جهانگیری مغولان-جهانداری ایرانیان

«گرگ را دوشیدن باید آموخت، درندگی را خود بلد است.» این جمله را که به گزین گویه های حکمت آمیز چینی می ماند، عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشای خود، در توجیه رفتار ایرانیانی
پنجشنبه، 30 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهانگیری مغولان-جهانداری ایرانیان
جهانگیری مغولان-جهانداری ایرانیان

نویسنده:متین غفاریان
 




 
درباره کتاب ایران « در اوایل عهد ایلخانان :رنسانس ایرانی»
«گرگ را دوشیدن باید آموخت، درندگی را خود بلد است.» این جمله را که به گزین گویه های حکمت آمیز چینی می ماند، عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشای خود، در توجیه رفتار ایرانیانی چون خود با مهاجمان مغول گفته است؛ جمله ای که نیمه پنهان رابطه پارسیان و مغولان را بازگو می کند.
حمله مغولان در ابتدای قرن هفتم واقعه ای است که بسیار از آن گفته اند.نیمه آشکار این واقعه، حمله مغولان و ایلغار به شهرهای ایران -به خصوص شهرهای پر رونق خراسان-است که بعد از آن، دیگر هیچ گاه شکوه خود را باز نیافتند.اما نیمه دیگر و پنهان این رابطه زمانی سر می گیرد که مغولان از جهانگیری به جهانداری روی می آورند.دورانی که وجه مشخصه اش احیای نظم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شرق اسلامی با محوریت ابتکار عمل ایرانی است.این، همان دوره زمانی است که جورج لین-پژوهشگر موسسه مطالعات شرقی و آفریقا شناسی (SOAS) -در کتاب « ایران در اوایل عهد ایلخانان-رنسانس ایرانی» به آن پرداخته است؛ دوره ای که با ورود هلاکوخان به ایران آغاز می شود و به سقوط ایلخانان ختم می شود.البته لین تنها به دوره خود هلاکوخان می پردازد؛ دوره ای کوتاه که ایران زمین حوادث مهمی را از سر گذراند.ترجمه کتاب از ابوالفضل رضوی-استادیار دانشگاه لرستان-است که قبل از این کتاب « سیاست، اقتصاد و شهر در دوره ایلخانان» را تالیف کرده که توسط نشر امیر کبیر منتشر شده بود.همین تسلط مترجم بر این دوره تاریخی بوده است که سبب شده او بتواند از عهده ترجمه کتاب پر اصطلاح لین برآید.

رنسانس ایرانی؟

در وهله اول عجیب به نظر می رسد که کتابی درباره حکومت مغولان، عنوان فرعی رنسانس ایرانی را یدک بکشد.تطبیق تاریخ ایران با تاریخ اروپا و نامگذاری دوره های تاریخ ایران با عناوین قرون وسطی و نوزایی و رنسانس سابقه ای طولانی دارد-چنانچه ریچارد فرای از عصر طلایی ایران سخن گفته بود و خانم لمبتن هم از قرون میانه ایرانی-اما تا کنون کسی دوره حکومت مغولان را به این نام ننامیده بود.علت آن می توان اتفاقاتی باشد که در این دوران افتاد.در واقع نمی توان با جورج لین همراه شد و این دوران را رنسانس ایرانی خواند اما در بازنگری این دوران می بینیم از سویی نهادها و مقام های ساختاری تاریخ ایران به نهایت خود می رسند و از سوی دیگر اتفاقاتی مهم، سرشت نهادهای ایرانی را تا دوران معاصر تعیین می کنند.
از میان نهادهای ایرانی ای که در این دوران بسیار تاثیر گذار است باید از نهاد وزارت نام برد.از نهادهای دیگر، نهاد ادب و نهاد عرفان است که به اتکای چهره های درخشان خود مانند سعدی شیرازی و مولانا جلال الدین رومی دوران طلایی خود را می گذراند.شاید از همین روی باشد که لین این دوران را رنسانس ایرانی خوانده است.اما از میان اتفاقاتی که سرشت نهادهای ایرانی را تعیین کرد به سقوط الموت و فروپاشی خلافت می تواند اشاره کرد که تاثیر عمده ای بر آینده دو نهاد مذهب و سیاست در ایران قرن های بعدی داشت.جورج لین تقریبا به تمامی این ساختار ها و فرایند ها در کتابش اشاره کرده است و من هم سعی می کنم با اشاره به کتاب او ساز و کار این ساختارها و نهادها و اهمیتشان را نشان بدهم.
جهانگیری مغولان-جهانداری ایرانیان

فروپاشی خلافت و قدرت گیری نهاد سلطنت

دستگاه خلافت هیچ گاه در ساختار جامعه ایرانی هضم و جذب نشد.این، نه تنها به دلیل اعتقاد شیعی ایرانیان مبنی بر غضب خلافت و گرفتن آن از اهل بیت پیامبر (ص) که به دلیل قوت اندیشه ایرانشهری هم بود.توجه کنیم که غلبه عقیده امامیه با قدرت گرفتن صفویان در قرن دهم صورت می گیرد و حتی خیلی قبل تر از آن هم -از قرن سوم-با ظهور امارت ها و سلطنت ها در شرق ایران، نهاد خلافت به چالش کشیده می شود.اما این را هم باید توجه داشت که نهاد سلطنت مطلقه به هیچ وجه توانایی حذف نهاد خلافت را نداشت.
این موضوع را در عمل و نظر می توان دید.از لحاظ عملی می توان تجزیه آل بویه را مثال زد که حتی با تصرف بغداد هم نتوانستند نهاد خلافت را براندازند و در میدان نظر هم این پیچیدگی را می توان در سیاستنامه خواجه نظام الملک و نوسان او بین نهاد خلافت و سلطنت دید.اقدام هلاکوخان در تصرف بغداد و نمد مال کردن آخرین خلیفه عباسی، نقطه عطفی در این زمینه بود که راه را برای تاسیس سلطنت-دو قرن بعد توسط صفویان-باز کرد.لین در کتاب خود در فصلی اختصاصی به فتح بغداد می پردازد و نحوه سقوط آن را شرح می دهد.البته دغدغه او در این فصل رد اتهامات از شیعیان و به خصوص خواجه نصیر الدین طوسی است که اغلب در منابع اهل تسنن به عنوان محرک اقدام هلاکو معرفی می شوند.
لین در عوض سقوط بغداد را نتیجه تلافی دو امر مهم دیگر می داند؛ از سویی فتح بغداد و برانداختن عباسیان از ماموریت های ویژه ای بود که اباقاخان -امپراتور مغول-بر عهده هلاکو گذاشته بود و از سوی دیگر بی درایتی خلیفه عباسی این اقدام را تسهیل کرد.البته لین به مواردی اشاره می کند که هلاکو در حمله به بغداد با شیعیان مدارا کرده است.

سقوط الموت و طلیعه ظهور امامیه

دژهایی که حسن صباح در غرب ایران بنا نهاد، همواره یکی از صعب ترین اهداف نظامی هم برای دستگاه خلافت و هم برای امارت ها و سلطنت های شرق ایران بود.آنچه اهمیت این دژها را از دژهایی در دل کوه فراتر می برد، ایدئولوژی اسماعیلیه بود که رقیبی جدی برای ایدئولوژی مسلط شافعی سنی به حساب می آمد.اما مهم تر از آن، اسماعیلیه جدی ترین گرایش شیعه در آن زمان هم بود.در این چهره ای مانند خواجه نصیر الدین فراتر از یک فرد و در مقامی نمادین جلوه می کند و نشان از آن دارد که چگونه سقوط الموت راه را برای گسترش و تبلیغ مکتب امامیه باز می کند.لین البته در بررسی خواجه او را به نوعی نمادگذار از اسماعیلیه به امامیه می داند و مفصلا به داد و ستدهای فکری او با اسماعیلیان اشاره می کند.به نظر لین، سرخوردگی خواجه از قطب اسماعیلی و جذابیت ایده امام غایب نقش عمده ای در گذار او از اسماعیلیه به امامیه داشته است.

نهاد وزارت و هنر شیر دوشیدن

نهاد وزارت که باید آن را نهادی تماما ایرانی خواند، نهاد بازسازی کننده ایران در دوران بحرانی بوده است و عجیب نیست که در این دوران هم مغولان از جهانگیری به جهانداری روی می آورند و در میدان داری عرصه سیاست را در دست می گیرند.به عبارتی حکومت با ثبات اقوام مهاجم بر ایران بدون این نهاد غیر ممکن بوده است.به همین دلیل است که می بینیم خلافت عربی که با ظهور عباسیان وارد دوران ثبات و جهانداری می شود، خاندان برامکه و کسانی چون فضل بن سهل را بر می کشد یا با تاسیس امپراتوری ترکان-همچون غزنویان و سلجوقیان-ترکان تندخو و غازی و جهانگیری مانند سلطان محمود، جهانداری را بر عهده وزیری همچون حسنک وزیر پسر میکال می گذارند.مهم ترین این وزرا-که با نوشتن سیاستنامه، به وزارت ایرانی بعدی تئوریک هم می بخشد-بی شک خواجه نظام الملک است که وزارت سلجوقیان را بر عهده دارد.امارت و سلطنت ترکان با بودن نهاد خلافت در بغداد نیازی دو چندان به وزارت داشت؛ چرا که سعی می کرد فقدان مشروعیت شرعی را با کارآمدی که امری عرفی بود جبران کند و همین سبب قدرت گرفتن نهاد وزارت بود.با تاسیس سلطنت ایلخانان و روی آوردن مغولان به جهانداری، معلوم شد که حکومت با ثبات لوازم خود را دارد و وزارت از جمله این لوازم بود.در این دوران شاهد وزرای مهمی چون شمس الدین جوینی، خواجه نصیر الدین طوسی و رشید الدین فضل الله هستیم.در کتاب لین از رشید الدین فضل الله-که اولین و مهم ترین وزیر ایرانی در دوران پسا خلافت است-حرفی به میان نیامده است؛ چرا که او وزیر غازان خان بوده و این کتاب تنها به دوران هلاکوخان می پردازد.مورد خواجه نصیر الدین طوسی کمی پیچیده تر است.گرچه از او به عنوان وزیر هلاکوخان یاد شده است اما در واقع چنین نیست.لین با هوشیاری او رابه پیروی از دباشی، حکیم / وزیر می نامد.در واقع تیز هوشی خواجه در سلطنت هلاکو در جهت مشروعیت سازی ایلخانان به کار گرفته شد.او مشاور هلاکو بود که در تسلیم بدون خونریزی اغلب قلاع اسماعیلیه و همچنین بغداد نقش بی شائبه ای بازی کرد.نقش او در بازسازی علمی و فقهی زمانه اش بیشتر از سهم او در نوسازی سیاسی ایران در آن زمان است .در واقع کسی که در آن زمان در صدر نهاد وزارت قرار داشت، شمس الدین جوینی و برادرش عطاملک جوینی است.لین فصلی را به این خاندان اختصاص داده و سهم آنان را اداره امور کشور نشان داده است.متاسفانه او متوجه اهمیت نهاد وزارت نشده و به ویژگی های سطحی وزارت جوینی ها مانند خصلت ادب پروری شان توجه زیادی نشان داده است.

نهاد ادب و عرفان

تثبیت عرفان در ساختار فرهنگی ایران را اغلب به حمله مغولان و افسردگی بعد از آن نسبت داده اند.لین در فصلی اختصاصی به این مساله می پردازد و آن را رد می کند.در واقع تاریخ عرفانی ایران پر است از شیوخی که در حمله مغولان یا کشته شده اند یا فراری.و این خود نشان از آن دارد که دستگاه عرفان و تصوف قبل از حمله مغولان هم جایگاه مهمی داشته است.لین البته بیشتر دلمشغول آن است که واکنش این عرفا را به حمله مغولان و مهم تر از آن به لشکرکشی هلاکوخان نشان دهد.در حوزه ادب هم او به ویژگی های ساختاری ادبیات این دوره نمی پردازد اما حضور چهره های بلند آوازه ادب و عرفانی ایرانی در این دوره، مهم ترین مشوق او بوده تا این دوره را دوره رنسانس ایرانی بخواند.
جهانگیری مغولان-جهانداری ایرانیان

فروپاشی خلافت و قدرت گیری نهاد سلطنت

جورج لین اگر چه به ساختارهای جامعه ایرانی دقت ندارد و همچنان در چهارچوب نگاه تفرج گونه شرق شناسی محدود می ماند اما شاید ناخودآگاه مهم ترین وجوه این ساختارها را در کتاب خود نشان می دهد.مهم ترین عیب کتاب لین آن است که سوالی مطرح نکرده است اما اتکای او به روش علمی سبب می شود که در نهایت تحقیقی ارزشمند و خواندنی درباره دوره ای مغفول از تاریخ ایران تحویل خواننده ایرانی بدهد.
منبع:نشریه خردنامه همشهری(کتاب)، شماره 74

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط