امپرسیونیسم در هنر

در سال 1874 گروهکی از نقاشان فرانسه آثار ابتکاری خود را در اتاقهای عکاسخانه معروف نادار(2) در پاریس به نمایش گذاردند، که یکی از آنها پرده مونه (3)[وفات 1926] با عنوانImpression Soleil Levant بود؛ که می توان
يکشنبه، 12 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امپرسیونیسم در هنر
امپرسیونیسم   در هنر

نویسنده: پرویز مرزبان



 
در سال 1874 گروهکی از نقاشان فرانسه آثار ابتکاری خود را در اتاقهای عکاسخانه معروف نادار(2) در پاریس به نمایش گذاردند، که یکی از آنها پرده مونه (3)[وفات 1926] با عنوانImpression Soleil Levant بود؛ که می توان برای واژه اول آن «ادراک»، «تأثیرپذیری»، «احساس شخصی » و یا «دریافت ذهنی» را در نظر گرفت و چنین برگردانی بدان داد: «تأثیر پذیری از طلوع خورشید»، یا «ادراک شخصی، خورشید طالع» را معادل آن دانست؛‌ و یا در عین رعایت دقت در ترجمه، ‌پذیرش و روال زبان فارسی را بیشتر مراعات کرد و به دو صورت زیر عنوان را به فارسی درآورد:«دریافت ذهنی از خورشید طالع»، و یا بهتر: «دریافتی از طلوع خورشید» . ناقدی که در تماشای آن آثار بیسابقه متحیر مانده بود یا خواندن عنوان پرده مونه به تمسخر آن گروهک را «امپرسیونیستها»(Les Impressionistes) لقب داد، که برگردان آن به فارسی با پیروی از روال واژه سازی امروزین، ‌و نیز بر طبق واژه گزینی مذکور در بالا، باید ترکیبی چون «ادراک گرایان» یا «دریافت گرایان» یا «تأثیر پذیران» از کار در آید؛ که از آن میان«دریافت گرایان» و به تبع آن «شیوه دریافت گرایی» انتخاب می شود [و شک نیست که این کار باید در مورد عموم واژه های بیگانه و نو وارد به نحوی بشود]. و می گفتیم ناقدی چنان لقب تمسخرآمیزی صادر کرد؛ غافل از اینکه نامگذاریش چنین آینده و اعتباری پیدا خواهد کرد.
نقاشانی که به دریافت چنین لقبی سرافکنده شدند عبارت بودند از :مونه، ‌مانه(4) [وفات 1983]، پیسارو (5) [وفات 1903]، سیسلی (6)، رنوار(7)، سزان(8)، بانو برت موریسو(9)، بازیل (10) و چند تن دیگر . گروه نامبرده که به اصول کلاسیک پشت پا زده، ‌و از ناقدان و نگارخانه های رسمی و نقاشان مکتب خانه ای پشت پا خورده بودند، ‌به تمردی مشترک و با تمایلاتی اندک متفاوت، گرد هم آمدند تا آثار نوین و «غیر رسمی» خود را در معرض دید و داوری عامه مردم قرار دهند؛ و بدین ترتیب یکی از انقلاب انگیزترین نهضتهای هنری هر دور و زمان ثبت تاریخ و ضبط اذهان شد.
این گروهک نقاشان که مشاهده گرانی موشکاف و در همه حال شیفته طبیعت بودند، واقع گرایی را به نهایت رساندند، و همّت بر ضبط فوری و بازنمایی دقیق ارتعاشات زودگذر نور گماشتند. ایشان که یکسره در هوای آزاد کار می کردند، و مضامین پرده هایشان را عموماً به طور مستقیم از طبیعت یا مشهودات گرداگرد خود بر می گزیدند، ترکیبات هنریشان را با مایه رنگهای باز و تلالو یافته از نور خورشید بر پرده می آوردند؛ و متدرجاً کار بازنمایی تشعشع نور و اسلوب تجزیه کردن رنگ به اجزای خرد بر روی بوم را به غایتی رساندند که همان حقیقت ملموس و احساس انگیزی را که در پی ضبطش بودند به دست خود محو و ابطال کردند.
نقاشان شیوه دریافت گرایی (امپرسیونیسم)در پرده های خود که غالباً برای مردم زمان نامأنوس و نامقبول بودند هر مضمون و منظره ای را بهانه یا وسیله ساده ای می شمردند برای منتقل ساختن، ‌یا به نگارش درآوردن، ‌دریافتی آنی و مستقیم که از آن «لحظه» احساس انگیز استثنایی، یا برگزیده، ‌در ذهنشان حاصل شده بود. مونه که مردی ساده و تنگدست بود با مساعدت مانه توانست از بی خانمانی درآید و در شهرک آرژانتوی مسکنی برای خود و همسرش به دست آورد؛‌ و همان خانه محقر بود که گهواره شیوه دریافت گرایی عنوان یافت.
کلود مونه که بر پایه دریافتهای بصری و حساسیتهای درونی خودکار می کرد نماینده واقعی نهضت دریافت گرایی شناخه شده است. وی در سراسر زندگی هنری خود هدفی نداشت جز به تصویر در آوردن ارتعاشات لغزان جو و لحظات گذران تابندگی و بازتابی نور در مناظری از طبیعت. در 1883 مونه در ژیوِرنی مسکن گزید و برخی از شاهکارهای خود چون درختان تبریزی و کومه های گندم را بر پرده آورد. از سال 1900 به بعد شهرتش مرزهای فرانسه را پشت سر گذاشت. وی آخِرین مجموعه نقاشیهای نیلوفرهای آبی خود را که به دنبال مشاهدات صبورانه و در شرایط گوناگون نور و جو، از برکه های ژیوِرنی تصویر کرده بود، ‌به دولت فرانسه اهدا کرد[اکنون در موزه «ژودوپوم» پاریس نگهداری می شود. ]
رنوار که ستایشگر سر سپرده مونه بود در آغاز کار کمتر از یاران و همگامان خود مواجه با مشکلات یا ناکامیها شد. در واقع پرده هایش با مضمونهای دلنشین و رنگهای تابناک و بهجت انگیز، و حتی گاهی شیرین و کامنوازی که داشتند به زودی مشتریانی مشتاق به گردش آوردند. در 1879 با برپا شدن نمایشگاهی از آثار گروهک دریافت گرایی همچنین حاوی پرده هایی از موونه، ‌پیسارو و دیگران رنوار تنها نقاشی بود که با هنر خود ناقدان ناقلا را به ستایشگریهایی از این دست وادار کرد:«لطفی سرزنده و ملاحتی شادی انگیز». «قلم مویی روان و شیرین بیان»، پیسارو درباره رنوار به دوستی نوشت:«به گمانم کارش گرفته؛ چه بهتر! تنگدستی خیلی تلخ است. . . » در سالهای 1884 تا 1887 رنوار پس از سفرهایی به ایتالیا و الجزایر، ‌دستاوردهای تجربی و هنری خود را در پرده معروف آب تنی کنندگان به ثمر رساند. وی که کمتر از همگامانش شیفته طبیعت بود، بازنمایی تغییرات و تموّجات نور بر روی پیکر زن را پایه کار خود قرار داد؛ و این گونه آثارش تجلی بهجت بخشی هستند از ویژگیهای تنومندی و تندرستی و سرخوشی مخلوقی به نام زن که پیوسته هم یکسان، و یا بهتر بگوییم «رنواروار»، ‌بر پرده تجسم یافته اند. رنوار از 1906تا پایان عمرش (1919) بر اثر شدت بیماری روماتیسم نخست عاجز از حرکات عادی، ‌و پس از چند سال زمینگیر شد؛ لیکن هیچ گاه دست از کار هنریش نکشید، ‌و در آخر با قلم مویی بسته بر مچ دست و تلاشی گسیخته از لجام، ‌آثار واپسین خود را به یادگار گذارد.
کامیل پیسارو که به سال 1830 در جزایر آنتیل تولد یافته بود، ‌از زمانی که زندگی خود را در پاریس شروع کرد با نفوذپذیری از هنر «کورو» به نقاشی مناظر محله مونمارتر پرداخت. وی در «نمایشگاه آثار مردود» که به سال 1863 در پاریس برپا شد شرکت جست، و با انتقاد تند هنرشناسان روز مواجه شد، ‌که درباره کارهایش چنین نوشتند: «خوب است به آقای پیسارو حالی شود که درختان بنفش نیستند، ‌و آسمان به رنگ خامه تازه نیست، و مردم هیچ کشوری دنیا را بدان گونه که او تصویر می کند نمی بینند، ‌و که هیچ ذهنی نمی تواند این قبیل کجرویها را دنبال کند. لیکن رویگردانی مردم ومنتقدان از آثارش نتوانست صفای دید را از آن هنرمند مبتکر بگیرد، تا اینکه تگدستی راه پیشرفت را بر او تنگ کرد.
پیسارو به فکر افتاد دست از نقاشی بکشد و دنبال کسب معاش برود. خوشبختانه انتظارش در بی تکلیفی بیش از چند سالی طول نکشید، و از 1881 به بعد هنردوستی فرانسوی [دوران روئل که مشتری پرده های مونه نیز بود] هر گهگاه برخی از آثارش را خرید. در میان برگزیده آثار پیسارو و باید از مجموعه منظره سازیهای پون نوف یاد کرد. او که دریافت گرایی تمام عیار بود چندی به اسلوب «نقطه چین رنگ» یا «پرداز رنگ» روی آورد، لیکن آن شیوه نقاشی را با ذوق خود سازگار نیافت، ‌و اثر عمده ای از آن راسته به وجود نیاورد. مجموعه آثار فراوان و به انواع گوناگون که از او بر جا مانده عبارت است از: نقّاشیهای رنگ روغن، آبرنگ، مداد رنگی و گراورهای چاپی.
سیسلی در میان نقاشان مکتب مورد بحث جایگاهی در کنار پیسارو دارد. هر دو منظره ساز بودند و در اشتغالات و ذهنیات هنری با هم مشابهت داشتند؛ لیکن سیسلی بی آنکه به کامیابی برسد دیده از دنیا فرو بست. پرده های او که از حساسیت هنری کم نظیری برخوردارند امروزه هواخواه فراوان و ارزش گران یافته اند، و نمونه بارز آن طغیان آب در پُرمارلی است[1876، در موزه «ژودوپوم»].
بازیل در کارگاه نقاشی «گِلیر» با مونه و رنوار و سیسلی پیوند دوستی یافت. این نقاش که به سن 29 سالگی در جنگ کشته شد فرصت نیافت که به آرمان هنری خود تحقق بخشد و از آمیزه هیکل آدمی با منظره طبیعی ترکیب وحدت آفرین نوینی به وجود آورد. پرده محفل خانوادگی[1869] را می توان نمونه ای از آن شمرد.
از آنچه گذشت دانستیم که شیوه دریافت گرایی با طرد کردن مایه رنگهای تیره و قیر آلود، ‌و شکلهای سنگین و جسیم، ‌و حتی اصول طراحی و تناسبات رسمی، ‌و توصیف دقیق جزئیات مشهود؛ روشنی رنگ و سبکی جسم و بازی نور خورشید و ارتعاش ذرات جو و تلألؤ هر نوع تابندگی زودگذر، و تجزیه مایه رنگ به اجزاء خرد و حتی نقطه چین رنگ را به ارمغان آورد؛ و نه تنها این، ‌که با بی پروایی بیش از پیش، ‌راه را بر هر نوع قالب شکنی و نوآوری در هنرهای تجسمی دوران اخیر باز کرد.
سزان را از دو جهت به آخر این مقاله سپردیم، یکی این که هنرش تنها در شیوه دریافت گرایی نمی گنجد، و دیگر به جهت مقام پیشواییش در نهضتهای هنری دوران نوین، ‌و به خصوص نفوذ مستقیمش در هستی بخشیدن به شیوه حجم گرایی یا «کوبیسم». سزان خود را با این گفته کوتاه معرفی می کرد: «من آغازگر ناآموخته هنری نوین هستم. » وی که در راه اهداف مکتب کلاسیک گام برداشته و آرمان هنریش در آغاز کار این بود که «از روی طبیعت نقاشیهایی همپایه آثار پوسَن به وجود آورد»، با گذشت زمان بینش تصویری ربع آخر سده نوزدهم را یکسره عوض کرد، و سرانجام برخلاف آرمان نخستینش، مقام هنرمندی نوآور یافت. در 1861 از زادگاهش (اِکس آن پروانس) به پاریس رفت، و چون در امتحان ورودی به دانشکده هنر پذیرفته نشده در هنرکده سویس [پاریس] نام نوشت، ‌و با پیسارو دوست شد. بر اثر معاشرت با دریافت گرایی، سزان متدرجاً پاره ای از اصول هنری ایشان را پذیرفت و شیوه رمانتیک و رنگ آمیزی آغازین خود را پشت سرگذاشت. پس از آنکه سزان از دیدگاه دوستان نقاشش با خواص رنگ و نور آشنایی یافت، همت بر آن گماشت که نخست بینش عینی و دقیق خود را بر حجم های ساده شده مشهودات مبتنی کند، و سپس آن حجم های مجزا و تا حدی مشخص را در فضایی سامان یافته قرار دهد؛ و در این مرحله بود که ضابطه هنری کاملاً بدیع خود را با این جمله معروف وضع کرد:«باید همه چیز طبیعت را با واسطه حجمهای استوانه، کره، مخروط به تصویر در آورد، ‌و آن همه را در فضایی سه بعدی سامان بخشید. »این برداشت زیباشناسانه سزان بود که پویش دریافت گرایی را مهار زد، ‌و در جهتی دیگر راه بر پا گرفتن شیوه «حجم گرایی» (11)گشود؛ ونیز خود او را در مقام یکی از بنیانگذاران بزرگ هنر نوین جایگزین ساخت. با این همه سزان در زندگی خود شهرتی شایسته هنر بلند پایه اش نیافت. نمایشگاهی که به سال 1895 از آثار او در پاریس بر پا شد، ‌گرچه مورد ستایش گروهی هنرشناسان روشن بین قرار گرفت، ‌لیکن زبان ناقدان را نسبت به وی ملایم نکرد و از مذمتشان چیزی نکاست. پس از 1883 سزان به دهکده ای در دامنه کوه سنت ویکتوار نزدیک زادگاه خود گوشه گرفت، ‌و با شیوه منظره سازی فردیش بیش از هر مضمون دیگر به نقاشی آن کوه و دامنه اش از دیدگاه های مختلف و در شرایط مختلف نور پرداخت.

پی نوشت ها :

1. Impressionism
2. Nadar
3. claude Monet
4. Manet
5. Pissarro
6. Sisley
7. Renoir
5. Cezane وفات 1906
9. Berthe Morisot
10. Bazile
11. Cubism

منبع: مرزبان، پرویز؛ (1386)خلاصه تاریخ هنر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هجدهم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط