دینداری مطلوب از منظر قرآن و سنت (2)

در آیات کریمه ی قرآن مجید و همچنین روایات صادره از معصومین علیه السلام، گستره و ابعاد دینداری انعکاس کامل یافته به گونه ای که می توان اشاره نمود که گستره ی دینداری همه قلمروهای حیات انسانی است. بدین روی، گستره ی
چهارشنبه، 29 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دینداری مطلوب از منظر قرآن و سنت (2)
دینداری مطلوب از منظر قرآن و سنت(2)

 





 

گستره ی دینداری در آیات و روایات

در آیات کریمه ی قرآن مجید و همچنین روایات صادره از معصومین علیه السلام، گستره و ابعاد دینداری انعکاس کامل یافته به گونه ای که می توان اشاره نمود که گستره ی دینداری همه قلمروهای حیات انسانی است. بدین روی، گستره ی دینداری را می توان در حوزه های ذیل مورد اشاره و تأمل قرار داد.
1)گستره ی نظری و اعتقادی؛
2)گستره ی اخلاقی؛
3)گستره ی اقتصادی؛
4)گستره ی حقوقی؛
5)گستره ی سیاسی؛
6)گستره ی فرهنگی،
7)گستره ی اجتماعی؛

تطبیق گستره ها با آیات و روایات

در آیات و روایات و در کلیت آموزه های دینی،‌ گستره های دینداری در ابعاد یاد شده مورد عنایت جدی قرار گرفته که هر بعدی را به طور اجمال و با ذکر نمونه هایی از آیات و روایات مورد بحث و اشاره قرار می دهیم.

گستره ی نظری واعتقادی

ایمان و پای بندی انسان به آموزه های دینی، پیش درآمدی دارد و آن باور خدا، زندگی پس از مرگ، ارسال انبیا و رسولان الهی صلی الله علیه و آله، و پذیرش رهبری و امامت و عدل الهی در حوزه ی تکوین و تشریع است، ‌که به این امور و لوازم آنها از قبیل بهشت و جهنم، حشر انسان، جزاها، عقوبت ها، ‌پاداش ها و ثواب ها و مباحثی از این نوع اطلاق می گردد؛ که در این قسمت از نوشتار این آموزه ها را به طور موجز، از منظر آیات و روایات مورد تأمل و اشاره قرار می دهیم.
یکی از بحث های مهمی که در زمینه ی اعتقادی مطرح است؛ بحث توحید و اعتقاد به مبدأ است،‌ که این اعتقاد، در واقع،‌ سرسلسله ی تمام عقاید دینی است. اعتقاد به خدا و یگانگی خدا از یکدیگر جدایی ناپذیر است. سرسلسله ی تمام معتقدات دینی ایمان به خداست. در کلام حضرت امیر علیه السلام هم هست:
«اول الدین معرفته» (کلینی، 1365، ج2، 122)؛ اول دین، آغاز دین، پایه ی دین، ریشه ی دین، خداشناسی است.
قرآن کریم تعبیری دارد، می گوید: «الذین یومنون بالغیب»(بقره، 3).
اصلاً ما به التفاوت مردمانی که معتقد به ادیان هستند و حتی فلاسفه ی الهی، که ممکن است تابع دینی نباشند، با مردمانی که معتقد به دین نیستند، در این مسأله نهفته است که معتقدان به آموزه های دینی، ‌اندیشه ی تابناکی دارند، که نورانیت این اندیشه در تمام وجود آنها متجلی و نمودار است و وجود آنها را وجودی دیگر می سازد، زیرا او معتقد است که به تعبیر قرآن کریم؛ اول موجودات، آخر موجودات هم اوست؛ ظاهر او است و باطن او است و او به هر امری داناست(حدید؛ 3). ظهور و بطون ذات احدیت، مستلزم حضور همه جانبه و همواره ی او است.
از این دیگر تعبیر رساتری درباره ی خدا نمی شود پیدا کرد. وقتی می گوییم خدا یعنی آن که موجودات از او پیدا شده اند، و آخر موجودات (یعنی) آن که موجودات به او بازگشت می کنند.
درباره ی آخرت قرآن این طور می فرماید: این ها یک ظاهری، نمودی، پدیده ای از زندگی دنیا می بینند،‌ اما از آخرت که از این نوع نیست غافل هستند (روم، 7)، یعنی نسبت دنیا و آخرت را نسبت ظاهر و باطن حساب می کنند. غرض این جهت است که عمده مسأله ای که در باب توحید است، ‌صحیح طرح کردن آن است. در قرآن مجید می فرماید:«لیس کمثله شیء»(مومنون، 115)؛ هیچ چیز مانند او نیست، ‌او مانند ندارد. در قرآن مجید مفاهیم دیگری درباره ی خدا مطرح گردیده است که اوج معارف الهی را درباره ی خدا القاء می کند.
این مفاهیم، مانند «سبحان الله»، و «سبحان ربی العظیم و بحمده»،‌ «سبحان ربی الاعلی» و «سبحان ربک رب العزه عما یصفون»(صافات، 180) و «الله اکبر»، را انسان در تصور اولی که می خواهد از خدا داشته باشد، باید در ذهن اش داشته باشد. خدا منزه است از توصیفاتی که این ها می کنند، خدای من، پروردگار عظیم من منزه است از توصیفی که خود من می کنم.«الله اکبر» یعنی «الله اکبر من ان یوصف»؛ یعنی خدا برتر است از این که به وصف درآید. در این مفهوم، انسان به شدت دچار حیرت می شود، حیرت از این که عقل و اندیشه ی او ژرفای عظمت الهی را نمی تواند ادراک کند. عقل او گنجایش و ظرفیت چنین ادراکی را ندارد، زیرا وی درباره ی موجودی بحث می کند که اصلاً برتر است از وصف و توصیف. در این گستره، مباحث مفصلی درباره ی معاد و زندگی پس از مرگ هم مطرح است.
قرآن مجید، زندگی پس از مرگ را به گونه ای مطرح نموده که در انسان دیندار شوق درک خدا و در نهایت لقای خداوند را سبب می گردد که در این صورت، انسان معتقد به دین الهی، از روحیه ی امید و شوق برخوردار می گردد.
«افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون»(مومنون، 115)؛ آیا پنداشته اید که ما شما را بیهوده آفریده ام و شما به سوی ما باز نمی گردید؟
«و نفخ فی الصور فصعق من فی السماوات و من فی الارض الا من شاء الله »(زمر، 68)، و در صور دمیده می شود، پس تمامی کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، جز کسانی که خدا بخواهد، می میرند.
درادامه می فرماید:«ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون»(زمر، 68).
سپس بار دیگر در صور دمیده شود، ناگهان همگی به پا می خیزند و در انتظار حساب به سر برند.
این مساله در روایات از نمود گسترده و برجسته ای برخوردار است.
امام سجاد علیه السلام در این خصوص می فرماید: «اسرافیل در صور می دمد، پس صدایی از آن طرف صور که به سوی زمین است خارج می شود، و در روی زمین صاحب روحی باقی نمی ماند،‌ مگر این که بیهوش شده، می میرد و صدا از آن طرف صور که به سوی آسمان هاست خارج می شود، پس در آسمان ها صاحب روحی باقی نمی ماند، مگر این که می میرد. جز اسرافیل، آنگاه خداوند به اسرافیل می فرماید: ای اسرافیل بمیر، پس اسرافیل می میرد، تا زمانی که خداوند بخواهد در این وضعیت توقف می کند. سپس خداوند فرمان می دهد که آسمان ها به طور سریع گردش نمایند و به کوه ها امر می کند که بگردند. این همان گفتار خداوند است که فرمود:«یوم تمور السماء موراً و تسیر الجبال سیراً»(طور، 9-10)؛ روزی که آسمان ها به شدت به حرکت در می آیند و کوه ها از جا کنده و متحرک می شوند.
عجیب این است که هم در آیات و هم در روایات، به نفخه ی احیا هم اشاره شده و هر دو واقعه، ناگهانی دانسته شده است. در این دو واقعه چهره جهان به کلی تغییر می نماید، تغییری فراگیر و کلی تا بساط دوباره ای آماده ی زیستی تکاملی گردد؛ زیستی که پس از آن مرگ و فنایی وجود ندارد.
در آیات و روایات مسائل فراوانی در پرانتز حیات و ممات مطرح است که به طور قهری و طبیعی نتیجه ی چنین آموزه ها و اعتقاداتی می باشد؛ نظیر ارسال رسولان الهی علیهم السلام و عدل خدا در تکوین و تشریع و نیز اعتقاد به جریان تکامل آفرین امامت، که لازمه ی اعتقاد به اصول دین است و نیز اعتقاد به انجام مناسکی تکامل آفرین که همه ی آنها مقرب می باشند و بنده را به ساحت قرب ربوبی نزدیک می نمایند که این مقوله تحت عنوان عبادات اسلامی، به عنوان لازمه ی ایمان مطرح می باشند.
در خطبه ای که در ذیل می آید،‌ علی علیه السلام در آغاز خلافت خویش، ‌تمام اموری را که سبب اوج و تکامل دینداری می گردند، ‌توضیح داده و انجام آن را از انسان دیندار لازم و ضروری فرض فرموده است.
همانا خداوند کتابی هدایت گر را فرستاده و درآن تمام راه های خیر و شر را بیان نموده است. پس انتخاب نمایید راه های خیر را و وانهید راه های شر را تا هدایت یافته و در مسیری میانه قرار گیرید. بر شما باد به انجام واجبات دینی،‌ انجامشان دهید تا خداوند شما را به بهشت رحمت خود وارد نماید.
همانا خداوند، حرام هایی را که مجهول نیستند، منع فرموده و حلال هایی را که در آن دستبردی از امیال بشری نیست، حلال نموده،‌و برتری داده حرمت مسلمان را بر همه ی حرمت ها، و محکم نموده به وسیله اخلاص و توحید، حقوق مسلمان را بر سایر حقوق دیگر و آنها را در جایگاه واقعی خود قرار داده است.پس مسلمان کسی است که همه ی مسلمانان و انسان های دیگر از دست او در امان باشند،‌ مگر به گونه ای همگام با حق، وحلال نیست آزار مسلمان، مگر با انگیزه و جهت حقی.مواظبت نمایید بر حقوق عامه ی مردم،‌ و مواظبت کنید بر حقوق خاصه آنان، که همانا مسئله ی مرگ است، زیرا که مردم همواره فراروی شمایند، و قیامت از پشت سر شما در حال آمدن است. بر مردم سبک بگیرید تا به جرگه ی آنان خدا واردتان نماید، و بر شما سبک گیرد، بترسید از خدا در خصوص بندگانش، و در خصوص بلادش، که همانا شما مسؤولید، حتی از بقاع و چارپایان، خدا را اطاعت نمایید و نافرمانی اش ننمایید، و هنگامی که خیری را می نگرید، به انجام آن مبادرت نمایید، و هنگامی که شری را می نگرید از آن حذر نمایید(نهج البلاغه،‌ج2،9).
در این حدیث شریف فرازها و جستارهای مهمی قرار دارد، که رسالت انسان دیندار و مسلمان را تبیین می نماید.

گستره ی اخلاقی دین

یکی از مهم ترین ابعاد دین، بعد مفاهیم اخلاقی آن است.این بعد چنان مهم مطرح شده که برخی گمان برده اند که دین چیزی جز مفاهیم اخلاقی نمی باشد.رسالتی که در اندیشه ی اسلامی در این باب وجود دارد، رسالتی بس عظیم است.
در آموزه های دینی اخلاق کاملاً‌ فلسفه مند است و فلسفه ی پویایی برای اخلاق مطرح شده است. در این فلسفه، الهی شدن انسان مطرح است. چنان چه در قرآن مجید آمده است:«صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون»(بقره138)؛ رنگ الهی به خود بگیرید، چه رنگی بالاتر از رنگ الهی است و ما فقط او را می پرستیم.
خداگونگی در اخلاق، فلسفه ی متعالی دین است.
کافی است به آیاتی که درباره ی مفاهیم و گزاره های اخلاقی همچون صبر، زهد، توکل، صدق، ایثار، جود، راستی ، تواضع، حق گویی،‌ احسان،‌ وفا و...و نیز به منبع هایی همچون منع از بخل، دروغ، حسد، تکبر، خوردن مال حرامی که از راه های سرقت،‌ غصب، گران فروشی، رباخواری و...می باشد، ‌توجه داده و خوانندگان محترم این نوشتار را به آن آیات ارجاع نماییم.
از مجموعه ی روایاتی که در این باب است، ‌به یک نمونه اشاره نموده و به آن بسنده می کنیم.
از عبدالله ابن مسکان از امام صادق علیه السلام ، نقل شده است که فرمودند: همانا خداوند بزرگ، پیامبران خویش را به مکارم اخلاقی اختصاص داده، پس خود را بیازمایید، ‌اگر آن مکارم در شما وجود دارد، پس خدا را ستایش نمایید و اگر آن مکارم در شما وجود ندارد، ‌از خدا آنها را طلب کنید و به آنها گرایش یابید. ابن مسکان می گوید: آن حضرت علیه السلام ده نمونه را از کرامت های اخلاقی نام برند؛ یقین و قناعت وصبر وشکر وحلم و نکویی اخلاق و سخاوت وغیرت و شجاعت و مروت (کلینی،1365،‌ج2، 56)

گستره ی اقتصادی دین

حوزه ی دیگری که دین در آن مداخله نموده است، حوزه ی مسائل اقتصادی است. اقتصاد در اندیشه ی دینی، اهرم بسیار مهمی است، ‌زیرا در اساس و بنیان تفکر دینی، راه تعالی انسان ها تأمین معیشت آنهاست. این مساله، فرمان و امر الهی است که حاکمان جامعه معیشت مردم را به نحوی شایسته اداره نمایند تا بستر برای رشد فضیلت ها و ارزش های اسلامی به نیکی فراهم گردد.
در همین راستا بود که نهضت انقلابی اسلام، زندگی آمیخته به کار و تلاش را، عبادت به حساب آورده و آن را مایه فلاح و رستگاری معرفی فرموده است. پس دین بالضروره می کوشد تا فضای اقتصادی جامعه را فضایی سالم و با نشاط بسازد که در آن استثمار و بهره کشی ظالمانه، چهره ننماید.دین زندگی ذلیلانه و زبونانه ی جامعه ی اسلامی را بر نمی تابد و در برابر پندار غلط آنان که بر دین افترا می بندند، به این معنا که انسان دیندار باید ذلیلانه زندگی نماید، به خوبی با آن مقابله نموده است و چنین می فرماید:
بگو آیا چه خطایی را پنداشته اید درباره ی نعمت هایی که خدا برای شما فرو فرستاده است و شما برخی را حلال و برخی را حرام ساخته اید؟ بگو آیا خدا این اجازه را به شما داده است یا این که شما، خود بر خدا بهتان و افترا می بندید؟ آنان که به خدا دروغ می بندند، ‌روز رستاخیز را چگونه پنداشته اند؟ (یونس، 59).
دین در حقیقت انسان ها را با راه و رسم زندگی الهی و معنوی آشنا نموده و راه استفاده از نعمت های خویش را به نحو شایسته ای به آنان نشان می دهد.
آیا نیندیشیده اید که خدا آنچه را که در آسمان ها و زمین است به تصرف شما در آورده و نعمت های پیدا و پنهان اش را بر شما فروفرستاده است؟(لقمان، 20).
به همین شکل در آیات کریمه ی قرآن از نعمت های خویش بر انسان یاد می فرماید.
روش اقتصادی که در قرآن مجید، به عنوان مجموعه ای از فرامین آسمانی و الهی، از آن سخن گفته شده،‌روشی است معطوف به آموزه های اخلاقی و معنوی، که در صدد برآوردن انسان تا حد گزینش صفاتی الهی در خویش است.
در نهایت نظر اسلام درباره ی ثروت، عنوان خیراست، چنان که مفسرین و شارحان خبیر آیات قرآنی، خیر را به ثروت معنا نموده اند.
مقرر شده هر کدام از شما که به هنگام مرگ خیری را (مالی را) به جای می نهد که وصیت نماید(بقره،180).
و در موردی دیگر می فرماید: «و إنه لحب الخیر لشدید»(عادیات،8)؛ و آدمی بدون شک در دوست داشتن ثروت، ‌تند و شدید است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آنجا که از مال و ثروت یاد می فرماید،‌آن را مایه نیکوکاری معرفی می نماید. ثروت پاک چه نیکو است برای بنده ی صالح و شایسته (بحارالانوار،‌1987، ج15، 247).
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در راستای همین اندیشه ی نورانی است که فقر را بلا و مصیبت می شمارد و به خدا از آن پناه می برد. خدایا پناه می برم به تو از کفر و فقر و پناه می برم به تو از عذاب قبر( نهج الفصاحه،‌ص 258).
و در موردی دیگر چنین تضرع می نماید.
و از گنهکاری و قرض دادن به تو پناه می برم(بحارالانوار، ج73،‌173).البته که به دارندگان ثروت، سفارش می کند که ثروت خویش را به گونه ای مصرف نمایند که در راستای اوامر الهی باشد و از آن به تهیدستان ببخشند و کمک نمایند.
از مال خدا که به شما بخشیده، به آنان ببخشید(نور، 33).این مقوله نیز مباحثی تفصیلی را می طلبد که از آن صرف نظر می نماییم.

گستره ی حقوقی دین

یکی از جنبه های مهمی که در دین متجلی و نمودار است، مباحث حقوقی دین است.
گستره ی حقوقی، ضرورت و لزوم قوانین حقوقی، از جمله مسائلی است، که اثبات اش، ‌نیاز به اقامه ی برهان ندارد. اسلام، به عنوان یک دین، مجموعه ای از عقاید و آموزه هایی است که از طریق و حی به وسیله پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای بشر تبیین گردیده این آئین آسمانی و مقدس، حیات جامعه ی انسانی را به وسیله ی قوانین اش، بر می آورد و می خواهد انسان ها به منزلت واقعی خودشان دست یابند که بعد حقوقی آموزه های دین هم از این حقیقت برآمده است. اسلام، حقوقی را برای انسان ها در نظر گرفته که ریشه در فطرت او دارد.این حقوق، به حقوق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، خانواده و عائله و سایر حقوق اجتماعی دیگری همچون حق آزادی، حق حیات، حق انتخاب شغل و مسکن و حق انتخاب سرنوشت و سایرحقوق دیگر، منقسم می گردد.
اسلام دو گونه کرامت برای انسان قائل شده است؛ یکی کرامت ذاتی و دیگری کرامت اکتسابی، چنان چه در قرآن مجید به این نوع کرامت ها اشاره شده است که می فرماید: ما به انسان کرامت دادیم و آنها را در خشکی و دریا به تکاپو واداشتیم و از روزی های پاک بهره مند ساختیم و آنها را بر بسیاری از آفریده ـ هایمان برتری دادیم(اسراء، 70).
این آیه به کرامت های ذاتی اشاره می فرماید، که بر این اساس انسان بما هو انسان، بر بیشتر آفریده های خدا برتری دارد، ولی در آیات بی شمار دیگری، ملاک هایی را برای کرامت های اکتسابی بیان می نماید.نظیر علم، تقوی، زهد، قرب به خدا و آموزه هایی نظیر آنها:
«افمن کان مومنا کمن کامن فاسقاً لا یستوون»(سجده 18)، آیا آن که مومن است با آن که فاسق است برابر است؟ آنها مساوی نیستند؟
در مورد دیگری از برتری به وسیله علم سخن گفته و می فرماید:
«هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکر اولوا الالباب» (زمر،9)؛ آیا برابرند آنهایی که دانایند با آنان که نادانند؟ همانا این را اهل خرد می دانند.
ویا این که فرموده است:
«ان اکرمکم عند الله اتقالکم»(حجرات، 13)؛همانا گرامی ترین شما در نزد خدا پرهیزگارترین شمایند.
در کتاب عقل و جهل اول کافی، فرازهای شکوه مندی، ‌در برتری عالمان بر سایرین مطرح گردیده، و در سراسر منابع و متون روایی ما این مساله، با عنایت فراوانی مورد توجه قرار گرفته و برتری های اکتسابی را یادآور گردیده است که به دلیل خودداری ازطولانی شدن بحث، از یاد آن خودداری می نماییم.

گستره ی سیاسی

سیاست، در اسلام نهفته است. این مقوله در آیات شریفه ی قرآن مجید و روایات معصومین علیهم السلام، از برجسته ترین نکات است که در قالب مباحث ولایت، امامت، جهاد و مبارزه با طاغوت، جهاد و هجرت، استقرار نظام توحیدی و مقوله ی اطاعت و دوری از گرفتن همراز و ولی و دوست، انعکاس یافته است.
پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان رهبر نوپای اسلامی، علایق مذهبی را با مقتضیات سیاست وحکومت،‌ تالیف و ترکیب نمود وبه صورتی روشن اقدام به پایه گذاری نهادهای سیاسی نمود که پس از ایشان، اقدام ها و سنت هایی که از ایشان به عنوان مدل های راهنما مطرح گردیده بود، ‌اندیشمندان مسلمان دست به ترکیب و تأسیس ساختمان سیاسی دولت زدند و مرامنامه ی سیاسی بی نظیری را به حوزه ی سیاست، وارد نمودند.
زمینه ی ایدئولوژیک اسلام، در دوره ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، نقطه ی آغاز فلسفه سیاسی و اندیشه ی سسیاسی اسلام بود که از قرن سوم به بعد مورد عنایت قرار گرفت.اکنون این جستارهای مهم سیاسی را از منظر آیات و روایات صادره از ناحیه ی معصومین علیهم السلام را مورد اشاره اجمالی قرار می دهیم. در این رابطه عنوان امامت را، ‌که مهم ترین عنوان سیاسی است و جنبه ی کلیدی و محوری دارد، مورد بررسی قرار می دهیم.
امامت، در اندیشه ی سیاسی اسلام، محور اساسی تفکر اسلامی است و در حقیقت شاخص اصلی فسلفه ی سیاسی است. امامت در اندیشه ی سیاسی اسلام، مشروطه ی مشروعه مطلقه است. در امامت اسلامی، حق حاکمیت سیاسی، از آن امام است و هیچ فردی غیر از امام، از چنین حقی برخوردار نیست. چنان چه در قرآن مجید به این حقیقت متعالی اشاره گردیده؛ و چون خداوند،‌ ابراهیم را به شعائری چند آزمود، و او آنها را به انجام رساند، فرمود: من تو را به پیشوایی مردم می گمارم، پرسید:از فرزندان من هم؟ فرمود:پیشوایی عهد و پیمان من است و آن به ستم گران نمی رسد(بقره، 124).
امامت اسلامی، به مفهوم نفی پیشوایی هر انسان دیگری غیر از امام است و این،‌ اوج تعالی اندیشه سیاسی اسلام است و بنابر این، همه ی حکومت هایی که ساختار غیر الهی دارند، محکوم به غصب، بطلان و در نهایت طغیان گری می باشند. این حقیقت ارزش مند، ‌در روایات دینی ما انعکاس تام یافته که به عنوان نمونه، به روایتی از امام رضا علیه السلام در همین زمینه اشاره می نماییم.
«عبدالعزیز ابن مسلم می گوید: ما در مرو به همراه امام رضا علیه السلام بودیم، یک روز در مسجد جامع، انجمنی داشتیم و مردم درباره ی امامت سخن می گفتند و اختلاف نظر فراوانی داشتند، من بر مولایم امام رضا علیه السلام وارد شدم و آنچه را که در مسجد گذشته بود،‌ به امام گفتم حضرت علیه السلام تبسمی نمود و فرمود: ای عبدالعزیز، مردم نادانند و در دین خود فریب خورده اند. خدای متعال، پیغمبر خود را قبض نکرد تا دین خود را کامل نمود و قرآن را بر ایشان نازل فرمود که در آن بیان همه ی امور است که خود، فرموده است:ما چیزی را در ان فروگذار نکرده ایم و در ماجرای حجه الوداع، این آیه را نازل فرمود که :امروز دینتان را کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما، قرار دادم امر امامت، همانا کلام دین است. همانا امامت، ‌قدرش بزرگ تر و شأنش عظیم تر،‌ و جایگاه آن بلندتر، ‌و حوزه اش وسیع تر و ژرفایش عمیق تر از آن است که مردم جایگاه آن را با اندیشه های خود دریابند. یا به اختیار خودشان امامی را برگزینند.امامت، امری است که خداوند متعال، ابراهیم خلیل را به آن مختص گردانیده است. بنابر این فضیلتی است که آن را به ابراهیم علیه السلام عنایت فرموده است و او را به وسیله ی آن شرافت داده است و فرمود: تو را برای مردم امام قرار دادم و ابراهیم با شادمانی پرسید: آیا از نسل من هم کسانی را به آن مقام برخواهی گزید؟ فرمود پیمان من به ستم گران نمی رسد. پس این آیه باطل نمود، امامت هر ظالم و ستم گری را تا روز بازپسین.
این نوع برخورد با مقوله امامت، روشن می نماید که اندیشه و تفکر سیاسی اسلام، با مساله ی امامت انسان های لایق و شایسته پیوندی تنگاتنگ یافته و بدون آن جامعه ی آرمانی اسلام، هرگز پایدار نخواهد شد.
جنبه های دیگر گستره ی سیاسی را به دلیل گستردگی اش، به نوشتاری دیگر موکول می نماییم.

گستره ی فرهنگی

فرهنگ، عامل بنیادینی است که در همه ی تحولات و تغییرات؛ و بدون ارائه فرهنگی متعالی نمی توان انتظار هیچ گونه تحول و تکاملی را داشت و به فرموده ی امام خمینی رحمه الله، تحول فرهنگی اساس همه تحولات است.
در فرهنگ قرآنی ما، که اوج تعالی وعظمت است و تجلی روشنی در آیات و روایات دارد،‌ اهداف بسیار بلندی که از حیث عمق و ژرفا، بسیار والایی دارند،‌ هیچ فرهنگ دیگری قابل مقایسه با آن نمی باشد، نقطه هایی تعالی بخش وجود دارد، که انسان غرق در حیرت و شگفتی می شود و با همین نگاه، ‌در می یابد که چه اندازه کم کاری صورت می گیرد و چه اندازه، متولیان امور حکومت، ‌مسؤولیت دارند و چه اندازه در قیامت، ‌باید پاسخ گو باشند.
تلاش های فرهنگی،‌ در اندیشه ی اسلامی، با عامل های تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت، مورد توجه قرار گرفته است.
چنان چه در میان شما پیامبری را از جنس خودتان فرستادیم، که بر شما آیات ما را تلاوت نماید و پاکتان سازد و کتاب و حکمت را به شما بیاموزد و به شما آنچه را که از آن مطلع و آگاه نیستید(بقره، 151).
از آیاتی مشابه مضمونی با این آیه بر می آید، که گرایش عمده ی فرهنگ اسلامی، به سمت آموزش حکمت و دانایی می باشد، و جهت گیری آن، تزکیه روحی و روانی انسان است.
نکات کلیدی در این زمینه، که مجموعاً استخراج شده از آیات کریمه قرآن مجید است، چند نکته است که به طور اجمال، به آنها اشاره می نماییم.
1)فرهنگ، عاملی بنیادی در شدن و تکامل انسان است و عامل بهروزی و تباهی، بستگی به نوع تعاملات فرهنگی انسان دارد.
2)مبدا و آغازگر در حرکت انسان، دانش و آگاهی است چنان چه آغاز حرکت رسالی پیامبر اسلام، در واژه هایی نظیر اقرأ و علم یعنی خواندن و معرفت یابی، دانسته شده است.
3) فرهنگ اسلامی، تلاش وسیعی را در این مقوله معطوف نموده که عقلانیت بشری ارتقاء یابد و به گونه ای از خرد جمعی دست یابد.
4)هیچ کدام از عناوینی همچون عقل، علم، نمی باید بت شوند و درحد پرستش انسان قرار گیرند، زیرا نه علم و نه عقل، قادر بر ساماندهی زیست و حیات تکاملی بشر، به تنهایی نیستند.
در روایت دینی ما هم تبیین های روشنی از چنین رویکردهایی وجود دارد، که به برخی از نکات موجز از خاندان عصمت و طهارت اشاره می نماییم.
پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، رسالت خویش را تعلیم و دانایی بشر معرفی فرموده اند.چنان چه می فرماید:بالتعلیم ارسلت»(حمیدالله، 1377،‌255)؛ من برای آموزش دادن به بشر به رسالت برانگیخته شده ام.
علی علیه السلام، درباره ی عقل و دست یابی انسان به عقل، می فرماید:
«لیس للعاقل ان یکون شاخصاً‌ الّا فی ثلاث مرمّه لمعاش أو خطوه فی معاد او لذّه فی غیر محرّم»(فیض الاسلام، 1345،‌390)؛ نسزد عاقل را جز آن که در سه کار باشد.تنظیم معیشت و گذران زندگی و یا گامی برای اصلاح معاد برداشتن، یا دست یابی به لذتی از غیر حرام.
در کتاب العقل و الجهل اصول کافی این مضامین در اوجی شکوه مند قرار دارد، که به آن ارجاع می دهیم.
در این گستره، نوع ارتباطات فرهنگی و تعاملات فکری جامعه اسلامی با پیرامون خودشان و با سایر انسان ها مورد دقت و توجه قرار گرفته است و در قرآن مجید و روایات دینی ما انعکاس و تجلی کامل پیدا نموده است.

گستره ی عبادی

عبادت، اصلی است. اساسی، در مفاهیم وآموزه های شریعت، ‌این مسأله بیش از همه ی مسائل دیگر، مورد توجه قرار گرفته است. قرآن مجید، عبادت را فلسفه ی اصلی شرایع و ادیان معرفی نموده است و در روایات نیز این مسأله تجلی خاصی یافته، نمونه های برجسته عابدان و پرستش گران به خوبی معرفی گردیده است.
عبادت در اندیشه ی اسلامی، در چند مساله محدود خلاصه نمی شود، بلکه عبادت، از گستره ای وسیع برخوردار است. در بسیاری از مفاهیم و آموزه های دینی ما کار، احسان به مستمندان، ‌رسیدگی به حل محرومان، عفو و گذشت، نیکی به والدین، صله رحم،‌ و...آموزه هایی از این قبیل، عبادت دانسته شده، بلکه در روایات دینی ما شمول عنوان عبادت، به نحوی است که به خواب و استراحت انسانی که در راه انگیزه هایی الهی تلاش می کند، اصطلاح عبادت را اطلاق فرموده اند.
در نگاهی کوتاه، به این مضامین، دریافت می گردد که این مساله از گستره ای وسیع و طولانی برخوردار است.
از نوع مواجهه قرآن مجید و روایات با مساله عبادت دانسته می شود که در فرهنگ دینی ما عبادت بر دو نوع دانسته شده است.
1)عباداتی که در قالب مناسکی ویژه اند. مانند نماز، روزه، حج و...
2)عباداتی که از سنخ تعاملات با دیگران یا با محیط پیرامونی و یا با سایر موجودات است و یا...که در نتیجه ی همه این ها چهره عبادت به خود می گیرند. زیرا هدف گرایی الهی در همه ی این ها شکل یافته است.
از این نوع مواجهه با عبادت در فرهنگ دینی بر می آید که عبادی شدن اعمال نوع دوم، بستگی دارد به هدف داری الهی انسان، ‌یعنی اگر انسانی چنان اوج روحی یافته باشد که همه ی اعمال و رفتارهایش را در جهتی الهی قرار دهد، آن اعمال، از حالت یک رابطه ی خشک فردی و اجتماعی و یا غیر آن، خارج می شود و به خود چهره ی عبادی می گیرد.

گستره ی اجتماعی

اندیشه اسلامی، اندیشه ای است اجتماعی، به گونه ای که روح اجتماعی در اسلام، بر سایر آموزه ها سایه افکنده و کم تر حکمی از احکام اسلامی را می نگریم که روح اجتماعی در آن بر دیگر مسائل غلبه نداشته باشد. این مساله حکمی است شامل و عام در عبادات،‌ معاملات، حقوق سیاسات، اقتصادیات و...که در نتیجه می توان گفت که اسلام ، دینی است اجتماعی وحکمی فردی به عنوان فردیت در آن وجود ندارد. این مساله هم در قرآن مجید و هم در روایات، به روشنی تمام نمودار است.
روح اجتماعی اسلام، به اندازه ای قوی و برجسته تصویر شده است که قرآن مجید، برای جامعه ها، ‌و امت ها، ‌سرنوشت مشترک، نامه ی عمل مشترک، فهم و شعور مشترک، و نیز عقوبت و مثوبت مشترک قائل است و این نیست جز به جهت این که در اندیشه ی اسلامی، روحیه جمع گرایی و اجتماعی، روحیه ای غالب وحاکم است.
قران کریم، ‌سرنوشت مشترکی را به این گونه برای جامعه به تصویر می کشد:و برای هر امتی اجل و پایانی است و چون که آن پایان فرا رسد نه به تاخیر افتاده و نه پیش خواهد افتاد(اعراف،34).
در سوره ی مبارکه ی جاثیه، چنین می فرماید:«کل امه تدعی الی کتابها»(جاثیه،‌28)؛ هر امتی را با نامه عمل مشترک خودش،‌فراخواهیم خواند.
همچنین در قرآن مجید، ‌به تصویر در آمده که هر امتی عمل خودش برایش زینت داده شده و خارج از آن عمل نخواهد کرد.
«زینا لکل امه عملهم»(انعام، 108)، زینت دادیم برای هر امتی عمل اش را؛ مفهوم این تزیین و زینت، آن است که این امت؛ فقط با معیارهای خودش، چه مثبت و چه منفی عمل خواهد نمود.
و تلاش ورزید هر امتی علیه آرمان های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خویش، تا که مؤاخذه اش نموده و به باطل و بیهوده تلاش ورزد تا حق را به بیراهه کشد. پس ما آنها را مؤاخذه نمودیم، پس چگونه است فرجام عقوبت من؟(غافر،5).
علی علیه السلام، در همین زمینه می فرماید:
ای مردم، همانا عامل یکنواختی مردم و اجتماعشان در حکم و سرنوشت، خشنودی و ناخشنودی است که ناقه ثمود را یکی از آنان پی نمود ولی خداوند همه ی آنان را به عذاب گرفتار نمود. زیرا که همه ی آنان، به این کار رضایت دادند و خداوند درباه ی آنها فرمود:پس آن ناقه را پی کردند، ‌پس شب را به ندامت،‌ به صبح آوردند( صبحی صالح، 1398،‌خ199، 298)
با این تصور از مفاهیم اجتماعی است که مسأله ی نظارت و کنترل اجتماعی در اسلام، وظیفه ی تمام آحاد جامعه ی اسلامی است. همه ی افراد، مسؤولند، چنان چه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:شما دارای مسؤولیت هستید حتی از خانه ها و چارپایان (بحارالانوار، 1987، ج18،‌224)
در همین زمینه در روایات،‌توجه روشنی به حضور در صحنه اجتماع شده،‌ مثلاً می فرمایند: «علیکم بهذا السواد الاعظم»(همان، 224)؛ بر شما باد به بزرگ ـ ترین جمعیت.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، عده ای را که پای خود را از صحنه ی اجتماع، کنار کشیده بودند، مورد خطاب شدید اللحنی قرار داده و می فرمایند :«لتحضرن المسجد او لاحرقن علیکم منازلکم»(همان،225)، این که در مسجد حاضر شوید و یا آن که منزل هایتان را به آتش می کشم.
قلمرو اجتماعی دین، باعث شده که در کلیت اندیشه ی دینی، هیچ یک از افراد اجتماع، نتواند نسبت به سرنوشت کلی جامعه بی تفاوت باشد.از همین رو، مسأله ی وجوب همگانی امر به معروف و نهی از منکر مطرح می باشد. این مساله در قرآن مجید آهنگ ویژه ای دارد که با مراجعه به آیات و روایات، به وضوح و روشنی، دریافت می گردد. قرآن مجید، امر به معروف و نهی از منکر را تکلیف همگانی امت اسلامی، تلقی نموده و چنین می فرماید:و باید باشند از شما امتی متشکل، که مردم را دعوت به خیر بنمایند، امر به معروف نموده و نهی از منکر نمایند و همین ها رستگارانند(آل عمران، 104).
و آنجا که می خواهد نوع عمل را مورد ارزیابی و قضاوت کلی قرار دهد، و از نوع عمل سخن بگوید، می فرماید:شما بهترین امتی هستید که برای انسان ها از دل هستی خارج شده اید، ‌امر به معروف نموده و نهی از منکر می نمایید(آل عمران، 110).
علاوه بر این ها که حکایت گر روح اجتماعی اسلام اند،‌ نوع احکام و آموزه های اسلامی، و به تعبیر دیگر، قالب غالب احکام و آموزه های دینی ما، ناظر بر مقوله اجتماع می باشند. چنان که این مساله در عبادات متجلی و نمودار است. مثلاً نماز، ماهیت اجتماعی روشنی دارد و نمازی که در جماعت خوانده شود و عدد اقتدا کنندگان از ده بگذرد، اگر دریاها مرکب شوند، و ملائکه آسمان ها و زمین، ‌نویسنده شوند، و صفحات آسمان و زمین، صفحه نوشتن گردند، نخواهند توانست، ثواب رکعتی از آن را بنویسند. البته در عباداتی همچون روزه، حج، نماز جمعه و...،این مساله، به وضوح کامل نمودار است.
همین روح اجتماعی، در مفاهیم و آموزه های اخلاقی هم به گونه ای کامل، نمایان است. ایثار، صدق و راستی، تواضع، ‌جود و بخشش،‌ عدالت، صله رحم، و مفاهیمی از این قبیل، همه دارای جنبه و ماهیت اجتماعی اند و از طرف دیگر، در تحذیرهای اخلاقی، که انسان را از بخل و حسد و کبر و دروغ و سایر گزینه های منفی اخلاقی، که انسان رااز بخل وحسد و کبر ودروغ و سایر گزینه های منفی اخلاقی، نهی می نماید، نیز، بعد اجتماعی اسلام، کاملاً مشهود است.

نتیجه گیری

قرآن و سنت، دو منبع فعال دیانت می باشند. دین، نسخه ی گویای وجود آدمی است و چیزی جز تبیین نسخه ی مکتوم انسانی نیست. لذا دین، چراغی فروزنده برای شدن انسان است. دین در همه ی ساحت ها و قلمروهای وجودی انسان باید مداخله نماید، زیرا در غیر این صورت تکامل انسان میسر نخواهد شد.
دینداری مطلوب و واقعی آن است که انسان دیندار، عقاید و نظریات خویش را منطبق با ناموس آفرینش تنظیم نماید و عقاید خویش را با صبغه ی الهی و معنوی منطبق سازد. به عبارت دیگر، لازم است انسان از یک جهان بینی پویا و فعال برخوردار باشد. همچنین ایشان، باید موجودی الهی شود و اخلاق دینی،‌ اوج خداگونگی انسان دیندار است. در حوزه ی اقتصادی، باید انسان تلاش ها،‌ اعمال و اقدامات اقتصادی خویش را منطبق بر آینده ی کلی دینی تنظیم نماید. دیگر، آن که انسان نیازمند به حکومت، قدرت و اداره ی بهینه ی اجتماع است و دینداری اقتضا دارد که تلاش های سیاسی انسان، منطبق بر آموزه ها و انگاره های دینی باشد. نیز در مناسبات حقوقی، حق دیگران را رعایت نماید و از حق خویش دفاع کند. انسان دیندار انسانی اجتماعی و انسانی رشد یافته به لحاظ فرهنگی است و لذا در مناسبات اجتماعی خویش، حریم و حدودی عمده، ‌ارزشی و الهی را رعایت می نماید.
منابع تحقیق:
قرآن کریم.
1)امام علی (1345)،‌نهج البلاغه، ترجمه ی فیض الاسلام، ‌دارالکتب الاسلامیه.
2)امام علی (1398 ق)، نهج البلاغه، ترجمه ی صبحی صالح، بیروت، دارالعلم.
3) کلینی، محمد ابن یعقوب(1365)، اصول کافی، تهران ، امیرکبیر، ج2.
4)مجلسی، محمد باقر(1987)، بحارالانوار، ‌بیروت،‌ دارالعلم، ج15و 18.
5)مطهری، مرتضی(1369)، آشنایی با قرآن، قم، انتشارات صدرا، ج4.

منبع مقاله: مصباح یزدی، محمد تقی: (1390)، سجاده های سلوک: شرح مناجات های حضرت سجاد علیه السلام؛ جلد 1، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط