نویسنده: حجت الاسلام دکتر سید کاظم رجایی
اقتصاد اسلامی در عداد حوزه هایی قرار دارد که طرح مفهوم کارآمدی در آن به خوبی ممکن و به شیوه ای موثر، نتیجه بخش است؛ چه آنکه اقتصاد اسلامی به دور از اهداف سودجویانه ای که در اقتصاد غربی رایج است، به توانایی های انسانی و نیز به سرمایه های موجود در جامعه توجه ای ویژه مبذول می دارد.
از منظری کلی می توان گفت که از نظر اسلام اقتصاد باید به گونه ای مورد بهره برداری قرار گیرد که بدون اسراف و تبذیز و به طور معقول در خدمت رشد و تعالی انسان و جامعه اسلامی باشد. به دیگر سخن مطابق رویکرد دین مبین اسلام اگر اقتصاد و سرمایه و نیز نیروی کار انسانی نتواند موجبات رشد و تعالی آدمی را فراهم آورد، کارآمدی نخواهد داشت؛ زیرا برای هدفی که برای آن معین شده است کارگر نیفتاده است. این هدف اساسی و بنیادین در جامعه اسلامی « رشد و تعالی انسان» است.
واژه «کارآمد» معادل effective در زبان انگلیسی است که بیشتر در علم مدیریت به کار می رود. در علم اقتصاد از اصطلاح efficiency استفاده می کنند که به معنای «کارایی» است. این دو ممکن است تفاوت های ظریفی با هم داشته باشد. همچنین در علم اقتصاد از کلمه productivity نیز استفاده می شود که به معنای «بهره وری» است. در هر حال این سه اصطلاح ارتباط نزدیکی با هم دارند و تقریبا به یک معنا به کار می روند. در توضیح کارآمدی در اقتصاد می توان گفت اقتصادی کاراست که سرمایه و نیروی کار آن اشتغال نام داشته باشد و ما نه سرمایه راکد و نه نیروی کار بیکار و بدون اشتغال داشته باشیم. همچنین از سرمایه و نیروی کار موجود استفاده بهینه صورت بگیرد. به عنوان مثال اگر یک موسسه تولیدی، بدون اینکه نیروی کارش را اضافه کند و بدون اینکه سرمایه اش را افزایش دهد، بازدهی را افزایش دهد، نشانه آن است که در گذشته کارا نبوده است.
همچنان که آمد واژه productivity که به معنای بهره وری است، نیز نزدیک به معنای کارآمدی است. این اصطلاح نسبت محصول با عوامل تولید را مورد تاکید قرار می دهد که از آن به نسبت «داده» با «نهاده» نیز یاد می شود. بهره وری یا به صورت «کل» است یا به صورت «جزء». در بهره وری، نسبت مهم نیست؛ مهم آن است که چه کاری باید انجام دهیم که بهره وری افزایش یابد، بدون اینکه به نسبت تغییری حاصل شود. بنابراین بهره وری یک مفهوم کیفی است که معادل همت مضاعف و کار مضاعف قرار می گیرد.
بهره وری در اصل و اساس خود در اقتصاد اسلامی و غیر اسلامی تفاوتی ندارد. آنچه آن دو را از هم متفاوت می کند، عوامل بهره وری است. به دیگر سخن، عوامل ارتقای بهره وری در اقتصاد اسلامی و غیر اسلامی متفاوتند.
از آنجا که اقتصاد غیر اسلامی ـ به ویژه در شکل غربی آن ـ دارای مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی مادی است، در حوزه عوامل تولید نیز به امور مادی و این جهانی می پردازد و اصلا کاری به امور معنوی عوامل تولید ندارد. به لحاظ معرفت شناختی آنها چون به متافیزیک اعتقادی ندراند، تمام امور مربوط به عوامل تولید ـ از جمله انسان ـ را تنها در شکل مادی آن مورد توجه قرار می دهند. اقتصاد غیراسلامی در بخش هستی شناختی نیز تنها جهان ماده را می بیند؛ به همین خاطر در پی حداکثر استفاده از منابع طبیعی است و هرگز به پیامدهای منفی آن توجه نمی کند. همچنین به لحاظ انسان شناختی، از آنجا که اقتصاد غیراسلامی و مادی، انسان را دارای دو بعد مادی معنوی نمی داند، به نیازهای روحی و روانی و معنوی او نیز توجه نمی کند و تنها در پی تامین حداکثر رفاه همراه با دنیازدگی برای انسان است.
در حالی که در اقتصاد اسلامی هم به لحاظ معرفت شناختی، هم به لحاظ هستی شناختی و هم به لحاظ انسان شناختی، تفاوت های عمده با اقتصاد غیراسلامی به چشم می خورد. اقتصاد اسلامی از آنجا که بر مبنای معرفتی متافیزیکی استوار است، تنها رفاه دنیوی انسان را مدنظر قرار نمی دهد؛ بلکه در پی آسایش روحی و روانی او نیز هست. همچنین به لحاظ هستی شناختی، با توجه به اینکه هستی را نشانه خداوند و در سیطره او می بیند ـ به مسائلی چون محیط زیست و بهره وری درست از منابع، تاکید فراوان قائل است. در بخش انسان شناختی اما اقتصاد اسلامی متکی بر نگاه ارزشی به انسان است و او را فراتر از جسم مادی، دارای روح و روان معنوی می بیند؛ به همین خاطر در فرایند بهره وری همراه به مسائل روحی و روانی و معنوی انسان توجه ویژه نشان می دهد. از سوی دیگر به لحاظ انسان شناختی اسلام، انسان را مکلف و مسوول در برابر اعمال و رفتارهایش می بیند. به همین دلیل نیز انسان مسلمان با انسان مادی گرا دارای دیدگاه های متفاوت خواهد بود. انسان مسلمان و متدین خود را در برابر رفتارهایش هم در دنیا و هم در آخرت مسوول و مکلف می داند. در چنین صورتی است که انسان مسلمان یک درجه بالاتر از انسان مادی گرا خود را ملزم به نتایج عملی می داند؛ امری که تبدیل به کارامدی، کارآیی و بهره وری می شود.
در این حالت عوامل اصلی بهره وری و کارآمدی در اسلام بیشتر عوامل نرم افزاری است. به عنوان مثال در اسلام روی تقوا، ایمان، اعتقاد انسان و ... تاکید می شود. در این مسیر تربیت توحیدی و ایمانی و عوامل معنوی نقش بسیار عمده در اقتصاد اسلامی دارد؛ در حالی که این عوامل در اقتصاد سرمایه داری و مادی وجود ندارد.
مهم ترین شباهتی که در فرایند بهره وری و تولید در اقتصاد اسلامی و غیراسلامی نهفته است، نتیجه ای است که بهره وری در زندگی انسان دارد. همچنان که مکاتب غیر اسلامی تمام تلاش و سعی خود را بر حداکثر استفاده از منابع طبیعی و سرمایه های مادی در جهت رشد و اقتدار و نیز رفاه انسان قرار می دهند، در مکتب اقتصادی اسلام نیز توجهی وِیژه به رفاه آدمی می شود. در واقع اسلام نیز ـ برخلاف آنچه گفته می شود ـ مبنی بر آنکه انسان را تنها به پاداش های اخروی دعوت می کند و کاری به دنیای انسان ها ندارد ـ بخشی از سعی و تلاش خود را در جهت بهبود زندگی دنیوی انسان صرف می کند و انسان ها را به سوی زندگی سعادتمند و سرشار از برخورداری دعوت می کند. از سوی دیگر اسلام دینی است که توجهات دنیوی را نیز در انسان تقویت می کند. چرا که اسلام دنیا را مزرعه آخرت می داند. طبعاً اگر این مزرعه خراب و کم حاصل باشد، مزرعه آخرت نیز تهی از برکات الهی و نعمت های خداوند خواهد بود. آیات و احادیث فراوانی داریم که بر این مطلب دلالت دارند.
متاثر از همین شباهت هاست که اسلام هیچ گاه انسان مسلمان را از تکنیک ها و راهبردهای غیرارزشی مکاتب غیراسلامی که منجر به رشد و تقویت بخش های مادی و مالی می شود، منع نمی کند.
امروزه دغدغه تمام کسانی که در عرصه های اقتصادی و مالی فعالیت می کنند این است که چه راهبردی را در پیش گیرند که بتواند بهره وری و کارآمدی را بالا ببرند و افزایش دهند؟ این دغدغه در تمام جوامع و انسان ها وجود دارد و از این جهت تفاوتی در جوامع اسلامی و غیراسلامی در این زمینه وجود ندارد.
آنچه از آیات و روایات و آموزه های دینی ما بر می آید این است که مهم ترین این راهبردها، راهبردهای معنوی است. بر این اساس و با بهره گیری از این راهبردهاست که می توان به گسترش بهره وری رسید. امروزه از این گروه از راهبردها می توان ذیل عنوان راهبردهای نرم افزاری نام برد و یاد کرد. در راس این راهبردهای معنوی « تربیت انسان توحیدی» قرار دارد. اگر انسان به صورتی تربیت شود که در همه حال خداوند را ناظر و شاهد اعمال خویش بداند، بدون شک در فرایند تولید، بهره وری و کارآمدی در جامعه نقش بسیار عمده ای بازی خواهد کرد. اگر انسان چنین تربیتی نداشته باشد، نمی توان از او انتظار مسوولیت پذیری و قانونمداری داشت. قرآن نیز می گوید: « ولو ان اهل القری آمنوا و التقواء فتحنا علیهم برکات من السماء و الارض» ( اگر مردم ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، درهای برکت از آسمان و زمین برای ایشان گشوده می شدند.)
قرآن خود، «برکات» را به «خیرات نامیه» معنی می کند؛ خیراتی که مرتب در حال رشد و افزایش است. در آیات مختلف این راهبرد و نتایج آن را بیان می فرماید:
- « من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب»
- « و من یتوکل علی الله فهو حسبه»
البته معنای توکل آن نیست که هیچ محاسبه ای در کار وجود نداشته باشد بلکه تمام محاسبات عقلی و انسانی باید لحاظ شود و مورد توجه واقع شود؛ چه آنکه در غیر این صورت نتیجه ای حاصل نمی آید.
به طور کلی می توان گفت تربیت توحیدی ای که دیگر برایندها و عوامل نرم افزاری بهره وری و کارآمدی را در پی دارد، مهم ترین راهبرد در راستای افزایش و تقویت کارآمدی در اسلام است. این عامل منحصراً در دست انسان های متدین و مومن قرار دارد و دیگران از آن بی بهره اند.
گاهی برخی چنین می پندارند که گویا تکلیف گرایی در آموزه های دینی با اصل کارآمدی و بهره وری در اقتصاد اسلامی، منافات و تناقض دارد، چه آنکه از یک سو نگاه های اقتصادی ما را به سوی نتایج سودآور و اعمال کارآمد که نتایج عینی داشته باشد فرا می خواند و از سوی دیگر آموزه های دینی به ما می آمورد که ما به عنوان انسان های مومن و مکلف باید به اعمال و رفتارهای خود به گونه ای نگاه کنیم که آنها را وظیفه خویش بدانیم و آنها را از باب وظیفه انجام دهیم، نه به خاطر چشمداشت به نتایج حاصل از آنها.
در پاسخ به چنین سوال و ابهامی باید گفت که نه تنها تکلیف گرایی براساس آموزه های دینی با بهره وری و کارآمدی تناقض و منافات ندارد؛ بلکه این مفهوم، خود، بیانگر محرکی جدی جهت حرکت به سمت ارتقای کارآمدی و بهره وری در نظام اقتصادی اسلام است. در توضیح این مساله باید گفت که لازم است به مقول تکلیف به دو صورت نظر افکنیم:
به عنوان مثال اگر در شرایطی قرار گرفتیم که جهاد بر ما واجب شد، بر ماست که به عنوان مسلمان به جهاد بپردازیم. طبعا نباید به طور قطعی و یقینی پیروزی را که نتیجه جهاد است، بیانگر موفقیت خود در این مسیر بدانیم. چه آنکه ممکن است در این مبارزه به پیروزی نرسیم و از دشمن شکست بخوریم. در اینجا اصل قیام به جهاد و تبعیت از امام زمان (عج) و ولی خداوند است که تکلیف ما را مشخص می کند؛ حال اگر پیروز شدیم به نتایج عملی و این جهانی جهاد نیز می رسیم. هم چنان که اگر پیروز نشدیم هم، قطعاً، نزد خداوند پاداش داریم.
البته حتی در مواردی از این دست نیز حق نداریم به هر روشی که خواستیم و فارغ از توجه به نتایج به دفاع و جهاد بپردازیم؛ بلکه مکلف و مامور به آن هستیم که از تمام توانایی فکری و مادی و معنوی خود در مسیر دستیابی به پیروزی استفاده کنیم.
به این ترتیب و از منظری کلی می توان گفت که میان تکلیف گرایی در آموزه های دینی و مفاهیمی همچون کارآمدی، کارایی و بهره وری، تناقض و تضادی وجود ندارد و به راحتی می توان میان تکلیف گرایی از یک سو و بهره وری و کارآمدی را از سوی دیگر جمع کرد. در توضیح دقیق تر شیوه این جمع می توان گفت که تمام عوامل و فاکتورهای رسیدن به نتیجه مطلوب در همه جا و ذیل همه شرایط در دست ما نیست. در واقع تا آن حوزه و عرصه ای که عوامل رسیدن به نتیجه مطلوب در دست ما و تحت اختیار ماست، باید به نتیجه دست یافت و آنجا که از توان ما خارج است باید با توکل بر خداوند به وظیفه خویش عمل کرد.
منبع: خردنامه همهشهری شماره 78
از منظری کلی می توان گفت که از نظر اسلام اقتصاد باید به گونه ای مورد بهره برداری قرار گیرد که بدون اسراف و تبذیز و به طور معقول در خدمت رشد و تعالی انسان و جامعه اسلامی باشد. به دیگر سخن مطابق رویکرد دین مبین اسلام اگر اقتصاد و سرمایه و نیز نیروی کار انسانی نتواند موجبات رشد و تعالی آدمی را فراهم آورد، کارآمدی نخواهد داشت؛ زیرا برای هدفی که برای آن معین شده است کارگر نیفتاده است. این هدف اساسی و بنیادین در جامعه اسلامی « رشد و تعالی انسان» است.
واژه «کارآمد» معادل effective در زبان انگلیسی است که بیشتر در علم مدیریت به کار می رود. در علم اقتصاد از اصطلاح efficiency استفاده می کنند که به معنای «کارایی» است. این دو ممکن است تفاوت های ظریفی با هم داشته باشد. همچنین در علم اقتصاد از کلمه productivity نیز استفاده می شود که به معنای «بهره وری» است. در هر حال این سه اصطلاح ارتباط نزدیکی با هم دارند و تقریبا به یک معنا به کار می روند. در توضیح کارآمدی در اقتصاد می توان گفت اقتصادی کاراست که سرمایه و نیروی کار آن اشتغال نام داشته باشد و ما نه سرمایه راکد و نه نیروی کار بیکار و بدون اشتغال داشته باشیم. همچنین از سرمایه و نیروی کار موجود استفاده بهینه صورت بگیرد. به عنوان مثال اگر یک موسسه تولیدی، بدون اینکه نیروی کارش را اضافه کند و بدون اینکه سرمایه اش را افزایش دهد، بازدهی را افزایش دهد، نشانه آن است که در گذشته کارا نبوده است.
همچنان که آمد واژه productivity که به معنای بهره وری است، نیز نزدیک به معنای کارآمدی است. این اصطلاح نسبت محصول با عوامل تولید را مورد تاکید قرار می دهد که از آن به نسبت «داده» با «نهاده» نیز یاد می شود. بهره وری یا به صورت «کل» است یا به صورت «جزء». در بهره وری، نسبت مهم نیست؛ مهم آن است که چه کاری باید انجام دهیم که بهره وری افزایش یابد، بدون اینکه به نسبت تغییری حاصل شود. بنابراین بهره وری یک مفهوم کیفی است که معادل همت مضاعف و کار مضاعف قرار می گیرد.
بهره وری در اصل و اساس خود در اقتصاد اسلامی و غیر اسلامی تفاوتی ندارد. آنچه آن دو را از هم متفاوت می کند، عوامل بهره وری است. به دیگر سخن، عوامل ارتقای بهره وری در اقتصاد اسلامی و غیر اسلامی متفاوتند.
از آنجا که اقتصاد غیر اسلامی ـ به ویژه در شکل غربی آن ـ دارای مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی مادی است، در حوزه عوامل تولید نیز به امور مادی و این جهانی می پردازد و اصلا کاری به امور معنوی عوامل تولید ندارد. به لحاظ معرفت شناختی آنها چون به متافیزیک اعتقادی ندراند، تمام امور مربوط به عوامل تولید ـ از جمله انسان ـ را تنها در شکل مادی آن مورد توجه قرار می دهند. اقتصاد غیراسلامی در بخش هستی شناختی نیز تنها جهان ماده را می بیند؛ به همین خاطر در پی حداکثر استفاده از منابع طبیعی است و هرگز به پیامدهای منفی آن توجه نمی کند. همچنین به لحاظ انسان شناختی، از آنجا که اقتصاد غیراسلامی و مادی، انسان را دارای دو بعد مادی معنوی نمی داند، به نیازهای روحی و روانی و معنوی او نیز توجه نمی کند و تنها در پی تامین حداکثر رفاه همراه با دنیازدگی برای انسان است.
در حالی که در اقتصاد اسلامی هم به لحاظ معرفت شناختی، هم به لحاظ هستی شناختی و هم به لحاظ انسان شناختی، تفاوت های عمده با اقتصاد غیراسلامی به چشم می خورد. اقتصاد اسلامی از آنجا که بر مبنای معرفتی متافیزیکی استوار است، تنها رفاه دنیوی انسان را مدنظر قرار نمی دهد؛ بلکه در پی آسایش روحی و روانی او نیز هست. همچنین به لحاظ هستی شناختی، با توجه به اینکه هستی را نشانه خداوند و در سیطره او می بیند ـ به مسائلی چون محیط زیست و بهره وری درست از منابع، تاکید فراوان قائل است. در بخش انسان شناختی اما اقتصاد اسلامی متکی بر نگاه ارزشی به انسان است و او را فراتر از جسم مادی، دارای روح و روان معنوی می بیند؛ به همین خاطر در فرایند بهره وری همراه به مسائل روحی و روانی و معنوی انسان توجه ویژه نشان می دهد. از سوی دیگر به لحاظ انسان شناختی اسلام، انسان را مکلف و مسوول در برابر اعمال و رفتارهایش می بیند. به همین دلیل نیز انسان مسلمان با انسان مادی گرا دارای دیدگاه های متفاوت خواهد بود. انسان مسلمان و متدین خود را در برابر رفتارهایش هم در دنیا و هم در آخرت مسوول و مکلف می داند. در چنین صورتی است که انسان مسلمان یک درجه بالاتر از انسان مادی گرا خود را ملزم به نتایج عملی می داند؛ امری که تبدیل به کارامدی، کارآیی و بهره وری می شود.
در این حالت عوامل اصلی بهره وری و کارآمدی در اسلام بیشتر عوامل نرم افزاری است. به عنوان مثال در اسلام روی تقوا، ایمان، اعتقاد انسان و ... تاکید می شود. در این مسیر تربیت توحیدی و ایمانی و عوامل معنوی نقش بسیار عمده در اقتصاد اسلامی دارد؛ در حالی که این عوامل در اقتصاد سرمایه داری و مادی وجود ندارد.
مهم ترین شباهتی که در فرایند بهره وری و تولید در اقتصاد اسلامی و غیراسلامی نهفته است، نتیجه ای است که بهره وری در زندگی انسان دارد. همچنان که مکاتب غیر اسلامی تمام تلاش و سعی خود را بر حداکثر استفاده از منابع طبیعی و سرمایه های مادی در جهت رشد و اقتدار و نیز رفاه انسان قرار می دهند، در مکتب اقتصادی اسلام نیز توجهی وِیژه به رفاه آدمی می شود. در واقع اسلام نیز ـ برخلاف آنچه گفته می شود ـ مبنی بر آنکه انسان را تنها به پاداش های اخروی دعوت می کند و کاری به دنیای انسان ها ندارد ـ بخشی از سعی و تلاش خود را در جهت بهبود زندگی دنیوی انسان صرف می کند و انسان ها را به سوی زندگی سعادتمند و سرشار از برخورداری دعوت می کند. از سوی دیگر اسلام دینی است که توجهات دنیوی را نیز در انسان تقویت می کند. چرا که اسلام دنیا را مزرعه آخرت می داند. طبعاً اگر این مزرعه خراب و کم حاصل باشد، مزرعه آخرت نیز تهی از برکات الهی و نعمت های خداوند خواهد بود. آیات و احادیث فراوانی داریم که بر این مطلب دلالت دارند.
متاثر از همین شباهت هاست که اسلام هیچ گاه انسان مسلمان را از تکنیک ها و راهبردهای غیرارزشی مکاتب غیراسلامی که منجر به رشد و تقویت بخش های مادی و مالی می شود، منع نمی کند.
امروزه دغدغه تمام کسانی که در عرصه های اقتصادی و مالی فعالیت می کنند این است که چه راهبردی را در پیش گیرند که بتواند بهره وری و کارآمدی را بالا ببرند و افزایش دهند؟ این دغدغه در تمام جوامع و انسان ها وجود دارد و از این جهت تفاوتی در جوامع اسلامی و غیراسلامی در این زمینه وجود ندارد.
آنچه از آیات و روایات و آموزه های دینی ما بر می آید این است که مهم ترین این راهبردها، راهبردهای معنوی است. بر این اساس و با بهره گیری از این راهبردهاست که می توان به گسترش بهره وری رسید. امروزه از این گروه از راهبردها می توان ذیل عنوان راهبردهای نرم افزاری نام برد و یاد کرد. در راس این راهبردهای معنوی « تربیت انسان توحیدی» قرار دارد. اگر انسان به صورتی تربیت شود که در همه حال خداوند را ناظر و شاهد اعمال خویش بداند، بدون شک در فرایند تولید، بهره وری و کارآمدی در جامعه نقش بسیار عمده ای بازی خواهد کرد. اگر انسان چنین تربیتی نداشته باشد، نمی توان از او انتظار مسوولیت پذیری و قانونمداری داشت. قرآن نیز می گوید: « ولو ان اهل القری آمنوا و التقواء فتحنا علیهم برکات من السماء و الارض» ( اگر مردم ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، درهای برکت از آسمان و زمین برای ایشان گشوده می شدند.)
قرآن خود، «برکات» را به «خیرات نامیه» معنی می کند؛ خیراتی که مرتب در حال رشد و افزایش است. در آیات مختلف این راهبرد و نتایج آن را بیان می فرماید:
- « من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب»
- « و من یتوکل علی الله فهو حسبه»
البته معنای توکل آن نیست که هیچ محاسبه ای در کار وجود نداشته باشد بلکه تمام محاسبات عقلی و انسانی باید لحاظ شود و مورد توجه واقع شود؛ چه آنکه در غیر این صورت نتیجه ای حاصل نمی آید.
به طور کلی می توان گفت تربیت توحیدی ای که دیگر برایندها و عوامل نرم افزاری بهره وری و کارآمدی را در پی دارد، مهم ترین راهبرد در راستای افزایش و تقویت کارآمدی در اسلام است. این عامل منحصراً در دست انسان های متدین و مومن قرار دارد و دیگران از آن بی بهره اند.
گاهی برخی چنین می پندارند که گویا تکلیف گرایی در آموزه های دینی با اصل کارآمدی و بهره وری در اقتصاد اسلامی، منافات و تناقض دارد، چه آنکه از یک سو نگاه های اقتصادی ما را به سوی نتایج سودآور و اعمال کارآمد که نتایج عینی داشته باشد فرا می خواند و از سوی دیگر آموزه های دینی به ما می آمورد که ما به عنوان انسان های مومن و مکلف باید به اعمال و رفتارهای خود به گونه ای نگاه کنیم که آنها را وظیفه خویش بدانیم و آنها را از باب وظیفه انجام دهیم، نه به خاطر چشمداشت به نتایج حاصل از آنها.
در پاسخ به چنین سوال و ابهامی باید گفت که نه تنها تکلیف گرایی براساس آموزه های دینی با بهره وری و کارآمدی تناقض و منافات ندارد؛ بلکه این مفهوم، خود، بیانگر محرکی جدی جهت حرکت به سمت ارتقای کارآمدی و بهره وری در نظام اقتصادی اسلام است. در توضیح این مساله باید گفت که لازم است به مقول تکلیف به دو صورت نظر افکنیم:
صورت اول از تکلیف گرایی:
ما به برخی از اعمال و رفتارها به گونه ای از سوی آموزه های دینی و مشارع مقدس دعوت شده ایم که تکلیفمان در انجام آن عمل و کار قرار گرفته است. در اینجا نباید به نتایج بیندیشیم و باید عمل مورد درخواست شرع مقدس را انجام دهیم؛ حال اگر به هدف رسیدیم که چه بهتر و اگر نرسیدیم هم وظیفه خود را انجام داده ایم و نزد خداوند ماجور خواهیم بود.به عنوان مثال اگر در شرایطی قرار گرفتیم که جهاد بر ما واجب شد، بر ماست که به عنوان مسلمان به جهاد بپردازیم. طبعا نباید به طور قطعی و یقینی پیروزی را که نتیجه جهاد است، بیانگر موفقیت خود در این مسیر بدانیم. چه آنکه ممکن است در این مبارزه به پیروزی نرسیم و از دشمن شکست بخوریم. در اینجا اصل قیام به جهاد و تبعیت از امام زمان (عج) و ولی خداوند است که تکلیف ما را مشخص می کند؛ حال اگر پیروز شدیم به نتایج عملی و این جهانی جهاد نیز می رسیم. هم چنان که اگر پیروز نشدیم هم، قطعاً، نزد خداوند پاداش داریم.
البته حتی در مواردی از این دست نیز حق نداریم به هر روشی که خواستیم و فارغ از توجه به نتایج به دفاع و جهاد بپردازیم؛ بلکه مکلف و مامور به آن هستیم که از تمام توانایی فکری و مادی و معنوی خود در مسیر دستیابی به پیروزی استفاده کنیم.
دوم: صورت دوم از تکلیف گرایی:
در این صورت اصل نتیجه بخشی به عنوان تکلیف برای ما معین شده است. در این حالت ما باید به نتیجه برسیم و اگر در این مهم ناتوان شویم و توفیقی حاصل نیاوریم. اصل تکلیف را انجام نداده ایم. به عنوان مثال تکلیف اصلی ما پرداخت نفقه و فراهم کردن زندگی آبرومندانه برای اهل و عیال است. حال اگر کسی ابزار کشاورزی را فراهم آورد ولی به جای زمینی حاصل خیز به بیابانی لم یزرع برود و در جواب این اشکال که فعالیت وی حاصل نخواهد داشت، این گونه استدلال کند که « من مامور به تکلیف هستم، نه مامور به نتیجه» سخن وی معقول و استدلالش مسموع نیست. طبیعی است که چنین شخصی به نتیجه مطلوب نخواهد رسید؛ یعنی نخواهد توانست برای خود و اهل نفقه اش یک زندگی آبرومندانه فراهم آورد؛ چرا که بیل زدن در بیابان و در یک زمین شوره زار نتایج عملی و اقتصادی ای برای او به بار نخواهد آورد. در این صورت چنین شخصی، تنها به وظیفه اش عمل نکرده است؛ بلکه حتی مستوجب عقاب نیز خواهد شد؛ چرا که عمل وی در این حالت تحت عناوینی چون «اسراف»، «اتلاف» و «تضییع» قرار می گیرد؛ مسائلی که از نظر آموزه های دینی حرام محسوب می شود.به این ترتیب و از منظری کلی می توان گفت که میان تکلیف گرایی در آموزه های دینی و مفاهیمی همچون کارآمدی، کارایی و بهره وری، تناقض و تضادی وجود ندارد و به راحتی می توان میان تکلیف گرایی از یک سو و بهره وری و کارآمدی را از سوی دیگر جمع کرد. در توضیح دقیق تر شیوه این جمع می توان گفت که تمام عوامل و فاکتورهای رسیدن به نتیجه مطلوب در همه جا و ذیل همه شرایط در دست ما نیست. در واقع تا آن حوزه و عرصه ای که عوامل رسیدن به نتیجه مطلوب در دست ما و تحت اختیار ماست، باید به نتیجه دست یافت و آنجا که از توان ما خارج است باید با توکل بر خداوند به وظیفه خویش عمل کرد.
منبع: خردنامه همهشهری شماره 78