درآمدی بر رویکرد به عدالت و پیشرفت

عدالت از جمله مفاهیم انتزاعی ای است که به جهت اختلاف نظرهای فراوانی که پیرامون آن وجود دارد، مورد تعریف و تفسیرهای مختلف قرار گرفته است. در این نوشتار بدون آنکه بخواهیم وارد
چهارشنبه، 1 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درآمدی بر رویکرد به عدالت و پیشرفت
 درآمدی بر رویکرد به عدالت و پیشرفت

نویسنده: دکتر سید علی حسینی



 
عدالت از جمله مفاهیم انتزاعی ای است که به جهت اختلاف نظرهای فراوانی که پیرامون آن وجود دارد، مورد تعریف و تفسیرهای مختلف قرار گرفته است. در این نوشتار بدون آنکه بخواهیم وارد این گونه اختلافات بشویم، به چند معنا و تعریف قابل توجه از عدالت خواهیم پرداخت.

تفسیر اول

اولین تفسیری که شایسته است به آن پرداخته شود، تفسیری است که استاد مطهری ارائه می دهند. ایشان تعریفی از عدالت دارند که همسو، هم جهت و هماهنگ با پیشرفت است.
این تعریف که بر مبنای « اعطای حقوق» است، عبارت است از همان تعریفی که در ادبیات و لسان دینی از عدالت ارائه شده است و آن « اعطاء کل ذیحق حقه» است. (1)
استاد مطهری در ارتباط با تعریف پیش گفته، انسان و اشیا را در مسیر کمال می داند و معتقد است که انسان و اشیایی که در مسیر کمال هستند، قابلیت، استعداد و ظرفیت هایی دارند که باید فعلیت یابند. در این صورت است که به کمال رسیده است؛ به عبارت دیگر اگر قابلیت ها و استعدادهای انسان یا اشیا از حالت بالقوه به حالت بالفعل تبدیل شوند، آن انسان یا شیء به کمال رسیده است. به عنوان نمونه اگر یک بذر استعداد و ظرفیت آن را داشته باشد که به نهال تبدیل شود، زمانی می توان ادعا کرد که به کمال رسیده است که این استعداد و ظرفیت خود را به فعلیت رسانده باشد.
بر این اساس مضمون این تعریف از عدالت آن است که هر کسی می تواند مسیر کمال را بپیماید. در این تعریف تاکید می شود که زمینه های رشد باید برای افراد فراهم و مهیا باشد؛ بدین صورت که هر آن کس که تمایل به پیمودن مسیری خاص داشته باشد، باید امکان آن را داشته باشد که از آن بهره برد.

تفسیر دوم

تفسیر دوم از عدالت را می توان در کلام و لسان بزرگانی همچون علامه طباطبایی (ره) مشاهده کرد. در این تفسیر عدالت عبارت است از: وضع کلی شیء فی موضعه؛ بدین معنا که هر چیزی سرجای خودش قرار بگیرد. مطابق این تفسیر اگر اشیا سرجای خود قرار نداشته باشند یا اینکه به گونه ای باشند که انتظار نمی رود، در واقع یک رابطه ناعادلانه برقرار شده است.

تفسیر سوم

سومین تفسیر از عدالت عبارت است از « قانون مداری، قانون محوری و تاکید بر اجرای قانون» تمامی علمای امامیه بر این تفسیر تاکید داشته و از آن به عنوان روح عدالت و معنای واقعی عدالت نیز یاد کرده اند. در این رابطه می توان به فرازهای فراوانی از فرمایش های ائمه معصومین (ع) اشاره کرد.

تفسیر چهارم

چهارمین تفسیر از عدالت را می توان در کلام و آثار برخی از معاصرین و شهید سید محمد باقر صدر مشاهده کرد. در این تفسیر عدالت به همراه استغنا و رفاه نسبی جامعه دیده و تعریف می شود.
در این رابطه می توان به روایتی از امام موسی کاظم (ع) اشاره کرد که می فرمایند: « ان الناس یستغنون اذا عدل بینهم و تنزل السماء رزقها و تخرج الارض برکتها باذن الله تعالی» (2)؛ بدین معنا که علامت ونشانه عدالت آن است که مردم به مرحله ای از استغنا و بی نیازی رسیده باشند. یا همچنین روایتی دیگر از امام صادق (ع) وجود دارد که می فرماید: « لو عدل فی الناس لاستغنوا» (3) یعنی اگر در میان مردم عدالت رعایت شود آنها بی نیاز می شوند. در مجموع همان گونه که از ظاهر و صراحت این دو روایت به دست می آید، عدالت این است که همه مردم به مرحله ای از استغنا برسند.

عمران، آبادانی و توسعه

عمران و آبادانی مفاهیمی هستند که می توان از آنها به عنوان معادل مفهوم توسعه و پیشرفت در ادبیات روایی یاد کرد و به نظر می رسد که به کارگیری این مفاهیم مناسب تر از واژه توسعه است؛ چرا که آبادانی فرهنگ، اقتصاد، سیاست و ... حاوی نقاط مثبت فراوانی است که شاید این نقاط مثبت در توسعه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی یافت نشود.
عمران و آبادانی فرایندی است که افزایش کمی و کیفی را در عرصه های مختلف زندگی بشر دنبال می کند.
اهمیت و ارزش این مفهوم یعنی آبادانی در لسان روایات آن اندازه است که حضرت علی (ع) فلسفه هبوط آدم ابوالبشر را در آن می بیند و می فرماید: « فلسفه هبوط آدم ابوالبشر، عمران و آبادانی زمین خاکی است.» و همان گونه که اشاره شد این عمران و آبادانی عرصه ها و ساحت های مختلف زندگی بشر را شامل می شود.
البته ذکر این نکته ضروری است که مراد از توسعه آن توسعه ای است که کانون و محوریت آن را انسان تشکیل دهد، لکن نه به معنای اومانیستی؛ بلکه انسانی که می خواهد به خدا برسد؛ به عبارتی دیگر محور توسعه انسان توحیدی است.
پروسه و فرایند توسعه نیز از ذهن شروع می شود؛ بدین معنا که اگر انسان ها در ذهن و تفکر به توسعه دست پیدا نکنند، در ظاهر و مظاهر مادی هر اندازه که پیشرفت کنند، مصداق توسعه ای که دین دنبال می کنند، نیستند. انسان زمانی به لحاظ تفکر و اندیشه توسعه می یابد که به مقام توحیدی و شناخت مقام ربوبیت خداوندی شناخت یبشتری پیدا کند. انسانی که چنین شناختی پیدا کرد در هر عرصه ای از زندگی که وارد شود، نگاه توحیدی خود را دنبال می کند؛ خواه عرصه دین و فکر دینی باشد یا دیگر عرصه ها نظیر اقتصادی، اجتماعی و ...
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد آن است که کسی می تواند توسعه و عدالت را تحقق بخشد که خود عادل باشد؛ بنابراین کسی که عادل نباشد و با معیارهای الهی و توحیدی فاصله داشته باشد به هیچ عنوان نمی تواند در دیگران و جامعه توسعه و عدالت ایجاد کند.

نسبت عدالت و پیشرفت

در ارتباط با نسبت عدالت و پیشرفت، آرا، دیدگاه و نظرات مختلفی وجود دارد که همین امر نشان از اهمیت این مساله است؛ به عنوان نمونه، برخی عدالت را عین توسعه می دانند و برخی مقدم و برخی موخر.
به نظر می رسد بهترین نسبتی را که می توان میان عدالت و توسعه در نظر گرفت آن است که عدالت مقدم بر توسعه است؛ بدین صورت که عدالت ابزار و وسیله ی است که توسعه و پیشرفت را امکان پذیر می سازد. بر این اساس پیشرفت فرزند عدالت است و بدون عدالت دستیابی به توسعه و پیشرفت امری غیر ممکن و محال است.
البته این بدان معنا نیست که عدالت بر توسعه و پیشرفت اولویت دارد؛ چرا که اولویتی در کار نیست؛ بلکه آن گونه که از روایات و کلمات معصومین (ع) استفاده می شود، ملازمه های میان این دو مفهوم وجود دارد و در این ملازمه طبیعتاً یکی مقدم بر دیگری است و این تقدم به معنای اولویت نیست. اگر عدالت در جامعه پیاده شود، قطعا پیشرفت هم جاری خواهد شد، به همین جهت نمی توان این دو را از هم تفکیک کرد و قائل شد که یکی بر دیگری اولویت دارد.
عدالت را براساس هر کدام از تفاسیر فوق الذکر که تعریف و تفسیر کنیم، طبیعتا سر از توسعه، پیشرفت، عدالت و آبادانی در خواهد آورد. به عنوان مثال اگر همین تفسیر قانون محوری از عدالت در بخش های مختلف جامعه نظیر بخش صنعت، اقتصاد، بازرگانی، کشاورزی، حفظ محیط زیست، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... کاملا اجرا بشود، قطعا نظم و نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی رنگ و روی دیگری پیدا خواهد کرد و بدین وسیله طراوت، شادابی، نظم ، و هماهنگی خاصی را به جامعه تزریق خواهد کرد؛ چرا که مشکل کمبود قانون وجود ندارد بلکه مشکل در عدم اجرای قوانین موجود است. مشکل آن است که قوانین موجود یا مورد سوء تفسیر قرار می گیرند یا اینکه نادیده گرفته می شوند؛ به همین جهت است که توسعه در جامعه به صورت کاریکاتوری و ناهمسان به وجود می آید.
نمونه دیگری از تفاسیر عدالت آن است که هر کس سهم و حدی از امکانات را در عرصه های مختلف زندگی داشته باشد. اگر چنین امکانی در جامعه وجود داشته باشد که افراد، طبقات و گروه های مختلف اجتماعی بتوانند درجاتی از استغنا و رفاه را دارا باشند، طبیعتاً مکانیسم های ارتباطی نیز دگرگون شده و مورد تغییر و تحول قرار خواهند گرفت. در این صورت، «عدالت» معیار، ملاک و ضابطه روابط اجتماعی قرار خواهد گرفت. روشن است که روابط اجتماعی عرصه های وسیعی از روابط را در بر می گیرد و وقتی که عرصه های مختلف روابط اجتماعی، ملاک و معیار روابط خود را براساس عدالت تنظیم کنند، طبیعتاً منجر به توسعه و پیشرفت خواهد شد، به عنوان نمونه اگر این ملاک و معیار، در عرصه سیاست و روابط سیاسی رعایت شود؛ بدین صورت که تمامی افراد داوطلب در عرصه رقابت سیاسی با این پیش فرض که می توانند و اساسا باید حظ و بهره ای از امکانات سیاسی را داشته باشند، وارد عرصه رقابت با یکدیگر شوند، طبیعتا نتیجه کار شکل گیری رقابت سالم و یپش برنده میان آنها خواهد بود. در این صورت است که رقبا با یکدیگر به رقابت خواهند پرداخت و بدین وسیله زمینه رشد، بالندگی و پیشرفت را در زمینه سیاسی به وجود خواهند آورد. در این صورت است که احزاب می توانند کارایی اصلی خود را داشته باشند.
نظیر این حرف را می توان در دیگر عرصه های اجتماع ـ یعنی عرصه های فرهنگی، اقتصادی و ... دنبال کرد. در مجموع، رعایت کردن ملاک عدالت در تنظیم روابط اجتماعی منجر به دگرگونی، تعدیل و تحول در روابط اجتماعی خواهد شد که نتیجه و فرجام آن، توسعه جامعه خواهد بود.

دفع شبهه

برخی چنین می پندارند که عدالت مانع توسعه است، چرا که عدالت همواره مصدر « باید و نبایدهایی» است که در برخی اوقات این باید و نبایدها مانع از پیشرفت و توسعه هستند.
در پاسخ به این شبهه باید اشاره کرد که هر چند ممکن است بدون رعایت عدالت، در یک بخش از فعالیت ها بتوان به توسعه رسید، لکن نکته آن است که نباید توسعه و پیشرفت را به صورت جزئی و مورد مشاهده کرد؛ بلکه باید آن را به صورت «مجموعی» یا یک «پک» کامل دید. در این مجموعه لازم است میان تمامی اعضا تناسب برقرار باشد؛ به عنوان مثال رشد و توسعه جسم انسان را باید در رشد و توسعه متوازن اجزای آن دانست، چرا که در صورت رشد بی رویه یکی از اعضا، طبیعتا همه حکم به ناقص بودن آن می کنند. نظیر همین حرف را می توان در ارتباط با جامعه مطرح کرد؛ بدین صورت که رشد و توسعه در تمامی بخش های جامعه لازمه توسعه است.

پی نوشت ها :

1. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 27، ص 38.
2. کافی، ج 3، ص 568، ح 6 ( اگر در میان مردم عدالت برقرار شود، همه بی نیاز می شوند و به اذن خداوند متعال آسمان روزی خود را فرو می فرستد و زمین برکت خویش را بیرون می ریزد.)
3. همان، ج 1، ص 542 ( عن الکاظم ـ علیه السلام ـ آن الله لم یترک شیئا من صنوف الاموال الا و قد قسمه واعطی کل ذی حق حقه الخاصه و العامه اوالقراء و المساکین و کل صنف من صنوف للناس، فقال: لو عدل فی الناس لاستغنوا.)

منبع: خردنامه همهشهری شماره 78

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.