نگاهی به فیلم «خرد و ریز»، Tihy Furniture

نویسنده و کارگران: لنادانهم، مدیر فیلم برداری: جودی لی لایپس، موسیقی: تدی بلنکس، تدوین، لنس اِدمَندز، بازیگران: لنا دانهم (اورا)، لوری سیمونز (سیری)، گریس دانهم (نِیدین)، جِمیما کرک (شارلوت)، الکس کارپوفسکی (جِد)،
چهارشنبه، 25 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به فیلم «خرد و ریز»، Tihy Furniture
نگاهی به فیلم «خرد و ریز»، Tihy Furniture

نویسنده: سوفیا مسافر



 

خُرد و ریز Tiny Furniture

نویسنده و کارگران: لنادانهم، مدیر فیلم برداری: جودی لی لایپس، موسیقی: تدی بلنکس، تدوین، لنس اِدمَندز، بازیگران: لنا دانهم (اورا)، لوری سیمونز (سیری)، گریس دانهم (نِیدین)، جِمیما کرک (شارلوت)، الکس کارپوفسکی (جِد)، محصول 2010 امریکا، 98 دقیقه.
اورا دختر 22 ساله به تازگی از کالج فارغ التحصیل شده و با دوستش هم به هم زده و به نیویورک نزد مادرش سیری که عکاس هنری موفقی است برگشته، ولی مادر و خواهر هفده ساله اش نیدین که رابطه ی خوبی با هم دارند چندان توجه و علاقه ای به حضور او نشان نمی دهند. اورا که سرگرمی اش ساختن فیلم های ویدئویی کوتاه و منتشر کردن شان در یوتیوب است، به توصیه دوستش شارلوت در یک رستوان کار می گیرد و در آن جا با پسری به نام جد که فیلم های ویدیویی پرطرف داری ساخته و در یوتیوب گذاشته، و نیز یکی از همکارانش در رستوران آشنامی شود، اما هنوز نمی داند که از زندگی اش چه می خواهد ...

این جا همه آدم ها این جوری اند

خرد و ریز نمونه باطراواتی است از سینمای مستقل و آن چه اصطلاحاً «مامبلکور» (Mumblecore) نامیده می شود. ویژگی های اصلی این فیلم کم خرج بودن، استفاده از بازیگران آماتور (اغلب دوستان و اطرافیان فیلم ساز)، دیالوگ محوری، و بیان تنش ها و دغدغه های شخصی در قالبی صریح و با جسارت است.
لنادانهم - که هم چون شخصیت محوری فیلمش در خانواده ای روشنفکر و هنردمند به دنیا آمده و پدرش نقاش و ماردش عکاس بوده اند-در نخستین و فعلاً تنها فیلمش (او البته سریال دختران را هم ساخته و در آن بازی کرده)، اثری شخصی خلق کرده است. او نه تنها نقش محوری فیلم را خودش بازی کرده، بلکه از مادر و خواهرش هم در نقش مادر و خواهر شخصیت اصلی استفاده کرده و عملاً بسیاری از جزییات مربوط به زندگی خانوادگی خودش (مثل عکاس بودن مادرش) را نیز در فیلم بازسازی کرده است. او که موقع ساختن فیلم 23 سال بیش تر نداشته، با شجاعتی مثال زدنی و از طریق روایتی کاملاً شخصی، ترس ها، ناکامی ها، درگیری هایش با دوستان و خانواده، سرگردانی اش در انتخاب شغل و روابط عاطفی اش را به تصویر کشیده و در این مسیر از ساختن تصویری نازیبا از خود نیز ابایی نداشته است. صورت پف کرده و اغلب بدون آرایش دانهم که درترکیب با بدلباسی و هیکل نامتناسبش او را دختری با قیافه معمولی و بدون جذابیت نشان می دهد، و بی انگیزگی، بی هدفی و سرخوردگی اش از تقریباً تمام روابطش با اطرافیان، این تصور را به ذهن می آورد که دانهم به عمد برای بیرون ریختن احساس ناکامی اش تصویری پرعیب و نقص از خود ساخته و تلاشی برای پوشاندن نقاط ضعفش نکرده است. شخصیت های اطراف او نیز هر کدام به شکل غیرعادی، ناهنجار و ناخوشایند و پر از پیچیدگی اند، و این اساساً ویژگی این گونه روایت های اول شخص است که شخصیت محوری، خود را در مرکز دایره ای از کم توجهی و بی اعتنایی آزادهنده اطرافیان می بیند و تصویری آمیخته با توهم و احساسات شخصی خودش را از دیگران نشان می دهد. اما به مرور که فیلم پیش می رود، او را وجوه دیگر شخصیت خود را نیز نشان می دهد: طنز، سر زندگی، اراده و تلاشی که در موقعیت های اغلب کمیک برای کنار آمدن با واقعیت به خرج می دهد، و باعث می شود به مرور شروع به دوست داشتن او کنیم. همین طنز توام با افسردگی که درک وجوه مختلف آن تا حد زیادی وابسته به آشنایی با پس زمینه فرهنگی و سبک زندگی طبقه خاصی از روشنفکران نیویورکی است که در فیلم های وودی آلن زیاد دیده ایم، ضربآهنگی شاداب به فیلم داده است. ارجاع هایی که به وودی آلن داده می شود نیز خیلی خوب در بافت فیلم حل شده و تاثیرپذیری دانهم از وودی آلن به خصوص در دیالوگ نویسی جلوه ای آشکار به خود گرفته است.
شخصی بودن فیلم اصلاً به معنی دم دستی بودن ایده ها یا نابلدی فیلم ساز نیست. خرد و ریز فیلم نامه ای دقیق و فکر شده دارد و لنا دانهم در گفت و گوهایش تاکیده کرده که به بازیگران اجازه بداهه پردازی نداده وبه دیالوگ های نوشته شده وفادار مانده است. در واقع او با الهام از روابط واقعی اش، فیلم نامه ای کامل و غنی از جزئیات دراماتیک نوشته و با شوخی های جذاب و بامزه، ریتمی پرکشش به آن بخشیده است. می توان تصور کرد که هر کدام از موقعیت ها تا چه حد واقعی است و چه میزان شاخ و برگ به آن ها داده شده و در عمل به شکل دیگری که در عین واقعی بودن دراماتیزه شده، بازسازی و روایت شده است. دانهم از بازیگرانش که هیچ کدام پیش سابقه بازیگری نداشته اند هم بازی های بسیار خوبی گرفته و اعضای خانواده و دوستان نزدیکش را طوری هدایت کرده که به لحاظ بیان دیالوگ و میمیک چهره در حد بازیگران حرفه ای ظاهر شده اند؛ به خصوص لوری سیمونز که با تأکیدهای به اندازه در بازی اش، از پس نقش پیچیده و دشوار و پر از نقاط منفی مادر-که پس از او را کلیدی ترین شخصیت فیلم است- برآمده، بدون نگرانی از بابت تصویری که این نقش از خود واقعی او ساخته است. بازیگر نقش جِد نیز فوق العاده ظاهر شده و تصویری دوست داشتنی از پسری بامزه، پرتحرک وپرحرف و در عین حال خودخواه را تجسم بخشیده است؛ به خصوص در سکانس درخشان اولین قرارِ این دو با شوخی ها و توی حرف هم پریدن های شان که شکل گرفتن این رابطه را نشان می دهد. در کل، سکانس های گفت و گوی بین جد و او را در میانه داستان با دیالوگ های خیلی خوبی که برای شان نوشته شده جزو بهترین و کمیک ترین بخش های فیلم اند.
به لحاظ بصری نیز فیلم انصافاً چیزی از استانداردهای حرفه ای کم ندارد و مدیر فیلم برداری آن-که خودش فیلم سازی مستقل است- نگذاشته کم خرج بودن آن به چشم بیاید و بر پرده دیده شود. نورپردازی خوب و طراحی صحنه شلوغ و با طیف رنگی متنوع که آگاهانه و با درنظر گرفته تاثیر بصری شان انتخاب شده اند، و بعضی قاب های که با چینش خاص اجزای شان سر و شکلی شبیه ویدئوآرت پیدا کرده اند- مثلاً تاکید بر کابینت های یکدست سفید یا قاب هایی که با خطی عمودی در میانه به دو بخش تقسیم شده اند- از سلیقه و تجربه دانهم در هنرهای تجسمی خبر می دهد که مسلماً بی ربط به پیشینه خانوادگی او نیست.
منبع: نشریه فیلم شماره 445

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.