنگ بنفش، نوعي ناتواني در تجربه و تشخيص و يا مانند ترديد و دو دلي در مسائل زندگي است كه هر دو از بي مسئوليتي و ناتواني درمقابل مشكلات حكايت مي كند (ر. ك : لوشر، 1376 : 93 - 91؛ ايتن، 1370 : 219).
اي ماهي طلايي مرداب خون من / خوش باد مستيت كه مرا نوش مي كني/ تو دره بنفش غروبي كه روز را / بر سينه مي فشاري و خاموش مي كني ( غزل از مجموعه تولدي ديگر).
در مجموعه هاي شعري فروغ اين رنگ تنها دو باره به کار رفته است و جزو رنگ هاي طرد شده محسوب مي شود.
3- 2-2. قهوه اي
قهوه اي آميزه اي از رنگ زرد و سرخ تيره است. در اين رنگ ، انرژي و زنده دلي رنگ سرخ، کاهش يافته و دل مردگي و تسليم به تاريکي ، جايگزين آن شده است به ديگر سخن، رنگ قهوه اي ، فاقد انگيزه، نيروي حياتي و فعال رنگ سرخ است (ر. ک: لوشر، 1376 : 95). اين رنگ در شعرهاي فروغ کاربردي ندارد.
3- 2- 3. سياه
در روانکاوي لوشر، سياه، رنگي است که خودش را نفي مي کند . در حقيقت اين رنگ، بيانگر مرز مطلقي است که در ماوراي آن زندگي متوقف مي شود؛ رسيدن به پاياني که در فراسوي آن هيچ چيزي وجود ندارد. بنابراين رنگ سياه، پوچي و عدم را به نمايش مي گذارد و به معناي «نه» در مقابل سفيد «آري» است. سياه ، نشان غم پرستي ، بي تفاوتي ، انزوا و کدورت است . اين رنگ بر خلاف سفيد بي تحرک و ساکن است و سبب کاهش فعاليت مي گردد/.
سياه رنگي تسخيري ، متأثر کننده ، افسرده و در عين حال سنگين وعميق است. در حقيقت، سياه ، رنگ تن دادن به پوچي دنياي مادي است ؛ رنگي که انسان را ناخواسته از محيط جدا مي کند؛ زيرا بيانگر انزواي مطلق است . در تحليل هاي روانکاوي ، کاربرد رنگ سياه، ياد آور عدم و نابودي است ، اغتشاش و بي نظمي را به ذهن متبادر مي کند و نشانه ظلمت نخستين است. هم چنين اين رنگ، ياد آور عدم و نابودي است ، اغتشاش و بي نظمي را به ذهن متبادر مي کند و تحليل هاي ظلمت نخستين است هم چنين اين رنگ، در ذهن و روان انسان حالت کدورت، ضخامت ، سنگيني را بيان مي کند (ر. ک : لوشر، 1376 :‌97؛ پور علي خاني، 1380 :‌612 ؛ علي اکبر زاده ، 1373 :‌80- 79).
در دفترهاي مختلف شعر فروغ فرخزاد، رنگ سياه ، بيشترين بسامد را در ميان رنگ ها دارد . در اين مجموعه ها ، سياه و واژگان مترادف آن ، هم چون تاريکي ، ظلمت و تيره گي ، دود و... پرکاربردترين رنگ است. فروغ در ابتداي زندگي فردي و شخصي خويش ، با سياهي و تيرگي روبه رو مي شود وخط عشقي را که مردمان رهگذر بر کليه زندگيش کشيده اند ، سياه مي بيند:
بر جدار کلبه ام که زندگي است / با خط سياه عشق يادگارها کشيده اند (روي خاک از مجموعه تولدي ديگر).
به طوري که در نهايت اضطراب و تشويش خاطر، وجود نور را مشکوک و وزش هاي سياه را که چون تاراجي است حتمي مي داند:
من به آوار مي انديشم / و به تاراج وزش هاي سياه / و به نوري مشکوک (در غروبي ابدي از مجموعه تولدي ديگر)
در روان شناسي رنگ لوشر ، اگر رنگ سياه در رديف هاي نخست ؛ بويژه ، در سه گروه ابتدايي قرار گيرد ، منجر به رفتار جبراني افراطي مي گردد. فردي که رنگ سياه را در اولين رديف برگزيند، مي خواهد هر موردي را که نمي تواند به آن اعتراض کند، نفي نمايد واحساس مي کند که هيچ چيز آن طور که بايد باشد ، نيست . او در مقابل سرنوشت وتقدير خود ايستادگي مي کند و احتمال دارد که اين عمل از روي ناشيگري و بي تجربيگي و خامي باشد. ( ر. ک :‌لوشر، 1376 :‌98- 97).
ژ? 3- 2- 4. خاکستري
ماکس لوشر بر اين باور است که سياه و خاکستري ، به شمار نمي آيد؛ زيرا ساه در شمار رنگ ها قرار نمي گيرد وخاکستري نيز در آزمايش، بي رنگ و خنثي است؛ نه تيره است ونه روشن ودرمجموع داراي هيچ گونه تحرک يا تنش رواني نيست. رنگ خاکستري خنثي است ؛ يعني نه ذهني است ونه عيني ، نه دروني است نه بيروني ، نه هيجان انگيز است نه آرام بخش (ر. ک :‌ لوشر ، 1376 : 70) . فروغ ، در مجموعه هاي شعري خود، بصراحت ، به رنگ خاکستري اشاره کرده است.
4- دسته بندی و علامت گذاری ردیف هشت رنگ
در شیوه گروه بندی رنگ ها، ابتدا هشت رنگ آبی (1)‌، سبز (2) ،‌سرخ (3) ، زرد (4) ، بنفش (5) و قهوه ای (6)، سیاه (7) و خاکستری (0) با توجه به میزان کاربرد، در یک ردیف قرار می گیرد ؛ سپس به صورت گروه های دو تایی طبقه بندی می شود، مکان نخست بیانگر «گرایش و تمایل» فرد بوده و با علامت (+) مشخص گردیده و نشانگر «بیان واقعی موضوع» است. مکان پنجم و ششم با علامت (-) است و بیانگر «عدم تمایل یا گریز» می باشد.
پس از انتخاب نخست گروه های رنگی ، فرد آزمون دهنده ، باید انتخاب دیگری را با فاصله تقریبی نیم ساعت انجام دهد. در این پژوهش ، به سبب آن که انتخاب دوم ممکن نیست همان گر وه اول دوباره چیده می شود.

درصد و فراوانی رنگ های مورد نظر لوشر ، در مجموعه های شعر فروغ فرخزاد به این ترتیب است:
 

رنگ

سیاه

 سرخ

سبز

زرد

آبی

بنفش

قهوه ای

خاکستری

جمع

فراوانی

54

26

23

22

14

2

0

0

14

درصد

2/ 38

4/18

3/ 16

6/15

92/9

4/1

0

0

100

به این ترتیب ، چیدمان رنگ ها نیز چنین است:


سیاه(7)

سرخ(3)

سبز(2)

زرد(4)

آبی (1)

بنفش (5)

قهوه ای (6)

خاکستری(0)

سیاه(7)

سرخ(3)

سبز(2)

زرد(4)

آبی(1)

بنفش (5)

قهوه ای(6)

خاکستری(0)

و با در نظر گرفتن ترتیب رنگ ها چهار زوج زیر را خواهیم داشت:


3+ 7+
3+7+

4× 3×
4× 2×

5= 1=
5= 1=

0-6-
0-6-


5- تحلیل عملکرد های شاعر در هر گروه
5- 1. تحلیل شاعر در گروه نخست: 3+ 7+ (زوج سیاه و سرخ)
سیاه (7+ ): فرد «محیط را ناسازگار و غیر قابل تحمل می بیند . هر چیزی را که بخواهید بر ذهنیتش اثر بگذارد، نفی می کند» (لوشر،‌1376: 163).
سرخ (3+):‌«مشتاق نوعی زندگی کامل است که در آن نیازهای روحی و جسمی خود را ارضا کند» (همان، 153).
فردی که سیاه را در اولین ردیف برگزیند ، می کوشد هر امری که خارج از وضعیت موجود است ، انکار نماید و در حقیقت به نوعی پوچ گرایی متمایل می شود؛ اما گاه بر علیه سرنوشت ، بویژه سرنوشت خود واکنش نشان می دهد (ر. ک : همان ، 98).
3+ 7+: «رنج بزرگ او تأثیرپذیری شدیدش از محرک های مختلف است که خود رابه صورت انگیزه های ناگهانی و ناشکیبایی و بی طاقتی ، نشان می دهد» (همان، 164).
5- 2. تحلیل وضعیت شاعر در مکان دوم : 4× 2× (زوج سبز و زرد)
سبز ( 2× ):‌«مقاوم است . براین خیال است آن چه حس می کند، وظیفه و کوششی است برای حفظ مقام و موقعیت بی عیب و نقصش» (همان: 170).
زرد (4×): «مجذوب هر چیز نو و تازه می شود و از هر عادی و سنتی خسته می شود (ر. ک :‌همان ، 175).
4× 2× (زوج سبز + زرد):‌«کوشش می کند که مقام و موقعیت خود را ارتقا دهد. نسبت به وضعیت موجود احساس ناخشنودی می کند و بعضی اصلاحات را برای اعتبار و ارزش شخصی خود، اساسی می بیند» (همان، 171).
5- 3. تحلیل وضعیت شاعر درمکان سوم: 5= 1= (زوج آبی و بنفش)
آبی (1=): حتی در یک ارتباط نزدیک و صمیمی باز هم تنها است (ر. ک :‌همان ، 187).
بنفش (5=): «حساس و احساساتی است، با این همه این خصوصیات را از همه پنهان می کند، مگر کسانی که به او بسیار نزدیک باشند» (همان، 196).
5= 1= (زوج آبی و بنفش ):‌«در این گروه صلح و آرامش از طریق جذبه و افسون به دست می آید، مثلاً به وسیله جذب از طریق زیبایی و زیبا شناختی و یا با پی گیری روابط ایده آل » (همان، 107).
5- 4. تحلیل وضعیت شاعر در آخرین مکان: 0- 6- (زوج خاکستری و قهوه ای).
خاکستری (0):‌«احساس می کند که زندگی چیزهای زیادی دارد که می تواند به آدمی بدهد و این که چیزهای مهمی هنوز هست که می تواند به دست آورد ... در نتیجه با پشتکاری عجیب اهداف مشخص شده اش را دنبال می کند» (همان، 202).
قهوه ای (6-): فرد می کوشد که خود را هم پیمان وهمدم کسانی سازد که معیارهایشان با ارزش های او یکی شده است (ر. ک :‌همان، 253).
0- 6- (زوج خاکستری و قهوه ای):‌« در این گروه و حراست و احساسات مربوط به آن وجود دارد، پرهیز از درگیرها و مشکلات و در واقع کنار کشیدن از نابسامانی ها فرصتی به دست می دهد تا شخص بهبودی دوباره را هم از نظر ذهنی و هم جسمی به دست آورد»‌(همان، 106). در حقیقت فرد در پی ارزش واعتبار ، به عنوان شخصیتی شایسته است (ر. ک : همان 209).
 

به این ترتیب می توان چنین گرفت که کاربرد رنگ سیاه و سپس قرمز در انتخاب های نخست، دلیلی است بر تأثیر پذیری شدید ازمحرک های مختلف که خود را به صورت انگیزه های ناگهانی و ناشکیبایی و بی طاقتی ، نشان می دهد فردی که سیاه و را در اولین ردیف برمی گزیند،
 
 تلاش می کند هر امری را که خارج از وضعیت موجود است ، انکار نماید و در حقیقت به نوعی پوچ گرایی متمایل می شود. فروغ فرخزاد، شاعری است که شرایط اجتماعی او را به یأس و بدبینی کشانده و در مقام یک زن آن قدر از اجتماع نابسامان خود آزار دیده و از اوضاع ناخشنود است که در بیشتر اشعارش ، در پشت مفاهیم ظاهری، یک درد عمیق و باطنی را نیز می توان حس کرد.
فروغ با جهانی که در آن زندگی می کند و مانع رهایی او می شود، سر ستیز دارد . بنابراین در مجموعه های شعری خود؛ بویژه درمرحله اول حیات شاعری ، درمجموعه های / سیر ، دیوار وعصیان ، رنگ سیاه وتیره نمود بیشتری می یابد. تصویر دردمندی ها و آرزوهای فردی که از نیازها، خواسته ها و رنج حضور در دنیای محدود خود حکایت می کند و بیان مفاهیمی چون اسارت؛ تنهایی ، غم و مرگ سبب شده که شعر او در وهله نخست در نظر مخاطب ، شعر شکوه و شکایت جلوه کند که رنگی تیره و تار را نیز به خود گرفته است.
اما به مرور زمان و در مرحله دوم شاعری ، فروغ فرخزاد ، به زبان و بیان اندیشه خود، دست یافت. او «در این مرحله تصویر گر واقعیت هایی شد که آن ها را دریافته بود» (کراچی ، 1376 :‌94). البته در این دوره، رنگ سیاه ، نیز دیده می شود؛ ولی کاربرد این واژه و ترکیبات آن تا حدودی کمتر شده است و این خبر از کاهش یأس و اندوه فروغ می دهد، اما انگار ذهن گرفتار اضطراب و تنش هنوز کاملا او را رها نکرده است. به هر روی ، فروغ در این دوره ، با رنگی از احساس و اندیشه ای نو، به دنیا و مسائل اطراف آن می نگرد. گویی ذهن شاعر پس از عبور از یک دوره پر آشوب، اکنون می خواهد آرامش را تجربه کند و این آرامش که همراه با اندیشه ای نو است ،‌به شاعر امکان پدید آوردن تصویرها و توصیف های زیبا و بدیع را می دهد. در حقیقت، فروغ فرخزاد در راه اصلاح طلبی و به سازی موقعیت های خود گام برمی دارد. بنابراین رنگ های مورد استفاده نیز رنگ هایی است که امید به زندگی وحیات تازه را نوید می دهد.
پس چرا ستاره آرزو کنم ؟/ این تراه من است / دلپذیر دلنشین / پیش از این نبوده بیش از اینبه این ترتیب می توان چنین گرفت که کاربرد رنگ سیاه و سپس قرمز در انتخاب های نخست، دلیلی است بر تأثیر پذیری شدید ازمحرک های مختلف که خود را به صورت انگیزه های ناگهانی و ناشکیبایی و بی طاقتی ، نشان می دهد فردی که سیاه و را در اولین ردیف برمی گزیند،
 تلاش می کند هر امری را که خارج از وضعیت موجود است ، انکار نماید و در حقیقت به نوعی پوچ گرایی متمایل می شود. فروغ فرخزاد، شاعری است که شرایط اجتماعی او را به یأس و بدبینی کشانده و در مقام یک زن آن قدر از اجتماع نابسامان خود آزار دیده و از اوضاع ناخشنود است که در بیشتر اشعارش ، در پشت مفاهیم ظاهری، یک درد عمیق و باطنی را نیز می توان حس کرد.
فروغ با جهانی که در آن زندگی می کند و مانع رهایی او می شود، سر ستیز دارد . بنابراین در مجموعه های شعری خود؛ بویژه درمرحله اول حیات شاعری ، درمجموعه های / سیر ، دیوار وعصیان ، رنگ سیاه وتیره نمود بیشتری می یابد. تصویر دردمندی ها و آرزوهای فردی که از نیازها، خواسته ها و رنج حضور در دنیای محدود خود حکایت می کند و بیان مفاهیمی چون اسارت؛ تنهایی ، غم و مرگ سبب شده که شعر او در وهله نخست در نظر مخاطب ، شعر شکوه و شکایت جلوه کند که رنگی تیره و تار را نیز به خود گرفته است.دگی ) به ترتیب در میان رنگ های به کار گرفته شده در شعر فروغ، بر اساس درصد آن ها ، باز تابنده چیرگی ناامیدی و ناسازگاری است و دو رنگ قهوه ای (افسردگی و تسلیم در برابر تاریکی) و خاکستری (خنثی ) در شعر او هیچ کاربردی ندارد.
در عین حال، باید گفت تحلیل شخصیت یک شاعر بر اساس نظریه روان شناختی نتیجه ای تام و کامل در پی ندارد، ضمن آن که افزودن بر عوامل روان شناسی شخصیت و ویژگی های اجتماعی، از جهان بینی و ایدئولوژی حاکم بر ساختارهای روشنفکری در یاس و ناامیدی فروغ فرخزاد نباید غفلت کرد.
منابع:
1- ایتن ، هانس ./(1373 ). کتاب رنگ ، ترجمه محمد حسین حلیمی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، چاپ پنجم.
2- پور حسینی ، مژده .( 1384). معنای رنگ ها (رویکردی جدید به دنیای رنگ ها )، تهران:‌انتشارات هنر آبی.
3- پور علی خانی، هانیه . (1380 ). دنیای اسرار آمیز رنگ ها ، تهران: نشر هزاران.
4- جلالی، بهروز . (1380). در کوچه باد می آید (ویژه فروغ فرخزاد)، تهران: انتشارات کوشش.
5- دی ، جاناتان و لسی تیلور . (1385)، روان شناسی رنگ (رنگ درمانی)، ترجمه مهدی گنجی ، تهران: نشر ساوالان.
6- سان ، دوروتی و هوارد سان . ( 1385). روان شناسی رنگ (رنگ درمانی)، ترجمه مهدی گنجی ، تهران: نشر ساوالان.
7- سان ، دوروتی و هوارد سان ( 1378). زندگی با رنگ (روان شناسی و درمان با رنگ ها )، ترجمه نغمه صفاریان پور ، تهران: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی حکایت.
8- شفیعی کدکنی، محمد رضا . (1366). صور خیال در شعر فارسی ، تهران: انتشارات آگاه، چاپ سوم.
9- شمیسا، سیروس. (1383)، راهنمای ادبیات معاصر ( شرح وتحلیل گزیده شعر فارسی )، تهران: میترا.
10- صدیقی، مصطفی. (1384)، جستجوی خوش خاکستری (خوانش رنگ در شعر نو)، تهران:‌روشن مهر.
11- علی اکبر زاده ، مهدی . (1373). رنگ و تربیت ، [بی جا] ناشر: مؤلف.
12- فرخزاد ، فروغ ، ( 1334)، اسیر، تهران: انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم.
13- ــــــــــــــ‌( 1370). ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ، انتشارات مروارید ، چا پ نهم.
14- ــــــــــــ‌(1342)،‌تولدی دیگر، تهران: انتشارات مروارید با همکاری خانه کتاب.
15- ــــــــــ‌( 1352)، دیوار ، تهران:‌انتشارات مروارید ، چاپ پنجم.
16- ــــــــــ‌(‌1376). دیوان اشعار ، تهران :‌انتشارات مروارید، چاپ پنجم.
17- ــــــــــ‌(‌1355). عصیان ، تهران: انتشارات امیر
کبیر .
18- فلمار، کلاوس برند. (1376). رنگ ها و طبیعت شفابخش آن ها، ترجمه شهناز آذرنیوش، تهران: انتشارات ققنوس.
19- گامینگ ، کاترین؛ ایتالیانو دیورا. ( 1384). کتاب کوچک انرژی (رنگ های شفابخش)، ترجمه پریسا غفاری ، تهران: انتشارات جاجرمی.
20- کراچی، روح انگیز . ( 1376). فروغ یاغی مغموم ، بی جا: انتشارات راهیان اندیشه.
21- لوشر، ماکس. (1376). روان شناسی و رنگها، ترجمه منیرو روانی پور، تهران:‌مؤسسه انتشارات فرهنگستان یادواره.
22- هانت ، رولاند . ( 1377). هفت کلید رنگ درمانی (تأثیر رنگ ها بر ذهن و سلامت شما)، ترجمه ناهید ایران نژاد ، تهران: انتشارات جمال الحق.
منبع: مجله ادبيات و علوم انساني



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط