نویسنده:معصومه عیسی وند
این مقاله می کوشد ابتدا به پیشینه ی فرهنگ عامه، منابع و تاریخچه ی آن و سپس به بررسی بازتاب زبانی فرهنگ مردم در اشعار محمد علی بهمنی و حسین منزوی بپردازد تا این گونه گامی در مسیر شناخت بیشتر شعر این دو شاعر و فرهنگ عامه، برداشته شود.
معمولا در کتاب های مردم شناسی، هردوت - مورخ یونانی - را نخستین فردی می شناسند که در کتاب تاریخ خود درباره ی آداب و رسوم ملت ها مطلب نوشته است.
به گفته ی ابوا لقاسم انجوی شیرا زی، اولین فردی که در ایران مسائل فرهنگ عامه را گرد آوری کرد، آقا جمال خوانساری است که تحقیقات خود را در کتابی به نام عقاید النساء که مردم به آن کلثوم ننه می گفتند، جمع آوری کرد، اما در قرون وسطی، مورخان، سیاحان و جغرافی دانان اروپایی در کتاب های خود به مسائل فرهنگ عامه ی ایران توجه داشتند. از جمله کریستین دانمارکی، مؤلف مجموعه قصه های فارسی، لوریمر، جمع آوری کننده ی فرهنگ مردم کرمان، ژوکووسکی، نویسنده ی نمونه آثار ملی ایران و بالارد فرانسوی که مجموعه هایی از ترانه ها و عادات شفاهی مردم را جمع آوری کرد.
انقلاب مشروطه موجب تحول در شیوه های سخن گفتن و نوشتن و فرهنگ عامه از ارزش بهتری برخوردار گشت. روزنامه های عصر در ترویج زبان، مؤثر واقع شد. روزنامه ی فکاهی «کشکول » به همت شیخ احمد کرمانی به زبان فارسی ساده و معمولی منتشر می شد. روزنامه ی و فکاهی «حشرات الارض»، روزنامه ی «نسیم شمال»، نوشته های علامه علی اکبر دهخدا به نام چرند و پرند و نوشته های ایمن میرزا از جمله نمونه هایی بودند که به ترویج زبان وادبیات عامیانه کمک می کردند.
آثار و شعر حسین منزوی
«حسین منزوی» در مهر ماه 1325 در شهرستان زنجان به دنیا آمد؛ وی از غزل سرایان معاصر ایران بود و اگر چه در قالب های دیگری نیز فعالیت داشت، اما مهمترین بخش فعالیت او در حوزه ی غزل بود.
آثار او عبارتند از:
1-حنجره زخمی تغزل (که نخستین مجموعه شعر اوست ،1350 )
2- صفر خان (1358 )
3 - ترجمه منظومه حیدر بابا (1369 )
4-باعشق در حوالی فاجعه (1370)
5- این ترک پارسی گوی ( 1371 )
6- از شوکران و شکر (1373 )
7- با سیاوش از آتش (1374 )
8- از کهربا و کافور (1377 )
9-با عشق تاب می آورم (1379 )
10- به همین سادگی (1379 )
11- از ترمه و تغزل (1376 )
12 - از خاموشی ها و فراموشی ها ( 1381 )
2-هنجار گریزی
3- پرهیز از مفردات و ترکیبات تکراری و خلق ترکیب های تازه
4-نزدیک شدن به زبان محاوره
5- نمادینه شدن زبان
6- زبان حماسی
7-صور خیال
مهمترین نکته ی جامعه شناسی و مکتب شعری بهمنی، احساس مسئولیت شاعر نسبت به مردم و زمان وی است. وی معتقد است نتیجه ی رسیدن به چنین زبان و بیانی، صرفاً به دلیل کنکاش زبان شناسی، ادبی و ذوقی نبوده است ، بلکه نیاز ملتش و روح مردم، او را به این سو سوق داده است. (قزوه، ص 24 )
آثار او عبارتند از:
1 - باغ لاله (که اولین مجموعه اوست، 1350)
2 -در بی وزنی نی (مجموعه ای از شعرهای سپید، 1351 )
3- عامیانه ها (1355 )
4-گیسو کلاه کفتر، شعری برای کودکان (1356 )
6-گاهی دلم برای خودم تنگ می شود ( 1369)
6- شاعر شنیدنی است (1377 )
7 - گزیده ادبیات معاصر (3791 )
8- امانم بده ( 1380 )
9 - این خانه واژه های نسوزی دارد ( 1382 )
10 - چتر برای چه خیال که خیس نمی شود (1385 )
2- حفظ روح تغزل به عنوان جان و جوهرغزل
3 - بهره گیری از اوزان بلند
4-گرایش به زبان محاوره
5- گرایش به فضای دراما تیک
6- تعادل هوشمندانه بین سنت و نوآوری در پیکره ی غزل
1 - جمله ها و واژه های عامیانه (اصطلاحات مردمی)
2- کنایه ها
3-مثل ها
الهی بترکه چشم حسود
این عبارث در باورعامه برای دفع چشم زخم به کار می رود:
الهی بترکه چشم حسود
کشته ی چشمای شور دل من
(بهمنی 1380 الف، ص 47 )
درد و بلایت به جانم
«این عبارت، عبارتی محبت آمیز است که بیشتر به طور تکیه کلام به کار می رود». (شاملو، ص 1431 )
درمان نخواستم زتو من، درد خواستم یک درد ماندگار، بلایت به جان من
(منزری 1377 ، ص 51 )
زبانم لال
مواقعی که از یک حادثه ی ناگوار صحبت می شود یا برای اظهار ترس از حادثه ای که شاید اتفاق بیافتد، به کار می رود یا می توان گفت شبه جمله ای است که به منظور اظهار پشیمانی از سخن نا به جا بیان می شود. (انوری،ص481)
زبانم لال اگر روزی نباشی من چه خواهم کرد
چه خواهد رفت آیا برمن و دنیای رنگینم
(بهمنی 1382 ،ص 89 )
سفر به خیر
سفر به خیرعبارتی است که هنگام خداحافظی مسافر به او گفته می شود . (انوری، ص 481 )
سفر به خیر گل من که می روی با باد
ز دیده می روی ، اما نمی روی از یاد
(منزوی 1376 ، ص 164 )
مبارک باد
دو معنی دارد: 1 - خدا برکت و افزونی دهد 2 - تبریک و شادباش گفتن. (شاملو، ص 1642 )
مبارک باد می گویند و می خندم به تلخواری
که با غم گشته بشقابی، بهارم سبزه ی عیدی
(منزوی 1377 ، ص 136 )
سردرلاک داشتن
از دیگران بریدن، با دیگران نیامیختن، کناره جستن و گوشه گرفتن. (شاملو، ص 580 )
زمستان چله ی خلوت نشینی با گل سرخ است
نپنداری که بی حکمت سری در لاک دارم من
(منزوی 1384 ب، ص 92 )
دروغگو دشمن خدا ست
این عبارت اصطلاحی است که در مقابل کسی که دروغ می گوید، گفته می شود:
تو منو درس ندادی اینُ توُ چشات می خونم
نمی خواد حاشا کنی دروغگو دشمن خدا ست
(منزوی 1382 ، ص 42)
شلتاق
شلتاق یعنی «نزاع، مرافعه و غوغا». (ثروت و انزابی نژاد، ص 523 )
با کوکبت چه شلتاق؟ یا با شبت چه میثاق؟
زنهارتا در آفاق غیر از سحر نباشی
(منزوی 1377،ص179)
قرق بودن
قرق بودن یعنی«خلوت کردن جایی برای آمدن کسی». (جمال زاده، ص 335 »
شب در قرق سگ هاست
با این همه
تاک های ما
در تاریکی
رو به انگور
می خزند. (منزوی 1376 ، ص 227 )
قدمت روی چشام
تکیه کلامی است که برای خوش آمد گویی عزیزی به عنوان مهمان گفته می شود:
تو منو تنها گذاشتی ولی زخمت نزنم اگه برگردی هنوزم قدمت روی چشام
(بهمنی 1380الف ،ص20)
حرامتان
کلمه ای توهین آمیز است:
نسیم های جوان سر حرامتان! جز دوست به جای خالی من دیگری نشنید اگر
(منزوی 1376 ، ص 164 )
در این جا باید کلمات و لغاتی را که بیشتر ویژه ی زبان معاصر و به تبع آن، شعر معاصر است، همچنین اصواتی که در چند دهه ی اخیر در شعر رایج شده و پیشترها درشعر دیده نمی شده است را یادآور شویم:
پرسه و ولگردی
در معناو تفریح و تفرّج. (جمال زاده، ص 170 )
در کجای این دلتنگ می دهید پروازم پرسه های عصرانه! ای مدارتان مسدود!
(منزوی1376 ، ص 98 )
بق بقو
حرفی که معنی اش را تنها جفتت می فهمد مانند بق بقویی که کبوتر می زند
( منزوی 1384ب ، ص 180)
پچ پچ
این بوی گیسوی توست
که با صدای پچ پچ ات یادآور ترانه های ته دریاست
( منزوی 1376، ص 297)
پوست کنده
رُک، صریح :
همچی پوس کنده بذار بهت بگم عمریه پاش لب گور دل من
( بهمنی 1380الف ، ص 47)
چندش آور
چندش ، لرزش ناگهانی بدن ، تکان خوردن ، ناغافل و نامنتظر؛ بر سبیل مجاز در مقام ابراز تنفر از کسی یا حرکات او در صورتی که خارج از قاعده باشد،به کارمی رود.
( جمال زاده ، ص 201)
زبان به رقص درآورده - چند ش آور سرخ - پراست چنبر کابوسهایم از باران
( منزوی 1384 ب ، ص 102 )
2-کنایه ها
از پشت خنجرزدن
از پشت خنجر زدن ، یعنی کسی را به نامردی از پای در آوردن . ( ثروت و انزابی نژاد ، ص 46)
دیگر کدامین آشنا ازپشت خنجر زد؟ دیگر کدامین دوست با دشمن کنار آمد
( منزوی 1384 ج ، ص 77)
آب بر آتش ریختن
آب بر آتش ریختن ، یعنی فتنه ای را خاموش کردن . ( ثروت و انزابی نژاد ، ص 6)
رگباری و سیلی ولی می دانم هرگز آبی برآتش نیستی جان حزین را
( منزوی 1384 ج ، ص 77)
باد دردست
در معنای تهی دست به کار می رود . ( ثروت ، ص 49 )
آن گل سرخی که من بازت گرفتم از نسیم معنی این که بی توغیراز باد در دستم نبود
( منزوی 1384ب ، ص 6)
به سرم زده
«به سرم زده »یعنی تصمیم گرفتم؛
به سرم زده که می توانم؛
پاک کن را بردارم
و... ردیف یکی ازغزل هایم را
پاک می کنم.
(بهمنی 1384 ، ص 13)
پا به پا کردن
پا به پا کردن یعنی تردید کردن، معطل کردن و در اجرای امری سستی به خرج دادن. (امینی، ص 182 )
دلم به وسوسه اش رفته بود و تجربه ام در آستانه ی تردید پا به پا می کرد
(منزوی 1376 ، ص 222 )
پرده برانداختن
یعنی افشا کردن راز. (امینی، ص 192 )
بی گمان پرده از این راز براندازم اگر باریابم به سرا به پرده ی تنهایی دوست
(منزوی 1384 ب، ص 63 )
پشت بر خاک مالیدن
در معنای به زمین آوردن و مغلوب کردن به کار می رود. این اصطلاح از کشتی گرفتن دو حریف گرفته شده است. (امینی، ص 192 )
مرد سفرهای همیشه فاتحانه
دیگر کدامین سرزمین مانده است
تا پشت مردمی را
از پهلوانانش
بر خاک مالید، مرد مردانه
(منزوی ، 1376 ،ص 30 )
ریشه تیشه خوردن
یعنی با دست خود موجبات نابودی خود را فراهم کردن. (ابریشمی، ص 246 )
آن سایه ی تو بود که از ریشه تیشه خورد
سرو است اگرنه تا به قیامت مثال تو
(بهمنی 1382 ، ص 52 )
گرگ باران دیده
در معنای آزموده و گرم و سرد روزگار چشیده به کار می رود.
(ثروت و انزابی نژاد، ص 678 )
منتظر مانده است تا این نیزش از سربگذرد آری این گرگ کهن بسیار باران دیده است
(منزوی 1384 الف، ص 168 )
نمک به زخم زدن
داغ کسی را تازه کردن؛ با طعنه و شماتت براندوه مصیبت زده ای افزودن.
(نزنم نمک به زخمی که همیشگی است باری
که نه خسته ی نخستین نه خراب آخرینم
(منزوی 1384 ب، ص 136 )
پنج خندق
چهار دیوار؛ چهار، پنج و دو عددی هستند که درادبیات و فلسفه ی نظری و عملی کاربرد بسیاری دارند. مانندپنج آیت زر که علامت پنج گانه ای است که به صورت دایره ای از طلا در حاشیه ی قرآن می گذارند؛ یا پنج ارکان، یا پنج دروازه ی چار حد که کنایه از قالب و جسد آدمی است و یا پنج که در ادبیات عرفانی کنایه از نمازهای پنج گانه است. یا چهار که کنایه از چهار عنصر است یا ترکیباتی دیگر چون چهار اجساد، چهار ارکان و... شاید هم هدف منزوی در این مصراع توصیف مسافت و دوری است. (شاملو، ص 7001 )
ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار آن سوی پنج خندق، پشت چهار دیوار
(منزوی 1377 ، ص 111)
3-مثل ها
امروزه بعضی مثل ها حالت کنایه دارند و بعضی کنایه ها، مثل شده اند. اما نگارنده این مثال ها را به عنوان مثل آورده است.
آتش که گرفت تر و خشک با هم می سوزد
خامم هنوز از این سان، هان!. کوره ات بسوزان
وزهستیم بسوزان هم خشک و هم ترای عشق
(منزوی 1384 ج، ص 53 )
بالاتر از سیاهی رنگی نیست
یعنی بدتر از آن چیزی نیست. (امینی، ص 129 )
نه مگر نیست فراسوی سیاهی رنگی قلم شب شکن آن خاطره ی رنگی را
(منزوی 1384 ب، ص 94 )
دیرو زود دارد اما سوخت و سوزنه
یک کار ممکن است دیر انجام شود اما بالاخره انجام می شود.
زود و دیر دارد این، سوز و سوخت اما نه
وقت و عشق در راهند وین تو دانی ومن نیز
(منزی 1384 ب، ص 158 )
دیوار حاشا بلند است
در مورد انکار کردن چیزی و نمونه های بسیاری به کار می رود. (دهخدا، ص 583 )
یه روز بُلن ترین دیوار، دیوار حاشا بود حالا
هیچ دیواری کوتاه تر از دیوار حاشا نمی شه
(بهمنی 1380 الف، ص 18 )
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
این اصطلاح یعنی هر که به امید همسایه نشست ،گرسنه می خوابد.
(دهخدا، ج 3 ، ص 1205 )
اون میدونه
که پشت هیچ کس را
هیچکی نخارد
به غیر ناخنش
(منزوی 1382 ، ص44)
هر چه از دوست می رسد،نیکوست
دوست خوب آن است که در ضمن مفارقت به یاد دوست خود باشد و چه بهتر که با هدیه ای حتی بسیار کوچک او را به یاد آورد. (دهخداء ص 29 5)
فضای سینه، می انبارم ازهوای سحر مگرنه هر چه که از دوست می رسد، نیکوست
(منزوی 1384 د، ص 227 )
نتیجه گیری
گستره ی فرهنگ عامه شاید بزرگترین و تأثیرگذارترین عامل بر شرا یط روحی و روانی انسان باشد. حال این انسان اگر شاعر باشد به حساب حساسیتی که در طبع و ذوق خود دارد، بیش از سایر مردم از فرهنگ عامه تأثیر می پذیرد. هرچند این تأثیر کم و بیش در شعر پیشینیان نیز آشکار گشته است، ولی این اثر بخشی در شعر شاعران معاصر به روشنی دیده می شود. پرسشی که در این جا پیش می آید این است که چرا فرهنگ عامه در آثار برخی شاعران برجسته تر از دیگران است؛ برای پاسخ به این پرسش باید دو نکته را درنظر داشت:
1 - تاثیر فرهنگ بر شعر
2 -تأثیرپذیری شاعر از فرهنگ
نباید انتظار داشت که همه ی شاعران حتی در یک منطقه، تأثیرپذیری مشترکی از فرهنگ عامه داشته باشند یا تحت تاثیر شدید آن قرار گیرند و در اصل تفاوت اصلی نگاه به این فرهنگ است که نوع این تأثیرپذیری را در شعر شاعران متفاوت می کند.
محمد علی بهمنی یک شاعر جنوبی است یا لااقل شاعری است که چند سال در بندرعباس زندگی کرده است؛ شاید اگر کسی اشعار او را نخوانده یا با ویژگی های شعر جنوب آشنایی نداشته باشد، با مطالعه ی آثار وی به منطقه ی زندگی شاعر پی ببرد، برای مثال آن جا که سخن از نخل، شرجی و دشتستان است و یا آن جا که به لهجه ی جنوبی می سراید. با خواندن شعرهای منزوی و برخورد با کلمات ترکی نیز متوجه ترک بودن او می شویم، هر چند که او تا لحظه ی مرگ در تهران زیست. البته فرهنگ عامه فقط خاص زبان نیست. نکته ای که باید درارتباط با فرهنگ عامه در شعر گفت این است که وجود این عنصر در شعر شاعران به ویژه منزوی به صمیمیت شعر کمک خاصی می کند. همچنین ورود باورهای عامیانه در شعرعلاوه بر صمیمیت، نقش مهمی در صور خیال دارد و صور خیال را می توان به راحتی در شعر منزوی بیش از شعر بهمنی مشاهده کرد، اما در مقایسه بین این دو شاعر باید گفت، تأثیر فرهنگ عامه مانند اعتقادات، باورها، رسوم، مثل ها و... در شعر منزوی به مراتب بیشتر از شعر بهمنی است و به جرات می توان گفت منزوی از معدود شاعرانی است که به فرهنگ عامه بیش از بهمنی توجه داشته است و از معدود شاعرانی است که از فرهنگ عامه در شعرخود استفاده کرده است. در پایان، این تفاوت ها را فهرست وار بیان می کنیم:
کنایه در شعر منزوی هفتاد درصد و در شعر بهمنی ده درصد است.
مثل ها در شعر منزوی دوازده درصد و در شعر بهمنی شش درصد است.
جمله ها ولغت های عامیانه در شعر منزوی بیست و پنج درصد و در شعر بهمنی ده درصد است.
زبان محلی در شعر منزوی ده درصد و در شعر بهمنی دوازده درصد است.
اصطلاحات مردمی در شعر منزوی نه درصد و در شعر بهمنی چهار درصد است.
منابع و مآخذ:
1 _-ابریشمی، احمد، فرهنگ نوین گزیده ی مثل های فارسی، زیور، تهران، 1376 .
2 - امینی، امیر قلی، فرهنگ عوام یا تفسیر امثال واصطلاحات زبان فارسی ،دانشگاه اصفهان ، 1369.
3- انجوی شیرازی، ابوالقاسم،گذری ونظری در فرهنگ مردم ، ، اسپرت، تهران، 1371.
4- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، سخن، تهران، 1381 .
5 - بهمنی، محمدعلی، 1384 ، این خانه واژه های نسوزی دارد ، آفرینش. تهران.
6- بهمنی، محمدعلی، 1380 الف،امانم بده، تهران، داریوش، تهران.
7 - بهمنی، محمدعلی، 1380 ب، باغ لال، تهران، داریوش، تهران.
8- بهمنی، محمدعلی، 1382 ،گاهی دلم برای خودم تنگ می شود. تهران، داریوش. تهران
9 - ثروت، منصور، انزابی نژاد، رضا، فرهنگ لغت عامیانه و معاصر، چاپ دوم، سخن، تهران، 1382 .
10 - ثروت، منصور، فرهنگ کنایات، چاپ دوم، سخن، تهران، 1375 .
11 - جمال زاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، چاپ دوم، سخن، تهران، 1383 .
12 - دهخدا، علی اکبر،امثال و حکم، بی تا، تهران.
13 - شا ملو، احمد،کوچه، چاپ اول، مازیار، تهران،1377.
14- قزوه، علیرضا،کسی هنوزعیار تو را نسنجیده است، چاپ اول، داستان سرا، تهران، 1377
15 - معین، محمد، فرهنگ فارسی، امیر کبیر، تهران، 1376
16- منزوی، حسین، 1384 الف، از شوکران وشکر، چاپ اول، آفرینش، تهران.
17-منزوی، حسین، 1384 ب، باعشق در حوالی فاجعه، پاژنگ، تهران
18- منزوی، حسین، 1384،ج، با سیا وش از آتش ،تهران .
19 - منزوی، حسین، 1384 د، همچنان. ازعشق، آفرینش، تهران.
20 - منزوی، حسین، 1376 ،ا ز ترمه ترمه و تغزل ، آفتاب، تهران.
21 - منزوی، حسین، 1377 ،از کهربا وکافور، آفتاب، تهران.
22- منزوی، حسین، 1382 ، حنجره زخمی تغزل، آفرینش، تهران.
23 - هدایت، صادق، فرهنگ عامیانه مردم ایران، چاپ پنجم، چشمه، تهران، 1385 .
منبع: نشریه ثریا اول زمستان 1387
مقدمه
مردمان و ملت های پیشین بیش از ملت های جوان اعتقادات و خرفات دارند زیرا آن ها با نژادها و ادیان گونا گون پیوند خورده و در نتیجه ی آمیزش و تماس، عادت، اخلاق و آیین هایشان، افکار و خرافات تازه تری را به وجود آورده اند که نسل به نسل بر سر زبان ها مانده است. سرزمین ایران هم با داشتن اقوام مختلف و تاریخی دارای فرهنگی غنی از باورهای عامیانه است که قدمت آن هم پای سرگذشت آنان است. از این رو کاوش و پژوهش درباره ی اعتقادات عامه ی آن، نه تنها از لحاظ علمی و روانشناسی قابل توجه است، بلکه برخی از نکات تاریخی و فلسفی را برایمان روشن خواهد کرد. پس از تحقیق و مقایسه ی همه ی خرافات، افسانه ها، اعتقادات و... با سایر ملل، به این نتیجه می رسیم که ریشه و مبدأ آداب و رسوم، افسانه ها و اعتقادات مختلف یکی بوده است اما در طول زمان شاخ و برگ پیدا کرده و به صورت های گونا گون درآمده است.معمولا در کتاب های مردم شناسی، هردوت - مورخ یونانی - را نخستین فردی می شناسند که در کتاب تاریخ خود درباره ی آداب و رسوم ملت ها مطلب نوشته است.
به گفته ی ابوا لقاسم انجوی شیرا زی، اولین فردی که در ایران مسائل فرهنگ عامه را گرد آوری کرد، آقا جمال خوانساری است که تحقیقات خود را در کتابی به نام عقاید النساء که مردم به آن کلثوم ننه می گفتند، جمع آوری کرد، اما در قرون وسطی، مورخان، سیاحان و جغرافی دانان اروپایی در کتاب های خود به مسائل فرهنگ عامه ی ایران توجه داشتند. از جمله کریستین دانمارکی، مؤلف مجموعه قصه های فارسی، لوریمر، جمع آوری کننده ی فرهنگ مردم کرمان، ژوکووسکی، نویسنده ی نمونه آثار ملی ایران و بالارد فرانسوی که مجموعه هایی از ترانه ها و عادات شفاهی مردم را جمع آوری کرد.
فرهنگ عا مه ومنابع آنآن
منابع فرهنگ عامه ی ایران را می توان به دو دسته ی پیش و پس از اسلام تقسیم کرد: در قبل از اسلام، نمونه ی انسان ها و اساطیر ایران از زمان زرتشت و سال ها پیش در اوستا و کتب باستانی ما متجلی است. باورهایی درباره ی آفرینش انسان، پیروزی خوبی بر بدی، پیدایش آتش و... وجود داشته که باید در کتب به جامانده از آن مانند خدای نامک و هزار افسانه یاد کرد که در آن ها اساطیر، قصه های پهلوانان، افسانه ی دیو و پری و داستان های مربوط به زند گی حیوانات آمده است.فرهنگ عامه از قاجار
تا آغاز دهه ی دوم از سده ی 14 هجری شمسی «فرهنگ عامه ی مردم» در متون فارسی، آن چنان به چشم نمی خورد و در میان نویسندگان و شاعران ایرانی هر نوع گرایشی به آن دانش نیز مورد بی اعتنایی و گاه نکوهش قرار می گرفت و اگر کسی در این راه گام می نهاد، کار او به باد انتقاد کشیده می شد. اما در این زمان کار قصه های عامیانه و گرایش به آن، نسبت به گذشته بیشتر شد. این گرایش که با ترجمه ی آثارعامه پسند رمان نویسان بزرگ جهان تقویت شد را باید نتیجه و روند همه گیر شدن علم و گسترش انتشارات و صنعت چاپ دانست. «هزار و یک شب» بزرگترین داستان ایرانیان، که آوازه ی جهانی دارد، در این زمان توسط میرزا عبداللطیف طسوجی ترجمه شد.انقلاب مشروطه موجب تحول در شیوه های سخن گفتن و نوشتن و فرهنگ عامه از ارزش بهتری برخوردار گشت. روزنامه های عصر در ترویج زبان، مؤثر واقع شد. روزنامه ی فکاهی «کشکول » به همت شیخ احمد کرمانی به زبان فارسی ساده و معمولی منتشر می شد. روزنامه ی و فکاهی «حشرات الارض»، روزنامه ی «نسیم شمال»، نوشته های علامه علی اکبر دهخدا به نام چرند و پرند و نوشته های ایمن میرزا از جمله نمونه هایی بودند که به ترویج زبان وادبیات عامیانه کمک می کردند.
آثار و شعر حسین منزوی
«حسین منزوی» در مهر ماه 1325 در شهرستان زنجان به دنیا آمد؛ وی از غزل سرایان معاصر ایران بود و اگر چه در قالب های دیگری نیز فعالیت داشت، اما مهمترین بخش فعالیت او در حوزه ی غزل بود.
آثار او عبارتند از:
1-حنجره زخمی تغزل (که نخستین مجموعه شعر اوست ،1350 )
2- صفر خان (1358 )
3 - ترجمه منظومه حیدر بابا (1369 )
4-باعشق در حوالی فاجعه (1370)
5- این ترک پارسی گوی ( 1371 )
6- از شوکران و شکر (1373 )
7- با سیاوش از آتش (1374 )
8- از کهربا و کافور (1377 )
9-با عشق تاب می آورم (1379 )
10- به همین سادگی (1379 )
11- از ترمه و تغزل (1376 )
12 - از خاموشی ها و فراموشی ها ( 1381 )
ویژگی های شعر منزوی:
1 - حرکت به سمت سلامتی زبان و پرهیز از کهنگی ها2-هنجار گریزی
3- پرهیز از مفردات و ترکیبات تکراری و خلق ترکیب های تازه
4-نزدیک شدن به زبان محاوره
5- نمادینه شدن زبان
6- زبان حماسی
7-صور خیال
آثار و شعر محمد علی بهمنی
«محمد علی بهمنی » در سال 1321 در نزدیکی های شهرستان دزفول متولد شد. او بنیان گذار غزل گفتار معاصر است؛ نوع نگاهش به شعر، غزل و نیاز مخاطبان، او را آغاز گر شعر گفتار یا غزل گفتار کرده است. این نوع غزل، همنشینی ، هم سخنی و مدرنیسم را در ذهن و زبان بهمنی به خوبی نشان می دهد. بهمنی خود را مدافع سنت می داند و معتقد است غزل، معیار و محک شعر ایرانی است.مهمترین نکته ی جامعه شناسی و مکتب شعری بهمنی، احساس مسئولیت شاعر نسبت به مردم و زمان وی است. وی معتقد است نتیجه ی رسیدن به چنین زبان و بیانی، صرفاً به دلیل کنکاش زبان شناسی، ادبی و ذوقی نبوده است ، بلکه نیاز ملتش و روح مردم، او را به این سو سوق داده است. (قزوه، ص 24 )
آثار او عبارتند از:
1 - باغ لاله (که اولین مجموعه اوست، 1350)
2 -در بی وزنی نی (مجموعه ای از شعرهای سپید، 1351 )
3- عامیانه ها (1355 )
4-گیسو کلاه کفتر، شعری برای کودکان (1356 )
6-گاهی دلم برای خودم تنگ می شود ( 1369)
6- شاعر شنیدنی است (1377 )
7 - گزیده ادبیات معاصر (3791 )
8- امانم بده ( 1380 )
9 - این خانه واژه های نسوزی دارد ( 1382 )
10 - چتر برای چه خیال که خیس نمی شود (1385 )
ویژگی های شعر بهمنی:
1 - سهل و ممتنع بودن شعر او، که همواره ما را به یاد غزل های سعدی می اندازد.2- حفظ روح تغزل به عنوان جان و جوهرغزل
3 - بهره گیری از اوزان بلند
4-گرایش به زبان محاوره
5- گرایش به فضای دراما تیک
6- تعادل هوشمندانه بین سنت و نوآوری در پیکره ی غزل
بازتاب زبانی فرهنگ عامه در شعر منزوی و بهمنی
تأثیر زبانی و واژگانی فرهنگ عامه در شعر حسین منزوی و محمد علی بهمنی در چند بخش زیر بررسی می شود:1 - جمله ها و واژه های عامیانه (اصطلاحات مردمی)
2- کنایه ها
3-مثل ها
1- جمله ها و واژه های عامیانه
در میان شاعران معاصر گاه به کلمات، ترکیبات یا اصطلاحات و جملاتی برمی خوریم که حالت شبه جمله دارند و بسته به محیط فکری و گفتاری افراد و به تناسب موقعیت زمانی و مکانی و شرایط حاکم بر فضای زندگی و اندیشه ی آنان به کار می روند. این موارد را از آن جا که در میان عامه جاری و سایرهستند، (اصطلاحات مردمی) می نامیم.الهی بترکه چشم حسود
این عبارث در باورعامه برای دفع چشم زخم به کار می رود:
الهی بترکه چشم حسود
کشته ی چشمای شور دل من
(بهمنی 1380 الف، ص 47 )
درد و بلایت به جانم
«این عبارت، عبارتی محبت آمیز است که بیشتر به طور تکیه کلام به کار می رود». (شاملو، ص 1431 )
درمان نخواستم زتو من، درد خواستم یک درد ماندگار، بلایت به جان من
(منزری 1377 ، ص 51 )
زبانم لال
مواقعی که از یک حادثه ی ناگوار صحبت می شود یا برای اظهار ترس از حادثه ای که شاید اتفاق بیافتد، به کار می رود یا می توان گفت شبه جمله ای است که به منظور اظهار پشیمانی از سخن نا به جا بیان می شود. (انوری،ص481)
زبانم لال اگر روزی نباشی من چه خواهم کرد
چه خواهد رفت آیا برمن و دنیای رنگینم
(بهمنی 1382 ،ص 89 )
سفر به خیر
سفر به خیرعبارتی است که هنگام خداحافظی مسافر به او گفته می شود . (انوری، ص 481 )
سفر به خیر گل من که می روی با باد
ز دیده می روی ، اما نمی روی از یاد
(منزوی 1376 ، ص 164 )
مبارک باد
دو معنی دارد: 1 - خدا برکت و افزونی دهد 2 - تبریک و شادباش گفتن. (شاملو، ص 1642 )
مبارک باد می گویند و می خندم به تلخواری
که با غم گشته بشقابی، بهارم سبزه ی عیدی
(منزوی 1377 ، ص 136 )
سردرلاک داشتن
از دیگران بریدن، با دیگران نیامیختن، کناره جستن و گوشه گرفتن. (شاملو، ص 580 )
زمستان چله ی خلوت نشینی با گل سرخ است
نپنداری که بی حکمت سری در لاک دارم من
(منزوی 1384 ب، ص 92 )
دروغگو دشمن خدا ست
این عبارت اصطلاحی است که در مقابل کسی که دروغ می گوید، گفته می شود:
تو منو درس ندادی اینُ توُ چشات می خونم
نمی خواد حاشا کنی دروغگو دشمن خدا ست
(منزوی 1382 ، ص 42)
شلتاق
شلتاق یعنی «نزاع، مرافعه و غوغا». (ثروت و انزابی نژاد، ص 523 )
با کوکبت چه شلتاق؟ یا با شبت چه میثاق؟
زنهارتا در آفاق غیر از سحر نباشی
(منزوی 1377،ص179)
قرق بودن
قرق بودن یعنی«خلوت کردن جایی برای آمدن کسی». (جمال زاده، ص 335 »
شب در قرق سگ هاست
با این همه
تاک های ما
در تاریکی
رو به انگور
می خزند. (منزوی 1376 ، ص 227 )
قدمت روی چشام
تکیه کلامی است که برای خوش آمد گویی عزیزی به عنوان مهمان گفته می شود:
تو منو تنها گذاشتی ولی زخمت نزنم اگه برگردی هنوزم قدمت روی چشام
(بهمنی 1380الف ،ص20)
حرامتان
کلمه ای توهین آمیز است:
نسیم های جوان سر حرامتان! جز دوست به جای خالی من دیگری نشنید اگر
(منزوی 1376 ، ص 164 )
در این جا باید کلمات و لغاتی را که بیشتر ویژه ی زبان معاصر و به تبع آن، شعر معاصر است، همچنین اصواتی که در چند دهه ی اخیر در شعر رایج شده و پیشترها درشعر دیده نمی شده است را یادآور شویم:
پرسه و ولگردی
در معناو تفریح و تفرّج. (جمال زاده، ص 170 )
در کجای این دلتنگ می دهید پروازم پرسه های عصرانه! ای مدارتان مسدود!
(منزوی1376 ، ص 98 )
بق بقو
حرفی که معنی اش را تنها جفتت می فهمد مانند بق بقویی که کبوتر می زند
( منزوی 1384ب ، ص 180)
پچ پچ
این بوی گیسوی توست
که با صدای پچ پچ ات یادآور ترانه های ته دریاست
( منزوی 1376، ص 297)
پوست کنده
رُک، صریح :
همچی پوس کنده بذار بهت بگم عمریه پاش لب گور دل من
( بهمنی 1380الف ، ص 47)
چندش آور
چندش ، لرزش ناگهانی بدن ، تکان خوردن ، ناغافل و نامنتظر؛ بر سبیل مجاز در مقام ابراز تنفر از کسی یا حرکات او در صورتی که خارج از قاعده باشد،به کارمی رود.
( جمال زاده ، ص 201)
زبان به رقص درآورده - چند ش آور سرخ - پراست چنبر کابوسهایم از باران
( منزوی 1384 ب ، ص 102 )
2-کنایه ها
از پشت خنجرزدن
از پشت خنجر زدن ، یعنی کسی را به نامردی از پای در آوردن . ( ثروت و انزابی نژاد ، ص 46)
دیگر کدامین آشنا ازپشت خنجر زد؟ دیگر کدامین دوست با دشمن کنار آمد
( منزوی 1384 ج ، ص 77)
آب بر آتش ریختن
آب بر آتش ریختن ، یعنی فتنه ای را خاموش کردن . ( ثروت و انزابی نژاد ، ص 6)
رگباری و سیلی ولی می دانم هرگز آبی برآتش نیستی جان حزین را
( منزوی 1384 ج ، ص 77)
باد دردست
در معنای تهی دست به کار می رود . ( ثروت ، ص 49 )
آن گل سرخی که من بازت گرفتم از نسیم معنی این که بی توغیراز باد در دستم نبود
( منزوی 1384ب ، ص 6)
به سرم زده
«به سرم زده »یعنی تصمیم گرفتم؛
به سرم زده که می توانم؛
پاک کن را بردارم
و... ردیف یکی ازغزل هایم را
پاک می کنم.
(بهمنی 1384 ، ص 13)
پا به پا کردن
پا به پا کردن یعنی تردید کردن، معطل کردن و در اجرای امری سستی به خرج دادن. (امینی، ص 182 )
دلم به وسوسه اش رفته بود و تجربه ام در آستانه ی تردید پا به پا می کرد
(منزوی 1376 ، ص 222 )
پرده برانداختن
یعنی افشا کردن راز. (امینی، ص 192 )
بی گمان پرده از این راز براندازم اگر باریابم به سرا به پرده ی تنهایی دوست
(منزوی 1384 ب، ص 63 )
پشت بر خاک مالیدن
در معنای به زمین آوردن و مغلوب کردن به کار می رود. این اصطلاح از کشتی گرفتن دو حریف گرفته شده است. (امینی، ص 192 )
مرد سفرهای همیشه فاتحانه
دیگر کدامین سرزمین مانده است
تا پشت مردمی را
از پهلوانانش
بر خاک مالید، مرد مردانه
(منزوی ، 1376 ،ص 30 )
ریشه تیشه خوردن
یعنی با دست خود موجبات نابودی خود را فراهم کردن. (ابریشمی، ص 246 )
آن سایه ی تو بود که از ریشه تیشه خورد
سرو است اگرنه تا به قیامت مثال تو
(بهمنی 1382 ، ص 52 )
گرگ باران دیده
در معنای آزموده و گرم و سرد روزگار چشیده به کار می رود.
(ثروت و انزابی نژاد، ص 678 )
منتظر مانده است تا این نیزش از سربگذرد آری این گرگ کهن بسیار باران دیده است
(منزوی 1384 الف، ص 168 )
نمک به زخم زدن
داغ کسی را تازه کردن؛ با طعنه و شماتت براندوه مصیبت زده ای افزودن.
(نزنم نمک به زخمی که همیشگی است باری
که نه خسته ی نخستین نه خراب آخرینم
(منزوی 1384 ب، ص 136 )
پنج خندق
چهار دیوار؛ چهار، پنج و دو عددی هستند که درادبیات و فلسفه ی نظری و عملی کاربرد بسیاری دارند. مانندپنج آیت زر که علامت پنج گانه ای است که به صورت دایره ای از طلا در حاشیه ی قرآن می گذارند؛ یا پنج ارکان، یا پنج دروازه ی چار حد که کنایه از قالب و جسد آدمی است و یا پنج که در ادبیات عرفانی کنایه از نمازهای پنج گانه است. یا چهار که کنایه از چهار عنصر است یا ترکیباتی دیگر چون چهار اجساد، چهار ارکان و... شاید هم هدف منزوی در این مصراع توصیف مسافت و دوری است. (شاملو، ص 7001 )
ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار آن سوی پنج خندق، پشت چهار دیوار
(منزوی 1377 ، ص 111)
3-مثل ها
امروزه بعضی مثل ها حالت کنایه دارند و بعضی کنایه ها، مثل شده اند. اما نگارنده این مثال ها را به عنوان مثل آورده است.
آتش که گرفت تر و خشک با هم می سوزد
خامم هنوز از این سان، هان!. کوره ات بسوزان
وزهستیم بسوزان هم خشک و هم ترای عشق
(منزوی 1384 ج، ص 53 )
بالاتر از سیاهی رنگی نیست
یعنی بدتر از آن چیزی نیست. (امینی، ص 129 )
نه مگر نیست فراسوی سیاهی رنگی قلم شب شکن آن خاطره ی رنگی را
(منزوی 1384 ب، ص 94 )
دیرو زود دارد اما سوخت و سوزنه
یک کار ممکن است دیر انجام شود اما بالاخره انجام می شود.
زود و دیر دارد این، سوز و سوخت اما نه
وقت و عشق در راهند وین تو دانی ومن نیز
(منزی 1384 ب، ص 158 )
دیوار حاشا بلند است
در مورد انکار کردن چیزی و نمونه های بسیاری به کار می رود. (دهخدا، ص 583 )
یه روز بُلن ترین دیوار، دیوار حاشا بود حالا
هیچ دیواری کوتاه تر از دیوار حاشا نمی شه
(بهمنی 1380 الف، ص 18 )
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
این اصطلاح یعنی هر که به امید همسایه نشست ،گرسنه می خوابد.
(دهخدا، ج 3 ، ص 1205 )
اون میدونه
که پشت هیچ کس را
هیچکی نخارد
به غیر ناخنش
(منزوی 1382 ، ص44)
هر چه از دوست می رسد،نیکوست
دوست خوب آن است که در ضمن مفارقت به یاد دوست خود باشد و چه بهتر که با هدیه ای حتی بسیار کوچک او را به یاد آورد. (دهخداء ص 29 5)
فضای سینه، می انبارم ازهوای سحر مگرنه هر چه که از دوست می رسد، نیکوست
(منزوی 1384 د، ص 227 )
نتیجه گیری
گستره ی فرهنگ عامه شاید بزرگترین و تأثیرگذارترین عامل بر شرا یط روحی و روانی انسان باشد. حال این انسان اگر شاعر باشد به حساب حساسیتی که در طبع و ذوق خود دارد، بیش از سایر مردم از فرهنگ عامه تأثیر می پذیرد. هرچند این تأثیر کم و بیش در شعر پیشینیان نیز آشکار گشته است، ولی این اثر بخشی در شعر شاعران معاصر به روشنی دیده می شود. پرسشی که در این جا پیش می آید این است که چرا فرهنگ عامه در آثار برخی شاعران برجسته تر از دیگران است؛ برای پاسخ به این پرسش باید دو نکته را درنظر داشت:
1 - تاثیر فرهنگ بر شعر
2 -تأثیرپذیری شاعر از فرهنگ
نباید انتظار داشت که همه ی شاعران حتی در یک منطقه، تأثیرپذیری مشترکی از فرهنگ عامه داشته باشند یا تحت تاثیر شدید آن قرار گیرند و در اصل تفاوت اصلی نگاه به این فرهنگ است که نوع این تأثیرپذیری را در شعر شاعران متفاوت می کند.
محمد علی بهمنی یک شاعر جنوبی است یا لااقل شاعری است که چند سال در بندرعباس زندگی کرده است؛ شاید اگر کسی اشعار او را نخوانده یا با ویژگی های شعر جنوب آشنایی نداشته باشد، با مطالعه ی آثار وی به منطقه ی زندگی شاعر پی ببرد، برای مثال آن جا که سخن از نخل، شرجی و دشتستان است و یا آن جا که به لهجه ی جنوبی می سراید. با خواندن شعرهای منزوی و برخورد با کلمات ترکی نیز متوجه ترک بودن او می شویم، هر چند که او تا لحظه ی مرگ در تهران زیست. البته فرهنگ عامه فقط خاص زبان نیست. نکته ای که باید درارتباط با فرهنگ عامه در شعر گفت این است که وجود این عنصر در شعر شاعران به ویژه منزوی به صمیمیت شعر کمک خاصی می کند. همچنین ورود باورهای عامیانه در شعرعلاوه بر صمیمیت، نقش مهمی در صور خیال دارد و صور خیال را می توان به راحتی در شعر منزوی بیش از شعر بهمنی مشاهده کرد، اما در مقایسه بین این دو شاعر باید گفت، تأثیر فرهنگ عامه مانند اعتقادات، باورها، رسوم، مثل ها و... در شعر منزوی به مراتب بیشتر از شعر بهمنی است و به جرات می توان گفت منزوی از معدود شاعرانی است که به فرهنگ عامه بیش از بهمنی توجه داشته است و از معدود شاعرانی است که از فرهنگ عامه در شعرخود استفاده کرده است. در پایان، این تفاوت ها را فهرست وار بیان می کنیم:
کنایه در شعر منزوی هفتاد درصد و در شعر بهمنی ده درصد است.
مثل ها در شعر منزوی دوازده درصد و در شعر بهمنی شش درصد است.
جمله ها ولغت های عامیانه در شعر منزوی بیست و پنج درصد و در شعر بهمنی ده درصد است.
زبان محلی در شعر منزوی ده درصد و در شعر بهمنی دوازده درصد است.
اصطلاحات مردمی در شعر منزوی نه درصد و در شعر بهمنی چهار درصد است.
منابع و مآخذ:
1 _-ابریشمی، احمد، فرهنگ نوین گزیده ی مثل های فارسی، زیور، تهران، 1376 .
2 - امینی، امیر قلی، فرهنگ عوام یا تفسیر امثال واصطلاحات زبان فارسی ،دانشگاه اصفهان ، 1369.
3- انجوی شیرازی، ابوالقاسم،گذری ونظری در فرهنگ مردم ، ، اسپرت، تهران، 1371.
4- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، سخن، تهران، 1381 .
5 - بهمنی، محمدعلی، 1384 ، این خانه واژه های نسوزی دارد ، آفرینش. تهران.
6- بهمنی، محمدعلی، 1380 الف،امانم بده، تهران، داریوش، تهران.
7 - بهمنی، محمدعلی، 1380 ب، باغ لال، تهران، داریوش، تهران.
8- بهمنی، محمدعلی، 1382 ،گاهی دلم برای خودم تنگ می شود. تهران، داریوش. تهران
9 - ثروت، منصور، انزابی نژاد، رضا، فرهنگ لغت عامیانه و معاصر، چاپ دوم، سخن، تهران، 1382 .
10 - ثروت، منصور، فرهنگ کنایات، چاپ دوم، سخن، تهران، 1375 .
11 - جمال زاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، چاپ دوم، سخن، تهران، 1383 .
12 - دهخدا، علی اکبر،امثال و حکم، بی تا، تهران.
13 - شا ملو، احمد،کوچه، چاپ اول، مازیار، تهران،1377.
14- قزوه، علیرضا،کسی هنوزعیار تو را نسنجیده است، چاپ اول، داستان سرا، تهران، 1377
15 - معین، محمد، فرهنگ فارسی، امیر کبیر، تهران، 1376
16- منزوی، حسین، 1384 الف، از شوکران وشکر، چاپ اول، آفرینش، تهران.
17-منزوی، حسین، 1384 ب، باعشق در حوالی فاجعه، پاژنگ، تهران
18- منزوی، حسین، 1384،ج، با سیا وش از آتش ،تهران .
19 - منزوی، حسین، 1384 د، همچنان. ازعشق، آفرینش، تهران.
20 - منزوی، حسین، 1376 ،ا ز ترمه ترمه و تغزل ، آفتاب، تهران.
21 - منزوی، حسین، 1377 ،از کهربا وکافور، آفتاب، تهران.
22- منزوی، حسین، 1382 ، حنجره زخمی تغزل، آفرینش، تهران.
23 - هدایت، صادق، فرهنگ عامیانه مردم ایران، چاپ پنجم، چشمه، تهران، 1385 .
منبع: نشریه ثریا اول زمستان 1387