والدین کلید داران بهشت

بر اساس قاعده ای عقلی و عرفی، تمام افراد جامعه حقوق متقابلی نسبت به یکدیگر بر عهده دارند که موظف به ادای آن حقوق به صاحبان آن هستند.
پنجشنبه، 12 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
والدین کلید داران بهشت
والدین کلید داران بهشت

 

نویسنده: رضا بصیرت
منبع اختصاصی:راسخون


 

چکیده:

بر اساس قاعده ای عقلی و عرفی، تمام افراد جامعه حقوق متقابلی نسبت به یکدیگر بر عهده دارند که موظف به ادای آن حقوق به صاحبان آن هستند. یکی از مهمترین صاحبان حقوق، والدین انسان هستند که هر انسانی حیات و زندگی خود را مدیون آنان است و بر همین اساس موظف است بیشترین سعی و تلاش را برای مراعات احوال آنان نموده و از هر عمل و یا حتی هر کلامی که باعث رنجش خاطر آنان شود خودداری نماید. خداوند نیز این حق را به کامل ترین شکل مورد توجه قرار داده و آن را در حد حق خود و حتی در حد توحید و نفی شرک قرار داده است. روایات اهل بیت علیهم السلام نیز برای والدین جایگاه ویژه ای قائل شده و حق آنان را تا سرحد حق اهل بیت علیهم السلام و ارزش نیکی به آنان را در حد عباداتی چون نماز و جهاد قرار داده اند. در فقه اسلامی نیز، در مواردی حکم والدین را از سایرین مجزا دانسته و احکامی را که برای تمام افراد لازم الاجراست برای والدین استثنا نموده است. در این زمینه به اندازه ای از طرف شریعت مقدس توصیه و سفارش وارد شده است که حتی برای ورود به بهشت رضایت آنان شرط اساسی دانسته شده و بدون جلب رضایت والدین نه تنها ورود به بهشت بلکه حتی استشمام رایحه ی آن امری ناممکن و محال تلقی شده است و در یک کلام پدر و مادر کلیدداران بهشت هستند که باید با بوسه بر دست آنان، این کلید را از آنان دریافت نمود.
کلید واژه:
حقوق والدین، برّ و نیکی به والدین، عاق والدین، دعای والدین.احترام

مقدمه :

یکی از مسائلی که عقل سلیم هر انسانی به آن حکم می کند، احترام و تکریم به افرادی است که به نوعی بر انسان حقی دارند. اگر فردی به انسان نیکی و محبت نماید این شخص بر خود لازم می داند نیکی او را به بهترین شکل پاسخ گوید و حداقل در قلب خود به او محبت داشته باشد. از سویی دیگر از جمله اشخاصی که بر هر فرد حقوق مادی و معنوی فراوانی دارند و همه افراد موظف به ادای حقوق آنها هستند، والدین انسان هستند. آنان بزرگترین حق که همان حق حیات و وجود است را بر گردن انسان دارند و انسان بالطبع و بالفطره محبت آنها را به دل دارد و احترام و تکریم آنها را برخود لازم می داند. اسلام نیز که دین عقل و فطرت است این حکم عقلی و فطری را تأیید و در موارد زیادی امر به ادای این حق انسانی نموده تا جایی که در قرآن کریم در چندین مورد برای نشان دادن عظمت و قداست این امر، رعایت حقوق والدین و مسأله احترام به آنها را در کنار توحید و یکتا پرستی قرار داده و در روایات نیز رضایت آنان را رضایت خداوند و سخط و ناخشنودی آنان را ناخشنودی خداوند معرفی نموده است.
آری شرط کسب رضای الهی، کسب رضای والدین است و بدون رضای آنان ورود به رضوان و جنت الهی امری محال و ناشدنی؛ و نه تنها ورود در بهشت که حتی استشمام رایحه ی بهشت، باید با رضایت آنان باشد و چه مناسب است که پدر و مادر را کلیدداران واقعی بهشت بدانیم.
ما در این نوشتار تلاش می کنیم تا ذره ای از عظمت والدین در منظر الهی را بر اساس آیات و روایات بررسی نموده و بیش از پیش با وظایف خود در قبال آن بزرگواران آشنا شویم و از خداوند مسالت داریم که دعای خیر آنان را پشتوانه زندگانی دو سرای ما قرار دهد. ان شاء الله.

جایگاه والدین از منظر کلام الهی:

خداوند در کلام خود، جایگاه ویژه و رفیعی را برای والدین در نظر گرفته و حق آنان را در کنار حق خود قرار داده و همانگونه که به بندگان، توصیه به توحید و نفی شرک می نماید در مورد والدین نیز توصیه های موکدی بیان نموده است. به عنوان نمونه تنها به یک آیه اشاره می شود؛ آیه ای که در عین کوتاهی عبارات، دنیائی از معارف را در اختیار جویندگان حق و حقیقت قرار می دهد معارفی که تمام جامعه شناسان و روان شناسان و مشاوران خانواده باید در برابر آن زانوی تواضع بر زمین زنند.خداوند در این آیه اینگونه می فرماید:
«وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماوَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی‏ صَغیراً.»(1)
«پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید . اگر یکی از آنها یا هر دو نزد تو به پیری رسیدند به آنان أف مگو و آنان را از خود مران و با آنان بزرگوارانه سخن بگو و از روی لطف و رحمت، بال تواضع و فروتنی در مقابل آنان فرود آور و بگو پروردگارا بر آن دو رحمت آور همانگونه که در کودکی مرا تربیت نمودند.»
در این آیه، احسان و نیکی به والدین در کنار عبودیت خداوند قرار گرفته و نشان دهنده آن است که نیکی به والدین خود نوعی عبادت است و به عبارتی دیگر رضای خداوند در رضای والدین است همانگونه که پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: رضای پروردگار در رضای والدین و سخط و غضب او در سخط و غضب والدین است.(2)
و باز فرمودند کسی که صبح کند در حالی که والدین او از او راضی و خشنود هستند، دو باب از ابواب بهشت بر روی او گشوده خواهد شد و اگر یکی راضی باشند یک باب.(3)
و در ادامه آیه می فرماید اگر یکی از والدین و یا هر دو در نزد تو به پیری رسیدند به آنها أف نگو و آنان را از خود مران.
با کلمه «عِندَکـ» به معنای «نزد تو» در این آیه این مطلب را بیان می کند که والدین در زمان کهولت و پیری باید نزد فرزندان خود زندگی کنند و فرزندان موظف به اداره ی امور زندگی آنها هستند، نه اینکه آنها را تنها در خانه ای رها کرده و حتی در بعضی موارد قساوت را به حدی برسانند که آنان را به خانه سالمندان و امثال آن منتقل کنند. البته واضح و مسلم است که در سن پیری مشکلات افراد بیشتر خواهد شد و ممکن است علی الظاهر باعث زحمت برای فرزند محسوب شوند و حتی ممکن است بر اثر کهولت سن مطالبی را بر زبان آورند که باعث رنجش فرزندان شود و به همین خاطر دستور می دهند که اگر آنها برای تو مشکلی ایجاد نمودند و باعث رنج و زحمت تو شدند باز حق ناراحت کردن آنها و حتی حق أف گفتن به آنها را نداری. در روایتی که در تفسیر همین آیه وارد شده است اینگونه بیان می کند:
«اگر والدینت باعث دلتنگی تو شدند به آنان أف مگو و اگر تو را زدند آنان را از خود مران و با قول کریمانه با آنان سخن بگو و اگر تو را زدند در حقشان بگو خدایا آنان را بیامرز.»(4)
و بدون تردید پاداش تحمل این سختیها در نزد خداوند محفوظ خواهد بود و آن پاداش چیزی جز بهشت الهی نیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
«به خاک مالیده شود بینی فردی که پیری والدینش را درک کند و به واسطه ی آنها نتواند اهل بهشت شود».(5)
و در روایتی دیگر فردی به امام صادق علیه السلام عرضه داشت پدرم به شدت پیر و ضعیف شده و هرگاه حاجتی داشته باشد ما او را بر پشت خود سوار نموده و حاجتش را برطرف می کنیم. امام علیه السلام فرمودند: اگر می توانی این کار را برای او انجام ده و حتی با دست خود لقمه به دهانش بگذار که این کار برای تو بهشتی در آینده است.(6)
نکته شایان ذکری که در این روایت به چشم می خورد این است که می فرماید اگر می توانی با دست خود لقمه در دهان آنها بگذار این کلام بدان معناست که علاوه بر تأمین مخارج و اداره شوون زندگی آنها، خودت شخصا به امور آنها رسیدگی کن و به این صورت نباشد که فقط مایحتاج آنان را تهیه کنی و برایشان بفرستی که آنان علاوه بر این امور مادی، نیاز به محبت تو نیز دارند.
و اما در ادامه آیه می فرماید: در مقابل آنان از روی لطف و رحمت بال تواضع و فروتنی فرود آور به این معنا که هر چه مقام و منزلت دنیایی تو بالا و رفیع است ولی در برابر والدین باید خاضعانه و بلکه ذلیلانه رفتار کنی؛ اگر چه یوسف مصری ولی باید در مقابل پدر، از مرکب به زمین فرود آیی و این معنای کلام امیر المومنین علیه السلام است که فرمودند: در برابر پدرت و در برابر معلمت از جایگاه خود برخیز اگرچه امیر و پادشاه باشی.(7)

جایگاه والدین از منظر معصومین علیهم السلام:

علاوه بر آیات قرآن، در روایات معصومین علیهم السلام هم که تبیین و تفسیر آیات قرآنی است سفارش ها و توصیه-های زیاد و موکدی در مسأله تکریم والدین وارد شده است که تنها به برخی از آن روایات اشاراتی کوتاه و گذرا می-شود.
روایت اول: فردی از امام صادق علیه السلام پرسید افضل تمام اعمال کدام است فرمودند: نماز در وقتش، نیکی به والدین و جهاد در راه خداوند عزوجل.(8)
روایت دوم: پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: تمام اعمال نیک به بالاترین مرتبه خود می رسد مگر حق رسول خدا و حق اهل بیت ایشان و حق والدین.(9)
روایت سوم: امام باقر علیه السلام فرمودند: صدقه پنهانی غضب پرورگار را فرو می نشاند و نیکی به والدین و صله رحم عمر را زیاد می کند.(10)
روایت چهارم: فردی از حضرت عیسی علیه السلام پرسید مرا به عملی دلالت کن که به واسطه ی آن اهل بهشت شوم. فرمود در پیدا و پنهانت تقوای الهی را پیشه کن و به والدینت نیکی کن.(11)
روایت پنجم: یکی از یاران امام صادق علیه السلام نقل می کند به خدمت حضرت رسیدم و در مورد نیکی فرزندم اسماعیل نسبت به خودم برای ایشان گفتم. حضرت فرمودند من قبلا نیز او را دوست داشتم ولی با این کلام تو محبت من نسبت به او دوچندان شد. سپس ادامه دادند روزی خواهر رضاعی پیامبر نزد ایشان آمدند، پیامبر با دیدن او شاد شده و او را در جای خود نشاندند و با او به صحبت پرداختند و مرتب در صورت او لبخند می زدند. وقتی خواهر ایشان مجلس را ترک کردند برادر رضاعی حضرت وارد شد ولی پیامبر آنگونه که با خواهر خود رفتار کردند با برادر خود رفتار نکردند از علت این امر سوال شد حضرت فرمودند چون خواهرم نسبت به والدینش نیک رفتارتر است.(12)
در این روایات حق والدین در کنار مهمترین اصول و مهمترین فروع دین از جمله نبوت و همچنین نماز و جهاد قرار گرفته که خود نشان دهنده ی اهمیت اکرام والدین است و باید در یک کلام گفت رضای خدا، رضای رسول خدا و رضای اهل بیت ایشان در رضایت والدین است.

احترام به والدین کفاره گناهان:

فردی خدمت رسول گرامی اسلام رسید و گفت یا رسول الله هیچ عمل زشتی نیست مگر اینکه من آنرا انجام داده ام آیا راهی برای توبه و بازگشت من وجود دارد؟ فرمودند آیا هیچ یک از والدینت زنده هستند؟ گفت پدرم. فرمودند به او نیکی کن تا گناهانت آمرزیده شود. وقتی آن مرد از حضور پیامبر خارج شد فرمودند ای کاش مادرش زنده بود.(13)
خداوند در قرآن وعده داده است افرادی که گناهی مرتکب شده اند اگر بعد از انجام گناه، توبه نمایند و عمل صالح انجام دهند به واسطه آن عمل، گناهان آنان بخشوده می شود (وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتابا)(14)
اگرچه تمام اعمال صالح می توانند این اثر پاک کنندگی گناه را با خود داشته باشند ولی در بعضی از روایات به بعضی از اعمال صالح بالخصوص اشاره می کند که قدرت زیادی برای از بین بردن گناهان دارند و یکی از این اعمال، نیکی به والدین است همانگونه که در روایت فوق بیان نمود انسان هر اندازه هم که گنهکار باشد با نیکی به والدین به خصوص نیکی به مادر می تواند تمام آن گناهان را پاک کند.
حتی در روایتی فردی از پیامبر سوال می کند: در دوران جاهلیت خودم با دست خودم، فرزندم را زنده به گورکردم آیا توبه ای دارم؟ حضرت نیکی به والدین را حتی برای پاک شدن چنین گناهی سفارش می کنند و وقتی آن شخص می گوید والدینم در قید حیات نیستند می فرمایند به خاله ات نیکی کن که او نیز به منزله مادر است.(15)

چند مسأله و حکم فقهی:

اگر فردی در ابواب مختلف فقهی جستجو و کنکاشی داشته باشد به این نکته برخورد می کند که در بعضی موارد، حکم والدین را از سایر افراد مجزا نموده و حکمی کلی که برای همه افراد جامعه، قطعی و لازم الاجراست به خاطر والدین تخصیص داده و یکی از والدین و یا هر دو را از شمول آن حکم کلی خارج نموده اند که تخصیص هر یک از این احکام، ارزشی است که از جانب شارع برای والدین در نظر گرفته شده است. در اینجا به بعضی از آن احکام اشاره ای می شود .

اولین حکم فقهی؛ حد سرقت:

یکی از حدود الهی، حد سرقت است. اگر کسی مال دیگری را به ناحق تصرف کند و عنوان سارق بر او محقق شود حد بر او جاری می شود و حد سارق در بار اول قطع چهار انگشت دست راست، در بار دوم قطع پای چپ از بالای انگشتان و در بار سوم حبس ابد است و اگر در زندان نیز دزدی کرد او را اعدام می کنند.(16) اما برای اجرا شدن این حد شرائطی باید مهیا باشد که اگر حتی یکی از این شرائط موجود نباشد حد سرقت تبدیل به تعزیر شده و دست او قطع نمی شود. بعضی از این شرائط عبارتند از:
1- بلوغ، عقل، اختیار، علم به حکم؛
2- سارق شبهه نداشته باشد به این معنا که گمان کرده باشد مال خودش است؛
3- مال مسروقه در حرز (صندوق و مانند آن) باشد و سارق حرز را شکسته و مال را از حرز خارج نموده باشد؛
4- مخفیانه اینکار را انجام داده باشد؛
5- آنچه را دزدیده خوراکی و در سال قحطی نباشد؛
6- میزان مال مسروقه بیش از یک چهارم مثقال طلا باشد.....
و بسیاری شرایط دیگر که بعضی از بزرگان تعداد این شرائط را تا حدود سی شرط بیان نموده اند؛ اما مطلبی که در این موضوع حائز اهمیت است اینکه اگر سارقی تمام این شرائط را دارا باشد ولی مال مسروقه متعلق به فرزندش باشد، یعنی پدری از فرزند خود سرقت نموده باشد دست او قطع نمی شود چرا که فرموده اند: «تو و اموال تو متعلق به پدرت هستی.»(17) و بر همین اساس است که گفته شده والدین فقیر واجب النفقه فرزندان خود هستند. در کودکی، پدر و مادر از فرزند مراقبت نموده و مخارج او را تأمین کرده اند و حال که فرزند به سن رشد و بلوغ و تکامل رسیده وظیفه دارد در صورتی که والدینش قدرت تأمین هزینه های خود را ندارند نفقه ی آنها را مانند نفقه همسر و فرزند خود تأمین کند و به همین دلیل است که انسان نمی تواند زکات فطره خود را به والدین فقیر خود بپردازد چرا که زکات فطره را نباید به واجب النفقه پرداخت نمود و علاوه بر اینکه نمی تواند زکات فطره به آنها پرداخت کند باید زکات فطره آنها را هم تقبل کند.

دومین حکم فقهی؛ قصاص:

طبق قاعده ای فقهی، جان، مال و ناموس مومن محترم است و کسی حق تعرض به آنها را ندارد. و اگر کسی به ناحق به جان و مال و ناموس مومن تعرضی بنماید مورد باز خواست قرار می گیرد. به خصوص در مورد جان مومن، که اگر تعرضی به آن صورت بگیرد و به ناحق مومنی کشته شود اولیاء او حق قصاص قاتل را دارند. حتی اگر مقتول هیچ وارثی نداشته باشد که تقاص خون او را بنماید، حاکم اسلامی موظف است با قاتل برخورد نموده و او را به مجازات عملش برساند چرا که خون محترمی را از بین برده است. اما مطلب در اینجا این است که اگر فردی قاتل باشد ولی قاتل فرزند خود، یعنی فرزند خود را به ناحق کشته باشد در اینصورت به واسطه کشتن فرزند، پدر قصاص نمی شود و سایر ورثه فقط می توانند از او دیه دریافت نمایند.
و در مقابل این حکم، حکم دیگری وجود دارد که بزرگترین گناه را کشتن والدین می داند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمودند:
«بالاتر از هر نیکی ، نیکی و خوبی دیگری وجود دارد تا اینکه شخص در راه خدا به شهادت برسد (که بالاتر از آن هیچ نیکی وجود ندارد ) و بالاتر از هر گناه و نافرمانی ، گناه دیگری وجود دارد تا اینکه فردی یکی از والدینش را به قتل برساند (که بالاتر از آن هیچ گناهی نیست).»(18)
حتی در مواردی که والدین مهدور الدم و واجب القتل باشند اگر فرد دیگری بتواند حکم را در مورد آنان جاری کند فرزند نباید به آن اقدام نماید.
منقول است که متوکل عباسی که از سرسخت ترین دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود روزی در جلسه ای به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت و بی احترامی نمود. فرزندش منتصر که درآن جلسه حضور داشت وقتی این کلام را از پدر خود شنید به بزرگی مراجعه کرد و از او پرسید اگر کسی به حضرت زهرا سلام الله علیها دشنام دهد حکم او چیست؟ به او جواب دادند او واجب القتل است و باید کشته شود. منتصر گفت پدر من (متوکل) این عمل را مرتکب شده و من قصد کشتن او را دارم. به او گفتند اگر پدرت را بکشی عمر تو نیز کم می شود. گفت اگر اطاعت خدا در این کار باشد برایم مهم نیست که عمرم کوتاه باشد یا بلند. پس پدر خود را کشت و بعد از او بیش از هفت ماه عمر نکرد.(19)

سومین حکم فقهی؛ سقوط واجبات کفایی به خاطر والدین:

در بعضی موارد حکم واجبات کفایی به خاطر نارضایتی والدین ساقط می شود که بهترین نمونه آن جهاد است. جهاد یکی از واجبات کفایی است و طبق روایات اگر فردی قصد شرکت در جنگ و جهاد را داشته باشد و والدینش او را از این کار منع بنمایند و افراد دیگری باشند که در جبهه سلاح او را به دست بگیرند و در مقابل دشمن بایستند در چنین شرایطی جهاد از این شخص ساقط می شود.
فردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد من جوانی چابک هستم و جهاد را دوست دارم ولی مادری دارم که از شرکت من در جهاد کراهت دارد. پیامبر به او فرمودند: پیش مادرت برگرد، قسم به خدایی که مرا به حق به نبوت مبعوث کرد یک شب انس تو در کنار او بهتر از یک سال جهاد تو در راه خداست.(20)
البته باز تأکید می کنیم که سقوط این واجبات در صورتی است که افراد دیگری بتوانند جایگزین شخص شوند و وظیفه او را به عهده بگیرند و در صورتی که چنین جایگزینی نباشد خود فرد باید این وظیفه را انجام دهد هر چند والدین او ناراضی باشند .
چهارمین حکم فقهی؛ واجب یا حرام شدن مستحبات به واسطه امر والدین:
والدین و به خصوص پدر نسبت به فرزند خود ولایت دارند و می توانند در بعضی موارد به فرزندان خود امر و نهی کنند و اگر امر و نهی آنها با امر و نهی الهی تعارض نداشته باشد عمل به آن واجب می شود . به عنوان مثال زیارت مشاهد مشرفه به خصوص زیارت ائمه علیهم السلام یکی از مستحباتی است که سفارش های اکیدی در مورد آن شده است. ولی اگر والدین، فرزند را از رفتن به زیارت مستحب منع کنند همین زیارت مستحب برای شخص حرام می-شود تا جایی که فقهاء فرموده اند اگر برای این زیارت، مسافرت کند سفر او سفر معصیت است و باید نماز را در این سفر کامل بخواند. در بعضی موارد هم والدین می توانند مستحبات را تبدیل به واجب نمایند مثلا نماز جماعت از مستحبات است ولی اگر والدین شخص، به فرزند خود امر کنند که نماز را باید با جماعت بخواند، خواندن نماز جماعت بر او واجب می شود.
البته محدوده ی اطاعت از والدین تا جایی است که با اطاعت از خداوند تعارض نکند و اگر والدین، فرزند خود را از انجام واجبی نهی کنند یا به انجام حرامی امر نمایند فرزند حق اطاعت از آنان را ندارد چرا که فرمان الهی بر هر چیز دیگری مقدم است همانگونه که در قرآن می فرماید: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً.» ؛(21) «و هر گاه آن دو (پدر و مادر)، تلاش کنند که تو چیزى را همتاى من قرار دهى، که از آن آگاهى ندارى (بلکه مى‏دانى باطل است)، از ایشان اطاعت مکن، ولى با آن دو، در دنیا به طرز شایسته‏اى رفتار کن‏.»

داستانی از اطاعت اویس قرنی از مادر:

گویند اویس قرنی شتربانى می کرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را تامین می کرد. یک روز از مادر اجازه خواست که براى زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه رود. مادرش گفت اجازه مى دهم به شرط آنکه بیش از نصف روز در مدینه توقف نکنى. اویس حرکت کرد وقتى به خانه پیامبر رسید اتفاقا ایشان هم تشریف نداشتند ناچار اویس بعد از یکى دو ساعت توقف در مدینه به خاطر اطاعت از امر مادر، پیامبر را ندیده به یمن مراجعت کرد چون حضرت به خانه بازگشتند پرسیدند این نور کیست که در این خانه تابیده؟ گفتند شتربانی که اویس نام داشت به اینجا رسید و بازگشت، فرمود آرى اویس در خانه ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت. درباره چنین شخصى پیامبر می فرمایند: نسیم بهشت از جانب یمن و قَرن می وزد چه بسیار مشتاقم به دیدارت اى اویس قرنى.

نیکی به والدین اگر چه کافر باشند:

دستورات قرآنی که در مورد نیکی به والدین بیان شده همگی دستورات عامی است که هم والدین مومن را شامل می شود و هم والدین کافر و بی ایمان را و روایات نیز تأکید دارند حتی اگر والدین شخص، کافر و بی ایمان هم هستند وظیفه ی انسانی شخص حکم می کند به آنان نیکی کند و از هرگونه تندی و بدی با آنان خودداری شود.
فردی از امام رضا علیه السلام پرسید والدینم اهل حق نیستند آیا می توانم برای آنان دعا کنم؟ فرمودند: برایشان دعا کن و از جانب آنان صدقه بده و اگر زنده اند با آنان مدارا کن چرا که پیامبر فرمود خداوند مرا به رحمت مبعوث کرد نه به عاق و نافرمانی.(22)
و در روایتی دیگر فردی به امام صادق علیه السلام عرضه داشت پدر و مادر من، از مخالفین هستند ( ولایت شما را نپذیرفته اند). امام فرمودند به آنان نیکی کن همانگونه که به دوستداران ما نیکی می کنی.(23)
و در روایتی دیگر می گوید: فردی مسیحی به اسلام گرایش پیدا کرد وقتی خدمت امام صادق علیه السلام رسید از ایشان در مورد والدین مسیحی خود سوال کرد. حضرت فرمودند به آنان نیکی کن. این شخص وقتی به دیار خود بازگشت نیکی به مادر را چند برابر قبل نمود. وقتی مادرش از علت این امر سوال نمود گفت یکی از فرزندان پیامبرمان مرا به این کار امر نموده. مادرش گفت این شخص باید حتما پیامبر باشد چرا که این مطلب از وصایای انبیاء است. او گفت نه او پیامبر نیست ولی فرزند پیامبر است. پس مادرش گفت دینت را به من عرضه کن که دین تو بهترین دین هاست. اسلام را اختیار کرد و مسلمان از دنیا رفت.(24)
کلا اهل بیت علیهم السلام قاعده ای کلی در اختیار مسلمانان قرار می دهند که:
«سه چیز است که خداوند عزوجل برای کسی در آن ها رخصتی قرار نداده است : اول اداء امانت چه صاحب امانت نیکوکار باشد چه بد کار دوم وفاء به عهد در مقابل نیکوکار و بدکار و سوم نیکی به والدین چه آنان نیکوکار باشند چه فاجر و بد کردار.»(25)
بسیار در بین بعضی از مردم شنیده ایم که می گویند پدر ما به ما نیکی و خوبی نکرده، یا مادر ما کار خوبی برای ما انجام نداده که بخواهیم با خوبی به آنها جبران نماییم. ولی تمام این روایات پاسخ این افراد را به صورت کامل بیان می کند و می فرماید حتی اگر والدینت کافر و بی دین بودند همین اندازه که تو را متولد نموده اند و همه وجود تو از آنهاست موظفی وظایف خود را در مقابل آنها انجام دهی و هیچ گونه کوتاهی به هیچ شکلی و با هیچ بهانه ای از تو پذیرفته نیست.

نیکی به والدین حتی اگر از دنیا رفته باشند:

نیکی به والدین فقط مربوط به زمان حیات آنها نیست وحتی بعد از مرگ والدین، فرزندان نباید آنها را فراموش کرده و از یاد آنها غافل باشند.
از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسیدند، یا رسول الله آیا بعد از مرگ والدین، از نیکی کاری باید برای آنها انجام داد؟ فرمودند بله خواندن نماز و طلب استغفار برای آنها و وفا به عهدشان و اکرام دوستشان و صله ارحامشان.(26)
و امام باقر علیه السلام فرمودند: گاهی بنده در زمان حیات والدینش به آنان نیکی می کند و وقتی آنها از دنیا می-روند دیون آنها را پرداخت نمی کند و برایشان استغفار نمی کند و به این واسطه خدا او را عاق می نامد و گاهی برعکس بنده ای در زمان حیات والدینش، عاق آنان بوده و به آنان نیکی نکرده ولی وقتی از دنیا رفتند دیون آنها را پرداخت می کند و برایشان استغفار می کند و خدا به آن واسطه، آنان را بارّ (نیکوکار به والدین) ثبت می کند.
امام صادق علیه السلام هم با لحنی توبیخ آمیز می گویند: چه چیز مانع شما می شود که به والدین زنده و مرده خود نیکی کنید و برای آنها نماز به جا آورده و صدقه بدهید و از جانب آنان حج به جا آورید و برای آنان روزه بگیرید.(27)
بسیار دیده می شود پدر یا مادری در اواخر عمر وصیت می کندکه بعد از مرگ من از جانب من، نماز یا روزه یا حجی بجا بیاورید و حتی مبلغی از دارایی خود را برای این امر قرار می دهد ولی بعد از مرگ، ورثه به کلی این وصایا را از یاد می برند و گاهی دیده شده بعد از گذشت بیش از ده سال از مرگ والدین تازه به فکر خواندن نمازها و روزه های او می افتند و چنین افرادی مسلما جزء افرادی هستند که عاق والدین خود محسوب می شوند.

یک نکته فقهی :

برای درک بهتر مطلب توجه به یک نکته فقهی خالی از فایده نیست و آن این که نماز خواندن در زمین غصبی جائز نیست و چنین نمازی مقبول درگاه الهی واقع نمی شود و فقهاء فرموده اند یکی از مکانهای غصبی، زمین و منزلی است که حق میت در آن قرار دارد یعنی فردی در مورد ثلث اموال خود وصیت نموده که مثلا با ثلث اموال من، چند سال برای من، نماز و روزه بخوانید. تا وقتی اجرت خواندن نمازها و روزه های این شخص از اموال او جدا نشود ورثه حق خواندن نماز در ملک او را ندارند.
پس خوب است فرزندان به این موارد توجه بیشتری داشته باشند و بعد از مرگ والدین، آنها را فراموش نکرده و با خواندن نماز و دعا و استغفاری، موجبات دعای خیر آنها را در عالم برزخ برای خود فراهم آورند. سیره بزرگان هم به همین صورت بوده یعنی عمل خیری انجام می دادند و ثواب آن را به والدینشان هدیه می کردند و نمونه آن مرحوم علامه طباطبایی است که با وجود اینکه بیست سال از عمر خود را برای نوشتن تفسیر المیزان صرف نمودند، ثواب آن کتاب ارزشمند را به پدر خود هدیه نمودند.

نیکی به مادر بیش از نیکی به پدر:

تمام آیات و روایاتی که تاکنون بیان شد پدر و مادر و نیکی به آنان رادر یک ردیف و مانند هم بیان می کنند ولی در مقابل روایات دیگری وجود دارد که برای مادر ارزشی بیش از مقام پدر قائل شده و بیان می کند بیش از نیکی به پدر، به مادر نیکی کن، چرا که سختی ها و مشکلاتی که مادر در راه پرورش فرزند خود از زمان بارداری تا زمان وضع حمل و دوران نوزادی و حتی در دوران بلوغ فرزند خود متحمل می شود غیر قابل وصف است. لذا در مورد تکریم او بیش از همه سفارش وجود دارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: هنگامی که زنی باردار می شود به منزله روزه دار قائمی است که با جان و مال خود در راه خدا جهاد می کند و هنگامی که وضع حمل می نماید به اندازه ای به او اجر و پاداش می دهند که کسی قدرت درک آن را ندارد و هنگامی که به فرزند خود شیر می دهد برای هر مکیدنی پاداش آزاد کردن بنده ای از اولاد اسماعیل علیه السلام را به او عطاء می کنند و هنگامی که از شیر دادن به فرزند فارغ می شود ملکی بر شانه او می زند و می گوید اعمالت را از نو شروع کن که گناهانت آمرزیده شد.(28)
فردی از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسید به چه کسی نیکی کنم؟ فرمودند به مادرت. دوباره پرسید بعد از او به چه کسی؟ باز فرمودند به مادرت. باز پرسید بعد از او به چه کسی؟ باز فرمودند به مادرت. برای بار چهارم پرسید بعد از او به چه کسی نیکی کنم؟ فرمودند به پدرت.(29)
و با توجه به همین روایت بزرگان گفته اند نیکی به مادر باید حداقل سه برابر نیکی به پدر باشد.
و امام رضا علیه السلام حق مادر را اینگونه توصیف می کنند:
«بدان حق مادر لازم ترین و واجب ترین حقوق است چرا که او تو را به شکلی حمل کرده که هیچ فردی حاضر نیست فرد دیگری را آنگونه حمل کند و با گوش و چشم و جمیع اعضاء وجوارحش عمرش را برای تو قرار داد. و با این حال مسرور و شادمان بود و فرزندش را با سختی هایی حمل کرد که هیچ کس حاضر به تحمل آن سختیها نیست و راضی شد به اینکه خود گرسنه بماند و فرزندش سیر باشد و خود تشنه باشد ولی فرزندش را سیراب کند و خودش بی لباس باشد ولی فرزندش پوشیده و راضی شد که خود در آفتاب بایستد و بر فرزندش سایه بیفکند و به همین دلیل تشکر از او و نیکی و مدارا با او باید به همان اندازه باشد و اگرچه شما طاقت ادای کوچکترین حق آنرا ندارید مگر با یاری خداوند.(30)
باز فردی از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسید یا رسول الله حق پدر چیست؟ فرمودند تا زنده است او را اطاعت کنی. پرسید حق مادر چیست؟ فرمودند هیهات هیهات، اگر فرزند به اندازه تمام ریگ های بیابان و به اندازه تمام قطرات باران در تمام ایام دنیا در مقابل او بایستد (و او را اطاعت کند)، به اندازه یک روز که فرزند را در شکم خود حمل کرده نمی شود.(31)

بی اعتنایی به مادر و بردار کشیده شدن عابد:

در بنى اسرائیل عابدى به نام جریح در صومعه خود به عبادت مشغول بود. روزى مادرش به نزد او آمد و او را صدا کرد ولی عابد که به ظاهر مشغول عبادت بود پاسخی به او نداد و مادر ناگزیر از راهی که آمده بود بازگشت. وقتی برای بار دوم پیش فرزند خود آمد و او را صدا زد باز او که مشغول عبادت بود جواب مادر را نداد و مادر دوباره از همان راه بازگشت و بعد از مدتی برای بار سوم پیش فرزندش آمد و او را صدا کرد ولی باز عابد غرق در عبادت دعوت مادر را اجابت نکرد و او را با این کار از خود رنجاند. پس مادر از صومعه او خارج شد در حالی که زیر لب می گفت از خدای بنی اسرائیل می خواهم که تو را رسوا کند. فردای آن روز زن بدکاره ای به آنجا آمد و در کنار صومعه آن عابد نشست و درد زایمان او را گرفت و بعد به دنیا آمدن بچه ادعا نمود که فرزند متعلق به جریح است. در بنی اسرائیل این کلام بر سر زبانها افتاد که همان کسی که مردم را به خاطر زنا ملامت می کرد خود زنا کرده است. حاکم آن سرزمین وقتی این مطلب را فهمید دستور داد او را به دار بکشند. مادرش با شنیدن این جریان، بر صورت زنان به سوی فرزندش آمد. جریح وقتی او را دید گفت مادر ساکت شو که این بلا به خاطر دعای توست. مردم وقتی این را شنیدند گفتند منظورت را برای ما روشن کن؟ گفت آن کودک را بیاورید وقتی او را آوردند او را گرفت و از او پرسید پدرت کیست؟ طفل به قدرت الهی به کلام آمد و گفت فلان چوپان از فلان قبیله و خداوند به این وسیله، دروغ دروغگویان را آشکار کرد و جریح نیز قسم خورد که به هیچ عنوان از مادرش جدا نشده و خدمت او را انجام دهد.(32)
و موید این داستان روایتی است که از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمودند:
هنگامی که مشغول خواندن نماز مستحب هستی و پدرت تو را صدا زد نماز را قطع نکن و اگر مادرت تو را صدا زد نماز را قطع کن (و دعوت او را اجابت کن.)(33)
و بزرگان نیز چنین گفته اند که اگر در حال خواندن نماز مستحب پدرت تو را خواند نماز را به سرعت و بدون خواندن مستحبات تمام کن و او را اجابت کن و اگر مادرت تو را خواند همانجا نماز مستحب را قطع کن و دعوت مادر را اجابت کن که هیچ عبادت مستحبی نمی تواند جایگزین به دست آوردن دل مادر باشد.

همنشین موسی در بهشت:

روزى حضرت موسى علیه السلام در ضمن مناجات به پروردگار عرض کرد: خدایا مى خواهم همنشینى را که در بهشت دارم ببینم که چگونه شخصى است! جبرئیل بر او نازل شد و گفت: یا موسى قصابى که در فلان محل است همنشین تو است. حضرت موسى به درب دکان قصاب آمده دید جوانى شبیه شب گردان مشغول فروختن گوشت است. شب که شد جوان مقدارى گوشت برداشت و به سوى منزل روان گردید. موسى از پى او تا درب منزلش آمد و به او گفت: مهمان نمى خواهى؟ گفت: بفرمائید، موسى را به درون خانه برد. حضرت دید جوان غذائى تهیه نمود، آنگاه زنبیلى از طبقه فوقانى به زیر آورد، پیرزنى کهنسال را از درون زنبیل بیرون آورد و او را شستشو داد و غذا را با دست خویش به او خورانید. موقعى که خواست زنبیل را به جاى اول بیاویزد پیرزن کلماتى نا مفهوم به پسر خود گفت؛ بعد جوان براى حضرت موسى غذا آورد و خوردند. موسى سوال کرد حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟ عرض کرد: این پیرزن مادر من است، چون وضع مادی ام خوب نیست که کنیزى برایش بخرم خودم او را خدمت مى کنم. پرسید: آن کلماتى که به زبان جارى کرد چه بود؟ گفت: هر وقت او را شستشو مى دهم و غذا به او مى-خورانم مى گوید: خدا ترا ببخشد و همنشین و هم درجه حضرت موسى در بهشت کند موسى فرمود: اى جوان بشارت مى دهم به تو که خداوند دعاى او را درباره ات مستجاب گردانیده است، جبرئیل به من خبر داد که در بهشت تو همنشین من هستى.

عاق والدین :

بزرگان و علماء اخلاق، گناهان را به دو گروه کبیره و صغیره تقسیم نموده اند و می گویند گناهان کبیره گناهانی است که خداوند برای آن وعده ی عذاب و خلود در دوزخ داده است. اما بین بزرگان در مورد تعداد این گناهان اختلاف شدیدی وجود دارد تا جایی که از پنج گناه تا هفتاد گناه گفته شده. ولی با وجود این اختلاف شدید، در کبیره بودن چند گناه، هیچ اختلافی وجود ندارد، اول گناه شرک و دوم عاق والدین، که در کبیره بودن این دو گناه هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. امام صادق علیه السلام فرمودند:
عاق والدین از گناهان کبیره است چرا که خداوند شخص عاق را عصیّ و شقی قرار داده است.(34)
و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: بزرگترین گناهان کبیره، شرک به خدا و عاق والدین است.(35)

عاق والدین چیست ؟

در اصطلاح آیات و روایات، کوچکترین عملی که باعث رنجش خاطر والدین شود را عاق می گویند. بعضی افراد فکر می کنند عاق، نفرین والدین است در صورتی که نفرین، آخرین درجه آن است.
امام صادق علیه السلام می فرمایند پائین ترین درجه عقوق کلمه (اُف) است و اگر خدا می دانست کلمه ای پائین تر از آن وجود دارد از آن کلمه نهی می فرمود .(36)
و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: کسی که والدینش را محزون کند عاق آنها شده است.(37)
و امام صادق علیه السلام هم فرمودند: یکی از انواع عاق والدین این است که فرزند با تندی به والدین خود نگاه کند.(38)
و باز می فرمایند کسی که به والدین خود؛ هر چند به او ظلم کرده باشند؛ نگاه دشمنانه داشته باشد نمازهایش مورد قبول درگاه الهی نخواهد بود.(39)
مواردی پیش می آید که فرزند بعضی از نظرات والدین خود را نمی پسندد و یا حتی در بعضی موارد، والدین از روی جهل، در حق فرزند خود مرتکب ظلمی می شوند. باز در چنین مواردی فرزندان حق ناراحت کردن والدین و حتی حق نگاه تند به آنها را ندارند که چنین نگاه هایی اعمال نیک او را باطل می کند و در هر صورت باید حرمت والدین حفظ شود و در مقابل همانگونه که نگاه تند به والدین گناهی است نابخشودنی، نگاه محبت آمیز به والدین عبادتی است محبوب خداوند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: نگاه به صورت والدین عبادت است.(40)
همانگونه که نگاه به خانه خدا عبادت است و همانگونه که نگاه به چهره امیرالمومنین علیه السلام عبادت است و همانگونه که نگاه به وجه عالم عبادت است، نگاه به صورت والدین هم عبادت است و اگر فردی به دنبال انجام عمل نیک باشد چه عملی از این عبادت بهتر که هر فردی در روز می تواند صدها بار این عبادت را انجام دهد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: هیچ فردی نیست که به والدینش نظر رحمتی داشته باشد مگر اینکه خداوند در ازاء هر نگاه، حج مقبولی برای او ثبت می کند. پرسیده شد یا رسول الله و اگر در روز صد مرتبه به والدین خود نگاه کند؟ فرمودند: و اگر چه در روز صد هزار مرتبه نگاه کند.(41)
در روایاتی دیگر نیز مصادیق دیگری از عاق والدین را مطرح می کنند امام باقر علیه السلام فرمودند: پدرم فردی را دید که با پدرش در حال راه رفتن بود در حالی که پسر بر دست پدر تکیه داده بود پدرم وقتی این صحنه را دیدند تا پایان عمرشان، دیگر با آن شخص هیچ حرفی نزد.(42)
امام سجاد علیه السلام تکیه دادن بر دست پدر را نوعی بی احترامی و یا بهتر بگوییم گناهی نابخشودنی می دانند.
و باز در روایاتی دیگر بعضی از حقوق والدین را اینگونه مطرح می کند:
با آنان به خوبی معاشرت کنید و اجازه ندهید که آنان احتیاجات خود را به شما بگویند بلکه قبل از اینکه آنان کلامی به زبان آورند خود در رفع احتیاجات آنان اقدام نمایید. و آنان را با اسم صدا نزنید و جلوتر از آنان راه نروید و قبل از آنان ننشینید و مایه ی سب و دشنام به آنان را فراهم نیاورید و صدای خود را بالاتر از صدای آنان نبرید و همچنین دست خود را بالای دست آنان قرار ندهید.
و خلاصه در یک کلام به اندازه ای این مطلب دقیق و مهم است که از امام سجاد علیه السلام پرسیدند شما نیکوکار-ترین مردم هستید ولی با اینحال تاکنون ندیده ایم که با مادر خود همسفره شوید؟ فرمودند: از این می ترسم که دست من به سوی غذایی رود که قبل از آن چشم مادرم به سوی آن غذا رفته و به این واسطه عاق او شوم.(43)
اما مطلب دیگر اینکه اگر کسی یکی از والدین خود را کتک بزند آیا چنین شخصی عاق والدین محسوب می شود یا خیر؟ در جواب این سوال اگر روایات اهل بیت علیهم السلام را بررسی کنیم به این نتیجه می رسیم که روایات به چنین شخصی عاق والدین نمی گویند بلکه او را ملعون می نامند . امام صادق علیه السلام فرمودند: ملعون است ملعون است کسی که پدر یا مادرش را کتک بزند.(44)
واقعا انسان باید به نهایت قساوت و سنگدلی و یا بهتر بگوییم به نهایت بی دینی و بی ایمانی رسیده باشد تا جرأت کند پدر یا مادر خود را کتک بزند.

اثرات عاق والدین:

مطلب دیگر در مورد عاق والدین، عاقبت چنین شخصی است. عاق والدین از گناهانی است که مجازات آن، فقط مجازات اخروی نیست بلکه عاق، از گناهانی است که خداوند هم در این دنیا هم در آخرت، عقوبت آنرا به شخص نشان می دهد.
پیامبر اکرم فرمودند سه گناه است که مجازات آن در همین دنیا داده می شود و تا قیامت به تأخیر نمی افتد؛ عاق والدین، ظلم به مردم و ناسپاسی.(45)
در زندگی روزمره هم افراد زیادی را دیده ایم که نسبت به والدین خود بی اعتنا بوده و آنان را از خود رنجانده اند و دیده ایم که چنین افرادی در زندگی دنیایی خود هم دچار مشکلات زیادی شده اند و علت همه ی آن مشکلات چیزی نبوده جز سوز دل پدر و مادر و حل آن مشکلات نیز چاره ای ندارد جز به دست آوردن قلب پدر و مادر.
اما در مورد مجازات اخروی؛ روایات در این زمینه بسیار شدید است:
امام صادق علیه السلام فرمودند در قیامت یکی از سراپرده های بهشت کنار می رود و بوی بهشت در فضا منتشر می-شود و تا پانصد سال راه مانده به بهشت تمام جنبندگان بوی آنرا استشمام می کنند و فقط یک گروهند که این بو به مشامشان نمی رسد و آن گروه افرادی هستند که عاق والدین خود شده اند(46)
و پیامبر صلی الله علیه وآله هم فرمودند: عاق والدین به هر شکلی که می خواهد اعمال خود را انجام دهد که به هیچ عنوان وارد بهشت نمی شود.(47)
حضرت موسی از خداوند سوال کرد خدایا جایگاه فلان دوست شهید من در کجاست؟ ندا رسید در آتش دوزخ. موسی گفت خدایا مگر شهدا را به بهشت وعده ندادی. ندا رسید آری ولی این دوست تو در عاق والدین مٌصرّ بود و من از عاق والدین هیچ عملی را قبول نمی کنم.(48)

فلج شدن نیمی از بدن به خاطر نفرین پدر:

امیرالمومنین علیه السلام در یکی از شبهای احرام صدای گریه ای را شنیدند. به امام حسین علیه السلام فرمودند صاحب این صدا را پیدا کن. امام حسین علیه السلام هنگامی که در پی صدا رفت جوانی را یافت که نیمی از بدنش از کار افتاده بود. او را پیش حضرت آوردند. حضرت حال او را پرسید؟ گفت من مردی هوس پیشه بودم و پدرم پیوسته مرا پند می داد. روزی در حال پنددهی بود که کتکش زدم در همین مکان بود که بر من نفرین کرد سخنش که پایان یافت نیمی از پیکرم خشک شد و در این هنگام بود که از کردار خود پشیمان شده و توبه کردم. سعی کردم آن ناراحتی ها را از دل او در آورم ( در بعضی روایات می گوید این جوان تا سه سال از پدر تقاضای بخشش می کرد و پدر راضی نمی شد.) سپس ادامه داد بعد از اینکه رضایت پدر را حاصل کردم او بر شتری سوار شد تا مرا به اینجا بیاورد و برایم دعا کند. در نیمه های بیابان بودیم که شترش از پریدن پرنده ای رم کرد و پدرم را بر زمین کوبید و باعث مرگ او شد و من متحیر مانده ام چه کنم؟ امیرالمومنین بعد از شنیدن داستان زندگی این جوان، چهار رکعت نماز خواندند و فرمودند ای جوان به سلامت حرکت کن. و جوان مثل افراد سالم به حرکت درآمد. حضرت آن جوان را مخاطب قرار داده و فرمودند راست گفتی که پدرت از تو راضی گشته چرا که اگر او از تو راضی نبود دعای من در حق تو مستجاب نمی شد.(49)
درسهایی از این داستان:
1- اگر به والدین خود، بدی و بی احترامی کردید بعد از متوجه شدن به اشتباه، فورا در صدد جبران برآیید.
2- نفرین والدین به اندازه ای اثر گذار است که حتی امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند اگر واقعا آنها از دست تو راضی نباشند دعای من هم در حق شما مستجاب نمی شود .
3- والدین تا می توانند به فرزندان خود نفرین نکنند چرا که ممکن است آن نفرین، هستی فرزندشان را بر باد دهد و آنان نیز فرصتی برای جبران نفرین خود پیدا نکنند که پیامبر عظیم الشأن فرمودند:
بترسید و بپرهیزید از نفرین پدر، چرا که آن نفرین از بالای ابرها می گذرد تا اینکه خداوند به آن نگاهی بنماید پس خداوند ندا می دهد آن دعا را به سوی من بالا آورید تا آنرا اجابت کنم. پس بترسید از نفرین پدر که از هر شمشیری برنده تر است.(50)
همانگونه که دعای والدین برای پیشرفت و تکامل فرزندان مستجاب است نفرین آنها نیز علیه فرزندان خود مستجاب است فلذا انسان باید در همه حال، مراقب رفتار خود با والدینش باشد که مبادا حرفی از دهانش خارج شود که موجب رنجش آنها باشد. و در مقابل والدین نیز باید در برابر رفتار ناشایست فرزندان خود صبور و شکیبا باشند و تا می توانند از نفرین کردن به آنها خودداری کنند و به جای نفرین، به آنها دعا کرده و هدایت و سعادت آنان را از خداوند طلب نمایند.

یک داستان :

یکی از متمولین و ثروتمندان علت پیشرفت خود را در امور مادی اینگونه بیان می کرد:
در کودکی پدر پیری داشتم که در بعضی مواقع، از روی کودکی و شیطنت، بسیار او را اذیت می کردم به شکلی که او برای تنبیه من به سمت من می آمد و من هم که از قصد او با خبر می شدم پا به فرار می گذاشتم. پدرم نیز برای تنبیه من، به دنبالم می دوید تا مرا بگیرد و تنبیه کند و در بین این تعقیب و گریز، برخلاف سایر والدین که در چنین مواقعی، فرزند خود را نفرین می کنند پدرم به جای نفرین، با همان حالت عصبانیت، به من دعا می کرد و از خداوند می خواست که من فرد موفقی باشم. سپس این شخص ادامه داد من هر چه به دست آورده ام از همان دعاهای پدرم در حال عصبانیت بوده است.
یکی از عادات ناپسندی که در بین بعضی از مردم، بسیار رواج دارد اینکه با دیدن کوچک ترین بدی از فرزند خود، او را ناخودآگاه نفرین می کنند و مسلما چنین نفرین هایی از صمیم قلب نیست و اگر از همان والدین سوال شود آیا واقعا دوست دارد آن نفرین برای فرزندش محقق شود فورا می گوید من فقط با زبان او را نفرین کردم ولی در دل اصلا نمی خواهم چنین نفرینی برای او مستجاب شود. خوب است چنین والدینی این عادت خود را تغییر دهند و حتی اگر عمل ناشایستی از فرزند خود دیدند فورا به جای نفرین، به او دعا کنند و از خداوند برای او طلب هدایت و رستگاری نمایند که مسلما چنین دعاهایی در درگاه الهی مستجاب خواهد بود. انشاء الله.

نتیجه

با توجه به مطالب بیان شده به این نتیجه می رسیم که یکی از شروط به بهشت احترام به والدین می باشد چرا که احترام به والدین در تمام اوضاع و احوال بر انسان واجب می باشد ولو کافر باشند از طرفی بیان شد که برخی از تکالیف بخاطر احترام به پدر و مادر از انسان برداشته می شود، پس باید در همه ی شرایط به والدین احترام بگذاریم

پی‌نوشت‌ها:

1. اسراء/23
2. عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ رِضَى الرَّبِّ فِی رِضَى الْوَالِدَیْنِ وَ سَخَطُ الرَّبِّ فِی سَخَطِ الْوَالِدَیْنِ. مستدرک الوسائل ج15، ص174.
3. مَنْ أَصْبَحَ مَرْضِیّاً لِأَبَوَیْهِ أَصْبَحَ لَهُ بَابَانِ مَفْتُوحَانِ إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِنْ کَانَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا فَبَابٌ وَاحِد. مستدرک الوسائل؛ ج15، ص175.
4. کافی؛ ج2 صص 157و 158.
5. رَغِمَ أَنْفُ رَجُلٍ أَدْرَکَ أَبَوَیْهِ عِنْدَ الْکِبَرِ فَلَمْ یُدْخِلَاهُ الْجَنَّة. مستدرک الوسائل؛ ج7، ص481.
6. کافی؛ ج2، ص162.
7. عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنَّهُ قَالَ قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لِأَبِیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ لَوْ کُنْتَ أَمِیراً . مستدرک الوسائل؛ ج15، ص203.
8. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ قَالَ الصَّلَاةُ لِوَقْتِهَا وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ . کافی ج2، ص158.
9. إِنَّ کُلَّ أَعْمَالِ الْبِرِّ یُبْلَغُ مِنْهَا الذِّرْوَةُ الْعُلْیَا إِلَّا حَقَّ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حَقَّ آلِهِ وَ حَقَّ وَالِدَیْهِ . مستدرک الوسائل ج15، ص 203.
10. ِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ صَدَقَةُ السِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ یَزِیدَانِ فِی الْأَجَل‏. مستدرک الوسائل؛ ج15، ص174.
11. قَالَ رَجُلٌ لِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ علیه السلام یَا مُعَلِّمَ الْخَیْرِ دُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ فَقَالَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ فِی سِرِّکَ وَ عَلَانِیَتِکَ وَ بَرَّ وَالِدَیْک‏. مستدرک الوسائل ج15،ص175.
12. کافی؛ ج2، ص161.
13. مستدرک الوسائل ج 15ص 179
14. و کسى که توبه کند و عمل صالح انجام دهد، بسوى خدا بازگشت مى‏کند (و پاداش خود را از او مى‏گیرد.) فرقان/71.
15. کافی ج 2 ص 162 .
16. ترجمه تحریر الوسیله؛ ج4، ص233.
17. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِرَجُلٍ أَنْتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیک. کافی ج 5 ص135.
18. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ فَوْقَ کُلِّ بِرٍّ بِرّاً حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ شَهِیداً فِی سَبِیلِهِ وَ فَوْقَ کُلِّ عُقُوقٍ عُقُوقاً حَتَّى یَقْتُلَ الرَّجُلُ أَحَدَ وَالِدَیْه‏. مستدرک الوسائل ج15، ص187.
19. بحار الانوار؛ ج45، ص396.
20. کافی؛ ج2، ص163.
21. لقمان/15.
22. عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَدْعُو لِوَالِدَیَّ إِذَا کَانَا لَا یَعْرِفَانِ الْحَقَّ قَالَ ادْعُ لَهُمَا وَ تَصَدَّقْ عَنْهُمَا وَ إِنْ کَانَا حَیَّیْنِ لَا یَعْرِفَانِ الْحَقَّ فَدَارِهِمَا فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَنِی بِالرَّحْمَةِ لَا بِالْعُقُوق‏.کافی؛ ج2، ص159.
23. عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ رَجُلًا یَقُولُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ لِی أَبَوَیْنِ مُخَالِفَیْنِ فَقَالَ بَرَّهُمَا کَمَا تَبَرُّ الْمُسْلِمِینَ مِمَّنْ یَتَوَلَّانَا. کافی؛ ج2، ص162.
24. وسائل الشیعه؛ ج15، ص208. (مضمون روایت)
25. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ ثَلَاثٌ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِیهِنَّ رُخْصَةً أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ بَرَّیْنِ کَانَا أَوْ فَاجِرَیْن‏. کافی ج2، ص162.
26. أَنَّ رَجُلًا قَالَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ بَقِیَ مِنَ الْبِرِّ بَعْدَ مَوْتِ الْأَبَوَیْنِ شَیْ‏ءٌ قَالَ نَعَمْ الصَّلَاةُ عَلَیْهِمَا وَ الِاسْتِغْفَارُ لَهُمَا وَ الْوَفَاءُ بِعَهْدِهِمَا وَ إِکْرَامُ صَدِیقِهِمَا وَ صِلَةُ رَحِمِهِمَا. مستدرک الوسائل؛ ج15، ص201.
27. مَا یَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْکُمْ أَنْ یَبَرَّ وَالِدَیْهِ حَیَّیْنِ وَ مَیِّتَیْنِ یُصَلِّیَ عَنْهُمَا وَ یَتَصَدَّقَ عَنْهُمَا وَ یَحُجَّ عَنْهُمَا وَ یَصُومَ عَنْهُمَا فَیَکُونَ الَّذِی صَنَعَ لَهُمَا وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِکَ فَیَزِیدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِبِرِّهِ وَ صِلَتِهِ خَیْراً کَثِیراً . کافی ج2 ص159
28. بحار الانوار ج 101 ص 106 .
29. جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَبَرُّ قَالَ أُمَّکَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ‏ أُمَّکَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أُمَّکَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ أَبَاک. کافی؛ ج2، ص160.
30. مستدرک الوسائل؛ ج15، ص 180.
31. قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ الْوَالِدِ قَالَ أَنْ تُطِیعَهُ مَا عَاشَ فَقِیلَ وَ مَا حَقُّ الْوَالِدَةِ فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَوْ أَنَّهُ عَدَدَ رَمْلِ عَالِجٍ وَ قَطْرِ الْمَطَرِ أَیَّامَ الدُّنْیَا قَامَ بَیْنَ یَدَیْهَا مَا عَدَلَ ذَلِکَ یَوْمَ حَمَلَتْهُ فِی بَطْنِهَا. مستدرک الوسائل؛ ج15، ص182.
32. مستدرک الوسائل؛ ج15 ص213.
33. إِذَا کُنْتَ فِی صَلَاةِ التَّطَوُّعِ فَإِنْ دَعَاکَ وَالِدُکَ فَلَا تَقْطَعْهَا وَ إِنْ دَعَتْکَ وَالِدَتُکَ فَاقْطَعْهَا. مستدرک‏الوسائل؛ ج15، ص181.
34. عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ مِنَ الْکَبَائِرِ لِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْعَاقَّ عَصِیّاً شَقِیا . وسائل‏الشیعة؛ ج15، ص328.
35. أَکْبَرُ الْکَبَائِرِ الشِّرْکُ بِاللَّهِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ. مستدرک‏الوسائل ج15 ص193.
36. ُ أَدْنَى الْعُقُوقِ أُفٍّ وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ شَیْئاً أَهْوَنُ مِنْهُ لَنَهَى عَنْهُ . مستدرک الوسائل ج15 ص191 .
37. مَنْ أَحْزَنَ وَالِدَیْهِ فَقَدْ عَقَّهُمَا مستدرک الوسائل ج15، ص127.
38. لَوْ عَلِمَ اللَّهُ شَیْئاً أَدْنَى مِنْ أُفٍّ لَنَهَى عَنْهُ وَ هُوَ مِنَ الْعُقُوقِ وَ هُوَ أَدْنَى الْعُقُوقِ وَ مِنَ الْعُقُوقِ أَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَى أَبَوَیْهِ یُحِدُّ النَّظَرَ إِلَیْهِمَا . مستدرک‏الوسائل ج15، ص192.
39. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ مَنْ نَظَرَ إِلَى وَالِدَیْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ . مستدرک الوسائل ج 15 ص 195
40. النظر الی وجه الوالدین عباده . وسائل الشیعه ج15، ص204.
41. مَا مِنْ رَجُلٍ یَنْظُرُ إِلَى وَالِدَیْهِ نَظَرَ رَحْمَةٍ إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ نَظْرَةٍ حَجَّةً مَبْرُورَةً قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ إِنْ نَظَرَ إِلَیْهِ فِی الْیَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ قَالَ وَ إِنْ نَظَرَإِلَیْهِ فِی الْیَوْمِ مِائَةَ أَلْفِ مَرَّةٍ مستدرک‏الوسائل ج15، ص 204.
42. إِنَّ أَبِی نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ ابْنُهُ یَمْشِی وَ الِابْنُ مُتَّکِئٌ عَلَى ذِرَاعِ الْأَبِ قَالَ فَمَا کَلَّمَهُ أَبِی ع مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْیَا. کافی؛ ج2، ص349.
43. قِیلَ لِلْإِمَامِ زَیْنِ الْعَابِدِینَ ع أَنْتَ أَبَرُّ النَّاسِ وَ لَا نَرَاکَ تُؤَاکِلُ أُمَّکَ قَالَ أَخَافُ أَنْ أَمُدَّ یَدِیَ إِلَى شَیْ‏ءٍ وَ قَدْ سَبَقَتْ عَیْنُهَا عَلَیْهِ فَأَکُونَ قَدْ عَقَقْتُهَا . مستدرک الوسائل؛ ج15، ص182.
44. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَرَبَ وَالِدَهُ أَوْ وَالِدَتَهُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَقَّ وَالِدَی. مستدرک‏الوسائل؛ ج15، ص194.
45. ثَلَاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُهَا وَ لَا تُؤَخَّرُ إِلَى الْآخِرَةِ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ الْبَغْیُ عَلَى النَّاسِ وَ کُفْرُ الْإِحْسَان. مستدرک‏الوسائل؛ ج12، ص360.
46. إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ کُشِفَ غِطَاءٌ مِنْ أَغْطِیَةِ الْجَنَّةِ فَوَجَدَ رِیحَهَا مَنْ کَانَتْ لَهُ رُوحٌ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ إِلَّا صِنْفٌ وَاحِدٌ قُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْه . کافی ج‏2 ص 348
47. وَ لْیَعْمَلِ الْعَاقُّ مَا شَاءَ أَنْ یَعْمَلَ فَلَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ. مستدرک‏الوسائل ج 15 ص193
48. أَنَّ مُوسَى ع قَالَ یَا رَبِّ أَیْنَ صَدِیقِی فُلَانٌ الشَّهِیدُ قَالَ فِی النَّارِ قَالَ أَ لَیْسَ وَعَدْتَ الشُّهَدَاءَ الْجَنَّةَ قَالَ بَلَى وَ لَکِنْ کَانَ مُصِرّاً عَلَى عُقُوقِ الْوَالِدَیْنِ وَ أَنَا لَا أَقْبَلُ مَعَ الْعُقُوقِ عَمَلًا. مستدرک الوسائل؛ ج15، ص193.
49. بحار الانوار ج41، ص209.
50. إِیَّاکُمْ وَ دَعْوَةَ الْوَالِدِ فَإِنَّهَا تُرْفَعُ فَوْقَ السَّحَابِ حَتَّى یَنْظُرَ اللَّهُ إِلَیْهَا فَیَقُولُ [ارْفَعُوهَا] إِلَیَّ حَتَّى أَسْتَجِیبَ لَهُ فَإِیَّاکُمْ وَ دَعْوَةَ الْوَالِدِ فَإِنَّهَا أَحَدُّ مِنَ السَّیْفِ . مستدرک الوسائل؛ ج15، ص188.

منابع:
* قرآن
1. بحار الأنوار، 110 جلد، علامه محمد باقر مجلسى، مؤسسة الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى
2. ترجمه تحریر الوسیله؛ امام روح الله الموسوی الخمینی، ترجمه علی اسلامی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،
3. کافی؛ 8 جلد، محمد بن یعقوب کلینى، دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 هجرى شمسى‏.
4. مستدرک الوسائل، 18 جلد، محدث نورى، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1408 هجرى قمرى.
5. وسائل الشیعة، 29 جلد، شیخ حر عاملى، مؤسسه آل البیت علیهم‏السلام قم، 1409 هجرى قمرى.
6. نرم افزار جامع الاحادیث.
7. نرم افزار جامع التفاسیر.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط