می گویند چون سند روسای این فرقه به واسطه مشتمل بودن به هشت نفر معصوم به آب طلا نویسانده اند پس مسمی به «سلسلة الذهب» گردید(1) در این صورت اگر می گفتند «سلسلة الذهبیه» مناسب تر می بود تا «سلسلة الذهب».
می گویند به لحاظ علم کیمیاگری دانستن روسای این فرقه آن را ذهبیه خوانده اند(2)می گویند روسای این فرقه سالک را مانند طلای بیغش می نمایند و تا به این رتبه نرسد اجازه دستگیری به او نمی دهند(3).
می گویند به این لحاظ ذهبیه گفته اند که در این فرقه سنی واقع نشده و کلاً مشایخ اولیای این فرقه امامی مذهب بودند(4) درباره مذهب جنید بغدادی و احمد غزالی و شیخ ابوالقاسم گرکانی و ابوبکر نساج و ابونجیب سهرودی به اثبات رسیده است که مذهب غیر آل بیت داشته اند. یعنی از امامیه نمی باشند.
می گویند چون علی بن موسی الرضا علیه السلام حدیث سلسله الذهب را بیان فرموده اند و سند خرقه روسای این فرقه به آن بزرگوار می رسد به این لحاظ ذهبیه خوانده شده اند.(5)
می گویند چون طب الرضا و فقه الرضا تألیف حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام
به امر مأمون به آب طلا نوشته شده پس ذهبیه خوانده شده اند(6) لکن نتیجه هرگونه تحقیق پیرامون «فرقه ی ذهبیه» این است که از تاریخ وضع کلمه «ذهبیه» و هم چنین از علمیت آن، برای این سلسله، هیچ سنخ اطلاعی در دست نمی باشد، به قول مرحوم دکتر اسدالله خاوری که از ارادتمندان به فرقه ی ذهبیه است «از آغاز ظهور تصوف در اسلام و اولین کسی که به لقب صوفی خوانده شده، از کتاب اللمع ابونصر سراج (متوفی 378) و قوت القلوب شیخ ابوطالب محمد بن علی عطیه مکی (متوفی 386) گرفته، تا برسد به آثار قرن چهارم هجری مانند: طبقات الصوفیه شیخ ابوعبد الرحمن سلمی نیشابوری (متوفی 412) و منازل السائرین شیخ الاسلام ابواسماعیل عبدالدین ابی منصور، خواجه انصاری یا پیر هروی( متولد 396 و متوفی 481) و حلیه الاولیاء تألیف حافظ ابونعیم اصفهانی (متوفی 430) و کشف المحجوب ابوالحسن علی بن عثمان غزنوی (متوفی 465) و رساله قشیریه استاد ابوالقاسم قشیری (376 تا 465) ... و غیره و خلاصه از آثار قرن سوم و چهارم گذشته در کتب قرن پنجم هم اثری از کلمه (ذهبیه) یافت نمی شود.
اولین باری که این کلمه در آثار ادبی دانشمندان و صوفیه به چشم می خورد، در اشعار ابوالمعالی عبدالله بن میانجی همدانی ملقب به (عین القضاه همدانی) مقتول در چهارشنبه 7 جمادی الاخر 526 هجری می باشد صد و ده بند اشعاری به وی نسبت می دهند که در کتاب اوصاف المقربین به طبع رسیده است»(7) شاید این وجه تسمیه ها برای ترمیم بریدگی می باشد که در فرقه ذهبیه رخ داده است. که بر آن اشاره خواهیم نمود.
بریدگی ذهبیه
انتخاب چنین بحثی در پی آنهمه استدلال های علمی و تحقیقی شاید بیهوده و غیر ضروری به نظر آید. به این معنا، وقتی مطلبی یا اندیشه ای یا طایفه و گروه و فرقه ای زیر سئوال رفته، نتیجه تحقیقات مطالب: خودروئی و خود اختراعی و خودآوری که در فرهنگ معارف اسلامی و لسان بزرگان دینی «بدعت» خوانده شده باشد. چندانضروری به نظر نمی آید، لکن به این لحاظ ادامه ی بحث را ضروری دانسته ایم که به اثبات رسانیم علاوه بر اینکه تصوف جایگاهی در اسلام خاصه تشیع ندارد به اعتبار همان قوانین و اساسنامه که در تصوف از حیثیت خاصی برخوردار می باشد فرقه های کنونی کوچکترین حیثیت حقیقی نخواهند داشت. چون مبحث فرقه ذهبیه مقدم بر سایر فرقه ها گردیده در این موضع کتاب تذکر داده شد.
بریدگی اول در ذهبیه
در پی تحقیق فیض یابی معروف کرخی از حضور حضرت علی بن موسی الرض علیه السلام اخبار عدم اتصال جنید بغدادی به سری سقطی که از نظر گذشت این سومین انقطاع در طومار روسای فرقه ی ذهبیه ی اغتشاشیه می باشد. یازدهمین خرقه دار ذهبیه ی اغتشاشیه شخصی است به نام عمار یاسر بدلیسی که صوفیه به دیده ی اکرام به او می نگرند برایش فضائلی قائل هستند و در لابه لای نوشته های صوفیانه نقل کرده اند. نامبرده پس از 73 سال عمر در سال 582 دنیا را وداع کرده است(8) صوفیان قوم ذهبیه معتقدند پس از او شیخ نجم الدین کبری اداره ی امور فرقه ی ذهبیه اغتشاشیه را به عهده گرفته است.با این که عمار یاسر بدلیسی از جمله استادان نجم الدین کبری بوده است لکن به چند جهت چنین انتسابی از دیدگاه مبانی تصوف قابل پذیرش نیست.
الف: باید اشاره کرد که نجم الدین کبری چگونه بهره ای از عمار یاسر بدلیسی برده است که خود می گوید: علم خلوت و عزلت. از شیخ عمار یاسر(9) فرا گرفته، در صورتی که مسئله انتساب بینروسای صوفیه به خرقه پوشیدن آنهم خرقه خلافت و ارشاد است و چنین ارتباطی را نجم الدین کبری شخصاً با استادش عمار یاسر بدلیسی رد می کند.
ب: اینکه عمار یاسر بدلیسی به اصطلاح رایج نزد صوفیه پیر تربیت و پیر صحبت نجم الدین کبری بوده، چنان که حافظ حسین کربلائی به چنین انتسابی اشاره نموده است(10) و مهم تر اینکه نجم الدین کبری در اجازات خویش نیز عمار یاسر بدلیسی را پیر خرقه ی تبرک خود معین نموده می نویسد: «و قد لبست خرقة التبرک من الشیخ ابی یاسر
عماربن یاسر ابن مطربن سحاب البدلیسی و ...»(11) و حتی سیف الدین باخرزی شاگرد نجم الدین کبری خرقه تبرک و نسبت صحبت خویش را به واسطه نجم الدین کبری به عمار یاسر بادلیسی می رساند(12) و علاء الدوله سمنانی نیز طریق صحبت شیخ خود عبدالرحمن اسفراینی را به وسیله سه واسطه به نجم الدین کبری رسانیده و از او به شیخ عمار می رساند(13) سید محمدنوربخش (14) و معصوم علیشاه نایب الصدر(15) گونه ی اتصال بین نجم الدین کبری و عمار یاسر بدلیسی را به صحبت می دانند.
ج: از طرفی مجدالدین بغدادی که از روسای فرقه ی ذهبیه اغتشاشیه است(16) در طومار اسامی روسای خویش نامی از عمار یاسر بدلیسی به میان نمی آورد.(17)
اگر مجدالدین بغدادی رکن فرقه می باشد چرا قولش را تحریف کرده اند و نپذیرفته اند.
این که علاوه بر نجم الدین کبری، گروهی از رجال شناسان اسلام و محققان و مشایخ صوفیه مانند شخصیتهای زیر همه معتقدند نجم الدین کبری خرقه از کهف الدین اسماعیل قصری دارد. مجدالدین بغدادی(18) سیف الدین باخرزی(19) علاء الدوله سمنانی(20) شیخ شهاب الدین ابوحفص سهروردی(21) کمال الدین حسین خوارزمی(22) سید علی همدانی(23) سید محمد نوربخش(24) شیخ اسماعیل سیسی(25) ابوالمفاخر باخرزی(26) سید اکبر حسینی
فرزند و جانشین سید محمد گیسودراز(27) عبدالرحمن جامی(28) حافظ حسین کربلائی(29) عبدالله یافعی(30) ابی فلاح عبدالحی(31) و علامه میر سید محمد باقر خوانساری(32) و مولوی غلام سرور(33) و محمد دارالشکوه(34) و شیخ محمد طبسی(35) و ابن محمد حکیم محمد مظفر(36) و ملا سلطان گنابادی(37) و محمد جعفر کبوتر آهنگی مجذوب علیشاه(38) و مولانا احمد فال فریدی(39) و معصوم علیشاه نایب الصدر(40) و عبدالحسین خاتون آبادی(41) و شیخ عباس قمی(42) و دکتر محمد امین ریاحی(43) و حسین بدرالدین (44) و مسعود قاسمی(45) محمد کاظم امام(46) و علی اکبر دهخدا(47) حتی دکتر اسدالله خاوری ارادتمند به ذهبیه معتقد است که نجم الدین کبری خرقه از اسماعیل قصری گرفته است(48) عبدالرفیع حقیقت(49) و یوگنی ادوارد ویچ برتلس(50) محمدرضا روستا(51) محمد کاظم محمدی(52) محمد حسین حکمت فرد(53) محمد قزوینی(54) و محمد تقی منصور علیشاه نعمه اللهی(55).
د: این بریدگی که قطع اتصال در طومار روسای فرقه ی ذهبیه ی اغتشاشیه است را حاج میرزا احمد اردبیلی معروف به وحید الاولیاء رئیس فرقه ی ذهبیه تائید نموده می نویسد: «چون بعد از عمار یاسر بدلیسی قدس سره که در زمان خود رکن این سلسله مبارکه بود به
علت عدم تعیین جانشین فی الجمله فتوری مثل این زمان در سلسله واقع شد(56) و عجیب است که متصدیان کنونی به لحاظ حفظ منافع ریاست وحید الاولیاء را قبول دارند لکن نظرش را نمی پذیرند!!
بریدگی دوم در ذهبیه
در جمع ارادتمندان و شاگردان خواجه اسحاق ختلانی بیستمین رئیس فرقه ی ذهبیه دو نفر از مشاهیر صوفیه دیده می شوند سید محمد نوربخش و سید عبدالله برزش آبادی: می نویسند خواجه اسحاق به موجب رویاء صادقه و الهام سید محمد قهستانی را به لقب نوربخش ملقب نمود و خرقه پیر و مرشد خود سید علی همدانی را بدو پوشانید و در مسند ارشادش نشانید و این مثال را فرو خواند «ما آرد بیختیم و آرد بیز آویختیم» و گفت هر که را داعیه سلوک است به سید مراجعه کند که اگر چه او مرید ما است اما در حقیقت پیر ما است و به او دست ارادت داده گفت با فرزند مصطفی بیعت می کنم و این آیه را تلاوت نمود «و الذین یبایعونک انما یبایعون الله» سید محمد نوربخش به انجام وظائف ارشاد قیام نموود ولی وقتی سید عبدالله برزش آبادی این خبر را بشنید گفت: اگر خواجه با او بیعت کرده ما از خواجه برگشتیم و خواجه در کوه تیری که از قلاع ولایت ختلان است از روی مکاشفه فهمید و گفت «ذهب عبدالله» یعنی از بیعن ما بیرون رفت عبدالله(57) به این تربیت برای دومین بار اتصال روسای فرقه ذهبیه قطع می شود. چنان که میرزا زین العابدین شیروانی(58) و معصوم علیشاه نایب الصدر(59) سلطان حسین تابنده گنابادی(60) به این انقطاع تصریح کرده اند. از این مقطع چون فرقه طبق ضوابط جاری ادامه نیافته به آن لفظ اغتشاشیه را افزوده اند.بریدگی سوم در ذهبیه
به اصطلاح فرقه ای،بیست و هفتمین شیخ فرقه ی ذهبیه اغتشاشیه درویش محمد کارندهی معروف به پیر پالان دوز است(61) که البته معتقدند «پاره دوز» بوده که به«پالان دوز» مبدل شده است. در صورتی که شیخ محمد کارندهی به نام شیخ محمد مشهدی با همان مشخصات در فرقه ی ذهبیه نوربخشیه سدیریه نیز سمت ریاست داشته است(62)و چنین رخ دادی در هیچکدام از فرقه های صوفیه مرسوم نبوده زیرا اصولاً روسای فرقه ها با یکدیگر بر سر حقانیت خود و باطل بودن دیگری نزاع دارند.
اغتشاش در ذهبیه
صوفیه انشعابات بدون اجازه ی رئیس وقت فرقه را که موجب صورت پذیرفتن تشکیلات مستقل دیگری شود «اغتشاش» در فرقه خوانده، کودتا کننده ای را که مستقلاً تشکیلاتی به وجود می آورد، فرقه ی جدید التأسیس او را با پسوند «اغتشاشیه» بی اعتبار و بی اساس معرفی می کنند.در پی نافرمانی سید عبدالله برزش آبادی از دستور پیر و مراد خود خواجه اسحاق ختلانی که نزد صوفیان علمی اجرامی به شمار می رود و ارتباط مریدی مرادی را قطع می کند، فرقه ی جدیدالتأسیس به وسیله سید عبدالله برزش آبادی ادامه یافت که تذکره نویسان و بزرگان تصوف آن را «ذهبیه اغتشاشیه» خواندند در پی این کودتای برزش آبادی تقریباً بدون سر و صدائی زمان را پشت سر گذاشت، تا زمان سی و دومین رئیس فرقه که سید قطب الدین محمد نیریزی است(63).
مسئله ی اغتشاش دوم هم شکل گرفت به این صورت که آقا محمد بن رفیع جیلانی ساکن محله ی بیدآباد اصفهان(64) شاگرد سید قطب الدین نیریزی(65) توجهی به برگزیده ی پیر و مراد خود نکرده از تبعیت محمد هاشم درویش شیرازی سرپیچی نمود خود پایه انشعابی را گذاشت(66) و این جدائی از فرقه ی ذهبیه ی اغتشاشیه را با اغتشاشی دیگر سید صدر الدین کاشف دزفولی و بعد از او حاج سید محمد رضا دزفولی و بعد از او حاج سید حسین
ظهیر الاسلام دزفولی و بعد از او حاج سید اسدالله گوشه گیر دزفولی(67) ادامه دادند البته فرقه ی اویسیه طبق سبک خود که هر کسی را به خویش نسبت می دهند بدون ارائه دادن مدرکی شیخ ابوالفضل عنقا را برگزیده ی ظهیر الاسلام دزفولی معرفی کرده اند (68) البته اجازه ای را که به ظهیر الاسلام نسبت می دهند و جهت شیخ ابوالفضل عنقا نوشته شده است(69) متن اجازه گویای صوفی شدن ابوالفضل عنقا نزد ایشان می باشند ولی در انتهای اجازه که اصلاً سنت در هیچ اجازه نویسی نیست مطالبی به عنوان خلافت و جانشینی اضافه گردید خط و حتی امضاء ذیل و فوق با هم نطابقت ندارد. علاوه اگر این اجازه خلافت را ابوالفضل عنقا دارد و به طور حتم از عبدالقادر جهرمی چنین اجازه ای دریافت نکرده است زیرا اگر چنین سندی را داشتند حتماً مانند اجازه ی ظهیر الاسلام به چاپ می رساندند باید فرقه ی خود را از ناحیه ی ظهیر الاسلام به محمد بیدآبادی و از ناحیه ی او به سید عبدالله برزش آبادی برسانند و از جمله شعبات معروفیه محسوب شوند.
اغتشاش سوم در ذهبیه
پس از مرگ سی و پنجمین (70) رئیس فرقه ی ذهبیه میرزا ابوالقاسم راز شیرازی دو نفر از مریدان او که می نویسند «حالاتشان خوب و سلوکشان مطلوب بود، در مقام احراز مسند ارشاد برآمدند» (71) و سپس از دعوی خود دست کشیدند و ریاست مطلقه ی فرقه نصیب سید جلال الدین مجدالاشراف گردید لکن در پی مرگ او اغتشاشی رخ داد که عیناً زمان خواجه اسحاق ختلانی بیستمین رئیس فرقه ی ذهبیه بود به وقوع پیوست.درست همان طور که سید عبدالله برزش آبادی از امر پیر و مراد خود خواجه اسحاق ختلانی سرپیچی نموده تمکین از سید محمد نوربخش نکرد خود فرقه ای را تأسیس نمود(72) حاج میرزا احمد اردبیلی بر علیه سید محمد رضا متولی باشی برادر پیر و مراد خود سید جلال الدین مجدالاشراف قیام نموده مدعی قطبیت شد.
در صورتی که رونوشت وصیت نامه سید جلال الدین مجدالاشراف به خط حاج میرزا
احمد اردبیلی به شرح زیر نوشته شده است: «سواد دستخط مبارک جناب مستطاب سندالعارفین و اکمل الموحدین و المکاشفین و فخرالاولیاء الواصلین و قدوة العرفاء الکاملین قدوسی آشیان اقای مجدالاشراف قدس سره العزیز که به افتخار حضرت مستطاب معارف و مفاخر اکتساب عمدة العرفاء الکاملین و زبدة العلماء المتالهیین آقای آقا میرزا محمد رضا متولی باشی روحی فدا مرقوم فرموده اند.(73)
آقا جان من - یک رحل ما گذاشتیم سه رحل رضا بگذارد...
علاوه حاج میرزا احمد وحید الاولیاء خود نیز به انقطاع در فرقه ی ذهبیه ی اغتشاشیه اشاره کرده است می نویسد: چون بعد از عمار یاسر بدلیسی قدس سره که در زمان خود رکن این سلسله مبارکه بود به علت عدم تعیین جانشین فی الجمله فتوری مثل این زمان در سلسله واقع شد».(74)
ملاحظه کنید میرزا احمد وحید الاولیاء معتقد است که حاج سید جلال الدین مجدالاشراف کسی را به جانشینی خود معین نکرده و عجب خود میرزا احمد اردبیلی مدعی جانشینی می شود. و مهم تر این که مجدالاشراف می نویسد: «سایر اولیاء الله غیر از سی و چهار نفر ارکان این سلسله... همگی از جمله اولیاء الهی اند، اما قابلیت مقام شیخی و پیشقدمی ندارند...(75)
آقای دکتر اسدالله خاوری که از ارادتمندان به فرقه ی ذهبیه اغتشاشیه هستند و مادرشان همشیره زاده ی سید جلال الدین مجدالاشراف بوده است شجره روسای فرقه ی مزبور را معنعن از علی بن موسی الرضا نوشته و به سید جلال الدین مجدالاشراف ختم کرده اند.(76)
علاوه تنها اجازه ای که حاج میرزا احمد اردبیلی معروف به وحید الاولیاء داشته و خود او هم اشاره کرده است فقط نوشتن لوح جُنة الاسماء می باشد که بعد از مرگ مجدالاشراف به اطمینان اثرات گفته او پر می کرده، و در اختیار طالبان آن می گذاشته است.(77)
و عجیب است که آقای احسان استخری فقط و فقط به صرف ارادتمندی و علاقه ی
و افرادی که به حاج میرزا احمد اردبیلی داشته است و این شیفتگی از نوشته اش استنباط می شود بدون اقامه ی دلیل می نویسد: «در سال1318 پس از ورود به شیراز و دریافت لقب نایب الولایه به خلافت و وصایت مرشد خویش قطب زمان آقای مجدالاشراف معین و مقرر شدند» (78) در صورتی که در این ادعا از دیدگاه شخص حاج میرزا احمد اردبیلی وحید الاولیاء به طوری که از نظر گذشت و ذکر اسدالله خاوری فرزند همشیره زاده مجدالاشراف و مهم تر به لحاظ وصیت نامه مجدالاشراف که به خط شخص حاج میرزا احمد اردبیلی فردِ مورد قبول اتباع فرقه، تن به ریاست حاج سید محمد رضا متولی باشی دادند چنان که شمس الدین پرویزی می نویسد: «بعد از وفات آن بزرگوار (مجدالاشراف) کلیه فقرای حقه ی ذهبیه ایران بدون استثناء از حضرت آقای سید محمد رضا آقا تبعیت نموده»(79).
اغتشاش چهارم در ذهبیه
در پس ادعای بی اساس حاج میرزا احمد اردبیلی وحید الاولیاء برای جانشینی که خود اشاره نموده مجدالاشراف او را به عنوان جانشینی تعیین نکرد است(80) روزگار ریاست این رئیس ذهبی هم تمام شد و در اول شام چهارشنبه 26/ صفر/1375 با دلبستگی های دنیا وداع کرد، حاج حب حیدر را به ریاست گماشتند که دکتر احسان الله استخری بدون نام بردن از کسی به مسئله ریاست بعد از وحیدالاولیاء اشاره دارد می نویسد: «البته پس از ارتحال آن سلطان ملک معنی این بازار کساد نگشته و آن اتباع فاسد نگردیده مردی یگانه از اولیاء فرزانه در برج اولیاء به ارشاد برخاسته و در مسند تمکین به هدایت سالکین نشسته است ادام الله ضلال ولایتة...»(81) از این جملات معلوم می شود احسان استخری او را پذیرفته است. و امثال آقای محمد خواجوی(82) و سید محمد جعفر باقری(83) و آقای احمد خوش نویس(84) آقای غلامرضا چراغ(85) شخص محمد علی حب حیدر را جاشنین حاج میرزا احمد اردبیلی معرفی کرده اند.لکن شخصی به نام رهنما کارمند فرهنگ شیراز خاطره ماجرای حاج سید عبدالله برزش آبادی و حاج میرزا احمد اردبیلی را که تبعیت از روسای خود نکرده فرقه جدیدی تأسیس کردند زنده نموده راه از حاج محمد علی حب حیدر جدا کرده مدعی جانشینی وحیدالاولیاء گردید.(86)
ذهبیه ی اغتشاشیه
از دیدگاه مبنای صوفیهدر نتیجه فرقه ی ذهبیه اغتشاشیه علاوه بر این که از نظرگاه اسلام شیعی جایگاهی در اسلام و تشیع ندارد به اعتبار آنچه که نزد صوفیه به عنوان قانون اتصال بین روسای صوفیه حجیت دارد و فرقه ای دور از انقطاع شناخته می شود که این مبنا درباره اش صدق کند. فرقه ای است که علاوه به اغتشاش های زیاد در عصر جنید بغدادی و عمار یاسر بدلیسی و سید عبدالله برزش آبادی و میرزا احمد وحیدالاولیاء اتصال بین روسای آن قطع شده است و آنچه امروز به دکتر گنجویان رسیده از نظرگاه صوفیه پایه و اساسی ندارد.
پی نوشت ها :
1- میزان الصواب تالیف حاج امین الشرع خوئی ص 869 .
2- تذکرة الاولیاء منظوم راز شیرازی ص 154 .
3- قوائم الانوار به نام تام الحکمه ص 26 .
4- میزان الصواب ص 869 و 31 ولایت نامه ص 32.
5- میزان الصواب ص 869 .
6- میزان الصواب فی شرح فصل الخطاب ص 869 .
7- ذهبیه تصوف علمی- آثار ادبی ص 105-106 .
8- روضات الجنان و جنات الجنان ج 2 ص 322.
9- سسلة الاولیاء سید محمد نوربخش درج در جشن نامه هانری کربن ص 48 .
10- روضات الجنان و جنات الجنان ج 2 ص 323 .
11-روضات الجنان و جنات الجنان ج 2 ص 308 و تذکرةالمشایخ علاء الدوله درج در مجموعه ی سخنرانی ها و مقاله ها درباره ی فلسفه و عرفان اسلامی ص 54 و طرایق الحقایق ج 2 ص 336 .
12- المشیخه نسخه ی خطی شماره 2143 کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
13- تذکرة المشایخ علاء الدوله درج در مجموعه سخنرانی ها و مقاله ها درباره ی فلسفه و عرفان ص 54.
14- سلسله اولیاء درج در مجموعه ی جشن نامه هانری کربن ص 28.
15- طرایق الحقایق ج 2 ص 107 .
16- در رساله ی کمالیه چاپ اخیر صفحه ی 26 نام مجدالدین هست و ذهبیه تصوف علمی و آثار ادبی ص 220 و اصول تصوف ص 220.
17- ترجمه تحفة البرره فی مسائل العشره ص 197 .
18- همان.
19- سرگذشت سیف الدین باخرزی ص 8 .
20- تذکرة المشایخ در مجموعه ی سخنرانیها و مقاله ها درباره فلسفه و عرفان اسلامی ص 153 .
21- روضات الجنان و جنات الجنان ج 1 ص 342 .
22- جواهر الاسرار و زواهر الانوار ج 1 ص 119 .
23- رساله فتوت نامه شماره 774 کتابخانه مرکزی دانشگاه از ص 78 تا 84 که در روضات الجنان و جنات الجنان ج 2 ص 253 و روزبهان نامه ص 18 مقدمه هم درج شده است.
24- سلسلة الاولیا درج در جشن نامه هانری کربن ص 48 ترجمه روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات ج 6 ص 403 و 404 .
25- روضات الجنان و جنات الجنان ج 3 ص 97 .
26- اوراالاحباب ص 9 و 27.
27- کتاب العقائد چاپ حیدرآباد ص 58 .
28- نفحات الانس.
29- روضات الجنان و جنات الجنان ج 1 ص 380 و 575 .
30- تاریخ مرآت الجنان ج 4 ص 40 .
31- شذرات الذهب ج 6 ص 79 .
32- ترجمه روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات ج 2 ص 7 .
33- خزینة الاصفیاء ج 2 ص 13 و 351 .
34- سفینة الاولیاء ص 104.
35- آثار درویش محمد طبسی ص 227 .
36- رضوان المعارف الالهیه ص 21.
37- ولایت نامه ص 241 .
38- مرآت الحق ص 130 .
39- تذکرةشیخ بهاء الدین زکریا ملتانی ص 39 .
40- طرایق الحقایق ج 2 ص 83 .
41- وقایع السنین و الاعوام ص 312.
42- ترجمه الکنی و القاب ج 4 ص 294 .
43- مرصاد العباد ص 36 مقدمه .
44- دو رساله عرفانی از نجم الدین کبری ص 83 .
45- مقدمه آداب الصوفیه ص 14 .
46- در ماهیت و مظاهر تصوف ص 63 .
47- لغت نامه دهخدا .
48- ذهبیه تصوف علمی- آثار ادبی ج 1 ص 213 .
49- تاریخ نهضت های فکری ایرانیان بخش دوم ص 517 .
50- تصوف و ادبیات تصوف ص 434 .
51- سجاده نشینان عشق .
52- علاء الدوله سمنانی: 334 .
53- عارفی از دزفول .
54- شدالازار: 317.
55- آداب المسافرین نسخه ی خطی شماره 2409 کتابخانه مرکزی دانشگاه ص 196 .
56- اوصاف المقربین ص 64 .
57- مجالس المؤمنین ج 2 ص 144 .
58- بستان السیاحه ص 323 .
59- طرائق الحقایق ج 1 ص 485 .
60- گردش افغانستان و پاکستان ص 121 .
61- سبع المثانی ص 65 .
62- ریاض السیاحه صورت شجره پس ورق چهارم.
63- ذهبیه تصوف علمی- آثار دبی ص 297 اصول تصوف ص 62 تذکره خواجه محمد بن صدیق بعد از ص 108 صورت شجره و مناهچ انوار المعرفه فی شرح مصباح الشریعه ص 647 و مناجات خمسه عشر که به سرمایه غلامرضا چراغ چاپ شده ص 53 و مشارب الاذواق ص 21 مقدمه ماثرالکاملین ص 5.
64- ذهبیه تصوف علمی- آثار ادبی ص 325 .
65- میزان الصواب از ص 3 و 40 .
66- ذهبیه تصوف علمی- آثار ادبی ص 325 .
67- سراج السالکین یا چراغ رهروان تألیف سید احمد موسی رملی ص 89 .
68- انوار قلوب سالکین ص 26 .
69- انوار القلوب سالکین ص 29 .
70- ذهبیه تصوف علمی- آثار ادبی ص 364 مناهج انوار المعروفیه ص 647 .
71- ذهبیه تصوف علمی- آثار ادبی ص 393 .
72- قبلاً به واقعه ی آن دوره اشاره کردیم.
73- تا اینجا از شخص میرزا احمد وحیدالاولیاء می باشد که برای فقرای سلماس نوشته است.
74- اوصاف المقربین ص 64 .
75- ذهبیه تصوف علمی- آثار ادبی ص 393 .
76- ذهبیه تصوف علمی- آثار ادبی ص 412 .
77- رساله در تعریف قطب سلسله ذهبیه درج در کتاب فضائل: 98 و 99 .
78- اصول تصوف ص 550 .
79- همان مأخذ:9 .
80- اوصاف المقربین تالیف حاج میرزا احمد اردبیلی ص 64 .
81- اصول تصوف ص 553 پاورقی.
82- مشارب الاذواق ص 21 پاورقی .
83- مناهج انوارالمعرفی ص 647 .
84- تذکره ی خواجه محمد بن صدیق کججانی بعد از صفحه 108 .
85- مناجات خمسه عشر ص 52 .
86- سیری در تصوف ص 283 .