نویسنده : شبنم فریبرزی
مقدمه
در روابط بین الملل معاصر تعریفهاى مختلفى از عناصر تشکیل دهنده »قدرت« وجود دارد، که از آن جمله مىتوان به تعریف انرژى به عنوان یکى از مؤلفههاى تشکیل دهنده قدرت، که مورد اجماع غالب اندیشمندان روابط بین المللى است، اشاره کرد. در همین راستا جمهورى اسلامى ایران نیز به عنوان کشورى که داراى اهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک در منطقه و در جهان است، در بخش انرژى، به خصوص بخشِ نفت و گاز و ترانزیت کالاهاى اساسى، نیز نقش بسیار مهمّى در سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران دارد، که در این مقاله به صورت مختصر به این مسئله مىپردازیم.اهمیت انرژى در روابط بین الملل
انرژى، در حیاتِ اقتصاد صنعتى جوامع کشورها نقش زیربنایى را ایفا مىکند، به این معنا که، هر گاه انرژى به مقدار کافى و به موقع در دسترس باشد، توسعه اقتصادى کشورها نیز میسّر خواهد بود و لذا با نگاهى به معضلات گذشته خواهیم فهمید که همواره رقابتهاى بزرگى در سطح جهانى بر سر تصاحب انرژى وجود داشته است؛ چرا که امنیت ملى و پایدارى نظامهاى حکومتى تا حدّ زیادى در گرو دسترسى به این منابع است. خوشبختانه ایران اسلامى از نظرِ دارا بودن منابع و ذخایر متنوّع انرژى از ثروت مندترین کشورهاى جهان به حساب مىآید.(1)تعریف انرژى
به طور کلّى براى تأمین انرژىِ مورد نیاز، سه گروه انرژى را در اختیار داریم که عبارتند از:گروه اول: مواد سوختى سنگوارهاى؛ از قبیل زغال سنگ و نفت و گازِ طبیعى است، که اینها بازمانده گیاهان و جانورانى هستند که میلیونها سال قبل از این مىزیستهاند. جالب این که، این منابعِ بسیار مهم انرژى، که مىتوان از آنها دارو و بسیارى از موادِّ مصنوعى ارزشمندِ دیگر را تهیه کرد، در حجم بسیار وسیعى سوزانده مىشوند.
گروه دوم: منابع انرژى تجدیدشدنى؛ مانند خورشید، باد، جزر و مد، نیروى آب و گرماى محیط است، که بدون دخالت انسان و خود به خود تجدید مىشوند و به محیط زیست نیز صدمه نمىزنند. متأسفانه استفاده چندانى از این گونه انرژىها به عمل نمىآید.
گروه سوم: مواد سوختنى هستهاى؛ مانند "اورانیوم" و "پلوتونیوم" هستند، که انرژى عظیم و شگفتآورى را براى ما به ارمغان مىآورند. این انرژى از هسته اتم به عمل مىآید.
از سوختنِ یک کیلوگرم زغال سنگ، تقریباً هشت کیلو وات ساعت حرارت بدست مىآید، در صورتى که از یک کیلوگرم اورانیوم 23/000/000 کیلو وات ساعت حرارت حاصل مىشود.
البته انرژى را به صورت دیگرى؛ یعنى به دو دسته انرژىِ اولیه و ثانویه نیز تقسیم بندى مىکنند و لذا "انرژى اولیه" انرژى بدست آمده از موادى است که به طور طبیعى وجود دارند؛ مانند نفت خام، گاز و زغال سنگ و "انرژى ثانویه" آن دسته از انرژىهایى هستند، که از ناقلانِ انرژى اولیه؛ مانند جریان الکتریکى، بنزین و مواد سوختنى گرمازا بدست مىآیند.
در حال حاضر نیاز جهانى به انرژى اولیه حدود 12 میلیارد تن SKE (واحد زغال سنگ) در سال است، که به طور قطع این مقدار انرژىِ مورد نیاز، پیوسته بیشتر و بیشتر هم خواهد شد و این در حالى است که اگر انسانها با صرفه جویى زیاد هم انرژى را مصرف کنند، تا یکصد سال دیگر، موادى، مثل نفت خام و گاز به پایان مىرسند و زغال سنگ نیز حداکثر تا دو قرن دیگر پاسخ گوى بخشى از نیاز شدید انسان به انرژى خواهد بود. ذخایر اورانیومِ قابل استخراج زمین نیز توانایى تولید 153 میلیارد تن SKE انرژى را دارند.(2)
نفت و گاز منابع مهم انرژى
کشور ایران - به عنوان عضوى از سازمان کشورهاى صادرکننده نفت - یکى از سه کشور دارنده بیشترین ذخایر نفت و گاز در جهان است. این کشور که دومین تولیدکننده و صادرکننده بزرگ اوپک پس از عربستان سعودى نیز محسوب مىشود، در نظر دارد تا در بخش گاز نیز همانند نفت، به موفقیتهایى دست یابد. از همین رو، در تلاش است تإ؛ ّّعة اکتشاف گازى خود را که نیمى از کلّ مصرف انرژى کشور است، افزایش دهد.(3)در حال حاضر از کلّ ذخایر نفت خام موجود در کشور، تنها 95/1 میلیارد بشکه به صورت بازدهى اولیه و ثانویه قابل استخراج است و 53/3 میلیارد بشکه با تکنولوژىهاى معمول قابل بهره بردارى است، که در صورت تولید نفت خام در سطح کنونى و اتکا به تکنولوژىهاى موجود، انتظار مىرود که دوام ذخایر نفت خامِ کشور حتى در صورت استفاده از روش بازیافت ثانویه، از حدود 70 سال نیز تجاوز نکند.
تاکنون 62 میدان نفتى در خشکى شناسایى شده که 59 میدان در حوزه عملیاتى مناطق نفت خیز جنوب (استانهاى خوزستان و کهکیلویه و بویراحمد) و 3 میدان دیگر در نفت شهر (کرمانشاه) سروستان و سعادت آباد (فارس) قرار دارند.
بزرگترین میدانهاى نفتى موجود را میادینِ آغاجارى؛ مارون، گچساران و اهواز تشکیل مىدهند و قسمت اعظم تولید نفت خام کشور نیز به آنها تعلق دارد. در فلات قاره نیز تاکنون 20 میدان نفتى کشف و مورد بهره بردارى قرار گرفته، که میزان کلِّ نفت خام موجود در مخازن فلات قاره ایران حدود 39 میلیارد بشکه است، که حدود 31/7 میلیارد بشکه آن به 14 میدان نفتى فعال در خلیج فارس تعلق دارد و 7/3 میلیارد بشکه آن مربوط به بازدهى اولیه و 1/2 میلیارد بشکه آن مربوط به بازیافت ثانویه است.
کشور ایران از نظر برخوردارى از ذخایر گاز نیز بسیار غنى است و با داشتن حدود 481 تریلیون فوت مکعب ذخیره قابل استحصال اولیه - که معادل 13/7 درصد کلّ ذخایر تثبیت شده جهانى است - مقام دوم را در بین کشورهاى جهان داراست. حداقل و حداکثر عمر این ذخایر در صورت حفظ سطح برداشت و تولید فعلى، به ترتیب 190 و 300 سال مىباشد.
از نظر منبع، دو نوع گاز طبیعى وجود دارد: اول، گاز همراه با نفت که به صورت محلول در نفت یا گاز کلاهک از میادین نفتى استخراج مىشود (گاز مناطق مارون و اهواز) و دوم، گاز غیر همراه که از میدانهاى مستقل استخراج مىشود و پس از جدا کردن مایعات گازى و پالایش به مصرف مىرسد.
مهمترین میادین مستقل گازى عبارتند از:
میدانهاى خانگیران و گنبدلى در خراسان، سراجه در استان قم، کنگان و نار در استان بوشهر، میدانهاى آغار و دالان در استان فارس، میدانهاى پارس شمالى و جنوبى در خلیج فارس، میدانهاى قشم، سرخون و عسلویه در استان هرمزگان (4).فصل اول: جایگاه استراتژیک "انرژى" در نظام بین الملل
1. دیپلماسى انرژى در روابط بین الملل
ابزارها و شیوههاى تأمین امنیت ملّى در طى قرن بیستم و سالهاى آغازین قرن بیست و یکم دچار تحول شده است؛ چرا که استفاده از ابزار سختِ نظامى، اولویت کاربردى خود را تا حدود زیادى از دست داده و جاى خود را به ابزار نرم و مسایل سیاسى واگذار کرده است. از این رو، "دیپلماسى" نقش به سزایى در روابط بین الملل پیدا کرده است. بنا به تعریفى، دیپلماسى به دانش ارتباط میان سیاستمداران و سران کشورهاى جهان گفته مىشود؛ زیرا دیپلماسى وسیلهاى است که سیاست خارجى با استفاده از آن به جاى جنگ از راه توافق به هدفهاى خود مىرسد و بنابراین تعریف، آغاز جنگ، شکست دیپلماسى است. از سوى دیگر، محور دیپلماسى »توافق« بر سر موضوعى مشخص است که این موضوع مىتواند یک نیاز و یا هدف مشترک میان سیاستمداران باشد."دیپلماسى انرژى" برنامهاى است راهبردى، جامع و کارآمد که تعاملات بین المللى در حوزه انرژى را براى یک کشور مدون نموده و چارچوب کلّى توافقات را روشن مىسازد. به طور کلى، "دیپلماسى انرژى" هر کشور، به ایجاد فرصتهاى تعامل بین المللى در جهت حداکثر سازى منافع ژئوپلتیک و ژئواکونومیک کمک کرده و تلاش مىکند تا با تکیه بر ابزار انرژى، در جهت کاهش تهدیدات بین المللى گام بردارد. از آن جایى که نیاز به انرژى بسترهاى لازم براى انعقاد معاهدات، پیمانها و روابط بین المللى را فراهم مىکند، دیپلماسى انرژى، برنامهاى رقابتى است که مىتواند شرایط لازم براى کسب حدّاکثر منافع ملّى در روابط بین المللى مبتنى بر انرژى را براى هر کشور فراهم کند.
آنچه را که مىتوان از دیپلماسى انرژى انتظار داشت عبارت است از:
- تعیین بازارهاى هدف انرژى؛
- تعیین نوع حضور در بازارهاى مشخص شده؛
- مطالعه تحلیل جذابیت و عدم جذابیت حضور در معاهدات و یا شرکت در سازمانهاى جهانى انرژى (نظیر اوپک و یا مجمع کشورهاى صادرکننده گاز) و تصمیم سازى براى شرکت جستن در آنها؛
- تعیین قیمت براى حضور در بازارهاى مشخص شده؛
- ارائه راهکار براى استفاده حداکثرى از موقعیت جغرافیایى در جهت تأثیرگذارى بر بازارهاى جهانى انرژى؛
- موضعگیرى در قبال تعهدات جهانى بازار انرژى؛
- تعیین سبد حاملهاى انرژى صادراتى.(5)
2. نوسانات قیمت نفت در پرتو مسائل بین المللى
در طى 40 سال گذشته، یکى از اقلام اصلى درآمدهاى بودجه دولت ایران، درآمد حاصل از صادرات نفت خام بوده است. در طى این سالها، سهم نفت در تأمین هزینههاى دولت، تابعى از قیمت و حجم صادرات نفت خام بوده است. بنابراین، اگر صادرات نفت خام ایران را روزانه 2/5 میلیون بشکه در روز در نظر بگیریم، افزایش تنها یک دلار در هر بشکه قیمت جهانى نفت خام، روزانه 2/5 میلیون دلار برابر با حدود 5/2 میلیارد تومان و سالانه 912 میلیون دلار و یا حدود 900 میلیارد تومان ذخیره خزانه و در نهایت درآمدهاى بودجه دولت را افزایش مىدهد و یا شرایط را براى متمم بودجه یک هزار میلیارد تومانى دولت مهیا مىسازد. و لذا افزایشِ تنها یک دلار در قیمت هر بشکه نفت خام، آثار قابل ملاحظهاى بر اقتصاد، بودجه دولت و زندگى روزمره اکثر مردم ایران دارد. تجربه 4 دهه گذشته نشان مىدهد، که نوسانهاى شدید قیمت جهانى نفت خام همواره نتایج مخربى براى اقتصاد ملى در پى داشته است، که شناخته شده ترینِ این آثار در زمان افزایش قیمت، بیمارىهاى هلندى و در دوران کاهش قیمت، وضعیت رکود و تورم براى اقتصاد ملّى بوده است.اثر دیگر آن بر روى درآمدهاى ارزى کشور است، به طورى که وضعیت تجارى ایران وابستگى بسیار بالایى به درآمدهاى ارزى نفت خام دارد و بدون لحاظ کردن درآمدهاى ارزى صادرات نفت خام، تقریبا تراز تجارى ایران در 50 سال گذشته همواره منفى بوده است. نوسانات قیمت نفت بر روى تولید ناخالص ملّى کشور هم اثرگذار است، زیرا نفت و گاز یکى از چهار بخش اصلى تولید ناخالص اقتصاد ایران (کشاورزى، صنعت و معدن، نفت و گاز و خدمات) است که سهم آن در بعضى از سالها به حدود 30 درصد نیز رسیده است. البته این سهم همواره نوسان داشته، که علت اصلى آن، نوسان قیمت نفت خام بوده است. اگر فرض کنیم ایران بتواند سطح تولید فعلى نفت خام خود را در بین اعضاى اپک؛ یعنى 4/1 میلیون بشکه در روز حفظ کند، به حجم تولید 1/5 میلیارد بشکه نفت خام در سال، دست خواهد یافت، که با این مقدار تولید در ازاى افزایش تنها یک دلار قیمت نفت خام، تولید ناخالص ملّى ایران، حدود 5/1 میلیارد دلار در سال افزایش مىیابد(6).
3. وابستگى کشورهاى توسعه یافته به انرژى
برخوردارى و عدم برخوردارى از ذخایر انرژى، کشورهاى جهان را به دو گروه تقسیم مىکند: گروه اول که بیشترین انرژى را در جهان مصرف مىکنند، سهم ناچیزى از ذخایر نفت و گاز دنیا دارند. به عنوان مثال، گروه کشورهاى صنعتى OECD، که تقریبا 62 درصد نفت جهان را مىسوزانند، تنها 7 درصد از ذخایر نفتى را در اختیار دارند و این کشورها 34 درصد نیاز خود را از کشورهاى نفت خیز تأمین مىکنند و براى تأمین انرژى خود، به شدت محتاج دسته دوم و یا کشورهاى ذخایر نفت و گاز هستند. در این دسته، کشورهاى خاورمیانه با بیش از 65 درصد منابع نفتى دنیا فقط 8/4 درصد از این انرژى را مصرف مىکنند.از جمله سیاستهاى اساسى کشورهاى مصرف کننده، تأمینِ مطمئن انرژى و ایجاد امنیت عرضه است. امنیت عرضه، بازار باثبات و مطمئنى را مىطلبد، که انرژى را با قیمت مناسب براى مصرف کنندگان تأمین کند. و لذا چشم انداز آینده ذخایر نفت و گاز در جهان نشان مىدهد، که این ذخایر در کشورهاى بزرگ صنعتى آینده تاریکى دارند و میزان ذخایر انرژى این کشورها به شدت در حال کاهش است.
"نسبت تولید به ذخیره" در شرایطى محاسبه مىشود که تولیدات گذشته کشورها از میزان ذخیره نفتى آنها کسر نشده است. با توجه به این مسئله، آینده تاریک ذخایر انرژى بخصوص در کشورهایى که ذخیره چندانى ندارند، بیشتر روشن مىشود. ذخایر گازى هم در کشورهاى مصرف کننده اصلى با چنین وضعیتى روبرو است. به عنوان مثال، ذخایر گازى آمریکا تنها 10 سال دوام خواهد آورد و عمر ذخایر کانادا و انگلیس نیز کمتر از 10 سال است.
در مقابلِ این کشورها، ذخایر انرژى کشورهاى خاورمیانه، آینده روشنترى دارد؛ چرا که ذخیره نفتى ایران 67 سال و عربستان 85 سال دوام خواهد داشت. البته ذخایر گازى ایران و قطر هم آینده بسیار روشنى دارد؛ زیرا ایران 217 سال و قطر 495 سال دیگر گاز خواهند داشت. بنابراین، ذخایر نفت و گاز ایران در جغرافیاى سیاسى و اقتصادى نقش استراتژیکى به کشور ما مىبخشد.
وابستگى شدید کشورهاى توسعه یافته به انرژى نهفته در کشورهاى صاحب این ذخایر، فرصتها و تهدیدات استراتژیکى را براى این کشورها و از جمله کشور ما ایجاد مىکند. تجربه نشان مىدهد، که کشورهاى فاقد منابع انرژى، براى تأمین مطمئن انرژى مورد نیاز خود از هر وسیلهاى؛ از جمله استعمار، کودتا و تشکیل حکومتهاى دست نشانده در کشورهاى نفت خیز استفاده مىکنند. هر چند برخى از این روشها، امروزه قدیمى به نظر مىرسند، اما هنوز هم استفاده از حربه زور و خشونت براى تأمین این ماده حیاتى ادامه دارد. بسیارى از صاحب نظران سیاسى، حضور نظامى آمریکا در منطقه و اشغال عراق را معلول چشم انداز تاریک انرژى در آمریکا و تلاش براى کنترل منابع نفت و گاز منطقه مىدانند. به عبارت دیگر، ایجاد امنیت عرضه، آمریکا را به لشکرکشى به منطقه و تلاش براى ایجاد پایگاه نظامى مستحکم در آن سوق داده است.(7)
فصل دوم: نقش "انرژى" در مؤلفه قدرت جمهورى اسلامى ایران
1. اهمیت استراتژیک منابع نفت و گاز ایران
انرژى یکى از اصلىترین نیازهاى جوامع انسانى امروز است، که نه تنها بر بسیارى از منازعات و روابط میان دولِ مختلف تأثیرگذار بوده است، بلکه مىتوان گفت که بسیارى از مناقشات و تعاملها اساساً به علت دستیابى به آن بوقوع مىپیوندد. اهمیت انرژى، که با وقوع انقلاب صنعتى بیش از گذشته مشهود شد، با تغییر گرایش جهان از مصرف زغال سنگ به نفت در ابتداى قرن اخیر رویکردى تازه یافت؛ چرا که بر خلاف زغال سنگ که معادن آن در اختیار کشورهاى صنعتى جهان بود، منابع نفتى، پراکندگى یک سانى در سطح جهان نداشته و عمدتاً در منطقه خلیج فارس و نیز آمریکاى شمالى قرار داشتند، که رفته رفته نقش کشورهاى حاشیه خلیج فارس در این میان پر رنگتر شد.کشورهاى دارنده نفت و گاز مىتوانند از منابع انرژى خود به عنوان یک اهرم قدرت در سطح بین المللى استفاده کنند، که نمونه چنین امرى به وضوح در مورد روسیه مشاهده مىشود. این کشور توانسته است با استفاده از گاز خود، اروپا را به خود وابسته نموده و درسیاستهاى این کشورها نسبت به خود تعدیلاتى ایجاد نماید. روسیه به عنوان یکى از صادرکنندگان انرژى،در جهت استقلال و عدم وابستگى خارجى گام برمىدارد و در صدد است، از یک عرضه کننده صرفِ انرژى، به یک کشور مؤثر در حوزه بین المللِ انرژى تبدیل مىشود.
2. اهمیت استراتژیک ترانزیت نفت و گاز ایران
جمهورى اسلامى ایران، از جمله کشورهایى است که به لحاظ قرار گرفتن در موقعیت جغرافیایى بسیار مناسب، از مزایاى ترانزیتى خوبى بهرهمند بوده و با گسترش شبکه حمل و نقل و ارتباط مطمئن و کارآمد مىتواند از این مزایا در راستاى افزایش درآمدهاى ارزى و ارتقاى موقعیت استراتژیک خود در منطقه استفاده کند. در جنوب ایران خلیج فارس قرار دارد، که کشورهاى عمده تولیدکننده نفت جهان را در خود جاى داده است. این منطقه به عنوان گلوگاه انرژى جهان محسوب مىشود. در شمال ایران نیز دریاى خزر قرار دارد که بهترین پل ارتباطى میان کشورهاى ایران، روسیه، قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان است و مىتواند نقش مهمى در تجارت میان این کشورها ایفا کند. از سوى دیگر، ایران از غرب و شرق با کشورهاى عراق، ترکیه، پاکستان و افغانستان همسایه است، که به عبارتى، مىتوان گفت: ارتباط ایران با 15 کشور جهان از طریق مرزهاى آبى و خاکى برقرار مىشود و در عین حال نیز ایران مىتواند به نوبه خود به عنوان پل ارتباطى میان این کشورها (با یکدیگر و سایر مناطق جهان) ایفاى نقش نماید.از طرف دیگر، این کشورها جمعیت بزرگى را در خود جاى داده و از درآمدهاى زیادى نیز برخوردارند، که این عامل نیز به نوبه خود علاوه بر در اختیار داشتن منابع و ثروتهاى ملى خدادادى مىتواند به عنوان توسعه ترانزیت و تجارت در منطقه مؤثر باشد. ارتباط کشورهاى آسیاى میانه با خلیج فارس و همچنین برقرارى رابطه تجارى بین شرق آسیا با کشورهاى اروپایى از طریق ایران، بسیار مقرون به صرفه است، به نحوى که بسیارى از این کشورها به دنبال آن هستند تا چنین روابطى را از طریق ایران برقرار کنند؛ زیرا برخوردارى از امنیت و مزیّت جغرافیایى، یکى از مهمترین عواملى است که مىتواند بخوبى زمینه ساز توسعه این صنعت در یک کشور باشد. بر همین اساس، ایران همواره به عنوان یک مسیر ترانزیتى کوتاه و مناسب مورد توجه صاحبان کالا بوده است، بگونهاى که آثار چرخهاى این صنعت هنوز هم بر جاده ابریشم باقى است. هر چند با اختراع ماشینِ بخار، ارتباط میان این کشور و جاده پیشرفت و ترقى قطع گردید و از اهمیت ترانزیتى آن کاسته شد، اما در عصر حاضر با فروپاشى نظام سوسیالیستى در شوروى و نیاز کشورهاى آسیاى میانه به دسترسى به آبهاى آزاد از یک سو و رشد فرآیند اقتصادى کشورهاى شرق و جنوب آسیا و علاقمندى آنان به تجارت با غرب به انضمام ناامنى مسیرهاى رقیب در روسیه و داغستان، افغانستان و پاکستان از سوى دیگر، باعث شده تا بار دیگر این منطقه مورد توجه دنیاى تجارت قرار گیرد.
در حقیقت، ایران با 980 کیلومتر مرز استراتژیک و قرار داشتن در مسیر انتقال 75 درصد مخازن نفت و گاز جهان، کوتاهترین مسیر را در انتقال نفت و گاز دارا مىباشد. همسایگى جمهورى اسلامى ایران با آسیاى میانه و دارا بودن مشترکات دینى، فرهنگى و تاریخى، نیاز این منطقه به استفاده از قلمرو ایران براى توسعه تجارت و ترانزیت، همه و همه موقعیت ممتازى را براى کشور ما فراهم آورده، که بسط روابط اقتصادى و سیاسى با این منطقه را تسهیل مىکند. بنابراین، با استفاده از این موقعیتها، کشور ما مىتواند در آینده به شریک بزرگ تجارى و ترانزیتى آسیاى میانه تبدیل شود و لذا اهمیت ژئواکونومى ایران براى منطقه آسیاى مرکزى به حدّى است، که کارشناسان جهانى و استراتژىهاى توسعه، نقش رهبرى و پیشتازى ایران را براى آسیاى میانه محرز مىدانند (7).
در مجموع مزیتهاى ترانزیت از طریق قلمرو جمهورى اسلامى ایران عبارتند از:
1. قرار گرفتن در مسیر کریدورهاى ترانزیتى شمال - جنوب و در نتیجه، برقرارى ارتباط ترانزیتى کشورهاى روسیه، اروپاى شرقى، مرکزى، شمالى، آسیاى میانه و قفقاز از یک سو و آسیاى جنوبى، جنوب شرقى، خاور دور، اقیانوسیه و کشورهاى حاشیه خلیج فارس از سوى دیگر به عنوان یک مزیت برجسته براى ایران قلمداد مىشود. بنادر شهید رجائى، امیرآباد و بندر انزلى از جایگاه ویژهاى در مسیر ترانزیتى کریدور شمال - جنوب برخوردار بود و علاوه بر بنادر مذکور، بنادر شهید باهنر، لنگه، بوشهر، چابهار، امام خمینى (ره) و نوشهر نیز از پتانسیلهاى نقش آفرینى منحصر به خود برخوردار مىباشند.
2. برقرارى ارتباط ترانزیتى افغانستان و آسیاى میانه از طریق محور ترانزیتى شرق کشور "چابهار - میلک"؛ نزدیکى جغرافیایى بندر چابهار به افغانستان، انجام سرمایه گذارىهاى گسترده در بخشهاى مختلف حمل و نقل، بویژه بخش دریائى، ایجاد تسهیلات و زیرساختهاى حمل و نقل در مسیر محور شرق کشور و حمایتهاى گسترده دولتى، بندر چابهار را به عنوان قطب ترانزیت افغانستان تبدیل کرده و در صورت مرتفع شدن موانع، علاوه بر توسعه محور شرق، شاهد رونق ترانزیت در مسیر مذکور خواهیم بود.
3. قرار گرفتن در مرکزیت جغرافیایى کشورهاى عضو سازمان همکارىهاى اقتصادى اکو(8)؛ این فرصت را براى ایران فراهم آورده تا ضمن ایفاى نقش فعّال در برقرارى ارتباط تجارى و اقتصادى بین کشورهاى عضو اکو، بتواند در چارچوب همکارىها و موافقتنامههاى مختلف تجارى، در زمینه ترانزیت کالاهاى صادراتى و وارداتى کشورهاى عضو نیز به ایفاى نقش بپردازد.
4. تخفیفات و تسهیلات گسترده جهت ترانزیت از طریق ایران، از جمله برخى معافیتها و تخفیفات در زمینه هزینههاى بندرى و انباردارى.
5. حمایتهاى دولتى و ارزانى خدمات ارائه شده و کوتاهى مسیر، ارائه تسهیلات لازم به منظور تسریع در ترانزیت کالا از طریق ایران.
6. وجود ظرفیتها و پتانسیلهاى فراوان در بخشهاى مختلف حمل و نقلى کشور، افزایش کمى و کیفى تجهیزات و توسعه ظرفیتهاى جدید در زیرساختها و ناوگان ریلى، جادهاى، حمل و نقل دریایى و تجهیزات تخلیه و بارگیرى در بنادر کشور.
7. مسیرهاى اصلى و بنادر ترانزیتى در ایران (شمال - جنوب، شرق - غرب)؛ شامل:
- مسیرهاى ترانزیتى شمال - جنوب؛
- مسیر ترانزیتى شرق - غرب؛
- مسیر ترانزیتى سرخس - بندر لاذقیه در سوریه؛
برخى شهرهاى عمده در مسیر ترانزیتى مزبور عبارتند از: سرخس، خسروى، خانقین، بغداد، القائم، دیرالزوار، حلب، بندر لاذقیه.
- مسیر ترانزیتى شبه قاره هند به دریاى مدیترانه و اروپا؛
- مسیر ترانزیتى بندر امام خمینى (ره)، شلمچه، عراق.
- مسیر ترانزیتى محور شرق (بندر چابهار، میلک، فراه، قندهار، کابل، کندوز، ترمذ (ازبکستان)، آسیاى میانه.
فصل سوم: جمع بندى، نتیجهگیرى و پیشنهادات
با توجه به مطالبى که عنوان شد، مىتوان دریافت که کشور جمهورى اسلامى ایران با وجود برخوردارى از موقعیتها و نقاط قوت مناسب در عرصه بهرهگیرى از ابزار انرژى در جهت حضور موثر در معادلات بین الملل، هنوز نتوانسته است به جایگاه شایسته خود در این حوزه دست یابد که این امر نتیجه فقدان یک دیپلماسى انرژى قوى و کارآمد مىباشد. با نگاهى به آینده انرژى جهان و با تکیه بر پتانسیلهاى کشور در حوزه انرژى مىتوان دریافت که بازارهاى مناسبى براى کشور در وضعیت کنونى وجود دارد، که در آینده نیز بر حجم و اهمیت این بازارها افزوده خواهد شد، اما با این حال حضور ایران در این بازارها مستلزم یک رقابت تنگاتنگ با کشورهایى، چون روسیه و قطر است، که از منابع مالى و امکانات مناسبى براى رقابت با ایران برخوردارند. حضور مؤثر در این رقابت مستلزم برخوردارى از یک دیپلماسى قوى انرژى است که بایستى با شناسایى نقاط (9) SWOT انرژى ایران تدوین شده باشد، تا بتواند با بهرهگیرى از نقاط قوت و با برطرف کردن نقاط ضعف موجود، از فرصتها استفاده کرده و بر تهدیدات فائق آید.دیپلماسى انرژى ایران، بایستى بتواند با توجه به موقعیت مناسب جغرافیایى ایران و نیاز فزاینده کشورهاى جهان به انرژى، توجه آنها را به سوى خود جلب نماید. بدین ترتیب که مىتوان از نیاز کشورهاى دنیا به تنوع بخشى به مبادى واردات گاز خود استفاده کرده و با بهرهگیرى از بحرانهاى موقتى بوجود آمده در روابط انرژى اروپا و روسیه و تدوین قوانین مناسب و ترغیب کننده، آنها را به سرمایه گذارى در صنعت نفت و گاز ایران تشویق نمود، تا ایران نیز بتواند بخشى از نیاز این کشورها را برآورده سازد. در صورتى که ایران بتواند اروپا و شرق دور را از جهت تأمین پایدار گازِ طبیعى خود مطمئن سازد، این سرمایه گذارى مىتواند سبب ارتقاى امنیت ملى ایران شده و حتى با بهرهگیرى از این موقعیت، مىتوان نیازهاى تکنولوژیک کشور را برآورده کرد.
ارتقاى سطح روابط با کشورهاى صاحب فناورى حوزه انرژى، خود مىتواند سبب دفع تهدیدات سیاسى ناشى از حضور مستقیم و غیر مستقیم آمریکا و رژیم صهیونستى در منطقه شود. با ورود سرمایههاى خارجى به کشور، فضاى کسب و کار ارتقاى چشمگیرى یافته و زمینه حضور بخش خصوصى را بیش از گذشته فراهم مىکند، که این مسئله خود موجب تسهیل در روند خصوصى سازى صنایع انرژى کشور مىشود.
دیپلماسى انرژى ایران بایستى بتواند اهداف و انتظارات ایران از حضور در پیمان هاى بین المللى انرژى؛ نظیر اوپک و یا مجمع کشورهاى صادرکننده گاز را مشخص نموده و کسب منافع حداکثرى ایران از شرکت در این پیمانها را موجب شود. البته باید توجه داشت که نباید آثار و توقعات حضور در هر معاهده بین المللى به صورت مبهم باقى بماند و جلوگیرى از چنین امرى تنها با تنظیم دیپلماسى انرژى ممکن است.
با تکیه بر یک دیپلماسى انرژى قوى و با در نظر گرفتن منافع مشترک موجود، ایران بایستى نسبت به عقد معاهدات همکارى میان کشورهاى حاشیه خلیج فارس و یا حاشیه دریاى کاسپین (و یا سایر مناطق) تلاش نموده و نقش کلیدى و محورى را در این معاهدات ایفا نماید. تشکیل چنین پیمانهایى مىتواند موقعیت ایران را به مثابه یک پل ارتباطى میان همسایگان شمال شرقى و جهان بین الملل؛ به ویژه کشورهاى حاشیه خلیج فارس تثبیت نماید. بدین ترتیب ایران نباید در جریان روابط موجود میان کشورهاى همسایه تنها نظاره گر توافقات میان آنها و آمریکا و روسیه باشد. حذف ایران از جریان مذاکرات کشورهاى حاشیه دریاى کاسپین و یا تقویت نقش اتحادیه عرب و تحکیم روابط میان کشورهاى عربىِ حاشیه خلیج فارس و تقابل آنها با ایران مىتواند زنگ خطرى براى کشورمان تلقى شود، که همچنان نظاره گر توافقات پنهان و آشکار کشورهاى همسایه با یکدیگر زیر نفوذ آمریکا و روسیه است.
عدم دست یابى به توافق با این کشورها در جهت یافتن هم پیمانان منطقهاى در وضعیت کنونى مىتواند عواقب بسیار نامناسبى براى ایران داشته باشد.
در پایان، انتظار مىرود که مسئولان عرصه سیاست خارجى با همکارى متولیان حوزه انرژى و با نظارت سیاست گذاران کلان کشورى و با بهرهگیرى از فرصتهاى موجود حوزه انرژى، هر چه سریعتر با تدوین یک دیپلماسى انرژى متقن، نسبت به ارتقاى جایگاه استراتژیک کشور در عرصه بین الملل اقدام نمایند.
منابع و پاورقىها:
www.aftab.ir/lifestyle/view.php?id=5758//:daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php 1-http//:2-http
sgs.blogfa.com/post-37.aspx//:3-http
4- جواد کىپور، دیپلماسى انرژى و لزوم استفاده از آن براى تأمین منافع ملى ایران در جهان، شبکه تحلیلگران تکنولوژى ایران، گزارشهاى تحلیلى: 1822، تاریخ: 1389/2/22.
5- محمدصادق جنت، آثار قیمت نفت خام بر اقتصاد ایران، تالار بورس کالا.
Mode=Print&id=837?/naft.itan.ir//:6-http
www.irica.gov.ir/persian/article/articleview.aspx?id=4//:7-http
8- موسى زاده، رضا، سازمان هاى بین المللى، تهران، نشر دادگستر 1378، ص 140.
9- روش تحلیل راهبردى به توصیه مکتب پیش تدبیرى و براى شناسایى و تدوین راهبردهاى بهینه براى سازمانها به کار مىرود، که حاصل آن چهار دسته راهبرد مىباشد: راهبردهاى قوت - فرصت، ضعف - فرصت، قوت - تهدید و ضعف - تهدید.
ماهنامه پگاه حوزه شماره 287
/ج