ولایت فقیه و شبهات عصمت و حکومت معنوی

شبهه ی اول= عدم تفکیک عصمت از ولایتبرخی پنداشته اند که اگر ولایت در ولی فقیه، استمرار همان ولایت نبی و امام باشد ( ولایت کلامی و نه صرفاً فقهی) باید شخص واجد این ولایت از ملکه عصمت هم برخوردار باشد چون ولایتی
دوشنبه، 16 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ولایت فقیه و شبهات عصمت و حکومت معنوی
ولایت فقیه و شبهات عصمت و حکومت معنوی

 

نویسنده: رحیم لطیفی




 

شبهه‌ی اول: عدم تفکیک عصمت از ولایت

برخی پنداشته اند که اگر ولایت در ولی فقیه، استمرار همان ولایت نبی و امام باشد (ولایت کلامی و نه صرفاً فقهی) باید شخصِ واجد این ولایت از ملکه‌ی عصمت هم برخوردار باشد چون ولایتی که در عقاید و کلام برای نبی و امام ثابت است از ویژگی عصمت برخوردار است، پس ولی فقیه هم باید عصمت داشته باشد و چون فقیه عصمت ندارد پس راهی برای اثبات ولایتش هم نیست. (1)

شبهه‌ی دوم: حکومت دینی ولایت بر دل ها

برخی پنداشته اند که چون انبیاء و امامان افزون بر ولایت و حکومت بر تن و جسم مردمان، بر دل و جان آنان نیز حکومت و فرمان روایی داشته اند، اما ولی فقیه تنها بر تن و جسم مردمان حکومت می کند پس ولایت فقها، همان ولایت انبیاء و امامان نیست، چون فقه در نهایت حکومت دنیایی اعتباری می آورد نه حکومت معنوی و حقیقی در حالی که حکومت دینی حکومت بر دل ها است. (2)


منشاء این دو شبهه غفلت از اقسام و مراتب ولایت است، برخی از مراحل و مراتب ولایت که برای فقیه ثابت است مستلزم عصمت و یا حکومت معنوی نیست توضیح کامل مطلب طی بازخوانی ولایت تکوینی و تشریعی روشن می شود.

ولایت تکوینی

یعنی تصرف در تکوین و واقعیت هستی، سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی در آنها در ولایت تکوینی میان ولیّ و مولی علیه رابطه حقیقی و نه اعتباری و قراردادی برقرار است بازگشت ولایت تکوینی به رابطه علت و معلول است و انفکاک ناپذیر است، هر علتی ولّی و سرپرست معلول خویش است ولایت تکوینی بر دو قسم است یکی مطلق و مستقل و بالذات که مال خدا است و یکی محدود و غیر مستقل و به اذن خدا که دارای مراتبی است مرحله ی نازل آن، مانند ولایت نفی و واقعیت هستی بر قوای درونی خویش. نفس بر اعضا و جوارح ولایت دارد و تمامی اعضا از نفس فرمان می برند و مرتبه عالی آن مانند ولایت تکوینی اولیاء یعنی، رام بودن موجودات در برابر اراده پیامبر (ص) و ائمه (ع) یعنی داشتن یک نوع، نفوذ غیبی بر جهان و انسان ها، که نشانگر اقتدار نفس انبیاء و امامان (ع) بر تصرف در ماده کاینات است، ولایت تکوینی امام در محدوده راهنمایی انسان ها یعنی با تصرف در ضمیر و جان انسان ها به هدایت و رهبری و سرپرستی آنان بپردازد.
پیامبر (ص) و امامان (ع) با داشتن ولایت تکوینی، در خلقت، واقعیت و جسم و جان انسان ها - هنگام نیاز- تصرف می کنند و به انجام وظیفه هدایت می پردازند تمام این کار آیی ها به خاطر قرابت ولی خدا به خداوند است. (3)

ولایت تشریعی

ولایت تشریعی دو کاربرد دارد.
الف. ولایت تشریعی یعنی ولایت و حق جعل و صدور قانون و تشریع برای انسان ها که نتیجه اش همان دین و شریعت می شود و بنابراین توحیدی امامیه و به حکم توحید در تشریع مقنن و مشرّع تنها و تنها خدا است. (4) هیچ نبیّ و امامی ولایت تشریعی به این معنی را ندارد.
ب. ولایت تشریعی یعنی با استفاده از دستورات و قوانین به هدایت و رهبری پرداختن این نوع ولایت بالذات و مستقل از آن خدا و بالاذن و در طول برای انبیاء و امامان (ع) نیز ثابت است.
یعنی پیامبر (ص) و امام (ع) با استفاده از دستورات دینی و شریعت و در دست گرفتن اداره جامعه به هدایت و ارشاد و رهبری انسان ها بپردازد، یعنی با در دست داشتن قوانین و شریعت آسمانی به انجام وظیفه هدایت و رهبری امت می پردازند. ولایت تشریعی در این کاربرد در مقابل ولایت تکوینی است.
داشتن ولایت تشریعی پیامبر (ص) و امامان (ع) رهآورد و پیامد همان داشتن ولایت تکوینی است یعنی لازمه اقتدار تصرف در تکوین و واقعیت اشیاء، مصحح ولایت تشریعی ( رهبری سیاسی و اجتماعی) است. ولایت الهی در حقیقت از آن پیامبران عظام و ائمه معصومین است و آن ها کسانی هستند که به مفاد برخی از روایات خداوند آنان را به آموزش اصول علمی و عملی برای سیاست و هدایت تربیت کرده است. (5) امام صادق (ع) می فرماید: « ان الله عزو جل ادّب نبیّه فأحسن أدبه فلمّا أکمل له الادب قال« انک لعلی خلق عظیم» ثم فوض الیه امرالدین و الامامه لیسوس عباده... »(6)

ولایت تکوینی و تشریعی در سخن اهل فن

میرزای نائینی ضمن توضیح دو قسم ولایت ( تکوینی و تشریعی)، هر دو قسم را [بالعرض و به اذن خدا] برای ائمه (ع) ثابت می داند؛ مرتبه نخست این ولایت، ولایت تکوینی است که عبارت است از، رام بودن موجودات در برابر اراده، خواست ائمه (ع) به حول و قوه الهی چنان که در زیارت حضرت حجت (ع) آمده است که چیزی از ما نیست، جز آن که شما سبب آن هستید ( ما مناشی الا و انتم له السبب»... مرتبه دیگر این ولایت، ولایت تشریعی است. (7)
آیت الله میلانی در این باره می نویسد: یک قسم از ولایت تکوینیه مجرای فیض بودن به کائنات فی الجمله است که عموم انبیاء و اوصیاء داشته اند.
قسم دیگر عبارت است از ولایت کلیه تکوینیه که مجرای فیض بودن است نسبت به جمیع عالم امکان، که در حق پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) ثابت شده است. (8)
استاد مطهری می نویسد: نظریه ولایت تکوینی از یک طرف مربوط است به استعدادهای نهفته در این موجودی که به نام انسان در روی زمین پدید آمده است و کمالاتی که این موجود شگفت بالقوه دارد و قابل به فعلیت رسیدن است. و از طرف دیگر مربوط است به رابطه این موجود با خدا مقصود از ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت، به مقام قرب الهی نایل می گردد، و اثر وصول به مقام قرب - البته در مراحل عالی آن - این است که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز می شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویت، مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان می شود. زمین هیچ گاه از ولی که حامل چنین معنویتی باشد و به عبارت دیگر از انسان کامل خالی نیست... (9)
از نظر شیعه، در هر زمان یک انسان کامل وجود دارد که نفوذ غیبی بر جهان و انسان دارد، و ناظر بر ارواح و نفوس و قلوب و دارای نوعی تسلط تکوینی بر جهان و انسان است و همچنان که گفته اند: آیه کریمه «النبی اولی بالمومنین من انفسهم» ناظر بر این معنا از ولایت نیز بوده باشد... (10)
ولایت تکوینی اولیاء الهی برگرفته از ولایت مطلقه خداوند و به اذن او است، این اذن الله، اذن قولی نیست، بلکه اذن تکوینی منشعب از ولایت کلیه مطلقه الهیه است « إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِی» (11)
این ولایت که اقتدار نفس بر تصرف در ماده کاینات است ولایت تکوینی است. (12)

نوع ولایت در ولی فقیه

حال که واژه، اصطلاح و اقسام ولایت روشن شد، پرسش این است که ولایت نیابتی فقهاء کدام مرتبه و کدام قسم از ولایت معصوم (ع) است.
پاسخ این است که؛ اصولاً پیامبر (ص) و امامان (ع) به خاطر وظایف و رسالت هایی که داشتند، نیازمند مراتب بالا و هر دو قسم ولایت تکوینی و تشریعی بودند، برای انجام معجزه و کرامت، ابلاغ نهایی و تشریح معصومانه دین، حفظ دین از خطر انحراف، ارشاد و دستگیری مستعدان، مبارزه با گمراهی گمراه کنندگان و... . بدون داشتن مراتب بالای ولایت و ولایت تکوینی و تشریعی امکان ندارد.
اما ولی فقیه در تمام شئونات و وظایف نیابت امام معصوم (ع) را عهده دار نیست و اصولاً نیابت در جمیع شئون نه ممکن است، نه مطلوب و نه لازم. (13 )
در سایه خاتمیت شأن دریافت وابلاغ وحی و آمدن دین و نبی و رسول جدید به پایان رسیده است، پس ولایت تصرف جهت انجام معجزات لازم نیست، بدنبال غیبت کبری که محصول کوتاهی مردمان در یاری دهی امام معصوم (ع)، آزمایش الهی و سرّ الهی بود، ولایت تصرف برای انجام کرامات و اثبات مقام امامت نیز پایان یافته است، ولایت تصرف و تکوینی جهت ایصال فیوضات الهی و تدبیر نامحسوس جوامع توسط امام معصوم (ع) نیاز به نیابت ندارد چون خود امام (ع) وجود و حضور دارد هر چند از ما یا ما از او غایب هستیم، پس نیابت ولی فقیه تنها در شئوناتی است که مستلزم حضور مباشری و فیزیکی امام معصوم (ع) باشد، مانند: تدبیر و سرپرستی ملموس جامعه و تشکیل حکومت دینی و...
و نیابت در این شئونات نیازمند داشتن ولایت تکوینی و مراتب عالیه آن نیست بنابراین ولی فقیه در داشتن ولایت تشریعی نایب معصوم (ع) است مانند: مرجعیت دینی برای توده های مردم ( افتاء)، مرجعیت قضایی و دادرسی، مرجعیت سیاسی و رهبری و حکومت دینی.
امام خمینی در این زمینه می فرماید: وقتی می گوییم ولایتی را که رسول اکرم (ص) داشتند بعد از غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه و رسول اکرم (ص) است؛ زیرا این جا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است. ولایت، یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع. (14)
محقق کرکی نیز با توجه به همین امر گوش زد می کند که فقیه در اموری که نیابت بردار است نیابت دارد نه جمیع شئونات.
فقهای شیعه بر این مطلب اتفاق دارند که فقیه عادل صاحب صلاحیت فتوا که اصطلاحاً مجتهد نامیده می شود، از جانب امامان در زمان غیبت در همه اموری که نیابت بردار است، نایب امام می باشد. (15)
از سخنان بالا پاسخ یک پرسش نیز روشن شد و آن این که؛ اگر ولایت فقیه استمرار راه انبیاء و امامان (ع) است باید نصب و معرفی و شخص ولی فقیه - و نه صرفاً شخصیت آن - مانند نبی و امام به عهده خدا باشد.
و پاسخ اجمالی این است که؛ پیامبر (ص) و امام (ع) به خاطر دایره و حیطه وظایف شان از مرتبه عالی ولایت شامل تصرفاتی تکوینی و علم برتر و خطا ناپذیر و عصمت برخوردارند و فهم و تشخیص این امور تنها به عهده خداوند است، اما فقاهت شناسی و عدالت یابی که دو وصف مهم ولی فقیه است در توان بشر و کارشناسان خبره دینی است که در نظام جمهوری اسلامی ایران به عهده ی فقیهان شورای خبرگان رهبری گذاشته شده است.
در یک نگاه کلامی، نوع ولایت در ولی فقیه این گونه جمع بندی می شود:
بعثت انبیاء و نصب و معرفی امامان (ع) و نصب وم عرفی نایب خاص یا عام پس از امام (ع) از لحاظ کلام، مبتنی بر یک سلسله نیازهای ملکی و ملکوتی انسان ها است که خدای حکیم به آنها پاسخ می دهد و ضرورت نبی و امام و جانشین آنان را تثبیت می کند.
اعم این نیازها دریافت و ابلاغ وحی است که به واسطه انبیاء تأمین می شود؛ تفسیر و تبیین معصومانه وحی، ارشاد و هدایت مستعدان، تشکیل حکومت دینی و... از دیگر نیازهای بشری است که به واسطه انبیاء و امامان (ع) تأمین می شود و پاسخ گویی به پرسش های امت، تصدی امور دینی، سرپرستی حکومت اسلامی و... از دیگر نیازهای بشری است که به واسطه فقها، جامع الشرایط قابل تأمین است.
از نگاه کلامی هر یک از شئونات و وظایف بالا، متقاضی وجود برخی صفات عالی برای صاحب آن شئونات است مانند علم برتر و عصمت و... برای انبیاء و امامان (ع) که وظیفه دریافت و ابلاغ و تفسیر معصومانه دین را دارند، و عدالت و علم برای فقیهان که در برخی از امور نایب انبیاء و امامان (ع) هستند.
از نظر کلام هر چند وجود نایب و جانشین برای نبی و امام (ع) لازم و ضروری است ولی داشتن تمام صفات نبی و امام (ع) برای نایب او نیازی نیست ( علم برتر و عصمت)
از این جمع بندی معلوم می شود که ولایت نبی و امام (ع) با ولایت ولی فقیه متفاوت است و درعین حال ضرورت بعثت، نصب امامت و معرفی ولی فقیه هر سه از زیر مجموعه مباحث کلام اند و کلامی بودن همه، تساوی در شئونات و مقامات را به دنبال ندارد. (16)
و نیز از این جمع بندی و بحث مشروح ولایت معلوم شد که؛ ولایت به معنی حکومت بر دل ها، تصرف دل ها و ارشاد معنوی از طریق تصرف دل ها، لازمه حتمی منصب ولی فقیه نیست بلکه این مراحل ولایت لازمه مقامات معنوی اولیای الهی همچون انبیاء و امامان (ع) است و چه بسا برای نبی و امام (ع) داشتن این مراتب ولایت لازم باشد، اما برای ولی فقیه برحسب کارکرد او، وجود این مراحل ضروری نیست هر چند ممکن است فقیهانی در اثر سیر و سلوک و زهد و تقوای عالی به برخی از این مراحل دست رسی پیدا کنند. (17)
نوع ولایت در بحث ولایت فقیه با اصطلاح «ولایت» در عرفان و فلسفه نیز اندک فرقی دارد، مراد عرفا و فلاسفه از ولایت، همان ولایت و سلطه ی انسان کامل است که از آن به «الولایه الکلیه الالهیه. » تعبیر می کنند، امام خمینی در این زمینه می فرماید:
لیس المراد بالولایه هی الولایه الکلیه اللهیه التی دارت فی لسان العرفاء و بعض الفلاسفه، بل المراد هی الولایه الجعلیه الاعتباریه کالسلطنه العرفیه و سائر المناصب العقلائیه. (18)

پی‌نوشت‌ها:

1. ... آیا می تواند مراد از آن [ولایت فقیه] ولایت کلامی باشد؟ در این صورت با شرط غیر قابل تفکیک ولایت کلامی یعنی عصمت چه باید کرد؟ کدیور، حکومت ولایی، 42.
2. فقه اسباب حکومت دنیوی بر بدن ها است اما ولایت معنوی بر دل ها نمی آورد و به سخن فقیهانه و حکیمانه غزالی، دل از ولایت فقیه خارج است و کار دین، کار دل است نه کار تن های بی دل، سروش، مدارا و مدیریت، 8 تا 9.
3. ر. ک: جوادی آملی، ولایت فقیه ولایت فقاهت، ص 123.
4. ر. ک: سبحانی، الالاهیات، ج 2، ص 81؛ جودی آملی، ولایت فقیه ولایت فقاهت، ص 124.
5. جوادی آملی، ولایت فقیه رهبری در اسلام، ص 122.
6. کلینی، اصول کافی، کتاب الحجه، باب التفویض الی رسول الله، حدیث 4.
7. نائینی غروی، المکاسب والبیع، 2/ 332: فاعلم ان لولایتهم مرتبتین؛ احدهما الولایه التکوینیه التی هی عباره عن تسخیر المکونات تحت ارادتهم و مشیتهم بحول الله و قوته کما ورد فی زیاره الحجه ارواحنا فداه بانه ما منا شیء الا و انتم له سبب و ذلک لکونهم (ع) مظاهر اسمائه و صفاته تعالی فیکون فعلهم فعله و قولهم قوله و هذه المرتبه من الولایه مختصه بهم و لیست قابله للاعطاء الی غیر هم لکونها من مقتضیات ذواتهم النورانیه و نفوس المقدسه التی لاتبلغ الی دون مرتبتها مبلغ و ثانیتهما الولایه التشریعیه... ولا اشکال عندنا فی ثبوت کلتا المرتبتین من الولایه للنبی (ص) و للاوصیاء من عتره (ع) و یدل علیه الادله الاربعه...
8. میلانی، صد و ده پرسش، 161 - 159.
9. مطهری، ولاء ها و ولایت ها ( مجموعه آثار، 3/ 285.
10. همان، ص 286.
11. مائده / 110.
12. حسن زاده، یازده رساله، 173.
13. امام خمینی، به خوبی به تفکیک شئونات و ولایت قابل انتقال و غیر قابل انتقال اشاره دارد: اجرای تمام قوانین مربوط به حکومت به عهده ی فقهاء است، تحریر الوسیله، 2/ 322؛ کلیه اختیاراتی که امام (ع) دارد فقیه نیز دارد مگر دلیل شرعی اقامه شود مبنی بر آنکه فلان اختیار و حق ولایت امام (ع) به جهت حکومت ظاهری او نیست بلکه به شخص امام مربوط می شود که به سبب مقام معنوی او به وی اختصاص یافته است، کتاب البیع، ج 2، ص 77.
14. امام خمینی، ولایت فقیه، 40.
15. محقق کرکی، رسائل، 1/ 142.
16. از این بحث بطلان یک پندار آشکار می شود که برخی گفته اند: اجمال پاسخ این است که ولایت دارای مراتبی است که برخی مراتب آن مستلزم عصمت و علم برتر نیست و ولی فقیه حائز همین مرتبه از ولایت است.
17. از این بیان، سستی یک توهم یا مغالطه آشکار می شود که برخی میان حکومت دینی فقهی با حکومت بر دل ها و تصرفات معنوی خلط بحث کرده اند و چنین پنداشته اند، فقه اسباب حکومت دنیوی بر بدن ها است اما ولایت معنوی بر دل ها نمی آورد و به سخن فقیهانه و حکیمانه غزالی، دل از ولایت خارج است و کار دین، کار دل است نه کار تن های بی دل، سروش، مدارا و مدیریت، 8 تا 9.
18. امام خمینی، کتاب البیع، 77.
اجمال پاسخ این است که اولاً کسی ادعا نکرده ولی فقیه و حکومت دینی فقاهت، حتماً بر همه دل ها حکومت کند، هر چند بر دل های مستعد حکومت فقیه امر سهل است و از همین روی مردان به حکومت چنین حاکمی تن می دهند. ثانیاً از کی تا حالا سخن غزالی حجت مسلم شده است که حکومت دینی را به حکومت بر دل ها تفسیر کند، آیا حکومت رسول خدا (ص) تنها همین بوده و احکام جهاد، دفاع، معاش و... . در میان نبود؟!

منبع: لطیفی، رحیم، (1389)، مهدویت، حکومت دینی و دموکراسی، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) مرکز تخصصی مهدویت، چاپ دوم (1390).



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط