نویسنده : علامه مصباح یزدی
یکی دیگر از مجاری لذّت انسان، ارضای غریزه ی جنسی است. اصل وجود این میل نیز همانند کشش های درونی دیگر، لازمه ساختمان روح انسان و فطری است که خود به خود نه ارزش اخلاقیِ مثبت دارد و نه ارزش اخلاقی منفی. آن چه در قلمرو اخلاق قرار می گیرد و بار ارزشی خواهد داشت، کیفیّت و کمیّت ارضای این میل و جهت اِعمال آن است.
آیاتی دلالت دارند براین که همسر انسان از جنس خود او قرار داده شده و این یک تدبیر تکوینیِ الهی است برای این که نوع انسان باقی بماند که شاید از همه آن ها روشن تر این آیه باشد که می گوید:
یَا أیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقُکم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِساءً؛ (1) ای مردم، تقوا پیشه کنید و بترسید از پروردگارتان که شما را از یک انسان بیافرید و همسر وی از [جنس] او آفرید و مردان و زنان بسیاری از آن دو [پدید آورد و در زمین] منتشر ساخت.
جمله «وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِساءً» به خوبی دلالت دارد بر این که انتشار افراد انسان بر اثر ارتباط دو همسر است و این رابطه همسری به منظور تکثیر نسل در نهاد انسان هست.
در آیه دیگری حکمت ازدواج را آرامش و سکون دو همسر در کنار یکدیگر می داند:
وَمِنْ آیَاتِهِ أنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أنفُسِکُمْ أزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونً؛ (2) و از جمله آیات و نشانه های خدا این است که برای شما همسرانی از خودتان آفرید تا در کنارشان آرام گیرید و میانتان محبّت و دوستی قرار داد و دراین کار، آیات و نشانه هایی هست برای قومی که بیندیشند.
این آیات و نظایرآن ها اندیشه کسانی را که می پندارند ازدواج کاری است پلید و شیطانی، ردّ می کنند. چنین اندیشه ای در قرآن –کتاب آسمانی فطرت – جایی ندارد و مطرود و باطل است.
در قرآن کریم در ضمن بیان داستان قوم لوط، در چند مورد بر زشتی این عمل و انحراف آن از مسیر فطرت تأکید شده است:
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ ازْوَاجِکُم بَلْ أنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ؛ (3) همسرانی را که خدا برای شما قرار داده رها می کنید و به راهی که خدا قرار نداده است می روید، شما مردمی متجاوز و نابکار هستید.
خداوند با تعبیر «خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ» به ما می فهماند آن چه خداوند قرار داده و آفرینش الهی اقتضا می کند، گرایش هر یک از این دو به جنس مخالف خود است و بنابراین، باید از همین راه اشباع شود.
خدا گرایش مرد به مرد یا زن به زن را در فطرت و آفرینش انسان قرار نداده و در قلمرو «مَا خَلَقَ لَکُم» قرار نگرفته است. بنابراین، اگر چنین گرایشی در انسانی پدید آید، در اساس، همان گرایش به جنس مخالف است که تحت تأثیر عواملی، این گونه انحراف یافته و انسان را به کارهای پلید و انحرافی واداشته است.
خداوند در آیات دیگری می فرماید:
وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أتَأتُوَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أحَدٍ مِّن الْعَالَمِینَ *أِنَّکُمْ لَتَأتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونً؛ (4) و لوط را به یاد بیاور آن هنگام که به قوم خود گفت آیا دست به عمل زشت و فحشایی می زنید که هیچ از مردم دنیا پیش از شما به چنین عملی دست نیالوده است، شما به جای زنان، مردان را به شهوت می گیرد و مردم تبهکار و اسرافکاری هستید.
نتیجه آنکه به کارگیری غریزه جنسی در صورتی نکوهیده نیست که سه نوع محدودیّت رعایت شود:
نخست، محدودیّتی که خود فطرت نشان می دهد، یعنی این رابطه باید محدود به جنس مخالف باشد؛
دوم، محدودیّتی که مصالح کلّی جامعه برای همه افراد در تمام شرایط اقتضا می کند، محدودیّت هایی که در قوانین زناشویی رعایتشان بر همگان لازم و ضروری خواهد بود و در شرع مقدّس تبیین شده است؛
سوم، محدودیّت هایی که در موارد استثنایی و حالات خاصی برای زوجین پیش می آید و روابط زناشویی آنان را به نحوی محدود خواهد کرد.
اگر کسی بیندیشد که حکمت الهی اقتضا کرده تا نوع انسان با ازدواج در روی زمین ادامه یابد و همین اندیشه، انگیزه او برای اختیار همسرشود، مسلّماً ازدواج او دارای ارزش مثبت خواهد بود، زیرا اراده خود را تابع اراده خدا کرده است.
اگر کسی بتواند نیّت خود را خالص کند به گونه ای که انگیزه مسلّط بر او، دستیابی به رضای پروردگار باشد و لذّت های دنیایی اش کاملاً تحت سلطه و در طریق آن انگیزه الهی قرار گیرد، کار او از مرتبه بلندی از ارزش های اخلاقی برخوردار خواهد بود و این مرتبه مخصوص اولیای خدا و کسانی است که به مراتب والایی از معرفت و توحید رسیده باشند.
همچنین اگر رعایت حدود الهی برای رسیدن به ثواب باشد، کارهایی که با این انگیزه انجام می شوند نیز ارزش نسبتاً بالایی خواهند داشت؛ چنان که کارهای مربوط به تمایلات جنسی به انگیزه ترس از مبتلا شدن به معصیت انجام شود، معصیتی که به دنبالش عقاب الهی خواهد بود، خواه در اصل ازدواج باشد و خواه پس از ازدواج در روابط زناشویی و لذّت های مختلفی که بر ازدواج مترتب اند. در هر حال، اگر انگیزه انسان دوری از گناه باشد باز هم دارای ارزش مثبت خواهد بود و در همه موارد مذکور، کار انسان هرچه باشد، حتی ازدواج او رنگ عبادت به خود خواهد گرفت.
وَأنکِحُوا الأیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَ إِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِهِ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ * وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّی یُغْنِیهُمْ اللهُ مِن فَضْلِهِ؛ (5) و برای مردان و زنان بی همسر و خدمتکاران زن و مردتان [که در سنّ ازدواج اند و صلاحیّت دارند] همسر بگیرید و اگر فقیر و بی چیزند [نگران نباشید که] خداوند از فضل و کرم خود، آنان را بی نیاز سازد و خداوند رحمتش گسترده و [به بندگان خود] داناست. و آنان که وسیله نکاح برایشان فراهم نشود باید خودداری و عفّت پیشه کنند تا آنکه خداوند ایشان را از فضل و کرم خود بی نیاز سازد.
این گونه آیات و نیز روایات فراوان بر مطلوب بودن همسرگیری دلالت می کنند. البته باید توجه داشت که این، حکمی کلّی و عمومی است که براساس نیازی گسترده و کلّی تشریع شده است و منافات ندارد که گاه به تناسب شرایط خاصی این کار واجب و گاه حرام و ممنوع باشد.
شمار دیگری از آیات قرآن، مؤمنان را به علل مختلف و براساس حکمت های خاص هر مورد، از ازدواج با برخی زن ها منع می کنند؛ مانند:
-وَلَا تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ آبَاؤکُم مِّنَ النِّسَاء؛ (6) و زنانی را که در گذشته پدرانتان به همسری گرفته [و سپس مرده اند یا آن ها را طلاق داده اند] به همسری نگیرید.
-وَلَا تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّی یُؤْمِنَّ؛ (7) و با زنان مشرک ازدواج نکنید تا آنکه ایمان بیاورند.
-الْیَوْمَ اُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ... وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أوتُوالْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِی أخُدَانٍ؛ (8) امروز آن چه پاک و پاکیزه است بر شما حلال شد... و [نیز بر شما حلال شد] ازدواج با زنان پارسای مؤمن و مسلمان و زنان پارسای اهل کتاب به شرطی که مَهر ایشان را بپردازید، نه به صورت زنا یا رفیق گیری.
«خدن» به معنای دوستیِ نامشروع با جنس مخالف و اشاره به رسمی است که در جاهلیّت وجود داشته و امروز هم در جوامع غربی شایع است. قرآن کریم به خصوص بر این موضوع تکیه می کند و چنین ارتباطی را زشت می شمرد.
همچنین آیات فراوان دیگری انسان را از زنا و فحشا بازمی دارند؛ مانند:
وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ؛ (9) و به فحشا نزدیک مشوید، خواه آشکار باشد و خواه پوشیده.
آیاتی نیز از اشاعه فحشا بازمی دارند یا آنان را که مرتکب فحشا و به آن آلوده شده اند به توبه و بازگشت ترغیب می کنند و یا به نماز به عنوان بازدارنده از آن توصیه می کنند.
آیات و روایاتی نیز به رعایت پوشش و حفظ حجاب و دوری از برهنگی سفارش می کنند که همه این ها به نوعی به غریزه جنسی ارتباط دارد و در واقع بیان گر حدّ و حدود اخلاقی آن هستند.
ادامه دارد ...
دیدگاه قرآن درباره غریزه جنسی و ازدواج
برخی آیات قرآن کریم دلالت می کنند بر این که همسردوستی و رابطه جنسی در نهاد انسان نهفته است. البته این موضوع روشن است و هر کسی در کیفیّت آفرینش انسان دقّت کند، درمی یابد تکثیر نسل و بقای نوع، از راه، همسرگیری و زاد و ولد تحقق پذیرخواهد بود. تعابیر آیات قرآن کریم در این زمینه متفاوت است و ما در این جا به چند دسته از آیات اشاره می کنیم:آیاتی دلالت دارند براین که همسر انسان از جنس خود او قرار داده شده و این یک تدبیر تکوینیِ الهی است برای این که نوع انسان باقی بماند که شاید از همه آن ها روشن تر این آیه باشد که می گوید:
یَا أیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقُکم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِساءً؛ (1) ای مردم، تقوا پیشه کنید و بترسید از پروردگارتان که شما را از یک انسان بیافرید و همسر وی از [جنس] او آفرید و مردان و زنان بسیاری از آن دو [پدید آورد و در زمین] منتشر ساخت.
جمله «وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِساءً» به خوبی دلالت دارد بر این که انتشار افراد انسان بر اثر ارتباط دو همسر است و این رابطه همسری به منظور تکثیر نسل در نهاد انسان هست.
در آیه دیگری حکمت ازدواج را آرامش و سکون دو همسر در کنار یکدیگر می داند:
وَمِنْ آیَاتِهِ أنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أنفُسِکُمْ أزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونً؛ (2) و از جمله آیات و نشانه های خدا این است که برای شما همسرانی از خودتان آفرید تا در کنارشان آرام گیرید و میانتان محبّت و دوستی قرار داد و دراین کار، آیات و نشانه هایی هست برای قومی که بیندیشند.
این آیات و نظایرآن ها اندیشه کسانی را که می پندارند ازدواج کاری است پلید و شیطانی، ردّ می کنند. چنین اندیشه ای در قرآن –کتاب آسمانی فطرت – جایی ندارد و مطرود و باطل است.
محدودیت های فطری و غریزه جنسی
از دیدگاه قرآن کریم، گرایش به جنس موافق، برخلاف فطرت و نظام آفرینش است و نوعی انحراف در گرایش جنسی به شمار می رود. بنابراین، اگر کسانی در مقام ارضای غریزه جنسی از مسیر طبیعی و تکوینی منحرف بشوند و به جای آن چه در اصل خلقت و متن آفرینش برای برآوردن این غریزه نهاده شده، راه دیگری را در پیش بگیرند، کارشان نکوهیده خواهد بود و از طریق راست و راه مستقیم فطرت الهی منحرف شده اند.در قرآن کریم در ضمن بیان داستان قوم لوط، در چند مورد بر زشتی این عمل و انحراف آن از مسیر فطرت تأکید شده است:
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ ازْوَاجِکُم بَلْ أنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ؛ (3) همسرانی را که خدا برای شما قرار داده رها می کنید و به راهی که خدا قرار نداده است می روید، شما مردمی متجاوز و نابکار هستید.
خداوند با تعبیر «خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ» به ما می فهماند آن چه خداوند قرار داده و آفرینش الهی اقتضا می کند، گرایش هر یک از این دو به جنس مخالف خود است و بنابراین، باید از همین راه اشباع شود.
خدا گرایش مرد به مرد یا زن به زن را در فطرت و آفرینش انسان قرار نداده و در قلمرو «مَا خَلَقَ لَکُم» قرار نگرفته است. بنابراین، اگر چنین گرایشی در انسانی پدید آید، در اساس، همان گرایش به جنس مخالف است که تحت تأثیر عواملی، این گونه انحراف یافته و انسان را به کارهای پلید و انحرافی واداشته است.
خداوند در آیات دیگری می فرماید:
وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أتَأتُوَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أحَدٍ مِّن الْعَالَمِینَ *أِنَّکُمْ لَتَأتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونً؛ (4) و لوط را به یاد بیاور آن هنگام که به قوم خود گفت آیا دست به عمل زشت و فحشایی می زنید که هیچ از مردم دنیا پیش از شما به چنین عملی دست نیالوده است، شما به جای زنان، مردان را به شهوت می گیرد و مردم تبهکار و اسرافکاری هستید.
نتیجه آنکه به کارگیری غریزه جنسی در صورتی نکوهیده نیست که سه نوع محدودیّت رعایت شود:
نخست، محدودیّتی که خود فطرت نشان می دهد، یعنی این رابطه باید محدود به جنس مخالف باشد؛
دوم، محدودیّتی که مصالح کلّی جامعه برای همه افراد در تمام شرایط اقتضا می کند، محدودیّت هایی که در قوانین زناشویی رعایتشان بر همگان لازم و ضروری خواهد بود و در شرع مقدّس تبیین شده است؛
سوم، محدودیّت هایی که در موارد استثنایی و حالات خاصی برای زوجین پیش می آید و روابط زناشویی آنان را به نحوی محدود خواهد کرد.
ارزش های اخلاقی در ازدواج
بر طبق اصول کلّی که از قرآن کریم استفاده کردیم، ارزش مثبت در فعل اخلاقی تابع انگیزه هایی است که انسان را به آن وامی دارد. کارهای ما هر قدر که با این انگیزه ها ارتباط بیشتری با خدا پیدا کند و خداپسندتر باشند مطلوب ترند و به عکس، هر قدر که بیشتر برای نفس و تحت تأثیر انگیزه های نفسانی انجام شوند ارزش کمتری دارند.اگر کسی بیندیشد که حکمت الهی اقتضا کرده تا نوع انسان با ازدواج در روی زمین ادامه یابد و همین اندیشه، انگیزه او برای اختیار همسرشود، مسلّماً ازدواج او دارای ارزش مثبت خواهد بود، زیرا اراده خود را تابع اراده خدا کرده است.
اگر کسی بتواند نیّت خود را خالص کند به گونه ای که انگیزه مسلّط بر او، دستیابی به رضای پروردگار باشد و لذّت های دنیایی اش کاملاً تحت سلطه و در طریق آن انگیزه الهی قرار گیرد، کار او از مرتبه بلندی از ارزش های اخلاقی برخوردار خواهد بود و این مرتبه مخصوص اولیای خدا و کسانی است که به مراتب والایی از معرفت و توحید رسیده باشند.
همچنین اگر رعایت حدود الهی برای رسیدن به ثواب باشد، کارهایی که با این انگیزه انجام می شوند نیز ارزش نسبتاً بالایی خواهند داشت؛ چنان که کارهای مربوط به تمایلات جنسی به انگیزه ترس از مبتلا شدن به معصیت انجام شود، معصیتی که به دنبالش عقاب الهی خواهد بود، خواه در اصل ازدواج باشد و خواه پس از ازدواج در روابط زناشویی و لذّت های مختلفی که بر ازدواج مترتب اند. در هر حال، اگر انگیزه انسان دوری از گناه باشد باز هم دارای ارزش مثبت خواهد بود و در همه موارد مذکور، کار انسان هرچه باشد، حتی ازدواج او رنگ عبادت به خود خواهد گرفت.
برخی توصیه های قرآن درباره ازدواج
شماری از آیات به روشنی مردم را به ازدواج سفارش می کنند؛ از جمله:وَأنکِحُوا الأیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَ إِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِهِ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ * وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّی یُغْنِیهُمْ اللهُ مِن فَضْلِهِ؛ (5) و برای مردان و زنان بی همسر و خدمتکاران زن و مردتان [که در سنّ ازدواج اند و صلاحیّت دارند] همسر بگیرید و اگر فقیر و بی چیزند [نگران نباشید که] خداوند از فضل و کرم خود، آنان را بی نیاز سازد و خداوند رحمتش گسترده و [به بندگان خود] داناست. و آنان که وسیله نکاح برایشان فراهم نشود باید خودداری و عفّت پیشه کنند تا آنکه خداوند ایشان را از فضل و کرم خود بی نیاز سازد.
این گونه آیات و نیز روایات فراوان بر مطلوب بودن همسرگیری دلالت می کنند. البته باید توجه داشت که این، حکمی کلّی و عمومی است که براساس نیازی گسترده و کلّی تشریع شده است و منافات ندارد که گاه به تناسب شرایط خاصی این کار واجب و گاه حرام و ممنوع باشد.
شمار دیگری از آیات قرآن، مؤمنان را به علل مختلف و براساس حکمت های خاص هر مورد، از ازدواج با برخی زن ها منع می کنند؛ مانند:
-وَلَا تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ آبَاؤکُم مِّنَ النِّسَاء؛ (6) و زنانی را که در گذشته پدرانتان به همسری گرفته [و سپس مرده اند یا آن ها را طلاق داده اند] به همسری نگیرید.
-وَلَا تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّی یُؤْمِنَّ؛ (7) و با زنان مشرک ازدواج نکنید تا آنکه ایمان بیاورند.
-الْیَوْمَ اُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ... وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أوتُوالْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِی أخُدَانٍ؛ (8) امروز آن چه پاک و پاکیزه است بر شما حلال شد... و [نیز بر شما حلال شد] ازدواج با زنان پارسای مؤمن و مسلمان و زنان پارسای اهل کتاب به شرطی که مَهر ایشان را بپردازید، نه به صورت زنا یا رفیق گیری.
«خدن» به معنای دوستیِ نامشروع با جنس مخالف و اشاره به رسمی است که در جاهلیّت وجود داشته و امروز هم در جوامع غربی شایع است. قرآن کریم به خصوص بر این موضوع تکیه می کند و چنین ارتباطی را زشت می شمرد.
همچنین آیات فراوان دیگری انسان را از زنا و فحشا بازمی دارند؛ مانند:
وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ؛ (9) و به فحشا نزدیک مشوید، خواه آشکار باشد و خواه پوشیده.
آیاتی نیز از اشاعه فحشا بازمی دارند یا آنان را که مرتکب فحشا و به آن آلوده شده اند به توبه و بازگشت ترغیب می کنند و یا به نماز به عنوان بازدارنده از آن توصیه می کنند.
آیات و روایاتی نیز به رعایت پوشش و حفظ حجاب و دوری از برهنگی سفارش می کنند که همه این ها به نوعی به غریزه جنسی ارتباط دارد و در واقع بیان گر حدّ و حدود اخلاقی آن هستند.
ادامه دارد ...
پی نوشت ها :
1.نساء (4)، 1.
2.روم (30)، 21.
3.شعراء (26)، 166. ر. ک: سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج 15، ص 337.
4.اعراف (7)، 80 و 81.
5.نور (24)، 32 و 33.
6.نساء (4)، 22.
7.بقره (2)، 221.
8.مائده (5)، 5. ر. ک: سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج 5، ص 216.
9.انعام (6)، 151.