تأملاتی پیرامون غرب شناسی انتقادی عالمان شیعه (5)

همه افراد وقتی از آنها خواسته می شود از امید، عقاید و آرزوهایشان تبیین هایی ارائه دهند، مجموعه ای از کلمات و عبارات را دارند که بدان ها متوسل می شوند. اینها همان «واژگان نهایی» هستند. ما داستان خودمان را به وسیله این
دوشنبه، 7 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملاتی پیرامون غرب شناسی انتقادی عالمان شیعه (5)
 تأملاتی پیرامون غرب شناسی انتقادی عالمان شیعه(5)

نویسنده: علی علوی سیستانی (1)



 

3)جهت رسالت علمای شیعه در مواجهه با غرب

ریچارد رورتی برای تبیین هویت افراد از مفهوم «واژگان نهایی»(2) کمک می گیرد. وی می نویسد:
همه افراد وقتی از آنها خواسته می شود از امید، عقاید و آرزوهایشان تبیین هایی ارائه دهند، مجموعه ای از کلمات و عبارات را دارند که بدان ها متوسل می شوند. اینها همان «واژگان نهایی» هستند. ما داستان خودمان را به وسیله این واژگان نقل می کنیم، آنها به این دلیل نهایی هستند که فراتر از آنها، تکرار مکررات، جزمیت، یا سکوت وجود دارد.(3)
اصل اساسی در تعامل علمای شیعه به عنوان طلایه داران و نگهبانان محوری عنصر دین، با دنیای غرب، حفظ واژه اسلام و یا تشیع به عنوان واژگان نهایی در توصیف عنصر ایرانی بوده
است. به عبارت دیگر در همه مناسبات و تعاملاتی که علمای شیعه با دنیای غرب داشته اند- اعم از شکل رفاقت یا رقابت و ستیز یا سازش- تلاش کرده اند تا بر واژگان نهایی خودشان که همان اسلام (مذهب تشیع) است تحفظ داشته باشند و اساساً این تحفظ، ملاک ستیز و سازش آنها بوده است که البته به لحاظ تجربه تاریخی در اکثر موارد کار آنها با غرب به ستیز می کشیده است تا به سازش.
در طول تاریخ یکی از دغدغه های مهم علمای شیعه، آگاهی دادن به مردم در راستای حفظ اسلام بوده است. به ویژه آنکه پس از عصر غیبت، عصر مهجوریت تاریخ تفکر شیعه شروع شده و تا ظهور سلسله صفویه (قریب به هشت قرن) ادامه یافته است. در این مدت طولانی، شرایط شیعیان بیشتر شرایط تقیه، انزوا، فراری، عزلت نشیتی و... بوده است. مهم ترین دغدغه جامعه شیعه در این مدت طولانی، حفظ جان و مال و عرض و ناموسش بوده است. علمای شیعه با لطایف الحیلی، بیشتر در قالب اصل «جواز العمل مع السلطان الجائر» توانسته اند این شرایط طولانی را به گونه ای حفظ کنند که اساس اسلام و شیعه باقی بماند و از بین نرود. البته در همین مدت طولانی، در گوشه و کنار قلمروی وسیع اسلامی، در مقاطعی قبایل، خاندان و حتی حکومت هایی شیعی و یا حداقل دارای مماشات با شیعه نیز به وجود آمده اند که علمای اسلام بیشترین بهره برداری را از آن فرصت ها نموده اند، اما واقعیت این است که این فرصت ها و مقاطع در برابر تهدیدهای مقاطع به مراتب طولانی تر و قلمرو های به مراتب گسترده تر بسیار ناچیز و اندک بوده است.
با ظهور سلسله صفویه، اگر چه تفکر شیعه- به ویژه با رونق یافتن حوزه علمیه اصفهان که تقریباً چهارصد سال پس از این تاریخ را توانسته است تغذیه فکری کند- فرصتی برای ظهور و بروز و بالندگی یافت، اما جدای از جریان انحرافی اخباری گری و برخی نحله های انحرافی مانند شیخیه و... که در جای خود توانستند به مانعی برای ارتباط عمیق شیعیان با فرهنگ غنی خود شوند و همچنین وجود نظام سلطنتی و پادشاهی که در هر حال، سطح خاصی از نشو و نمای اندیشه های اسلامی را بر می تابید، بازشدن پای رقیبی به نام غرب- که از سویی،
ناشناخته و بدیع می نمود و تعیین نسبت و موضع صحیح در قبال او مسلماً نیازمند گذشت زمان بود و از سویی، بسیار سریع، تهاجمی، فراگیر و مدعی میراث خواری شرق و از جمله اسلام شد- به عنوان مهم ترین مانع بر سر ارتباط وثیق مسلمانان با فرهنگ اسلامی، همچنان حضور داشت. این مشکل زمانی به طور دقیق فهم می شود که توجه داشته باشیم که خیزش و نفوذ غرب در میان مسلمانان در ابتدا نه از طریق اندیشه و فکر، بلکه از طریق ابزار زندگی- اعم از آلات جنگی، صنع و تکنولوژی و... - بوده است و مبارزه با اندیشه غرب تا حدودی مستلزم مبارزه با نوع و سبک و سیاق زندگی جدیدی بوده است که مدت ها مسلمانان به غلط بدان خود گرفته بودند. رسالت ویژه علمای اسلام در همین مرحله نهفته است که باید به گونه ای عمل کنند که ضمن داشتن مردم، به نقد تفکر رقیب بپردازند. البته نباید کتمان کرد که اگرچه غرب به ظاهر در زندگی مسلمانان در حال ورود بود، اما ریشه های اسلام در تار و پود حیات مسلمانان به گونه ای عمیق بود که علمای اسلام به راحتی می توانستند از این پتانسیل برای بیدار کردن و آگاهی دادن به آنها استفاده کنند. از همین روست که در مقاطع مختلف حاد شدن درگیری علمای شیعه با غرب، آنان با به کارگیری عمیق ترین عناصر و مؤلفه های دینی از سویی به تحریک احساسات مردم می پرداختند و از سویی مردم را به عمق فاجعه ای که شاید به ظاهر هم مهم جلوه ننماید،‌ رهنمون می ساختند. استفاده از پتانسیل کربلا و شهادت عاشورایی در برخی از اعلامیه ها، فتاوا و رساله های جهادیه علما به هنگام جنگ ایران و روس و نیز استفاده از مؤلفه مهدویت و امامت- به عنوان یکی از آموزه های مهم اعتقادی مسلمانان و به ویژه شیعیان- در نهضت تنباکو و حتی نهضت مشروطه، خود نشان از چنین روشی دارد که به روشنی سطح و عمق مبارزه و حتی فاجعه ای را نشان می دهد که اگر غفلت شود ممکن است به بار آید.
این در حالی بوده است که به هر میزان که غرب گرایی در جامعه بیشتر رواج پیدا می کرده است، مبارزه علنی با اسلام و نیز دفاع علنی از غرب بیشتر می شده است. چنین رفتار هایی به طور طبیعی واکنش علما را در پی داشته است. به عنوان مثال؛ می توان به مقاله «لزوم تشکیل
انجمن دانش» اشاره کرد که در جریده اختر(4) در عصر نهضت تنباکو نوشته شده است. برخی از مطالبی که در این مقاله آمده است، چنین است:
1. ضعف علوم اسلامی در تولید صنعت: ای از فنون جدید الاختراع علم سودمند طبیعت، روی گردان و گریخته و به دامن پوسیده علم بی نتیجه شریعت کهنه هزار و اند ساله سخت درآویخته! آخر تا به کی از مستی حق پرستی هوشیار و تا به چند از خواب خرگوشی غفلت و بی هوشی از لذایذ شهوت پرستی و دنیا دوستی بیدار نخواهد شد؟
آخر مگر نه هزار و اند سال است پیشوایان ملت و پیروان والاهمت، همت گماشته و به کمال سعی و کوشش، تمامی عمر عزیزشان را در تکمیل علوم و معارف این شریعت، مصروف داشته اند و هنوز تاکنون دیده و شنیده نشده است که در ضمن این مقوله علم و آگاهی، یک آلت جزئی بی قابلیت، چون شاخه کبریتی ساخته شده باشد؟ تا چه رسد به اختراع آلات و ادوات بسیار عمده جلیل الخطر عظیم القدر محیر العقول که هیئت جمعیت انسانی را در سهولت و رفاه عشرت و کامرانی به کار است.
2. رشد غربی ها بدون تمسک به دین: آخر ای صاحبان شعور و ادراک! انصاف می طلبم، مگر نه همگی شما را از خرد و بزرگ به عیان مشهور است که همسایگان وطن شما که از علوم معارف شریعت شما به کلی بیگانه اند از میان علوم طبیعت، عموم دولت و ملتشان تا چه پایه از فنون گوناگون شهوات و لذاتی که هیچ چشمتان ندیده و هیچ گوشتان نشنیده و هیچ به
خاطر یکی تان خطور نکرده، سالیان درازی است کامیاب و بهرمند شدند.
3. شریعت اسلام؛ عامل توحش و عقب ماندگی: شماها در این کنج بیغوله های عتبات و غیر عتبات، به گوشه فراغتی و توشه قناعتی- آن هم اگر دست دهد- ساخته و به پاره ای خیالات سودایی و اوهام مالیخولیایی، طبع لطیف را به هیچ قانع و نفس شریف را نقداً از خطوط و لذایذ زندگانی مانع و به وعده های نسیه یوم المعاد خاطر مبارک خودتان را شاد و بدین گونه ریشخند دل را خرم و خرسند داشته، عمر گرانبهای خودتان را به تحقیق حلال و حرام آیین بی رنگ و رونق اسلام به باد هدر می دارید سهل است که به اقتضای سخت دلی و رقت نگرفتن و زمخت طبعی و شفقت نیاوردن بر فقر و مسکنت و ذل و مهانت ملت و دولت خود در برابر این همه غنا و ثروت ملت ها و قوت و شوکت دولت ها در روی کره زمین، عموم بیچارگان ابنای وطن را هم که گرویدگان این آیین و از روی سفاهت و جهالتشان، حسن ظن به گفتار شماها دارند، به سبب فریب دادن و ترغیب فرمودن شان بدین وضع و وتیره، و خواندن به معارف و اخلاق و آداب این شریعت که به راستی سراسر موجب کمال توحش و حرمان از سعادت مدنیت و سبب عمده کسالت و اهمال در کارسازی اسباب آسایش خود و آرایش مملکت است، عمر عزیز و گرانبهایشان را تباه و روزگار زندگی شان را سیاه داشته و دارید. و هر چند ناصح شفوق راحت دوست رفاه پرست فریاد می کند که ای گروه سفاهت! انبوه بخت برگشته! و ای علمای ضعیف العقل سخیف الرأی سعادت گشته! تا چند از «حلال محمد(ص) حلال الی یوم القیامه و حرام محمد حرام الی یوم القیامه» بحث و تحقیق کنید؟ بلی حلال آن سرور، حلال، و حرامش، حرام، ولی در آن عهد و عصر بود که اختر اقبال دینش از برج سعادت و اوج استقامت رخ می نمود و نیز قوت و شوکت آیینش پرتو افکن به تمامی جهان بود. و اما در چنین عصر و زمان که مشاهد و محسوس هر دانا و نادان است که آیین اسلام را نجم و غرور و اقبال، دم به دم رو به انحطاط و زوال است، وضع روزگار اقتضا ندارد که دیگر پیروی چنین آیین بی رونق و رواجی کنند؛ چرا که به حکم تجربت پیران آزموده کار، پیروان چنین عادت و آیین را انجام روزگار به هزاران رنج و محنت و ذل و مهانت خواهد کشید.
4. توصیه برای روی گردانی از دین و توجه به غرب: ای علمای ملت! و ای بزرگواران با فتوت و غیرت که امروزه زمام و ضمان سعادت و نیک بختی بیچارگان ابنای ملت و دولت به کف کفایت و عهده تربیت شماها سپرده است! برای خدا بیایید و بر پریشان حالی خود و ملت و دولت خود رقت گیرید و شفقت آرید و بیش از این مسکنت و بیچارگی وطن و ابنای وطن و شکست و سرافکندگی دولت و ملت خود را در برابر غنا و ثروت و شوکت و سرافرازی ملت ها و دولت های بیگانه، طالب نباشید. آخر بیا به دور تو گردم، تعصب از دین بردار؛ نمی گویم دفعتاً تا بر طبع نازکتان دشوار و ناگوار آید و سخت و سنگین افتد، بل می گویم، خورده خورده و به طوری که به شرف و شأنتان برنخورد؛ بیایید و به رسم و آیین امم متمدنه روی زمین که امروزه نیز نیک بختی و سعادت در آفاق آنان ضیاءپاش است گرایید و از وضع و روش و رفتار سودمند و نتیجه دار آن نیکبخت مردمان که سراسر موافق احکام وجدان سلیم است و سلیقه مستقیم، نقشه گیرید. از انوار علوم و معارف حقیقی این دانشمندان استفاده و استضائه نمایید که هم خود رخشان و فروزان باشید و هم مانند نیر عالم تاب بر انفس و آفاق ضیاء پاشید تا به میامین مقام بلند و نتایج سودمند این مقوله علم و آگاهی بتوانید ساحت سرای وطن گرامی خودتان، خطه ایران، که هزار و اند سال است به سبب بی تربیتی اهلش ویران و غولستان و به حکم ویرانی مرز و بومش، مسکن و منزل گاه هر بوم شوم است، از فساد بی نظمی این آیین دیرین پیراسته و به صلاح نظم و نسق
قانون کافی وافی مرتب منظمی که نخستین اسباب ترقیات مملکت است، آراسته دارید و برادران گرامی خودتان را که ذوات مکرم ابنای وطن اند، به اخلاق و آداب ستوده و پسندیده این چنین قانون قویم و مستقیم و به فنون سودمند این علم و معارف حقیقی، پرورش داده و تربیت کنید که به یمن و سعادت این مقوله، ترفی و تربیت از تنگنای رسوم و عادات و قیود و تکلفات این ملت و شریعت که سبب عمده و منشأ اصلی این حالت رذیله و حیات دانیه وحشی بودن و تبربر- که درد بی درمان ما ایرانیان است- بالمره جسته و رسته و به فضای واسع عالم حریت و آزادی که از فنون گوناگون لذت و شهوت و آرزو و آمال، مالامال است، پیوسته؛ نیک بخت و شرفیاب سعادتمند و کامیاب، با رفاه حال و راحت خاطر زیست و زندگانی نمایید و بدین وتیره، رفته رفته مانند سعادتمندان همسایه دراندک زمانی کار این خانه زندگانی خود و برادران بی ساز و سامان خودتان را ساز کرده، نقایص امور ملکی و نوعی تان، تماماً به اصلاح آمده، آبادی بلاد و آرایش عباد، آزادی و آسایش یافته، از حضیض خاک فقر و فلاکت به ذروه(5) سماک(6) ثروت و مکنت رسیده، آن گاه با دل درست و خاطر جمع دوباره اگر بخواهد به سر بحث و تحقیق علوم و معارف آیین نخستین خودتان معاودت نمایید، یقیناً کسی راه شما را نخواهد بست.(7)
همچنان که ملاحظه می شود، جریان غرب گرا و غربزده مستقیماً نوک پیکان حمله خود را معطوف به دین اسلام و آموزه های آن می کردند. واژه هایی از قبیل «علم بی نتیجه شریعت کهنه»، «کنج بیغوله های عتبات و غیر عتبات»، «پاره خیالات سودایی و اوهام مالیخولایی»، «وعده های نسیه یوم المعاد»، «آیین بی رنگ و رونق اسلام»، «علمای ضعیف العقل سخیف الرأی سعادت گشته»، «حالت رذیله و حیات دانیه» و... در توصیف دینی به خوبی مؤید
این ادعا می باشد. از این روست که در برابر این تلاش های مخرب و گزنده، علما تلاش می کردند تا نگاه مردم را به غرب در جهت عزت اسلام و دین سوق دهند. آنها با نوشته نامه، بیانیه، فتوا و...- که ذیلاً به برخی از آنها که به نوعی در نقد غرب و به منظور دفاع از اسلام نوشته شده است اشاره می کنیم- دراین مهم انجام وظیفه می کردند.
1) گزیده ای از اولین نامه طولانی میرزای شیرازی به ناصرالدین شاه در خصوص قرار داد رژی که در آن میرزای شیرازی علت اصلی مخالفت خود را با قرار داد مذکور، مخالفت آن با دین و قرآن اعلام می دارد:
اگرچه احقر تاکنون درمقام تصدیع برنیامده و در امورات مملکتی دخالتی نکرده، ولی نظر به تواصل اخبار به وقوع وقایعی چند که توانی از عرض مفاسد آنها خلاف رعایت حقوق دین و دولت است، عرضه می دارد که اجازه مداخله اتباع خارجه در امور داخله مملکت و مخالطه و رفت و آمد آنها با مسلمین... از جهاتی چند منافی صریح قرآن مجید و نوامیس الهیه و موهن استقلال دولت و مخل نظام مملکت و موجب پریشانی عموم رعیت است... دعاگو هیچ در مقام دولت خواهی هم رضا نمی دهد... این امور که مفاسد آنها در اعصار لاحقه دامن گیر دین و دولت و رعیت است
در این عهد همایون جاری شده.(8)
2) گزیده ای از نامه ملا علی کنی به ناصر الدین شاه علیه ملکم پس از امضای قرار داد رویتر:
ما دعاگویان بلکه عموم اهل ایمان عرض می کنیم که شخص ملکم خان را ما دشمن دین و دولت دانسته ایم و به هیچ وجه صلاحیت وکالت از دولت و سلطنت و انتظام ملک و مملکت ندارد که به خطاب و لقب نظام الملکی مخاطب و مقلب باشد و هر کس باعث این امر شده است، خیانت کلی به دین و دولت نموده است که چنین دشمن جانی را مداخله در کارهای بزرگ دولت داده است... اعلیحضرت شاهنشاهی را به باطن همان عنصری که محل و مظهر اقتدار و سلطنت ایشان می باشد، قسم می دهم که اهتمام بر حفظ دین و دولت و دفع هر خائن از مملکت و ملت بفرمایید؛ به خصوص همین شخصی را که قرار راه آهن داده و عهد نامه آن را بر وفق صلاح دشمن دین و دولت نوشته، بدون اینکه از عقلا و خیرخوهان دولت اجازت و مشورتی نماید.(9)
3) گزیده ای از نامه آخوند خراسانی به مظفرالدین شاه در حمایت از شرکت اسلامیه اصفهان:
چه بسیار شایسته است که اعلیحضرت شاهنشاه اسلامیان پناه، بذل مراحم ملوکانه در مشیت این شرکت اسلامیه که خشنودی حضرت امام عصر- ارواح العالمین له الفداء- و ترویج ملت بیضاء و تقویت دولت عظمی... است، خواهند فرمود، خود آن وجود اقدس در لبس البسه مصنوعه اسلامیه مقدم و به صدور امر ملوکانه در مساعدت این مطلب مهم وزرای عظام و اولیای فخام دولت ابد مدت را مفتخر فرمایند. و بر عموم رعایا و قاطبه مسلمین لازم و به مقتضای (الناس علی دین ملوکهم) تأسی و متابعت نمایند و خلع لباس ذلت را از خود بلبس لباس عزت البسه اسلامیه صاحب شرع را خشنود
دارند (کهن جامه خویش پیرایش به از جامه عاریت خواستن).(10)
4) جواب میرزای شیرازی به استفتای شیخ فضل الله نوری در خصوص عدم جواز استفاده از قند و چای خارجی:
در جواب سؤال از قند و غیره، آنچه نوشته بودید از ترتب مفاسد بر حمل اناس از بلاد کفره به محروسه ایران، صواب، و همیشه ملتفت به آنها و اصناف آن، که مایه خرابی دین و دنیای مسلمین است بوده ام و از اقدام شما در تهیه دفع آنها که باید از محض غیرت دین و خیرخواهی مسلمین باشد زیاده مسرور شدم. و البته به هر وسیله ای که ممکن باشد رفع این مفاسد باید بشود.(11)
5) گزیده ای از بیانیه تحریم امتعه روسیه توسط آخوند خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی:
هر چند به بعض ملاحظات و انتظار فراهمی تمام مقدمات، هنوز حکم به حرمت امتعه روسیه، به عموم مسلمین اعلان نشده، مترصد موقع هستیم، لیکن عموم غیرتمندان اسلام به رأی العین می بینند که استعمال امتعه خارجه در بلاد اسلامیه تا به حال به چه درجه موجب تسلط کفار مسلمین داخله شده. حالا به ذهاب بیضه اسلام و زوال اسلامیت و استقلال مملکت هم العیاذ بالله تعالی نوبت رسیده. بقاء سالدات روس به بهانه حفظ تجارت روسیه در ایران، تدریجاً به کنیسه شدن مساجد و تبدیل اذان به ناقوس و پامال شدن روضه منوره حضرت ثامن الائمه(ع) خدای نخواسته مؤدی خواهد بود. ان شاءالله تعالی عموم آقایان علما و امرا و تجار محترم و طبقات غیرتمند اسلام تمام این مفاسد را نصب العین خود فرموده به همان فطرت پاک ایمانی و به شرافت طبع اسلام پرستی از این امتعه خبیثه و فصول عیش که موجب ذهاب دین مبین و استیلای کفر بر ممالک اسلامیه است به کلی اغماض، در فوز به فیض این جهاد اقتصادی که به
منزل جهد و شهادت در رکاب امام زمان ارواحنا فداه است،‌ مسارعت و بر همدیگر مسابقت خواهند فرمود.(12)
6) گزیده ای نامه آخوند خراسانی به احمد شاه قاجار:
الف) بر شما شایسته است که در حفظ شریعت مطهره و مبانی مقدس اسلام از بذل جان و مال دریغ نورزید و برای حفظ مقام حکومت معلمی را انتخاب کنید تا علوم شرعیه را به شما یاد دهد. بر شما واجب است مواظبت کامل از عبادات عملیه و بدانید که به جا آوردن فرایض اولیه موجب دوام حکومت و عظمت سلطنت شما بر ملت خواهد بود.
ب) در توسعه عدالت اجتماعی و مساوات حقیقی بکوشید و این امر امکان پذیر نیست مگر آنکه شخص شاه با ضعیف ترین افراد ملت از نظر حقوقی اجتماعی برابر باشد. احکام شرعی اسلام باید بر جمیع افراد مملکت بدون استثنا حاکم باشد. اگر شخص شاه در این امر ثابت قدم باشد و در اجرای این تکلیف بکوشد، ‌بی تردید دشمنان ایران سرشکسته خواهند شد و اساس عدالت مستحکم خواهد شد. البته این امر مهم نباید فقط جنبه حرف و وهم داشته باشد.
ج) با مراجعه به تاریخ برای خاطر ملوکانه مکشوف می شود که پادشاهان ایران چه قبل و چه بعد از اسلام، به تبع آنان کارگزاران مملکت هم عمر خود را در خوشگذرانی و پیروی از شهوات و لهو و لعب سپری کردند و نتیجه آن شد که مملکت ناتوان، ملت خوار و زبون، ثروت ملی نابود و اوضاع کشور نابسامان شد. اگر یکی از آنان چشم از شهوترانی می پوشید و همت خود را صرف ترقی و توسعه مملکت و تربیت ملت و نشر علوم و صنایع می کرد و ارتشی آراسته برای مملکت مهیا می ساخت، پیشرفت و عظمت ملی در اندک زمانی حاصل می آمد. امیداوارم ان شاءالله تعالی ذات ملوکانه از راه اول دوری کنید که راهی فاسد و مردود است و بی شک راه دوم را برگزینید و نصب العین خود قرار دهید تا نتایج پسندیده آن را به زودی به دست آورید.
د) انتظار داریم که مقام شامخ علم و علمای عاملین و فقهای مصلحین همیشه منظور
نظر قرار گیرند که اگر خدای ناکرده در بزرگداشت این امر مهم کوتاهی شود، مملکت و ملت در معرض هلاکت و نابودی قرار خواهند گرفت و در این صورت برای همیشه انگشت حسرت و ندامت به دندان خواهیم گرفت و آن گاه است که دیگر پشیمانی سودی ندارد.(13)

پی نوشت ها :

1- دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی و پزوهشگر تاریخ معاصر.
2- Final Vocabulary
3- بابی سعید، هراس بنیادین، ترجمه غلامرضا جمشیدی و موسی عنبری(تهران: دانشگاه تهران، 1379، چ1)، ص7.
4- روزنامه اختر با حمایت محسن خان معین المک- سفیر کبیر ایران در استانبول- در سال1292ق تأسیس شد و تا سال 1313 انتشار یافت. مدیر آن محمدطاهر تبریزی بود و شماری از روشنفکران مانند حاجی نجف قلی خان دانش خویی، میرزا مهدی تبریزی، میرزا حبیب الله اصفهانی، میرزا یوسف مستشارالدوله و میرزا آقاخان کرمانی در آن مقاله می نوشتند.
محیط طباطبایی، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران(تهران: بعثت، بی تا) ص 87- 82، نقل از: شیخ حسن اصفهانی کربالایی، تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، به کوشش جعفریان(قم: الهادی، 1377) ص 46، (پانوشت مصحح).
5- بالای هر چیزی، نوک قله.
6- سماک نام ستاره و آن منزل چهاردهم قمر است.
6- مقاله ای که مؤلف نقل کرده است به همین جا خاتمه می یابد.
7- شیخ حسن اصفهانی کربلایی، همان، ص53- 48.
8- همان، ص101و102.
9- موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران(تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381، چ4)، ص138- 136- .
10- روزنامه ثریا، س2، ش13، 1317ق.
11- سید محمد تقی آیت اللهی، ولایت فقیه زیربنای مشروعه(تهران: امیرکبیر، 1363)، بخش ضمائم، ص177- 174، نقل از: موسی نجفی، متون، مبانی و تکوین اندیشه تحریم در تاریخ اساسی ایران(مشهد: آستان قدس، 1371)، ص56، 57.
12- همان، ص58و59.
13- مظفر نامدار، مبانی مکتب ها و جنبش های سیاسی شیعه(تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1376)، ص195- 191.

منبع: نشریه 15 خرداد، شماره 16.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.