خرقه هزارمیخی (1)

درکتاب اللمع سراج طوسی در باب فی ذکر آدابهم فی اللباس (ص 187)از«خرق، مرقعات، صوف، خلقان، لبد، مرقعه، خریقات» و در رساله قشیریه در باب
سه‌شنبه، 24 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خرقه هزارمیخی (1)
خرقه هزارمیخی (1)
 

نویسنده: محمد تقی دانش پژوه (1)



 
درکتاب اللمع سراج طوسی در باب فی ذکر آدابهم فی اللباس (ص 187)از«خرق، مرقعات، صوف، خلقان، لبد، مرقعه، خریقات» و در رساله قشیریه در باب (41)(ص 454 ترجمه فارسی)ازدرویش زوزنی که پلاسی پوشیده و کلاهی پلاسین بر سر گذارده بوده یاد گشته است.درکشف المحجوب هجویری در باب مرقعه داشتن و باب الخرق (ص 49 و 542)به تفصیل دراین باره سخن رانده و از صد پاره یا پنج پاره که بر هم دوزند گفتگو شده است.در قابوس نامه درباب(44)(ص 251 و 254-256)ازاصحاب الصفه مرقع پوش و خرقه دریدن درویشان و خرقه نهادن صوفیان یاد گشته است.نجم الدین کبری در فصل یکم آداب المریدین خود از خرقه پوشیدن سخن داشته است (مجموعه ش 4792 ایا صوفیا)در اورادالاحباب (ص 23-42)هم به تفصیل از لباس و خرقه جستجو و بحث شده است.
اما خرقه هزار میخی چنانکه خواهیم دید در تذکره المشایخ و اوراد الاحباب (ص 31 و 32)و دراجازه مجدالدین بغدادی به علی لالا از آن نامی به میان آمده ولی شرحی در این سه جا درباره آن نیامده است.
از سخنان هجویری که صد پاره یا پنج پاره برهم دوزند و با خزری در اوراد الاحباب «و اگر بر خود ضربت مجاهده زده است و هزار شربت زهر نوش کرده و نهاد خود را به سوزن ناکامی دوخته هزار میخی در بپوشد»گویا بتوان دریافت که هزار پاره را بر هم می دوختند و خرقه ای می ساختند و به مرید می پوشاندند.
صوفیان را در پوشیدن خرقه و گرفتن آن پیر آداب و طرقی بوده است در فهرست فیلم های دانشگاه (ص496و676)من از نسبت خرقه باخرزی و سهروردی و دیگران یاد کرده ام.
محیی الدین ابن العربی رساله ای به نام نسب الخرق دارد که در دمشق به سال (633)آن را نگاشته و در آن از چهار سلسله برای خرقه خود یاد کرده و رشته آن ها را به پیامبر رسانده است (فهرست عثمان یحیی ش 530).گذشته از خرقه پوشی، صوفیان را رسم مشابکه ای هم بوده و آن را نیزسلسله ای بوده است.درصله الخلف رودانی سلسله مشابکه او تا ابن العربی آمده است(همان فهرست ص 544).صوفیان در برابر این سلسله مانند فقهاء و محدثان طرق اجازت هم داشتند.چندین کتاب ابن العربی را هریک اجازه ایست که درنسخه ها یادداشت شده است (همان جا ص 539)
این اجازت و طرق و سلسله ها درآشنایی با تاریخ تصوف بسیار مفید هستند و نکاتی از آن ها به دست می آید که در کتاب ها نیست.امری که شایان دقت است این است که بدانیم از کی این آداب اجازه و مشابکه و خرقه مرسوم شده است آیا آنچه در اسناد آن ها آمده است از رهگذر تاریخ درست است یا نه؟ آیا ریشه این رسوم را می توان در عرفان هندی و روش درویشان هندو و پرهیزکاران پیر و مانی و گروه جوانمردان و عیاران کهن ایرانی و آئین مزدیسنی پیدا کرد؟ پاسخ به این پرسش ها بررسی و مطالعه دقیق می خواهد، امید آن که کسی دامن همت بر کمر بر بندد و بتواند در این باره تحقیق کند.
دراین جا من یک رساله و شش نامه عارفانه که در آن از سرگذشت گروهی از عارفان و از اجازه آنان آگاهی داده شده است می آورم:
1-تذکره المشایخ که مولف آن شاگرد نورالدین ابو محمد عبدالرحمن بن محمد کسرقی اسفراینی (639-717)است و چون نسخه اصل ما در(877)نوشته شده است بایستی مؤلف میان دو تاریخ (717 و 788)بلکه چند سالی پیش از(717)زیسته باشد.می دانیم که علاء الدوله سمنانی (659-734)در(687)در بغداد اسفراینی را دیده و در(689)از او اذن ارشاد یافته است (نفحات ص 392)و(سرگذشت سمنانی از مظفر صدر ص 36).پس باید همین سمنانی را مؤلف این رساله پنداشت.
2-پاسخ نامه نجم الدین ابو الجناب ابو عبدالله احمد بن عمر عبدالله طامه کبری خیوقی صوفی خوارزمی (زاده (540)و کشته در صفر 618)به مجدالدین شرف بن مؤید بغدادی (556-616)از همین بغدادی.افسوس که اصل نامه خیوق دردست نیست.این مجدالدین از خانقاه داران بوده و چنانکه شیخ علاء الدوله بیابانکی سمنانی می نویسد (ص 395 نفحات جامی)«هرسال خرج سفره خانقاه او دویست هزار دینار زر سرخ بوده است».
3-شجره نجم الدین کبری که برای رضی الدین علی لالا (در گذشته 642)نوشته است و رساله مانندیست به عربی.افسوس که در نسخه ناقص مانده است.
در تحفه عباسی (ص 115)درفصل (5)مقدمه آنجا که مؤلف از سند ارشاد خود سخن به میان می آورد نوشته شده که سید علی همدانی شاگرد شیخ علاء الدوله سمنانی بوده است و او شاگرد شیخ احمد جوزقانی و او شاگرد رضی الدین علی لالا و او شاگرد مجد الدین بغدادی و او شاگرد نجم الدین کبری و او شاگرد شیخ عمار یاسر بدلیسی و او شاگرد ابوالنجیب سهروردی از احمد غزالی از ابوبکر نساج از ابوالقاسم کورکانی ازابوعلی کاتب از ابوعلی رودباری از ابوعثمان مغربی از جنید بغدادی از سری سقطی از معروف کرخی.نجم الدین به سعدالدین محمد حمویی هم اجازه داده است (فهرست فیلم ها ص 676)
4-اجازه ارشاد مجد الدین شرف بن مؤید بغدادی به رضی الدین علی لالا و دادن خرقه هزار میخی به او.این نکته هم گفته شود که علی لالا چنانکه در تذکره المشایخ می بینیم در اسفراین به خاک سپرده شده است.چنانکه شنیده ام مقامی امروزه نزدیک گورپان هست بنام « لعل علی»که مردم آن را بزرگ می دارند آیا این همان خاک جای و مزار رضی الدین علی لالا نیست؟
5-نامه مجد الدین ین مؤید بغدادی به شمس الاسلام معین الفقراء گویا همان «خویدم الفقراء معین بن محمد غیاث شهرستانی»که در روضات الجنات (ص 82)ازاو یاد شده و گویا در(582)زنده بوده است (شرح احوال عطار از فروزان فر ص 24).
6-نامه دیگری از مجد الدین به شمس الدین.
7-نامه محمود عراقی گویا به همان شمس الدین، به عربی.
8-شجره نامه ادکانی اسفراینی.

(1)

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین و علیه نتوکل و الصلاه و السلام علی رسوله محمد و آله
این اوراق مشتمل است بر ذکر اسامی و خرقه و صحبت مشایخ ما، قدس الله ارواحهم، و نام این کتاب تذکره المشایخ نهاده شد.حق تعالی برجمع کننده و نویسنده و خواننده و شنونده مبارک گرداناد؛ و همگنان را توفیق اقتداء بدیشان کرامت کناد بمنه و فضله و کرمه.
اما بعد بدانکه شیخ ما سلطان المشایخ و المحققین، وارث الانبیاء و المرسلین، سر الله فی الارضین، نورالمله و الحق و الدین، عبدالرحمن محمد بن محمد الاسفراینی(2)قدس الله روحه، طریق انزوار و خلوت از شیخ احمد جورپانی دارد.و او از قطب الاولیاء شیخ رضی المله و الدین علی بن سعید ابن عبدالجلیل المعروف به لالا، قدس الله و روحه دارد.و شیخ علی لالا خرقه از دست شیخ مجد الدین شیخان دارد نبیره شیخ ابوسعید ابن ابوالخیر، و او از دست پدر خود منور، و او از دست پدر خود ابوطاهر، و او از دست پدر خود شیخ کبیر ابو سعید بن ابوالخیر، قدس الله ارواحهم.و شیخ ابوسعید خرقه اصل از دست ابوالفضل حسن دارد، و او از دست ابونصر سراج، و او از دست شیخ محمد مرتعش، و او از دست سید الطایفه جنید، قدس الله ارواحهم.
و روایت درست آنست که شیخ ابوسعید در حال حیات ابوالفضل حسن پیش او به مجاهده و ریاضت مشغول بود، اما از دست او خرقه نپوشید.بعد از وفات او پیش شیخ ابوعبدالرحمن محمد بن حسین السلمی رفت، و او از دست وی خرقه پوشید.و شیخ ابوعبدالرحمن السلمی خرقه از دست ابوالقاسم نصر آبادی دارد، و او از دست ابوبکر شبلی، و از دست شیخ جنید، قدس الله ارواحهم.اما شیخ ابوسعید خرقه تبرک از دست شیخ ابوالعباس قصاب دارد، و او از دست محمد بن عبدالله الطبری، و او از دست ابو محمد جریری، و او از دست استاد طریقت جنید، و او از دست خال خود سری سقطی، و او از دست معروف کرخی، و او از دست داود طائی، و او از دست حبیب عجمی، و او از دست حسن بصری، و او از دست امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع)، و او از دست سید کاینات محمد المصطفی صلی الله علیه و سلم.
اما شیخ رضی الدین علی لالا طریق انزوا و خلوت از شیخ مجد الدین بغدادی گرفته است، خرقه هزار میخی از دست او پوشیده، و او از دست شیخ نجم الدین کبری، و شیخ نجم الدین کبری خرقه اصل از دست شیخ الوری اسمعیل ابن حسین دزپولی خوزی دارد، و او از دست محمد بن مانکیل، و از دست داود بن محمد المعروف بخادم درویشان، و او از دست ابوالعباس ادریس، و او از دست ابوالقاسم ابن رمضان، و او از دست ابویعقوب طبری، و او از دست ابوعبدالله عثمان، و او از دست ابو یعقوب نهرجوری، و او از دست ابو یعقوب سوسی، و او از دست عبدالواحد بن زید، و او در علم به حسن بصری انتماء می کند، و در خرقه به کمیل بن زیاد، و کمیل خرقه از دست امیرالمومنین علی (ع)دارد، و او از دست مهتر عالم محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم و آله و اصحابه اجمعین.
اما شیخ نجم الدین کبری خرقه تبرک از دست شیخ ابویاسر عمار بن محمد بن مطهر البدلیسی دارد، و او از دست شیخ العالم العلامه ابوالنجیب ضیاء الدین عبدالقاهر بن عبدالله اکبری السهروردی دارد، و او از دست پدر خود عبدالله پس از دست عم خود وجیه الدین عمر، و ایشان از دست پدر خود محمد بن عمویه به واسطه اخی فرج زنجانی، و محمد بن عمویه خرقه از دست شیخ احمد سیاه دینوری، و او از دست ممشاد دینوری، و او از دست استاد طریقت جنید بن محمد بغدادی، قدس الله ارواحهم.
اما اخی فرج زنجانی خرقه از دست ابوالعباس نهاوندی دارد، و او از دست شیخ کبیر ابوعبدالله ابن خفیف شیرازی دارد، و او از دست ابورویم ابن محمد بن احمد بغدادی دارد، و او از دست سید الطایفه جنید.
و اما شیخ کبیر ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی خرقه اصل از دست جعفر حداد دارد، و او از دست شیخ ابو عمرو اصلخری، و او از دست ابوتراب نخشبی، و او از دست شقیق بلخی، و او از دست ابراهیم بن ادهم، و ابراهیم ادهم صحبت با فضیل بن عیاض، و باسفیان ثوری داشته است، اما خرقه از دست شیخ ابوموسی راعی پوشیده است، و او از دست اویس قرنی، و او از دست امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع)، و ایشان از دست سید کاینات محمد مصطفی، صلی الله علیه و آله.
اما شیخ ما نورالدین عبدالرحمن، قدس الله روحه، خرقه تبرک از دست شیخ رشید الدین ابو عبدالله محمد بن ابوالقاسم المقری، دارد، و او از دست شیخ شهاب الدین عمر بن محمد سهروردی دارد، و او از دست عم خود شیخ ابونجیب سهروردی دارد، قدس الله ارواحهم.
و اما طریق صحبت شیخ ما سلطان المشایخ و المحققین نورالمله و الدین ابو محمد عبد الرحمن بن محمد بن محمد الکسرقی الاسفراینی، قدس الله روحه، صحبت با شیخ احمد جوربانی داشته است، و او با شیخ رضی الدین علی لالا، و او با سلطان المشایخ و المحققین مجد المله و الدین شرف بن موید ابن ابوالفتح البغدادی، و او با شیخ الوالجناب احمد ابن عمر الخیوقی الصوفی المعروف به نجم الدین کبری، و او با شیخ عمار صحبت داشته است، و او با شیخ ابونجیب سهروردی، و او با شیخ احمد غزالی و او با ابوبکر نساج و او با ابوالقاسم کرکانی، و گفته اند که ابوالقاسم کرکانی با منصور خلف نیز صحبت داشته است، و او با عثمان مغربی، و او با ابوعلی کاتب، و او با علی رودباری، و او با سید الطایفه جنید، قدس الله ارواحهم، و او با خال خویش سری بن المغلس السقطی، و او با ابومحفوظ معروف به فیروز الکرخی، و او با شیخ متورع داود طائی، و او با حبیب عجمی، و او با حسن بصری، و او با امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع)، و او با سید کاینات و خلاصه موجودات محمد مصطفی، علیه افضل الصوات و التحیات.
اما ازمعروف کرخی دو شعبه می شود:یکی شعبه چنانکه یاد کرده شد.و شعبه دیگر معروف کرخی صحبت با علی بن موسی الرضا (ع)داشته است، و او با پدر خود جعفر صادق، و او با پدر خود محمد باقر (ع)، و او با پدر علی زین العابدین (ع)، و او با پدر خود حسین بن علی (ع)، و او با پدر خود امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع)، و او با خواجه کاینات محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و صحبه اجمعین.
توفی رسول الله صلی الله علیه و سلم بالمدینه فی شهر ربیع الاول سنه عشر من الهجره، و هو ابن ثلث و ستین.

پی نوشت ها :

1. دانشیار دانشکده ادبیات وعلوم انسانی.

منبع: نشریه فکر و نظر شماره 6 و 7

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.