باروک در فلاندر

مکتب باروک در سرزمینهای فلاندر و هلند، بخصوص در زمینه نقاشی، پایه ای بلند یافت، و هنرمندانی بی بدیل چون روبنس و ون دایک و رمبرانت را در دامان خود پروراند.
يکشنبه، 12 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باروک در فلاندر
باروک در فلاندر

نویسنده: پرویز مرزبان



 
مکتب باروک در سرزمینهای فلاندر و هلند، بخصوص در زمینه نقاشی، پایه ای بلند یافت، و هنرمندانی بی بدیل چون روبنس و ون دایک و رمبرانت را در دامان خود پروراند.
فلاندر به سرزمین همواری واقع در کناره شرقی دریای شمال، شامل نواحی جنوب هلند و غرب بلژیک و شمال فرانسه امروزین، ‌اطلاق می شد، و این کشوری بود که تا سال 1715 در زیر حکومت اسپانیا قرار داشت.
در فلاندر نیز مانند آلمان تغییر یافتن شیوه معماری از گوتیک شعله سان به باروک بدون گذر از مراحل تدریجی و به طور ناگهانی صورت پذیرفت. پیرهویسنس(1) [وفات1637] در سال 1614 نمازخانه ای برای کالج مائسریخت ساخت که نخستین نمونه معماری باروک در فلاندر به شمار می آید؛ و در 1625 نیز ساختمان کلیسایی در آنورس را به پایان رساند.جنبه ابتکاری این شیوه تنها آن بود که سطوح بیرونی بنایی را که به همان سنت قرون وسطایی برپا می شد با عناصر تزیینی متراکم و پرتک و دو می پوشاندند. در نیمه دوم سده هفدهم هسیوس (2)[وفات 1690] کلیسای سن میشل دو لووَن را با جلوخانی که شدیداً خاصیت قائم داشت برپا کرد.
در معماری شهری نیز به همین ترتیب اجزای تزیینی و تفننی به وفور تمام بر سطوح بیرونی ساختمانهایی به شیوه گوتیک افزوده می شد، که نمونه بارز آن خانه اصناف در میدان بزرگ بروکسل امروزین است.
پیکره سازی فلاندر که از الهامات و مضامین دینی برخوردار می شد خاصیتی پویا و چشمگیر داشت،‌ که باید گفت متأثر از نفوذ نقاشی روبنس بود. بزرگترین پیکرتراش آن دوره فرانسوا دوکِنوا (3)[وفات 1643]اهل بروکسل بود که تندیس قدیسه سوزان را با گرایش به اصول کلاسیک در وجود آورد.آرتوس کِلَن،‌(4) ملقب به «مِهین»، تزیین داخلی بسیاری از کلیساهای آنورس و نیز شهرداری آمستردام را به انجام رساند. وربروگن(5) [وفات 1724] قدیسه گودول را در هیکلی فربه و درشت ـ که نمایانگر تمایل هنرمندان شمال اروپا به واقعگری است ـ پیکرتراشی کرد. در همین دوران نیز هنر باروک پیکره سازی با چوب، و درود گری و منبتکاری را در فلاندر تکامل بخشید و آثار ارزنده به وجود آورد.
نقاشی مکتب باروک فلاندر در سده هفدهم با نام روبنس [1577 تا 1640] شهرت و اعتبار جهانی یافت. روبنس در 1600 به ایتالیا سفر کرد و با آثار استادان بلندپایه ای چون تیسین و مانتنیا و میکلانژ و کاراواجو و کاراتچی، و نیز با آثار هنری دوره های باستانی یونان و روم آشنایی نزدیک یافت. در بازگشت به آنورس، ‌روبنس با بر پرده آوردن دو مجلس دینی، یکی برافراشتن صلیب [1610]،‌و دیگری پایین آوردن مسیح از صلیب، شیوه نوین و فردی خود را با کامیابی کامل بنیان گذارد، که آمیزه ای بود از واقعگری سنتی فلاندر و تعالی و شکوهمندی باروک ایتالیا، ‌در عین حال که قلم موی پرجنبش و پویش، و رنگهای سرزنده و تابناکش خاصیتی حماسی و هیجان انگیز بدان می بخشید.
از 1622 تا 25 روبنس مجموعه بیست و یک مجلس با عنوان کلی سرگذشت ماری دو مدیسی را نقاشی کرد،‌و در هر یک از آنها واقعیت و تمثیل و اساطیر را با چیره دستی تمام به هم آمیخت و شکوه تصویری خیره کننده ای به وجود آورد. پس از سال 1630 بانویی به نام هلن فورمان الهامبخش تعدادی از چهره سازیهای او شد: هلن فورمان و پسرش، ‌هلن فورمان و دو فرزندش. از آن پس هنرمند نامی ما پنجه توانا و ودیعه توانگر خود را به اجرای انواع مجالس و مضامین گماشت، ‌و با خط حجم آفرین و رنگهای گرم و سیال و هیاکل جسیم و پرتحرک،‌و بخصوص ترکیب هنری پویان و پر تلاطمی که به بیشتر پرده هایش می بخشید،‌آثاری تسخیرگر و تپش انگیز در وجود آورد، باغ عشق، جشن عمومی، تصلیب، برافراشتن صلیب،‌ قربانی دادن ابراهیم، مریم عذرا در میان فرشتگان و خانواده لوط شهر سُدوم را ترک می کنند.
در میان شاگردان و جانشینان روبنس،‌ از نامهایی چون یاکُب یوردانس (6) [وفات 1678] صاحب پرده استادانه و تعمق انگیز چهار حواری انجیل نویس، و دیگر فرانس سیندِرز نقاش جانورساز، و باز یاکوبوس دارتوا، ‌منظره ساز،‌ یاد می کنیم.
و اما نام بزرگ دیگر در نقاشی مکتب باروک فلاندر آنتونی ون دایک(7)[وفات 1641] است که پس از چند سال همکاری با روبنس به انگلستان رفت و از 1632 نقاش اول دربار چارلز پادشاه انگلیس شد، ‌و با برداشتی شاعرانه و پر احساس چهره های بسیار ساخت. از برگزیده ترین این گونه آثار نقاشی چارلز اول در شکار است. از دیگر آثار مهم این استاد نامی به ذکر مریم عذرا و هبه کنندگان، ‌فرشتگان به قدیس سباستین یاری می رسانند، سوگ مریم عذرا و فرشتگان برجسد مسیح، ‌ونوس و وولکَن،‌و چهره خود نقاش اکتفا می کنیم. شیوه محلی نقاشی فلاندر با ویژگی هایی که در سده هفدهم به خود پذیرفت تا سده بعدی دوام یافت،‌و سپس با در آمدن به ماهیت هنر دیگر کشورهای اروپایی اصالت خود را از دست داد و رو به گمنامی گذارد.

پی نوشت ها :

1.P.Huyssens
2.Hesius
3.f.Duquesnoy
4.Artus Quellin
5.Verbruggen
6.Jacob Jorsaens
7.A.van Dyck

منبع: مرزبان، پرویز؛ (1386)خلاصه تاریخ هنر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هجدهم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط