قرآن مجید در آیات متعدد ضرورت پای بندی به تمام تعهدات را مورد تأکید قرار داده است. مهمترین و فراگیرترین آیه ای که در این راستا وجود دارد آیه ی اول سوره ی مائده است که خداوند می فرماید:
«یاایهاالذین آمنوا أوفوا بالعقود» ای کسانیکه ایمان آورده اید به عهد و پیمانها وفا کنید و پای بندی داشته باشید.
همچنانکه مفسران بزرگ متذکر شده اند در مورد این آیه چند نکته مهم قابل توجه و تعمق است.
1- هدف عمده در این سوره با توجه به آیه اول و دیگر آیات مندرج در سوره و همچنین ملاحظه ی احکام و نصایح و داستانهایی که در این سوره آمده است دعوت عام به پای بندی به تمام پیمانها و قرادادها و استنکاف از نقض تعهدات و قراردادهاست».(3) و در روایات وارده از طریق عامه و خاصه آمده است که «آنها ناسخه غیرمنسوخه»(4). این سوره بدون اختلاف آخرین سوره با آیات تفصیلی است که بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)در اواخر عمر نازل شده است لذا در اواخر دوران حیات و رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خداوند تأکید مضاعفی به حفظ میثاق ها و قراردادها در تمام حوزه های مختلف زندگی اعم از خصوصی - عمومی- سیاسی و حتی بین المللی می نماید.
2- عقود جمع عقد است و در اصطلاح لغوی عقد به معنای بستن و گره زدن دو چیز به یکدیگر به گونه ای است که جدا کردن آنها از یکدیگر دشوار و سخت باشد. این اصطلاح کم کم بصورت استعاره و مجاز در امور اعتباری و معنوی مثل عقد بیع، عقد اجاره و عقد ازدواج بکار رفته است. همچنین جمع محلّی به «الف و لام» دلالت دارد که حکم خداوند تمام مصادیق پیمان، و هر چیزی که اطلاق عقد و پیمان و قرارداد بر آن صادق باشد را شامل می شود و از آیه فوق این معنا کاملاً مستفاد است.(5)
3- خداوند در قرآن مجید حتی در آیات محکم و شدیدی که علیه مشرکان پس از فتح مکه نازل شده است باز هم بر عدم مقابله و ستیز با مشرکان و غیرمسلمانان عهد و پیمان دارند تأکید می نماید و در آیات سوره توبه که خداوند برائت خود از مشرکان را اعلام و ضرورت برخورد با آنان را متذکر می گردد در عین حال می فرماید:
«الاالذین عاهدتم المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئا و لم یظاهروا علیکم احدا فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم ان الله یحب المتقین»
ترجمه: «... مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستید و چیزی از آن (مفاد پیمان) در حق شما فروگذار نکردند و کسی را بر علیه شما تقویت ننمودند، پیمان آنان را تا اتمام قرارداد محترم شمارید. زیرا خداوند پرهیزکاران را دوست دارد».
این تأکید و استثناء در آیات مذکور، ضرورت رعایت وپای بندی به تمام قراردادها در تمام شرایط و با تمام افراد حتی دشمنان و مشرکان را مورد تأکید قرار می دهد. علامه طباطبائی با جملات گویا و صریحی در تفسیر گرانسنگ المیزان در این باره می گویند:
«وقد اکد القرآن فی الوفاء بالعهد والعقد بجمیع معانیه وفی جمیع مصادیقه وشدد فیه کل التشدید، ذم الناقضین للمواثیق ذما بالغا، و اوعدهم ایعادا عنیفا ومدح الموفین بعهدهم اذا عاهدوا فی آیات کثیره»(6)
ترجمه: «قرآن مجید ضرورت وفاء به تمام عقود و پیمانها را در تمام معانی و مصادیقش و با تأکید وافر بیان نموده است و افراد ناقص و پیمان شکن در قراردادها را شدیداً مذمت نموده و وعده ی کیفرسخت داده است و افراد پای بند به تعهدات را در آیات متعدد مورد تمجید و تحسین قرار داده است».
درحقوق اسلامی رعایت حریم تعهدات و پیمانها بطور مطلق واجب و لازم است یعنی چه عاهد از عهد و پیمان متنفع شود یا متضرر،(7) زیرا عهد و پیمان وسیله ی حفظ نظم اجتماعی و منشأ رعایت حقوق افراد در جامعه و رعایت حریم و حقوق کشورها و دولتها در جامعه ی بین المللی است. اساس حقوق بین الملل در جهان امروز نیز مبتنی بر پایبندی به قراردادها و میثاق های بین المللی است.
حرمت پای بندی به تعهدات و قراردادها در اسلام تا آنجاست که در کتب تاریخی مربوط به سیره ی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)آمده است که پس از صلح حدیبیه که به موجب آن قراردادی میان پیامبر و قریش به امضاء رسید «أسیدبن جاریه که کنیه او ابوبصیر» بود و از مسلمانانی بود که در مکه محبوس بود موفق به فرار شد و به مدینه نزد رسول خدا آمد، مشرکان قریش نامه ای خطاب به پیامبر نگاشتند و این نامه را به همراه دو نفر به مدینه فرستادند تابه پیامبر بگویند که طبق مفاد قرارداد فیمابین می بایست ابوبصیر را برگردانند. پیامبر نیز به قرارداد عمل کردند و علیرغم اینکه وی مسلمانی بود که از ظلم و ستم قریش فرار کرده و به مدینه آمده بود به ابوبصیر مفاد قرارداد را متذکر شدند و فرمودند «ولایصلح لن أن نغدر» یعنی شایسته و پسندیده نیست که ما قرارداد را نقض کنیم و مکر و حیله در آن وارد کنیم ولذا ابوبصیر را به همراه همان دو نفر برگرداندند.(8)
سیره ی پیامبر اکرم(صلی الله وسلم)کاملاً بر التزام به عهد و پیمان هرچند ظاهراً به ضرر آن حضرت یا حتی مسلمانان در مقطع خاصی بوده باشد، دلالت دارد. همچنانکه گفته شد در پیمان و قرارداد صلح حدیبیه توافقی وجود داشت مبنی بر اینکه «من أتی محمداً(صلی الله علیه و آله وسلم)من قریش بغیر اذن ولیه رده الیهم» هرکس از قریش (هرچند مسلمان شود) به نزد پیامبر (در مدینه) آید بدون اذن ولی و سرپرستش، پیامبر می بایست او را به قریش برگرداند. در سیره ابن هشام آمده است که یکی دیگر از افرادی که پیامبر بر اساس همین ماده ی قانونی در قرارداد فیمابین او را برگرداند«ابوجندل» بود. ابو جندل مسلمان شده بود و در مدینه به نزد پیامبر آمد. وقتی پیامبر براساس قرارداد مذکور تصمیم گرفتند او را بازگردانند بسیار ناراحت بود و در سیره ابن هشام ذکر شده که با صدای بلند فریاد می زد و می گفت ای مسلمانان! آیا می خواهید مرا نزد مشرکان برگردانید؟ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم)خطاب به وی فرمودند:«یااباجندل، اصبر واحتسب، فان الله جاعل لک و لمن معک من المستضعفین فرجا و مخرجا. انا قدعقدنا بیننا و بین القوم صلحاً و اعطیناهم علی ذلک و اعطونا عهدالله و انّا لانغدر بهم».(9) پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند: «ای اباجندل صبر و درنگ پیشه کن، بدرستیکه خداوند برای تو و افراد مستضعف و ناتوانی که با تو هستند گشایش و راه نجاتی قرار می دهد. بین ما و قریش پیمان صلحی منعقد شده که مفاد آن مورد تأیید و قبول ما و آنان قرار گرفته است(ترجمه با تصرف). و بدرستیکه ما با آنان پیمان شکنی و خیانت نمی کنیم.
1. ضرورت پای بندی به تعهدات و وفاء به عهد حتی با دشمن در منابع روائی
همانگونه که گفته شد سیاست دینی و اسلامی مبتنی بر صداقت و وفا به عهد و پیمان ها است هرچند که طرف پیمان مشرکان و دشمنان باشند و هرچند قرارداد، تنگناها و مشکلاتی را برای مسلمانان به دنبال داشته باشد. البته در سیاست دنیوی که هدف صرفاً حفظ قدرت سیاسی است اخلاق و وفای به عهد به راحتی و با توجیهات به ظاهر معقول اما در باطن غیرحقیقی، غیراخلاقی وغیردینی می تواند قربانی شود. بطور کلی مبنای تمایز سیاست دینی از سیاست غیردینی در پای بندی و یا عدم پای بندی به اصول مزبور نهفته است. در مورد ضرورت وفای به عهد حتی با دشمن، روایات گوناگونی از طریق شیعه و اهل سنت به ما رسیده است. قرآن مجید نیز ضرورت پای بندی به تمام تعهدات را مطرح و مورد تأیید قرار می دهد و در مواردی به صراحت پای بندی به معاهدات با کفار و مشرکان را مورد تائید قرار گرفته است.(10) همچنین قرآن مجید در آیه ی 8 سوره ی مؤمنون یکی از صفات و ویژگیهای افراد مؤمن را پای بندی به تعهدات معرفی می نماید. در روایات متعددی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)و ائمه معصومین(علیهم السلام)به ویژه امام علی(علیه السلام) مسلمانان را از هرگونه نقض پیمان و وارد نمودن عنصر مکر و حیله در آن برحذر داشته اند. آیات قرآن و روایات مأثوره ای که مصادیقی از نقض پیمان و مکر و خیانت را در آن یادآور و فرجام آن را بیان نموده اند به خوبی چارچوب سیاست دینی را درآموزه های اسلامی مشخص می نمایند. به شرط آنکه ملاک و اصالت با حفظ و پای بندی به آموزه های اسلامی باشد نه مصلحت اندیشی های سیاسی. حدیث 1- از امام علی(علیه السلام)روایت شده که فرمودند:«من ائتمن رجلاً علی دمه ثم خان به فانّی من القاتِل بری و ان کان المقتول فی النار».(11)
«هرکس به مردی جهت حفظ جانش پناه و امان دهد، سپس به او خیانت کند(او را بکشد) من از قاتل بری و بیزار هستم هرچند مقتول هم کسی باشد که در جهنم (و مستحق آتش) باشد.
حدیث 2- محمدبن یعقوب عن یحیی بن أبی عمران، عن یونس، عن عبدالله بن سلیمان قال: سمعت أباجعفر(علیه السلام) یقول:
«مامن رجل امن رجلا علی دمه ثم قتله الا جاء یوم القیامه یحمل لواء الغدر، ورواه الصدوئق باسناده عن یونس بن عبدالرحمن مثله».(12)
از امام باقر(علیه السلام) روایت شده که فرمودند:
«هیچکس نیست که به مردی به منظور حفظ جان و خونش پناه دهد و سپس او را بکشد جز اینکه روز قیامت وارد محشر خواهد شد درحالیکه پرچم خیانت را با خود حمل می نماید».
همین روایت را مرحوم صدوق (ره) با استناد به روایت یونس بن عبدالرحمن بیان نموده است.
حدیث 3- و عن السکونی عن ابی عبدالله (ع) قال:
«قلت له مامعنی قول النبی: «یسعی بذمتهم أدناهم»؟ قال: اعطونی الامان حتی ألقی صاحبکم و أناظره، فاعطاه ادناهم الامان، وَحَبَ علی افضلهم الوفاءُ به».(13)
ترجمه: «از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد که معنای گفته ی پیامبر که فرمودند:«یسعی بذمتهم ادناهم»چیست؟ امام در پاسخ فرمود: اگر لشکری از مسلمانان قومی از مشرکان را محاصره کردند و سپس یکی از آنان جلو آمد وگفت به من پناه و امان دهید تا با رئیس و فرمانده شما دیدار کنم و سخن بگویم و پایین ترین فرد حاضر در لشکر مسلمان (مثل یک سرباز ساده) به او پناه و امان داد بر بالاترین رده ی لشکر مسلمانان واجب است که به این عهد و پیمان پایین ترین فرد پای بند باشد!»
حدیث 4- از امام باقر(ع) روایت شده که فرمودند سه چیز است که خداوند عزوجل نسبت به ترک آنها هیچ رخصتی نفرموده است:
«أداء الامانه الی البَرّ و الفاجر والوفاء بالعهد للبِرّ والفاجر و برّالوالدین برین کانا اوفاجرین».(14)
«یکی اداء امانت است چه نسبت به نیکوکار و چه بدکار و فاسق، دوم وفاء به عهد و پیمان است چه نسبت به نیکوکار و چه بدکردار و فاسق و سوم نیکی و خوشرفتاری با پدر و مادر است چه پدر و مادر نیکوکار و چه بدکردار و فاجر باشند».
حدیث 5- از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) روایت بسیار مهمی در همین راستا وارد شده است. پیامبر فرمودند:
«اربع من کن فیه فهو منافق، وان کان فیه واحده منهن کانت فیه خصله من النفاق حتی یدعها: من اذا حدث کذب واذ وعداخلف واذا عاهد غدر، و اذا خاصم فجر».(15)
ترجمه: «پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله و سلّم) فرمود: چهار خصلت و ویژگی است که اگر این چهار خصلت در فردی موجود باشد او منافق است و اگر یکی از این چهار ویژگی را دارا باشد یکی از خصال نفاق و دوروئی را داراست تا اینکه خصلت مذکور را رها کند. 1- هنگامی که شروع به سخن گفتن می کند دروغ بگوید، 2- هنگامی که وعده می دهد به وعده ی خود وفا نکند، 3- هنگامی که عهدو پیمان با کسی می بندد در آن پیمان خیانت کند، 4- هنگامی که به جدال وپیکار برمی خیزد مرتکب گناه و (تعدی از حدود اخلاقی و دینی) گردد».
حدیث 6- از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلم)همچنین روایت شده که فرمودند:
«إنّ الغادر ینصب له لواءٌ یوم القیامه فیقال: هذه غذره فلان بن فلان».(16)
«بدرستیکه برای فرد خیانتکار و پیمان شکن در روز قیامت پرچمی قرار داده می شود و گفته می شود این پیمان شکن فلان شخص فرزند فلانی است!».
2. پای بندی مطلق به تعهدات در آموزه ها و رهنمودهای حضرت علی(علیه السلام)
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام)درنامه ی جاوید اثر خود به مالک اشتر به لزوم وفای به عهد و پیمان حتی با دشمن با صراحت و تأکید هرچه تماتر مطالب و رهنمودهای مهم و روشنگری را تقریر نموده اندفقال(علیه السلام)فی کتابه إلی مالک:
«و إن عقدت بینک و بین عدوک عقده او البسته منک ذمه فحط عهدک بالوفاء و ارع ذمتک بالامانه و اجعل نفسک جنه دون ما اعطیت فانه لیس من فرائض الله شیئ الناس اشد علیه اجتماعا مع تفرق اهوائهم و تشتت آرایهم من تعظیم الوفاء بالعهود و قدلزم ذلک المشرکون فیما بینهم دون المسلمین لما استوبلوا من عواقب الغدرفلا تغدرن بذمتک و لا تخیسن بعهدک ولاتختلن عدوک فانه لایجتری علی الله الا جاهل شقی وقد جعل الله عهده و ذمته امنا افضاه بین العباد برحمته وحریما یسکنون الی منعته و یستفیضون الی جواره فلا ادغال ولا مرالسته و لا خداع فیه و لاتعقد عقدا تجوز فیه العلل ولا تعولن علی لحن قول بعد التأکید والتوثقه و لایدعونک ضیق امر لزمک فیه عهدالله الی طلب انفساخه بغیرالحق فان صبرک علی ضیق امرترجو انفراجه وفضل عاقبته خیرمن غدر تخاف تبعته وان تحیط بک من الله فیه طلبه لاتستقبل فیها دنیاک ولاآخرتک»(17)
ترجمه: «ای مالک اگر میان خود و دشمنت پیمان دوستی بستی و امانش دادی، به عهد و پیمان خویش وفادار باش، و امانی را که داده ای نیک رعایت نمای. در برابر پیمانی که بسته ای و امانی که داده ای خود را سپر ساز، زیرا هیچ یک از واجبات الهی که مردم با وجود اختلاف در آراء و عقاید در آن همداستان و همرأی هستند بزرگتر از وفای به عهد و پیمان نیست. حتی مشرکان هم وفای به عهد و پیمان را در میان خود لازم می شمردند، زیرا عواقب ناگوار عذر و پیمان شکنی را دریافته بودند پس در آنچه برعهده گرفته ای، خیانت مکن و پیمانت را مشکن و دشمنت را به پیمان فریب مده! زیرا تنها انسانهای نادان و شقی در برابر خداوند دلیری و گستاخی کنند. خداوند عهد و پیمان خود را به سبب رحمت و محبتی که بر بندگان خود دارد، امان قرار داده وآنرا چون حریمی ساخته که مردم در سایه ی استوار آن زندگی کنند و به جوار آن پناه آورند. پس نه خیانت را جائی بری خودنمائی است و نه فریب را و نه حیله گری را. پیمانی مبند که در آن تأویل را راه تواند بود، و پس از بستن و استوار کردن پیمان برای برهم زدنش به عبارتهای دوپهلو که در آنها ایهام می باشد تکیه منمای. و مبادا سختی اجرای پیمانی که برگردن گرفته اند و باید عهد خدا را در آن رعایت کنی، تو را به شکستن و فسخ آن وادارد، بی آنکه در آن حقی داشته باشی! زیرا پایداری تو در برابر کار دشواری که امید به گشایش آن بسته ای و عاقبت خویش را چشم می داری، از عذر و پیمان شکنی که از سرانجامش بیم ناک هستی بسی بهتر است. و نیز به از آن است که پروردگارت بازخواست کند و راه طلب بخشایش در دنیا و آخرت به تو بسته شود».
در مورد این فراز مهم از نامه ی حضرت(علیه السلام)به مالک اشتر که در حکم میثاقی جاوید در تبیین رابطه اخلاق و سیاست از منظر اسلام است چند نکته قابل توجه است:
الف) همانگونه حضرت علی(علیه السلام) یادآور می گردند، پای بندی به عهد و پیمان فرمان الهی است و حریمی است که خداوند برای حفظ حریم حقوقی افراد و اقوام و یا شخصیت های حقوقی مقرر نموده است، لذا شکستن این حد به هر بهانه حتی با دشمنان و غیرمسلمانان شرعاً جایز نیست و فرد خاطی و پیمان شکن چنانکه امام بیان می فرمایند راه بخشایش در دنیا و آخرت را بر خود می بندد، همانگونه که مفسران بزرگ قرآن نیز با استناد به آیات و روایات، پای بندی به قراردادها را در اسلام حتی در مواردی که به ضرر عاهد است یعنی بطور مطلق یادآور شده اند.(18)
ب) قبل از انعقاد پیمان و قرارداد، هرگونه رایزنی و بررسی کارشناسانه باید صورت پذیرد، خصوصاً در پیمانها و قراردادهای میان کشورها و یا قراردادهای بین المللی که دارای آثار و پیامدهای زیادی است. اما پس از امضا و تأیید قرارداد از سوی طرفین، بهانه جوئی برای نقض قرارداد پذیرفته نیست. حتی اگر شرائط سخت و طاقت فرسائی (در مورد خاص) در پیمان گنجانده شده باشد، چنانکه در صلح حدیبیه کم و بیش چنین وضعیتی اتفاق افتاد و علیرغم اعتراض برخی از مسلمانان، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم)قرار داد و پیمان خود با قریش دشمنانشان را نقض نکردند و اجازه ی تعدی از مفاد قرارداد را به مسلمانان ندادند.
ج) همچنانکه قبلاً اشاره شد تفاوت سیاست دینی و غیردینی را می بایست در پای بندی به همان اصول اخلاقی نظیر وفای به عهد، خیانت نورزیدن، پرهیز از مکر و خدعه و مانند آنها جستجو کرد، در غیر این صورت نه تنها سیاست دینی صبغه ی غیراخلاقی به خود می گیرد، بلکه چون پای بندی به اصول مذکور ریشه در خرد و فطرت آدمی دارد دین و دینداری در تعارض با حکم عقل به تعبیر کانت «وجدان اخلاقی» قرار می گیرد.
پی نوشت ها :
1. نهج البلاغه، منبع پیشین، خطبه 197، ص334.
2. International Court of Justice.
3. الطباطبائی، السید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، طهران، دارالکتب الاسلامیه، ج5، ص166.
4. همان منبع، ص166.
5. همان، ص167.
6. المیزان فی تفسیر القرآن، منبع سابق، ج5، ص168.
7. همان، ص170، و جمله الامر أنّ الاسلام یری حرمه العهد و وجوب الوفاء به علی الاطلاق سواء انتفع به العاهد او تضرر بعد ما اوثق المیثاق.
8. الحسنی، هاشم، سیره المصطفی، بیروت، دارالقلم، الطبعه الثالثه 1981، ص545.
9. ابن هشام، سیره ابن هشام؛ ج3، صص 3-332.
10. ازجمله آیه ی 4، سوره ی توبه و آیه 7همان سوره.
11. الحرالعاملی، الشیخ محمد بن الحسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج11، باب أبواب جهاد العدو ومایناسبه، ص51.
12. همان منبع، ابواب جهادالعدو، ص50.
13. همان منبع، باب جواز اعطاء الامان ووجوب الوفاء وان کان المعطی له من ادنی المسلمین ولوعبداً، حدیث1، ص49.
14. کلینی، اصول کافی، ج3، کتاب الایمان و الکفر، ص236.
15. ابن بابویه (صدوق) الخصال، ج1، ص254، باب الاربعه، الحدیث 129.
16. سنن ابی داود، ج2، ص75، کتاب الجهاد، باب فی الوفاء بالعهد.
17. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج2، ص334، نهج البلاغه فیض الاسلام، ص1027، عبده ج3/ ص117و شرح ابن ابی الحدید، برنهج البلاغه 3-442، الکتاب53.
18. الطباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج5، ص168.