حرکت اسلامی اخوان المسلمین

مقدمه کوتاه فوق به معنای این نیست که ما درصدد بحث درباره یک جریان سیاسی جدید و نوخاسته در سرزمین اشغالی هستیم. فلسطین اشغالی در طول تاریخ مبارزات خود، همواره با وحدت رهبری مذهبی- سیاسی آشنا بوده است. نام
چهارشنبه، 29 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حرکت اسلامی اخوان المسلمین
حرکت اسلامی اخوان المسلمین

نویسنده: هادی خسروشاهی



 

سابقه دیرین اخوان المسلمین

مقدمه کوتاه فوق به معنای این نیست که ما درصدد بحث درباره یک جریان سیاسی جدید و نوخاسته در سرزمین اشغالی هستیم. فلسطین اشغالی در طول تاریخ مبارزات خود، همواره با وحدت رهبری مذهبی- سیاسی آشنا بوده است. نام هایی چون حاج امین الحسینی و شیخ عزالدین قسّام بیانگر این واقعیت هستند.
ولی اکنون ظهور یک جریان اسلامی سازمان یافته، بی شک به نقشی که اخوان المسلمین در فلسطین ایفا کرده است، بازمی گردد. حضور عینی رهبری اخوان در فلسطین به نیمه های اول 1930 می رسد، ولی نخستین شعبه رسمی سازمان اخوان در 1942 افتتاح شد. این امر، مبیّن توجه آشکار اخوان به مسئله فلسطین است، چرا که این مسئله از دیدگاه این سازمان، بعدی اسلامی احراز کرده بود. توجه یاد شده، به هنگام سفر عبدالرحمن البنا( برادر حسن البنا) به فلسطین در 1935 م برای دیدار با حاج امین الحسینی، مفتی قدس و رئیس مجلس اعلای اسلامی، بخوبی آشکار شد. از همان ابتدای تأسیس جنبش اخوان المسلمین در مصر، در اواخر دهه 20 قرن حاضر، عبدالرحمن البنا(1) نقش عمده ای را در نمایاندن توجه این سازمان به مسئله فلسطین ایفا کرد. نخستین پشتیبانی رسمی اخوان از فلسطین، در خلال اعتصابات فراگیر عربی در سالهای 37- 1936م به عمل آمد. و بعضیها نوشته اند که پیش از فرارسیدن دهه 40، حسن البنا خود به عنوان مرشد عام اخوان، از فلسطین دیدن کرد و هسته های نخستین جنبش نیز در پاره ای از شهرهای فلسطین چون بیت المقدس، یافا، حیفا، نابلس و طولکرم، در همان دوران به وجود آمد و سپس سازمان اخوان از نخستین جنبشهایی بود که در اعزام گردانهای داوطلب در نبرد 1948 علیه اشغالگران یهودی پیشقدم شد. از مصر سه گردان، بیشتر عضو اخوان، از اردن، نیرویی به فرماندهی عبداللطیف ابوقوره رئیس اخوان در اردن، به همراه لشکری از سوریه،‌ به فرماندهی شیخ مصطفی السباعی رئیس اخوان در سوریه، به جبهه ها گسیل شدند.(2)
این نیروها، هسته اصلی تشکیلات اخوان در سرزمینهای اشغالی هم بودند. بویژه در نوار غزه که در آن زمان زیرنظر مصر اداره می شد و شاهد فعالیت سیاسی گسترده ای بود. به این ترتیب، حضور اخوان رنگ تشکیلاتی مشخصی به خود گرفت. همزمان با تأسیس شعبه های اخوان در یافا و بیت المقدس در دهه 30، نخستین «شعبه» اخوان در غزه به وسیله «عایش عمیره» تشکیل شد.(3)
البته عضویت در این شعبه ها منحصر به افسران و سربازان لشکر داوطلبان اخوان که در نبرد شرکت کرده بودند، نبود. سازمان اخوان از همان ابتدا، گسترش عضوگیری را مدنظر قرار داد و توده های مردم با وابستگی های طبقاتی متفاوت در تشکیلات آن راه یافتند و روی همین اصل، اخوان در جذب بسیاری از نهادهای کارگری و دانشجویی، تلاش نمود.
درواقع،‌ هیچ سخنی در مورد تاریخ سیاسی اخوان در سرزمین اشغالی، نمی تواند نقش عمده ای را که این سازمان در غزه و در اوج بخشیدن به فعالیتهای خود و گسترش آن به سایر مناطق فلسطین اشغالی ایفا کرد، نادیده بگیرد. اخوان به مهمترین پدیده سیاسی- تشکیلاتی که نوار غزه در خارج از چارچوب رهبری های محلی- سنتی پس از 1948(4) به خود دیده بود، تجسم بخشید. اگرچه شرایط عینی حاکم بر آن دوره، به استثنای میزان نفوذ اجتماعی، تا حد بسیار زیادی بر کارایی نقش سیاسی آنان تأثیر گذاشت، اما به هر حال شرایط فعال یا شرایط سیاسی جامعه در نوار غزه، به عکس دیگر جنبشهای ملی، در هم سویی با ایدئولوژی و جنبش سیاسی اخوان، سازگارتر بود.
شاید دو عامل اساسی در این امر، نقش عمده را به عهده داشته است:
1. ماهیت فرهنگی حاکم در نوار غزه که رنگ عشیره ای و قبیله ای بر آن غالب بود، بویژه که اغلب بدویان فلسطین، در بخش جنوبی نوار غزه متمرکز شده بودند. این امر، در پی ریزی نوعی فرهنگ مذهبی سنت گرا سهیم بود. بدون شک این فرهنگ با ایجاد زمینه های مناسب، راه را برای تفکر و ایدئولوژی سیاسی اخوان هموار ساخت.
2. نقش اجرایی داوطلبان اخوان در نبرد 1948م، که همراه با صداقت و اخلاص و ایثار بود.
افزون بر این، ارتباط ارگانیک نوار غزه با مصر و پیامدهای سیاسی آن، عامل دیگری در اوج گیری نیروهای سیاسی اخوان المسلمین در غزه بود. در این مورد، می توان به حمایت رسمی از اخوان در نوار غزه، در آستانه کودتای افسران آزاد در مصر، اشاره کرد. هدف مقام های دولتی مصر این بود که با حمایت از اخوان، فعالیت دیگر نیروهای سیاسی را محدود کنند. رژیم مصر بدین منظور تسهیلاتی در اختیار اخوان گذاشت، از جمله مسئولیت توزیع کمک های جنسی و اعانات جمع آوری شده از مردم برای بهبود شرایط رقت بار اجتماعی ساکنان نوار غزه را به اخوان واگذار کرد. این کمکها « قطارهای رحمت» خوانده می شدند. مفهوم عملی واگذاری این مسئولیت به اخوان، کوتاه کردن دست ملی گراها و کمونیست ها بود. چه بسا، نابسامانی اوضاع اقتصادی و فقر وحشتناکی که نوار غزه از آن رنج می برد، زمینه مناسبی برای فعالیت نیروهای سیاسی مخالف به وجود می آورد. علاوه بر این، هیئتهای مذهبی و آموزشی اعزامی از سوی مصر به نوار غزه نیز نقش بزرگی در گسترش جو مذهبی ایفا کردند. تمام این عوامل، از نظر سیاسی، به نفع اخوان به کار گرفته شد و برای تحول جنبش به تشکیلاتی مردمی، نقطه عطف مهمی گردید.
مقام های دولت مصر در برخورد با ملی گراها و کمونیست ها واکنش متفاوتی از خود نشان دادند. موضع خصمانه حکومت وقت، عرصه را بر فعالیت و تحرک کمونیست های رقیب اخوان تنگ تر کرده بود. البته موضع گیری محتاطانه کمونیستها در قبال جنگ با اسرائیل و پس از آن قبول قطعنامه تقسیم در 1947، مزید بر علت شد و به انزوای روزافزون آنان در بین مردم انجامید. در همان موقع، اخوان از طریق روزنامه «الدعوه» ارگان رسمی خود در مصر، با چاپ مقالات متعدد مردم را به برگرفتن سلاح و ادامه جهاد مقدس، فرا می خواند. در این نشریه، روحیه ایثارگری و فداکاری ستایش می شد. از این جهت اخوان در برانگیختن مردم برای مبارزه و جهاد از دیگر نیروهای سیاسی موفق تر بود.

اخوان و فعالیت مخفی

موجودیت اخوان، به رغم تغییرات ساختار ظاهری تشکیلات، طبق نیازهای فعالیت سیاسی از مرحله ای به مرحله ای دیگر، تداوم پیدا کرد. تحول اوضاع سیاسی در مصر، به طور مشخص بر ساختار ظاهری سازمان تأثیر می گذاشت. به طور مثال، هنگامی که سازمان با دستور انحلال صادره از سوی دولت « محمود نقراشی» نخست وزیر وقت مصر، روبرو شد، تشکیلات اخوان در غزه بناچار فعالیت خود را متوقف کرد. ولی بلافاصله رهبری سازمان به تشکیل چارچوب جایگزین، یعنی « انجمن توحید» دست زد و از انجمن مذکور به عنوان پوششی برای فعالیتهای زیرزمینی خود استفاده نمود. رئیس این انجمن« ظافرالشوا» بود.گرچه بعضی ها معتقدند که « جمعیة التوحید»‌سازمانی مستقل بود و وابستگی تشکیلاتی با اخوان نداشت، ولی به هر حال می بینیم که بعدها بعضی از هواداران آن مانند« صلاح خلف»(ابوایاد)، « سلیم الزعنون»(ابوالادیب) و «سلیمان الشرفا»(ابوطارق) که جنبش فتح را بنیان گذاردند، از اعضاء رسمی اخوان المسلمین بشمار می رفتند و با تشکیل «فتح» از سازمان جدا شدند. در این مرحله، فعالیت سازمان بر بخش های فرهنگی و تبلیغ افکار اخوان، به علاوه پاره ای از فعالیت های مربوط به آموزشهای نظامی، متمرکز بود.
در 1954م، در پی تثبیت دولت افسران آزاد در مصر، بر اثر اختلاف رهبری اخوان با جمال عبدالناصر، فعالیت سازمان ممنوع شد و اخوان المسلمین بار دیگر به فعالیت زیرزمینی روی آورد. شعبه های تشکیلاتی آنان در نوار غزه که به 11 یا 12 واحد می رسید نیز در معرض خطر ممنوعیت فعالیت قرار گرفتند.
در این مرحله که از 1954 تا 1965 استمرار یافت، اخوان به منظور انجام فعالیتهای مسلحانه، دو گروه تشکیل داد؛ نخستین آنها، گروه « جوانان انتقام» نام داشت که برجسته ترین عضو آن صلاح خلف بود. دیگری گروه « گردان حق» که خلیل الوزیر( ابوجهاد)(5) از جمله اعضای آن بود. این گروه آغازگر اقدامهای مسلحانه علیه سربازان دشمن در داخل اسرائیل بود. ولی به رغم جاذبه حرکت سیاسی اخوان و با وجود توانایی های بکارگیری ابزار سیاسی، از دهه 50 بویژه در سایه شرایط تعقیب و سرکوب مداوم از سوی رژیم عبدالناصر، فعالیت آنان رو به کاهش نهاد. اما این تنها علت نابسامانی نبود. زیرا بدون شک پیدایش سازمان های سیاسی جدید در نوار غزه، در نیمه دوم دهه 50، مانند تشکیلات حزب بعث و جنبش ملی گرایان عرب، بر موجودیت سیاسی اخوان اثر منفی گذاشت. و این امر در گسترش دایره گزینه سیاسی بی تأثیر نبود، به طوری که دامنه فعالیتهای سیاسی از انحصار اخوان و کمونیست ها و دیگر حرکت های مذهبی و یا غیرمذهبی خارج شد و این بطور طبیعی به نوعی رقابت سیاسی با جنبش اخوان المسلمین انجامید.
البته سخن از مراحل عقب نشینی سیاسی اخوان در سرزمینهای اشغالی، بویژه در نوار غزه، به معنای قطع و یا توقف نقش سیاسی و فعالیت اجتماعی آنان نیست؛ زیرا حتی در این مراحل و به رغم کاهش نفوذ سیاسی، اخوان با نادیده گرفتن اختلاف های گسترده ایدئولوژیک، مجال هماهنگی و تعاون با نیروهای سیاسی نوظهور در صحنه مبارزات ملی را بازنگه داشته بودند. برای نمونه، در 1956 با شرکت بعثی ها و برخی از ملی گرایان مستقل،« جبهه مقاومت مردمی» ‌را تشکیل دادند و حتی از موضع مخالفت با طرح « اسکان پناهندگان در شمال باختری سینا» که در نیمه دهه 50 مطرح شد، به تقسیم رهبری با کمونیست ها در « کمیته ملی» تن دردادند؛(6) این کمیته روند اعتراض به طرح مذکور را هدایت و رهبری می کرد.
ولی به هر حال باید پذیرفت که تأسیس جنبش فتح در اواخر دهه 50 و پیوستن تعداد مؤثری از سران اخوان به جنبش جدید که بعدها به صورت بزرگترین گروه سیاسی سازمان آزادی بخش فلسطین درآمد، ضربه ای اساسی بر سازمان اخوان در فلسطین وارد آورد و دست کم در تضعیف تشکیلات آنان مؤثر افتاد. بنابراین، در این مرحله می توان فتح را به ظاهر رقیب اصلی جنبش اخوان المسلمین در فلسطین اشغالی به شمار آورد، گرچه خود در دامن اخوان پرورش یافته بود!

فتح و اخوان المسلمین: جناح سنتی

اغلب عناصر بنیان گذار جنبش فتح در غزه، از قلب جنبش اخوان المسلمین سر بر آوردند. توجیه بنیادین برای تأسیس جنبش فتح در خارج از چارچوب سنتی جنبش اخوان این بود که از ورود در کشمکش های علنی با پاره ای از رژیم های عربی اجتناب شود، بویژه که اخوان در چند کشور عربی سرکوب شده یا تحت تعقیب بود. بدین جهت یافتن راهی جایگزین برای انجام فعالیت سیاسی علنی امری طبیعی بود.
گرایش جدید که با تأسیس جنبش فتح شکل گرفت، با مخالفت برخی از عناصر بنیان گذار دیگر در سازمان اخوان المسلمین مواجه شد. این عناصر، ضمن رد چارچوب جدید، از مشارکت در آن سرباز زدند. پیروان این جناح بر این باور بودند که روی آوردن به سازمان جایگزین(آلترناتیو)، نشانه عجز و فقدان توانایی به دوش کشیدن بار فعالیت زیرزمینی است. البته، از دیدگاه جناح بنیان گذار جنبش فتح، پذیرش چارچوب جایگزین مستلزم کنار گذاشتن شعارهای ایدئولوژیک یا سیاسی روشن بود تا جنبش بتواند به گونه ای « فراگیر!» تمام فلسطینی ها را با وابستگی های گوناگون، در خود جای دهد و مبارزه ملی! برای استرداد فلسطین محور این گردهمایی باشد. معنی این سخن، این بود که « مسئله ملی» بالاتر از اختلافات یا مبارزات ایدئولوژیک قرار گیرد. روشن است دیدگاهی که جناح فتح بدان تکیه می کرد بر این مبتنی بود که « بر فلسطینی ها لازم است که از طریق پای بندی به ایدئولوژی اسلامی به آزادسازی میهن بپردازند، اما نمی توان تحقق این امر را به زمان پیروزی دعوت اسلامی موکول کرد..»!
این موضع، زیربنای ایدئولوژیک جنبش « فتح» ‌را تشکیل داد. البته فتح در رویارویی با اندیشه پان عربیسم که تحقق وحدت عربی را مبنای آغازین آزادسازی فلسطین می دانست، موضع مشابهی را اتخاذ کرد و شعار معکوس « آزادسازی فلسطین راه تحقق وحدت عربی است»‌را سرداد! در این چارچوب، بعضی از تحلیل گران معتقد شدند که اخوان و «فتح» بیشتر به دو جناح جنبش سیاسی واحد می مانند! البته، جناح مخالف که پیوستن به حرکت جدید را رد کرده بود، همچنان تا به امروز بستر جناح سنتی اسلامی مخالف است... ولی به هر حال نمی توان گفت که علاوه بر اختلاف در ایدئولوژی، از لحاظ سیاسی نیز بین اخوان و فتح اختلافات نامحدودی وجود داشت و موضع جناح سنتی هم همواره یکسان نبود و حتی باید گفت که از سالها پیش، این موضع تغییر یافته بود!

پی نوشت ها :

1. ریچارد میشل. الاخوان المسلمون، ترجمه عبدالسلام رضوان و منی انیس، ( قاهره: مکتبة مدبولی، 1985)، ص 95.( ترجمه کامل کتاب میشل به عربی توسط دکتر محمود ابوالسعود، انجام گرفته و ترجمه فارسی آن، با توضیحاتی، بزودی منتشر می گردد).
2. کامل شریف، الاخوان المسلمون فی حرب فلسطین،‌( قاهره: دارالزهراء للاعلام العربی، 1987)، ص 59.
3. زیاد ابوعمر، اصول الحرکات السیاسیة فی قطاع غزه، عکا، دارالسوار،( 1987)، ص 67.
4. حسینی، ابوالنمل، تطورات اقتصادیه و سیاسیة و اجتماعیة و عسکریة، ( بیروت: منظمة التحریر الفلسطینیه مرکز الابحاث، 1979)، ص 65.
5. خلیل الوزیر(ابوجهاد) از بنیان گذاران جنبش فتح بود که در آوریل 1989 م در تونس، توسط یک گروه کماندویی تروریست صهیونیستی به شهادت رسید. بعدها روشن شد که یکی از مقامات امنیتی تونس در این توطئه همکاری داشته است. پس از وی ابوایاد نیز همراه «ابوالهول» مسئول امنیتی سازمان فتح به ظاهر توسط یک فلسطینی عضو سازمان ابونضال، چهار سال پیش در تونس کشته شدند.(!!) ولی گروهی ترور آنها را به رهبری «ساف» که در پشت پرده مشغول سازش با اسرائیل بودند، نسبت می دهند!
6. معین بسیسو، دفاتر فلسطینیه(بیروت: دارالفارابی، 1978)، ص 93.

منبع: خسروشاهی، هادی؛ (1375) حرکت اسلامی فلسطین از آغاز تا انتفاضه، تهران: اطلاعات

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.