وجود انحراف در بخش های مختلف اقتصاد، جامعه را از رسیدن به اهداف خویش باز می دارد.
در این مقاله به چند نمونه از آسیب ها و انحرافات اقتصادی از دیدگاه قرآن کریم، اشاره می کنیم:
1. درآمدهای نامشروع
قرآن مجید از همه ی فعالیت های نامشروع اقتصادی با عنوان «اکل المال بالباطل» نام برده، مؤمنان را از آن باز داشته است.(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ)؛ «ای کسانی که ایمان آوردید مال های خود را میانتان به باطل (ناروا) مخورید؛ مگر این که تجارتی با رضایت شما باشد.»(1)
از عواملی که در پی آن، بسیاری از چیزهای پاکیزه بر یهودیان حرام شد.(2)
خوردن مال مردم از راه حرام، در کنار ظلم و جلوگیری از راه خدا و گرفتن ربا بود، و این انحراف میان عالمان یهودی و مسیحی نیز شایع بود(3).
در برخی روایات، از قمار بازی، ربا خواری و خوردن مال از راه ظلم به عنوان مصادیق«اکل المال بالباطل» یاد شده است. (4) البته پیداست که خوردن مال از راه باطل در این موارد منحصر نیست. قرآن کریم، مواردی از درآمدهای نامشروع را بیان کرده است.
قمار
قماربازی ثمره ی رنج و زحمت انسان را در یک لحظه از چنگش بیرون می آورد و آن را به کسی می رساند که هیچ زحمتی برای آن نکشیده است. علاوه بر این، همچنان که در قرآن کریم آمده است، قمار بازی مانند شراب خواری، باعث کینه توزی شده، انسان را از یاد خدا و نماز باز می دارد.(5)ربا
رباخواران، بی آنکه کاری ارزشمند انجام دهند، بر ثروت خود می افزایند چنین افزایشی، اقتصاد جامعه را بیمار و تولید را ضعیف می سازد و به تورم دامن می زند. رباخواران علاوه بر این که در برابر افزایش سرمایه ی خویش چیزی هزینه نمی کنند، سبب افزایش هزینه ی دیگران شده، فرهنگ انفاق و قرض الحسنه را نابود می سازند. در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است که خداوند بر تحریم ربا تأکید کرده است تا مردم از انجام دادن کار نیک مانند قرض و بخشش، امتناع نکنند.(6)خداوند، این تفکر آنان را که میان بیع و ربا فرقی نمی گذارند، مانند اندیشه ی کسی می داند که بر اثر فریب شیطان، آشفته و دیوانه شده است.(7)
در قرآن کریم، رباخواران به جنگ خدا و رسولش با آنان تهدید شده اند.(8)
جنگی که از راه احکام تشریعی چون مجازات به دست مؤمنان و از راه امور فطری چون شوراندن مردم علیه آنان و نابود کردنشان بر اثر فسق، صورت می گیرد.(9)
از نظر قرآن پرداخت ربا نیز امر ناپسندی است:
«وَ مَا آتَیْتُمْ مِنْ رِبًا لِیَرْبُوَ فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ یَرْبُو عِنْدَ اللَّهِ...)؛
«آنچه به عنوان ربا دادید تا در اموال مردم فزونی یابد، نزد خدا افزونی نخواهد یافت».(10)
البته برخی از مفسران احتمال داده اند که مقصود از ربا در این آیه، ربای حرام نیست، بلکه ربای حلال است؛ یعنی هدیه ای که با هدف غیر خدایی به کسی داده شود، تا پاداشی بیش از آنچه داده شده دریافت کند.(11)
ولی برخی دیگر، آن را به همان ربای حرام تفسیر کردند (12) و بعضی هر دو تفسیر را محتمل دانستند.(13)
رشوه
رشوه خواری، از گناهانی است که معمولاً حاکمان و کارگزاران حکومت و قاضیان و فتوا دهندگان، گرفتار آن می شوند. درباره ی دانشمندان یهودی گفته اند که آنان برای آن که حکم الهی را در مورد زناکار یا قتل عمد تغییر دهند، رشوه گرفته بودند.(14)در بعضی از آیات قرآن کریم، از رشوه خواری با عنوان «اکل سُحت»؛ یعنی خوردن حرام، یاد شده. این گناه در میان بنی اسرائیل بسیار رواج داشته است و دانشمندان یهودی و مسیحی در برابر آن، سکوت می کردند.(15)
برخی «سُحت» را به استیصال (نابودی) معنی کرده اند ؛(16) و برخی گفته اند: «سُحت» در لغت به معنای پوستی است که جدا می شود و می ریزد(17) و شاید به این دلیل از رشوه، به عنوان «سُحت» یاد شده است که سرانجام، انسان را دچار بینوایی می کند یا برکت مال را می برد و یا دین و مروّت انسان را به باد می دهد.(18)
کم فروشی
خطر کم فروشی برای جامعه، از سرقت شبانه بیشتر است؛ زیرا اعتماد را - که پایه ی روابط اجتماعی است - سست نموده، کینه و دشمنی و ناامنی عمومی را در پی دارد. علاوه بر این که برنامه ریزی افراد جامعه را بی اثر می سازد، هزینه ی بیشتری را بر دوششان می گذارد. چنین جامعه ای بر اساس نیرنگ اداره خواهد شد نه با همکاری در راه سعادت که هدف تشکیل اجتماع است.(19)شاید به همین دلیل، خداوند کم فروشی را نوعی کوشش پنهانی برای فساد و زمین می داند؛ آنگاه که شعیب به قوم خود گفت:
(وَ یَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَ الْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَ لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَ لاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ)؛
«ای قوم من پیمانه روزانه را با عدالت دهید و از مردم چیزهایشان را نکاهید و در زمین به تبهکاری نکوشید».(20)
راغب، در مفردات می گوید:
«مادّه ی (عیث) با ماده (عثی) معنایی نزدیک به هم دارند مگر این که (عیث) بیشتر در فسادهایی استعمال می شود که با حس مشاهده می شود ولی ماده (عثی) در فسادهایی به کار می رود که عقل آن را درک می کند نه حس».(21)
برخی «عیث» را به سرعت در فساد معنا کردند، (22) اگرچه برخی معنای هر دو را یکسان دانستند.(23)
قرآن کریم سنجش با ترازوی درست را، لازمه ی قرار گرفتن میزان حق و عدل از طرف خداوند می داند.
«آسمان را برافراشت و میزان را قرار داد؛ که در میزان (سنجش) سرکشی نکنید و وزن را بر اساس عدل بر پا دارید و در میزان (سنجش) مکاهید».(24)
خداوند، علت باز نایستادن انسان از کم فروشی را، عقیده نداشتن به برانگیخته شدن در روز قیامت می داند.(25) چنین تفکری، با روی گردانی از یاد خداوند همراه است. کم فروشان، کارشان را لازمه ی آزادی انسان می پندارند و مخالف با این اندیشه را کم خردی می دانند. آن گونه که اهل مدین به حضرت شعیب (ع) گفتند:
«ای شعیب آیا نمازت به تو دستور می دهد که آنچه را پدرانمان می پرستیدند، رها کنیم یا آنچه را می خواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟ تو که مرد بردبار و فهمیده ای هستی !»(26)
2. ناامنی اقتصادی
هیچ جرم و گناهی به قدر تعدی به حقوق مردم، جامعه را فاسد نمی سازد؛ زیرا مهم ترین چیزی که جامعه ی انسانی را بر اساس خود پایدار می دارد، اقتصادیات جامعه است که خداوند آن را مایه ی قوام اجتماعی قرار داده است.(27)نبودن امنیت برای سرمایه، آزاد نبودن انسان در فعالیت های اقتصادی، ایجاد محدودیت یا وجود اجبار در معاملات، همگی از چیزهایی هستند که عقل سلیم آنها را نمی پسندد و ادیان توحیدی نیز، به شدت با چنین پدیده هایی برخورد می کنند. در قرآن کریم، بریدن دست، به عنوان مجازات دزدی تعیین شده است.(28)
همچنین از برخی آیات قرآن کریم به دست می آید که معاملاتی که در آن طرفین، رضایت نداشته باشند، باطل است.(29) حتی، دستور داده شده است که نباید به نویسنده و شاهد معاملات در انجام کارش، زیانی برسد.(30)
3. اخلاق فاسد اقتصادی
رفتار برخی افراد در داد و ستد چنان است که می خواهند رقیب خود را از صحنه خارج کنند و اگر کسی به آنها بدهکار باشد، بر او سخت گرفته، به نابودی اش می کشانند. درحالی که خداوند می فرماید:«اگر (بدهکارتان) تنگ دست باشد، پس تا (هنگام) گشایش، مهلت دهید و بخشیدن آن برای شما بهتر است ؛ اگر بدانید».(31)
4. چشمداشت به جایگاه دیگران
نپذیرفتن اصل تفاوت افراد در استعدادهای طبیعی، امکانات و ثروت، و چشمداشت به موقعیت و ثروتشان، کم کم کینه و حسادت را بین افراد جامعه گسترش داده، آنان را به پیمودن راه های غلط در رسیدن به آرزوهایشان وادار می کند.انسان ها با تلاش و یاری خواستن از خدای متعال می توانند از موقعیت بهتری برخوردار شوند؛ اما این خیال که همه می توانند به یک جایگاه اقتصادی دست یابند، خیالی باطل است. در قرآن کریم می خوانیم:
«آنچه را خداوند، با آن بعضی از شما را بر بعضی برتری (و فزونی) داد، آرزو مکنید؛ برای مردان از آنچه به دست آوردند، بهره ای است و برای زنان از آنچه به دست آوردند بهره ای است و از فضل خدا بخواهید؛ که خداوند بر هر چیزی دانا است.»(32)
و در جایی دیگر آمده است:
«...ما روزی آنها را در زندگی دنیایی، میانشان تقسیم کردیم؛ بعضی را بر بعضی، چند درجه برتری دادیم تا بعضی، بعضی (دیگر) را به خدمت گیرند و رحمت پروردگارت از آنچه جمع می کنند، بهتر است.» (33)
البته این سخن بدان معنی نیست که اسلام و ادیان توحیدی، به اختلاف طبقاتی دامن می زنند و هیچ وظیفه ای برعهده ثروتمندان قرار ندادند.
5. پول پرستی
فقر زیاد، انسان را از مسیر حق دور ساخته، گاه به ارتکاب اعمال خلاف قانون چون دستبرد به اموال دیگران و قتل و غارت وادار می کند. سرمایه ی فراوان، نیز انسان هایی را که از ایمان بهره ای ندارند، به سوی اتراف و اسراف و تبذیر، فخر فروشی و تجمل، (34) مسابقه و تکاثر در اموال و اولاد، (35) ظلم و جور وگناه، (36) و در نهایت به مبارزه با انبیا و مصلحان،(37) سوق می دهد. آنان با این گونه رفتارها، زمینه ی نابودی جوامع را فراهم می کنند.(38)از نظر قرآن، انسان هنگامی که خود را بی نیاز پنداشت سر به طغیان بر می دارد.(39) از همین روست که خداوند، روزی بندگانش را به مقداری که می خواهد فرو می فرستد؛ زیرا اگر روزی آنان را بیش از اندازه توسعه دهد، در زمین ظلم و طغیان می کنند.(40) البته این سخن «با طغیانی که در بعضی ثروتمندان مشاهده می کنیم و می بینیم که روز به روز ثروتمندتر می شوند منافات ندارد، برای این که خدای تعالی سنتی دیگر دارد که بر سنت قبلی حاکم است و آن عبارت است از سنت آزمایش و امتحان، در این باره فرموده است: همانا اموال و اولاد شما فتنه (وسیله ی آزمایش) هستند.(41) و همچنین سنت سومی دارد که آن سنت مکر و استدراج است. پس سنت اندازه گیری رزق، سنتی است ابتدائی که با آن حال انسان ها اصلاح می شود؛ مگر آن که خداوند بخواهد انسانی را در بوته ی امتحان قرار دهد که در آن صورت، به طور موقت از سنت قبلی اش چشم می پوشد و یا به خاطر کفران نعمت یا تغییر آن ؛ سنت قبلی خود را که دادن رزق به مقتضای صلاح حال او بود، تغییر دهد که در این صورت سنت دیگری به کار می رود و آن، این است که آنقدر رزقش را وسعت می دهد تا طغیان کند.»(42)
خداوند، شرط گشوده شدن درهای برکات آسمان و زمین را ایمان و تقوای همه ی افراد جامعه قرار داده است. (43) نه ایمان و تقوای برخی افراد؛ زیرا فساد ناشی از کفر و فسق دیگران، به ایمان چند نفر برطرف نمی شود.(44)
6. تقسیم ناعادلانه ی ثروت های عمومی
از برخی آیات قرآن کریم به دست می آید که گردش همه ی ثروت جامعه بین سرمایه داران و محروم بودن فقرا از آن، کاری ناپسند است. بنابراین خداوند، با وضع مالیات های گوناگون چون خمس و زکات، و امر به انفاق و قرض الحسنه و محروم ساختن توانگران از دریافت برخی غنائم، زمینه ای فراهم آورده تا سهم بیشتری از سرمایه ی موجود در جامعه به نیازمندان برسد.قرآن کریم در مورد «فیء» می فرماید:
«آنچه خداوند از (دارایی) اهل آن آبادی ها به رسولش بازگردانید، از آنِ خدا و پیامبر و خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است؛ تا میان توانگرانتان دست به دست نگردد.»(45)
خداوند زکات را، مخصوص فقرا، مسکینان، عاملان زکات، آزاد ساختن بندگان، پرداخت بدهی بدهکاران، کمک به در راه ماندگان، و متمایل ساختن دیگران به اسلام، قرار داده است.(46)
مانند آن را در مورد مستحقان خمس نیز می بینیم که باید در راه خدا و کمک به یتیمان و تهیدستان و واماندگان در راه، از سادات، هزینه شود.(47)
7. به کار نزدن سرمایه در راه خدا
انباشت سرمایه ها، احتکار، فرار از مالیات و انفاق نکردن در راه خدا، عذاب الهی و عواقب شوم دنیوی را در پی دارد.خداوند درباره ی زراندوزان می فرماید:
«...کسانی که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند، پس آنها را به عذابی دردناک مژده ده؛ روزی که آن (زرو سیم) را در آتش جهنم سرخ کنند و پیشانی و پهلو و پشت هایشان را با آن داغ شود (و به آنها بگویند:» این است که آنچه برای خود اندوختید پس بچشید آنچه را می اندوختید».(48)
انفاق در راه خدا انفاقی است که قوام دین بر آن است به طوری که اگر در آن مورد انفاق نشود اساس دین لطمه ببیند، (49) مانند انفاق نکردن و یاری نرساندن به فقرا که اختلاف طبقاتی و گسست اجتماعی و گاهی جنگ و درگیری به بار می آورد. واگر این کوتاهی در زمینه ی امور دفاعی رخ دهد، تسلط دشمنان بر کیان جامعه را در پی دارد. خداوند می فرماید:
«در راه خدا انفاق کنید و (با ترک انفاق) خود را با دستانتان به هلاکت نیفکنید.»(50)
8. کفران نعمت
سپاس گزاری در برابر نعمت های الهی - اعم از مادی و معنوی - و استفاده از آنها در راه درست، پاسخی است که از فطرت پاک، سرچشمه می گیرد و این لازمه ی بندگی انسان در برابر خداوند است.(51)این رفتار، وقتی درست شکل می گیرد که انسان در آغاز، خود نعمت ها، بخشنده ی آنها و هدفش از این کار را بشناسد، سپس در راستای آن گام بردارد و از توانایی و امکاناتش، در غیر راهی که خداوند مقرر فرموده است، استفاده نکنید.
چنین رفتاری، علاوه بر این که نفس آدمی را برای پیمودن مراحل کمال آماده می سازد، باعث افزایش نعمت ها از جانب خداوند خواهد شد؛ (52) در حقیقت انسان با این عمل به خود کمک می کند(53)
ناسپاسی در برابر پروردگار، موجب سقوط انسان به مراتب پست حیات می گردد که در پی آن، آدمی گرفتار بدبختی و عذاب الهی می شود.(54) برخی از امت ها به خاطر کفران نعمت، گرفتار گرسنگی و ترس شدند(55) و بعضی افراد با چنین رفتاری، قوم خود را به وادی هلاکت افکندند.(56)
9. اسراف و تبذیر
اسراف به معنای زیاده روی در هر کاری و ضد میانه روی است.(57) گاهی در مورد کمیت گفته می شود و گاهی در مورد کیفیت و به همین دلیل برخی گفته اند: هر چه در راه غیر خدا خرج شود اسراف است.(58)در قرآن کریم به طور کلی از گناه و گناهکار، با عنوان «اسراف»(59) و«مسرف»(60) نیز یاد شده است. در زمینه ی مسائل اقتصادی، خداوند علاوه بر این که از زیاده روی در خوردن و نوشیدن نهی می فرماید،(61) مؤمنان را از ریخت و پاش در بذل و بخشش باز می دارد.
(... کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَ لاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ)؛
«....از میوه اش هنگامی که ثمر دهد، بخورید و حق آن را روز چیدن (و درو کردنش) بپردازید و زیاده روی مکنید؛ خداوند، مسرفان را دوست ندارد.»(62)
برخی از مفسران معتقدند این آیه مطلق و خطابش به همه ی مردم است پس مالکان آن میوه ها و غلات، نباید در خوردن آن از حدی که برای آنان مفید است تجاوز کنند و یا در بذل و بخشش زیاده روی کنند یا در غیر آن مصرفی که خداوند معین فرموده است، به کار بندد و همچنین تهیدستانی که آن را دریافت می کنند، نمی توانند در آن اسراف نموده، تضییعش کنند.(63)
اما درباره ی «تبذیر» گفته اند: این کلمه به معنای نابود کردن مال است.(64) برخی آن را نابود کردن مال توسط کسی می دانند که از فرجام آن آگاهی ندارد.(65) برخی در فرق اسراف و تبذیر گفته اند: اسراف به معنای خرج بیش از حد مال است؛ ولی تبذیر، نفاق مال در راهی است که سزاوار نیست.(66) بنابراین، اسراف یک امر کمی است و تبذیر یک چیز کیفی.(67)
در قرآن کریم از تبذیر کنندگان با عنوان «برادران شیاطین» یاد شده است؛ شیطانی که در برابر پروردگارش بسیار ناسپاس بود.(68)
پی نوشت ها :
1. نساء: 29.
2. نک: نساء: 160- 161.
3. نک : توبه: 34.
4. نک: التبیان، ج 3، ص 178؛ تفسیر عیاشی، ج 1، صص 235 - 236 ؛ المیزان، ج 4، ص 341.
5. نک: مائده: 91 .
6.نک: التبیان، ج 2، ص 362 وعوالی اللئالی، ج 2، ص 136، حدیث 375.
7. نک: بقره: 275.
8. نک: بقره: 279.
9. نک: المیزان، ج 2، ص 448.
10. روم: 39.
11.نک: المیزان، ج 16، ص 194 و تفسیر نمونه، ج 16، صص 444 - 445 و تفسیر شریف لاهیجی، ج 3، ص 560.
12. این قول از حسن وجبائی نقل شده است. نک : التبیان، ج 8، ص 254 و مجمع البیان، ج 4، ص 306.
13. نک: مواهب علیه، ج 3، صص 429 - 430 ؛ منهج الصادقین، ج 7، صص 209- 210؛ تفسیر شبّر، ج 1، ص 408 والجواهر الثمین، ج 5، ص 91.
14. نک: المیزان، ج 5، ص 370؛ تقریب القرآن، ج 6، صص 86- 87 ومجمع البیان، ج 2، صص 193- 194.
15. نک: مائده: 42 و 62- 63.
16. نک: التبیان، ج 3، ص 528؛ تاج العروس، ج 1، ص 551 و الصحاح، ج 1، ص 252.
17. نک: مفردات غریب القرآن، ص 225.
18. نک: مجمع البیان، ج2، ص 217؛ التبیان، ج 3، ص 529 و اثنی عشری، ج 3، ص 90.
19. نک: المیزان، ج 10، ص 380.
20. هود: 85.
21.مفردات غریب القرآن، ص 322.
22. نک: کتاب العین، ج 2، ص 231.
23. نک: الصحاح، ج 6، ص 2418.
24. رحمان: 7-9.
25. نک: مطففین: 4- 5.
26. هود: 87 (همان ترجمه، با اندکی تصرف).
27. ترجمه ی تفسیر المیزان، ج 9، ص 330.
28. نک: مائده: 38.
29. نک: نساء: 29.
30. نک: بقره: 282.
31. بقره: 280 (ترجمه ی فولادوند، با اندکی تصرف).
32. نساء: 32.
33. زخرف: 32.
34. نک: قصص: 79.
35. نک: حدید: 20.
36. نک: هود: 116.
37. نک: سبا: 34.
38. نک: اسراء: 16.
39. نک: علق: 6.
40. نک: شوری: 27.
41. انفال: 28.
42. ترجمه ی تفسیر المیزان، ج 18، صص 81- 82 (با اندکی تلخیص).
43. نک: اعراف: 96.
44. نک: المیزان، ج 8، ص 210.
45. حشر: 7.
46. نک: توبه: 60.
47. نک: انفال: 41.
48. توبه: 34- 35.
49. نک: ترجمه ی المیزان، ج 9، ص 333.
50. بقره: 195 (با استفاده از تفسیر المیزان، ج 2، ص 650).
51. نک: بقره: 172 و نحل: 114.
52. نک: ابراهیم: 7.
53. نک: نمل : 40 و لقمان: 12.
54. نک: نساء : 147.
55. نک: نحل: 112.
56.نک: ابراهیم: 28.
57. کتاب العین، ج 7، ص 244 و الصحاح، ج 4، ص 1373.
58. نک: مفردات غریب القرآن، ص 230 و لسان العرب، ج 9، ص 148.
59. نک: طه: 127؛ زمر: 53؛ المیزان، ج 14، ص 252 و ج 17، ص 295.
60. نک: مائده: 32؛ اعراف: 81؛ یونس: 83 و غافر: 28، 34.
61. نک: اعراف: 31.
62. انعام: 141.
63. نک: المیزان، ج 7، ص 386.
64. لسان العرب، ج 4، ص 50؛ تاج العروس، ج 3، ص 35؛ کتاب العین، ج 8، ص 182 والصحاح، ج 2، ص 587.
65. مفردات غریب القرآن، ص 40.
66. الفروق اللغویه، صص 114- 115 و مجمع البحرین، ج 1، ص 170.
67. نک: تاج العروس، ج 3، ص 36.
68. نک: اسراء: 27.