سپیده ادب و شعر

«کویر بود و گرما. آتیش بود و عطش. پدر به زیارت سلطان میراحمد1 رفته بود. هنگامی ‌که برگشت، او را دید و نماز شکر به جای آورد. در آن محله، در آن روز، ‌هیچ‌کس مانند حاج حسین باکوچی خوشبخت نبود. عطر گل‌های محمدی
چهارشنبه، 25 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سپیده ادب و شعر
سپیده ادب و شعر

نویسنده : طیبه چراغی



 
«کویر بود و گرما. آتیش بود و عطش. پدر به زیارت سلطان میراحمد1 رفته بود. هنگامی ‌که برگشت، او را دید و نماز شکر به جای آورد. در آن محله، در آن روز، ‌هیچ‌کس مانند حاج حسین باکوچی خوشبخت نبود. عطر گل‌های محمدی در هوا موج می‌زد و آمدن نوزادش را شاد باش می‌گفت. نام مولد را سرور اعظم گذاشتند؛ با آنکه از گریستن بازنمی‌ماند. او آمده بود. بهار بود در آن تابستان گرم».
مرداد سال 1315 خورشیدی، سرور اعظم به دنیا آمد و مثل همه بچه‌ها در هفت سالگی به مدرسه رفت. یازده ساله بود که نخستین شعر خود را سرود. با این حال، مجبور شد، پس از پایان تحصیلات متوسطه، در خانه ادامه تحصیل دهد.
«برنامه‌های پدر، دقیق و منظم به پیش می‌رفت. استاد می‌آمد، درس می‌گفت و می‌رفت، اما سپیده به گفته‌های او قانع نبود؛ آسمانی پهناورتر می‌خواست و پروازی دورتر. سخن از برپایی دانشگاه، او را به اندیشه‌ وامی‌داشت؛ انتظاری شیرین که پایانش دور و نزدیک بود.»
سال‌ها بعد او با یکی از افراد فامیل به نام جواد عباسیان ازدواج کرد و به تهران رفت. از سال 1347 همکاری خود را با مطبوعات آغاز کرد و به همراه همسرش در انجمن‌های ادبی شرکت می‌کرد.
در سال 1352 با تشویق همسر و اصرار آشنایان، شعرهای خود را در یک دفتر گردآوری کرد و نام «پروانه‌های شب» بر آن گذاشت:
دمی‌جست‌وجو کن که در دفتر من، بیابی مرا ‌ای گل خاطر من.
به هر سطر، از پای اندوه نقشی، به هر گام، آوازِ چشم‌ِ ترِ من.
مرا دست‌ها پر شد از طول باران، بلند است از بخت‌ِ خوش، اختر من.
چه شد سِحرِ یشمین باغ بهاران که سبزه به خواب است در باور من.
سحر جامه از نام من کرده بر تن، چرا شب کشیده ا‌ست سر از برِ من.
من آن بوته بی‌‌پناه کویرم که خاکِ تب‌آلود شد بستر من.
زمستان سردی است در سینه پنهان، گران‌بار دردی‌ است بر پیکر من.
مرا آتشی هست در جان، که ترسم به دریاچه باد ریزد پر من.
مرا بی من ‌ای دوست آنگه شناسی که در دست باد است خاکستر من!
در سال 1358 از او دعوت شد تا به اداره رادیو برود. در روزهای آغاز انقلاب نیز از شعرهای او سرودهای انقلابی فراوانی ساخته بودند:
به خون گر کشی خاک من، دشمن من
بجوشد گل اندر گل از گلشن من
تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی
جداسازی ‌ای خصم، سر از تن من
کجا می‌توانی، ز قلبم ربایی
تو عشق میان من و میهن من
مسلمانم و آرمانم، شهادت
تجلّی هستی ا‌ست جان کندن من
مپندار ‌این شعله افسرده گردد
که بعد از من افروزد از مدفن من
نه تسلیم و سازش، نه تکریم وخواهش
بتازد به نیرنگ تو، توسن من
کنون رود خلق است دریای جوشان
همه خوشه خشم شد خرمن من
من آزاده از خاک آزادگانم
گل صبر می‌پرورد دامن من
جز از جام توحید هرگز ننوشم
زنی گر به تیغ ستم، گردن من
بلند اخترم، رهبرم، از در آمد
بهار است و هنگام گل چیدن من
از زمانی که همسرش بر اثر بیماری از دنیا رفت، دیگر در جمع دوستانش حاضر نمی‌شد، ولی با اصرار خانواده، در سال 1367 فعالیت‌های خود را از سر گرفت.
در سال 1370 که تصمیم گرفته بود دومین مجموعه اشعارش را چاپ کند، با خبر شد به سرطان مبتلاست. او پس از تحمل درد و ناراحتی، در پاییز غم‌انگیز سال 1371 در بیمارستانی در انگلستان درگذشت و در جنب قطعه 26 بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
معبود تویی، از تو امان می‌خواهم
زان چشمه سرمدی نشان می‌خواهم
گفتی که شهید، زنده جاوید است
یا رب، ز تو عمر جاودان می‌خواهم
او آن‌‌قدر زنده نماند تا دومین مجموعه شعرش را چاپ کند، ولی افزون بر چهل سرود ماندگار، کتاب‌های دیگری نیز از او به چاپ رسید:
ـ هزار دامن گل سرخ، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1373.
ـ سخنی آشنا، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،‌1373.
ـ آنان که بقا را در بلا دیدند، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1375.
گزیده آثار، نیستان، 1380.

پی نوشت ها :

از نوادگان امام محمدتقی(ع) در شهر کاشان.
منابع:
سایت «سوره مهر»، نوشته محمدرضا اصلانی.
روزنامه کیهان، 26/12/1370.
روزنامه کیهان، 14/4/1368.
روزنامه کیهان، 8/4/1368.
یادمان شاعران معاصر ( در سوگ سپیدار)، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی‌ کاشان، 1372.

منبع ماهنامه طوبی شماره 35

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط