نویسنده: شهید حاج احمد کاظمی
با اینکه بنده فرمانده لشکر بودم و حسین صنعتکار(1) زیر مجموعه من محسوب می شد، مع الوصف او را همیشه بالاتر از خود می دانستم، از هر نظر او یک انسان کامل بود. طلبه باهوش، رزمنده شجاع، فرمانده مدبر و از همه بالاتر، معلمی دلسوز بود.
هر وقت مشکلی داشتم با او مشورت می نمودم. برای واگذاری مسوولیت های لشکر به افراد، با اشاره و مشورت حسین، این کار را می کردم و همیشه کارهایی که با او مشورت کرده بودم، خاتمه خوبی داشت.
در طول عملیات های مختلف، هر گاه کار پیشروی یا دفاع لشکر، با مشکل روبرو می شد، وقتی صنعتکار به آن ناحیه می رفت، خیال همه راحت بود. در طول این مدت حتی یک مرتبه اتفاق نیفتاد کاری را ولو در سخت ترین شرایط به او محول کنم ونتواند به خوبی از عهده آن برآید.
هر وقت مشکلی داشتم با او مشورت می نمودم. برای واگذاری مسوولیت های لشکر به افراد، با اشاره و مشورت حسین، این کار را می کردم و همیشه کارهایی که با او مشورت کرده بودم، خاتمه خوبی داشت.
در طول عملیات های مختلف، هر گاه کار پیشروی یا دفاع لشکر، با مشکل روبرو می شد، وقتی صنعتکار به آن ناحیه می رفت، خیال همه راحت بود. در طول این مدت حتی یک مرتبه اتفاق نیفتاد کاری را ولو در سخت ترین شرایط به او محول کنم ونتواند به خوبی از عهده آن برآید.
پی نوشت ها :
1- شهید حسین صنعتکار در سال 1337 در کاشان متولد شد و پس از طی دوران مدرسه، به حوزه علمیه وارد شد و به تحصیل معارف اسلامی پرداخت. در سال 1361 برای اولین بار به جبهه عزیمت کرد. او مدتی مسئول واحد تخریب، واحد آموزش، معاونت عملیات و یگان دریایی لشکر 8 بود. در این مدت هر جا حسین بود همه می خواستند آنجا بروند. وی در تمام عملیاتهای لشکر، شرکت فعالانه داشت.
پایان زندگی ظاهری این روحانی برجسته و فرمانده شجاع لشکر اسلام، مردادماه 1365 بود. او که جهت شناسائی منطقه عملیاتی جدید وارد میدان مین شده بود، در اثر انفجار مین به شهادت رسید.