اسلام و سیاست

تشکیل حکومت در اسلام تنها زمانی می تواند مطرح گردد که دین اسلام مشتمل بر امور سیاسی باشد، در غیر این صورت، تمام مباحث حاکمیت دینی و ولایت سیاسی پیامبران و امام معصوم (ع) و به تبع آنان ولایت فقیهان در عصر
چهارشنبه، 23 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسلام و سیاست
 اسلام و سیاست

نویسنده: حسین جوان آراسته




 

 


طرح بحث

بررسی رابطه دین و سیاست در رأس مباحث مربوط به حکومت در نظام سیاسی اسلام قرار دارد.
تشکیل حکومت در اسلام تنها زمانی می تواند مطرح گردد که دین اسلام مشتمل بر امور سیاسی باشد، در غیر این صورت، تمام مباحث حاکمیت دینی و ولایت سیاسی پیامبران و امام معصوم (ع) و به تبع آنان ولایت فقیهان در عصر غیبت با مشکل دفاع عقلانی مواجه می گردد؛ زیرا ولایت فقیهان، فرع بر ولایت امام و ولایت امامان فرع بر ولایت پبامبران است. برای پیامبر نیز بدان جهت که بیان کننده و مجری احکام دین است، هنگامی امکان ولایت و حکومت وجود دارد که مسائل حکومتی در متن دین جای گرفته باشد، ولی چنان که دین صرفاً یک سلسله احکام عبادی فردی و ناظر بر رابطه فرد با خدا تلقی شود که به منظور سامان بخشیدن به امر آخرت انسان- نه امور دنیای وی- در اختیار پیامبر قرار گرفته است، دیگر نمی توان برای پیامبر لزوم حکومت در کنار اهداف نبوت را اثبات نمود. اگر دین و مکتب- آن گونه که بعضی تصور می کنند- اعلام کند که هیچ رابطه ای با حکومت ندارم چگونه معقول است که پیامبر چنین دینی، داعیه حکومت به عنوان امری مربوط به رسالت و نبوت خویش داشته باشد؟
با این بیان روشن می گردد که بحث از نظام سیاسی اسلام و ولایت فقیهان از نظر ساختاری بر طبقه چهارم از بنایی قرار گرفته است که طبقه زیرین آن رابطه دین و سیاست است. در صورتی که به هر دلیلی این رابطه نفی گردد تمامی این بنا فرو می ریزد و اساساً بحث از ولایت فقیه و حتی بحث از ولایت پیامبران و امامان معصوم (ع) لغو و بیهوده خواهد بود؛ به بیان دیگر، مادر همه مسائل مربوط به حاکمیت در اسلام، رابطه دین و سیاست است.

رابطه اسلام و سیاست

تعریف سیاست

سیاست عبارت از تدبیر، سرپرستی، برنامه ریزی و سامان بخشیدن به امور جامعه است، از سیاست به فن حکومت داری نیز تعبیر شده است. علم سیاست نیز دانشی است که به مطالعه قدرت، نحوه شکل گیری و به جریان افتادن آن و ساختار دولت می پردازد.

تعریف دین

دین اسلام مجموعه ای است از عقاید، احکام و اخلاق که سلسله ای از باورها، قوانین و اصول ارزشی را در بر می گیرد و از مبدئی وحیانی توسط پیامبر اسلام (ص) دریافت شده است (1) و آن حضرت ضمن ابلاغ(2)، وظیفه تعلیم(3)، تفسیر(4) و اجرای(5) آن را نیز بر عهده داشته است. قرآن کریم، سنت (گفتار، رفتار و تقریر معصوم)، عقل و اجماع از منابع دین اسلام به شمار می آیند.

هدف دین

هدف دین، تأمین سعادت حقیقی انسان در زندگی دنیوی و اخروی است که در سایه هدایت خاص حاصل می گردد(6). مسیر هدایت و راه رسیدن به سعاد ت نیز صراط مستقیم معرفی شده است:
(قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ* یهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ)(7)؛
قطعاً برای شما از جانب خدا روشنایی و کتابی روشنگر آمده است. خدا هر که را از خشنودی او پیروی کند به وسیله آن (کتاب) به راه های سلامت رهنمون می شود و به توفیق خویش آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون می برد و به راهی راست هدایتشان می کند.
چنین هدایتی که منشأیی ربانی داشته باشد، آدمی را به فلاح و سعادت حقیقی رهنمون می سازد.(8)

نقش دین

دین علاوه بر هدایت انسان ها، در احیاگری جامعه بشری نقش به سزایی دارد تا جایی که جامعه منهای دین، جامعه ای تاریک و مرده خواهد بود.
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یحْییکُمْ)(9)؛
ای کسانی که ایمان آورده اید، چون خدا و پیامبر شما را به چیزی فراخواندند که به شما حیات می بخشد آنان را اجابت کنید.
اجابت دعوت خدا و رسول (پیام دین) از این جهت لازم است که رهاوردی جز زندگی و حیات معنوی برای فرد و جامعه بشری ندارد. این حیات همان حیات طیبه ای است که خداوند به صالحان مؤمن عطا می کند.(10)
بی تردید هیچ جامعه ای در مسیر حرکت خویش نمی تواند خود را بی نیاز از راهنمایی دین ببیند. بشر امروز نیز با همه کامیابی هایی که در تکنولوژی و فن آوری داشته است بیش از گذشته نیاز به دین و معارف آن را برای معنا بخشیدن به زندگی مادی خود احساس می کند.

ویژگی های دین اسلام

تحقق آن هدف عالی و ایفای نقش بی بدیل احیاگری، مستلزم برخورداری از ویژگی های چندی است.
اسلام به عنوان آخرین دین آسمانی، از چهار ویژگی مهم برخوردار است:

1. حقانیت:

چنان که به طور مکرر در قرآن کریم آمده است:
( هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ)(11)؛
او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند.

2. جامعیت:

قرآن کرین علاوه بر این که خود را بیان کننده همه چیز (12) معرفی می کند بر جامع بودن دین اسلام نیز تأکید ویژه ای دارد و می فرماید:
(الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا)(13):
امروز دین شما را برای تان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم.
در تفسیر این آیه گفته شده است: « معنای اکمال دین، صعود آن به بالاترین درجه ترقی است، به گونه ای که پس از این اکمال و ازدیاد، پذیرای نقص خواهد بود.»(14)
از ابوسعید خدری نقل شده است که وقتی این آیه نازل گردید پیامبر (ص) فرمود:
الله اکبر علی إکمال الدین و إتمام النعمته و رِضی الرَّبِ بِرسالَتی و وِلایَه عَلیِّ بن ابی طالب من بعدی... (15)
امام هشتم (ع) در تفسیر این آیه می فرمایند:
و ما تَرکَ شیئاً ممّا تَحتاج إِلیه الاُمّه إلا و قد بَیَّنه. فمن زعم أَنّ اللهَ لم یُکمِل دینَه فقد ردّ کتاب الله و من ردّ کتاب الله فقد کفر؛ (16)
خداوند هیچ چیزی را که امت بدان نیازمندند فرو گذار ننموده بلکه آن را بیان فرموده است. هر کس گمان کند خداوند دین خویش را کامل نکرده است، کتاب خدا را انکار نموده و هر کس کتاب را رد کند کافر گشته است.
یکی از دلایل مهم رابطه دین اسلام با سیاست، جامعیت آن است.

3. جهان شمولی:

اسلام همه انسان ها را مخاطب خود قرار می دهد و با وجود تفاوت هایی از قبیل رنگ، نژاد، زبان و منطقه جغرافیایی، پیام اسلام، عام و فراگیر است. آیات فراوانی از قرآن به روشنی دلالت بر این ویژگی دارند:
(إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ) (17)
(وَمَا هِی إِلَّا ذِکْرَى لِلْبَشَرِ) (18)
(هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ) (19)

4. جاودانگی:

برخی از طرفداران جدایی دین از دولت و سیاست بر این باورند که نهاد دین در اعصار گذشته وظایف و کارکردهای گوناگونی را بر عهده داشته است، ولی امروزه به علت پیچیدگی مناسبات زندگی اجتماعی و تخصصی شدن نقش ها، این وظایف به دولت منتقل شده است و در حال حاضر، دولت همان وظایفی را بر عهده دارد که دیروز دین بر دوش می کشیده است. نکته ای که مورد غفلت این گروه قرار گرفته، فطری بودن قواعد و دستورهای دین اسلام و درنتیجه، جهان شمول و جاودانه بودن آن است:
(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ) (20)؛
پس روی خود را با گرایش تمامِ به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای تغییر پذیر نیست. این است همان دین پایدار ولی بیشتر مردم نمی دانند.
بنابراین حقانیت و جامعیت و جهان شمولی دین اسلام برای همه زمان ها و مکان هاست (21) و گذشت زمان در نقش آفرینی آن ذره ای کاستی ایجاد نمی کند. خاتمیت نبوت نیز مفهومی جز این ندارد؛ چرا که اگر دین با گذشت زمان نتواند پاسخ گوی نیازهای جامعه باشد، خاتم بودن آن مورد تردید قرار گرفته و لزوم جای گزینی آن توسط نبوت و شریعت جدیدی مطرح می شود!
البته نحوه انطباق قوانین و فرامین دینی با نیازهای جامعه امروزی، مطلب دیگری است که در پاسخ به دلیل سوم ادعایی جدایی دین از سیاست بیان خواهد شد.

دلایل رابطه اسلام و سیاست

با توجه به آن چه ذکر گردید مرتبط بودن دین با امور اجتماعی، سیاسی و حکومتی امری بدیهی است، ولی نظر به حجم گسترده القائات مخالفان، به ناچار به چند دلیل درون دینی اشاره می نماییم:

1. جامعیت (22)

اعتقاد انسان به دین بر اساس حقانیت آن است. حال با اعتقاد به حقانیت دین اسلام، باید دید اسلام خود را چگونه معرفی می کند.
اصولاً ما نمی توانیم حد دخالت دین در امور را تعیین کنیم، بلکه آن را خود دین معین می کند. پیش تر گفتیم که هدف اسلام سعادت انسان است که در پرتوی هدایت خاص به آن نایل خواهد شد. از سوی دیگر، همان گونه که ذکر شد اسلام خود را دین جامع معرفی کرده است که این جامعیت نیز در کنار همان هدف، یعنی سعادت و هدایت انسان، تفسیر می گردد، بدین صورت که هرچه برای سعادت انسان در زندگی فردی و اجتماعی لازم است، در دین جامع فروگذار نشده است. بر این اساس، با پذیرش جامعیت دین در سعادت بخشی انسان، عدم ارتباط آن با امور سیاسی و حکومتی که نقش تمام عیار در سعادت یا شقاوت انسان و جامعه انسانی دارند، مستلزم نقص دین و نقض غرض خواهد بود.
در مورد جامعیت دین دو نظر افراطی و تفریطی وجود دارد: برخی با استناد به جامعیت دین، تفسیری از آن ارائه می دهند که گویا دین جامع یعنی دینی که در آن همه علوم و فنون وجود دارد و در هر امری باید به دین مراجعه نمود. با این بیان علوم فضایی، پزشکی، ماشین سازی، برق و الکترونیک، امور مربوط به استخراج معادن، خیاطی، آشپزی و جزئیات آنها و به طور کلی آن چه که در حِرَف، صنایع، علوم تجربی و پایه وجود دارد در دین نیز هست وگرنه جامع نخواهد بود.
در نقطه مقابل، گروهی دیگر جامع بودن دین را تنها نسبت به امور عبادی و فردی و بیان ارزش های اخلاقی و آن چه مربوط به جهان آخرت است دانسته، دخالت دین در امور اجتماعی و سیاسی را منکر شده اند. طرفداران دین حداکثری و دین حداقلی با تفسیری که گذشت، هر دو بر خطا رفته اند. همان گونه که گفتیم جامعیت هر چیز از جمله دین را تنها و تنها باید با توجه به هدف آن ملاحظه و تفسیر نمود. از آن جا که هدف، راهیابی به سعادت حقیقی انسان است به خوبی می توان قضاوت نمود که آیا سعادت انسانی را می توان در ارائه برنامه هایی تضمین نمود که به طور بیگانه از امور اجتماعی و سیاسی اوست؟ آیا می توان بدون توجه به امور اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و اجتماعی دست به تربیت انسان زد و او را در خلاء تربیت نمود؟ اگر راه آخرت از دنیا می گذرد، و سعادت انسان با زندگی سیاسی- اجتماعی او گره خورده است، خود به خود این امور در قلمرو دین حق، جامع، جهانی و جاودانی خواهد بود.
دین با چنین تفسیر معقولی، حداکثری است و اگر کسانی قلمرو دین را به امور فردی و عبادی محدود می نمایند، به دلیل عدم شناخت صحیح و همه جانبه از دین است. در حالی که سعادت و هدایتی را که دین بر عهده دارد نمی تواند جدای از امور اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و حقوقی انسان باشد و اگر دین در این امور حرفی برای گفتن نداشته باشد، نمی توان آن را جامع و کامل دانست.

2. تأسیس حکومت

با توجه به ورود دین در ابعاد مختلف زندگی انسان، اجرای کامل احکام و مقررات دین و درنتیجه وصول به اهداف آن جز با برقراری حکومت مبتنی بر دین امکان پذیر نیست.
تشکیل حکومت توسط رسول خدا (ص) در مدینه، بهترین دلیل بر رابطه دین با سیاست است. پیامبر (ص) علاوه بر شأن نبوت دارای شأن امامت و ولایت بر مسلمانان بود و تشکیل حکومت از وظایفی بود که از جانب خدا بر عهده داشت، زیرا او مأمور به اجرای دین بود و اجرای کامل آن جز از طریق حکومت امکان پذیر نبود. نکته بسیار قابل تأمل آن است که به شهادت تاریخ، «مسجد» به عنوان پایگاه دینی و معنوی در صدر اسلام محل رتق و فتق امور اجتماعی و سیاسی و حتی پایگاه نظامی نیز بوده و کارکردی عبادی- سیاسی داشته است.
آنان که دین را تنها به اخلاق و آخرت محدود می سازند باید به این پرسش پاسخ دهند که آیا با هر نوع نظام سیاسی و حقوقی می توان اعتقادات، احکام، اخلاق و آخرت انسان را آن گونه که دین می خواهد تأمین و تضمین نمود؟

3. خلافت و امامت

برخی آیات به صراحت از جعل « خلافت» و «امامت» از سوی خداوند سخن گفته اند. این عناوین بر موظف بودن پیامبران به رهبری جامعه از سوی خداوند دلالت دارند.
(یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ) (23)
( وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ) (24)

4. ولایت و قضاوت

در خصوص پیامبر اسلام (ص) تصریح به ولایت و دستور به اطاعت به طور مطلق ذکر شده است به گونه ای که حوزه امور سیاسی را نیز فرا می گیرد.
در سوره مائده می خوانیم:
( إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ) (25)؛
ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند....
و در سوره نساء آمده است:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ) (26)
خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید.
صلاحیت انحصاری آن حضرت در امور قضاوت نیز آشکارا بر رابطه دین با سیاست دلالت دارد. شکی نیست که قضاوت از امور اجتماعی و حکومتی است، این منصب از سوی خداوند حق مسلم پیامبر اسلام دانسته شده است و مردم نیز مکلف به مراجعه به آن حضرت شده اند:
(فَلَا وَرَبِّکَ لَا یؤْمِنُونَ حَتَّى یحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ) (27)؛
به پروردگارت قسم که ایمان نمی آورند مگر آن که تو را در مورد آن چه میان آنان مایه اختلاف است دارو گردانند....

5. جهاد و شهادت

آیات و روایات در این زمینه به قدری فراوان است که شمارش و توضیح آنها کتاب مستقلی را می طلبد؛ به عنوان نمونه:
( وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ) (28)؛
هر چه در توان دارید از نیرو بسیج کنید.
(یا أَیهَا النَّبِی حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ) (29)؛
ای پیامبر! مؤمنان را به جهاد برانگیز.
(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ) (30)؛
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار، بلکه زنده اند.
آیا می توان گفت دینی که پیامبرش را به جهاد تشویق می کند، دینی است که اختصاص به امور فردی و عبادی دارد و فقط ناظر بر رابطه فرد با خداست؟!
قرآن کریم قاطعانه اعلام می کند که بر مسلمانان واجب است برای خشکاندن ریشه های فتنه به جهاد برخیزند تا دین بماند:
(وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ)(31)؛
و با آنان بجنگید تا فتنه ای بر جای نماند و دین یکسره از آن خدا گردد.
آیا بسیج و آمادگی نظامی، جهاد و مبارزه با فتنه گری به عنوان یک فرمان دینی، جز به معنای حضور فعالانه دین در حیاتی ترین امور یک جامعه است؟ و آیا جز این است که دین با بیان ( فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا) (32)؛ یکی از بزرگترین ارزشها را برای جهاد قائل شده است.

6. مبارزه با کفر و طاغوت

آیات فراوانی نیز بر مبارزه با کفر و طاغوت تأکید دارند که این امر نشانی دیگر از دخالت دین در امور اجتماعی است؛ نظیر:
(وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) (33)؛
و درحقیقت، در میان هر امتی فرستاده ای برانگیختیم [تا بگوید] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید.
(یا أَیهَا النَّبِی جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیهِمْ)(34)؛
ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر.
(مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ)(35)؛
محمد (ص) پیامبر خداست و کسانی که با اویند بر کافران سختگیر و با همدیگر مهربانند.

7. نفی سلطه پذیری

از مهم ترین آیات سیاسی قرآن کریم که مبنای سیاست خارجی و روابط بین الملل نظام اسلامی قرار می گیرد این آیه است:
(وَلَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا)(36)؛
و خداوند هرگز بر [زیان] مؤمنان، برای کافران راه [تسلطی] قرار نداده است.
از آن جا که دین کرامت و عزت را از آن مؤمنان می داند(37)، راضی به پذیرش سلطه غیر مؤمنان نیست و طبق این آیه، مطلق سلطه پذیری اعم از سلطه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و غیره از موضع دین نفی شده است. (38)

8. امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر از اصول مسلم سیاسی- اجتماعی اسلام است که ده ها آیه و روایت در زمینه اهمیت، مراتب و فواید آن وجود دارد؛ از جمله:
( الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ)(39)؛
همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز بر پا می دارند و زکات می دهند و به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند.
(کُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ)(40)؛
شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید؛ به کارهای پسندیده فرمان می دهید و از کارهای ناپسند باز می دارید و به خدا ایمان دارید.
همچنین پیشوای موحدان و امام عارفان علی (ع) پس از ضربت خوردن، در وصیت خویش به حسن و حسین (ع) و خطاب به همه کسانی که پیام او را دریافت می کنند فرمود:
لا تَترُکوا الأمرَ بِالمَعرُوف و النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ فَیُوَلّی علیکُم شِرارُکم ثُمَّ تَدعونَ فَلا یُستَجابَ لَکُم(41)؛
امر به معروف و نهی از منکر را وانگذارید که بَدان بر شما مسلط می گردند و دعاهایتان مستجاب نمی شود.
پیشوایان دین نیز، خود نمونه های کاملی از اقامه کنندگان امر به معروف و نهی از منکر در جامعه بوده اند؛ در زیارت جامعه کبیره خطاب به پیشوایان دین می گوییم:
و أَمرتُم بالمعروفِ وَ نَهَیتُم عَن المُنکرِ و جاهَدتُم فی الله حَقَّ جِهادِهِ حَتّی أعلَنتُم دَعوتَهُ و بَیَّنتُم فَرائِضَهُ وَ أقَمتُم حُدودَه و نَشَرتُم شَرایعَ أحکامه؛
به نیکی فرمان دادید و از بد نهی کردید و آن گونه که شایسته بود در راه خدا به جهاد برخاستید تا آن که دعوتش را آشکار، واجباتش را بیان، حدودش را برپا و احکام شریعتش را گسترش دادید.
این جملات بی هیچ ابهامی روشن می سازند که تبیین واجبات و اقامه حدود و تبلیغ و ترویج شریعت، در پرتوی امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و مبارزه صورت گرفته است.
در برخی از روایات، اهمیت امر به معروف تا آن جا پیش می رود که با تعبیر زیبا و گویای « بِها تُقامُ الفَرائِض» قوام و دوام واجبات دیگر به قوام و دوام آن منوط می گردد.
علی (ع) امر به معروف را یکی از شعبه های جهاد که یکی از چهار ستون ایمان است می داند. (42) عنصر امر به معروف و نهی از منکر اساسی ترین انگیزه و هدف قیام حسین ابن علی (ع) بود و بر این نکته بارها چه در وصیتنامه آن حضرت و چه در سخنان دیگرش تأکید گردید و در نهایت آن حضرت در راه انجام چنین واجباتی به شهادت رسید.
فقها نیز به مسئله امر به معروف و نهی از منکر که یکی از واجبات است، عنایت خاص دارند و بخشی از کتابهای فقهی را به بیان شرایط و مراتب آن اختصاص داده اند. (43)
با این همه آیا کم ترین تردید در رابطه جدایی ناپذیر دین و امور اجتماعی و سیاسی وجود خواهد داشت؟

9. نظام حقوقی و اجرای حدود الهی

در بسیاری از آیات قرآن به قوانین مدنی نظیر ازدواج، طلاق، وصیت، ارث و قوانین کیفری تصریح و بر اجرای دقیق آنها تأکید شده است؛ مانند حد سرقت در آیه:
( وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیدِیهُمَا جَزَاءً بِمَا کَسَبَا نَکَالًا مِنَ اللَّه)(44)؛
و مرد و زن دزد را به سزای آن چه کرده اند، دستشان را به عنوان کیفری از جانب خدا ببرید.
حد زنا در آیه:
( الزَّانِیةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ)(45)؛
به هز زن زناکار و مرد زناکاری صد تازیانه بزنید.
و حد محاربه در آیه:
( إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَاداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاَفٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ )(46)؛
سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می جنگند و در زمین به فساد می کوشند، جز این نیست که کشته شوند، یا بر دار آویخته گردند، یا دست و پایشان در خلاف جهت دیگر بریده شود، یا از آن سرزمین تبعید گردند.
این مجموعه از آیات به همراه انبوهی از احادیث که در این رابطه به تفصیل به ابعاد و جزئیات قوانین مدنی و کیفری پرداخته اند به روشنی دلیل بر وجود یک نظام جامع حقوقی در اسلام می باشند.
آنها که مدعی جدایی دین از حکومت و سیاستند گویا چشم خویش را بر نظام حقوقی اسلام بسته اند.

10. معاملات و امور اقتصادی

معاملات- در مقابل عبادات- در اصطلاح فقه، اموری را در بر می گیرد که قصد قربت در آنها شرط نیست. این دسته از امور از روابط خانوادگی مثل ازدواج و طلاق گرفته تا عقود و ایقاعات دیگر نظیر بیع، اجاره، جعاله، وقف، هبه، مزارعه و.... را شامل می شود و همان گونه که گفتیم بیانگر نظام حقوقی اسلام می باشد.
اسلام در امور مالی به مسئله انفال و ثروت های عمومی، خراج و اخذ مالیات و جزیه از کفار غیر حربی، و نیز دریافت سهمی از درآمد به عنوان خمس و زکات که بخش های گسترده ای را شامل می شوند، پرداخته است. با نگاهی کلی به کتاب های غیر عبادی فقهی به خوبی می توان حجم گسترده آن را نسبت به کتاب های عبادی نظیر طهارت، صلات، صوم، حج و... تشخیص داد و حضور فقه را در زوایای مختلف زندگی اجتماعی احساس نمود و با توجه به دلایل ذکر شده عمق این سخن امام خمینی را دریافت که: « حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی است... هدف اساسی این است که ما چگونه می خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد در جامعه پیاده کنیم... همه ترس استکبار از همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا کند.» (47)دکتر حمید عنایت پس از بیان دو عامل برای پیدایش اندیشه سیاسی در حیات فکری مسلمانان به یک مسئله اساسی تر اشاره می کند که « همانا پیوند ذاتی بین اسلام به عنوان یک برنامه جامع برای تنظیم زندگی انسانی است و سیاست به عنوان ابزار لازمی که در خدمت همه جانبه این برنامه باشد.»(48)
به اعتقاد وی: « اگر جان و جوهر سیاست همان تلاش در پی کسب قدرت باشد بازهم به سختی می توان جهان بینی سیاسی تری از اسلام پیدا کرد. اسلام که همواره طبیعت انسان را بر وفق نیازهای جسمی و روحی اش می شناسد، هرگز به صرف شرح و بیان آرمان هایش راضی نیست، بلکه مدام درصدد وسایلی برای جامه عمل پوشاندن به آنهاست و قدرت یک وسیله اساسی برای نیل به این هدف است. قرآن از مؤمنان می خواهد که از سرمشق والا یا به اصطلاح اسوه حسنه حضرت محمد (ص) پیروی کنند. (49) از آن جا که توفیق اصلی پیامبر در بنا نهادن حکومتی بر مبنای تعالیم اسلام بود مسلمانان هم وظیفه دارند از سرمشق او در این زمینه پیروی کنند.» (50)
بدین ترتیب، عناصری که مسلمانان را در زمره سیاسی ترین انسان ها قرار داده است عبارتند از:
1. توصیه قرآن به الگو پذیری از پیامبر که دیگر عذری برای بی تفاوتی سیاسی باقی نمی گذارد.
2. ملازم بودن عملی شدن بسیاری از احکام دینی با حصول شرایطی که جز با تشکیل دولت و حکومت متعهد به دین، محقق نمی گردد.
3. این که چه کسی باید حکومت کند و چرا باید از احکام اطاعت کرد، پرسش های ملهم از تعالیم دینی و قرآنی است که در طول تاریخ عکس العمل های مثبت یا منفی مسلمانان را به دنبال داشته است. (51)

نتیجه

اسلام تنها یک سلسله امور عبادی و فردی محض نیست، بلکه در زمینه همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، سیاسی و نظامی هم در بخش داخلی و هم در روابط بین الملل موضع گیری کرده است. (52)

پی نوشت ها :

1- (وَمَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَى) (نجم (53) آیات 3 و 4) و (وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ) (نمل (27) آیه 6).
2- (فَإِنَّمَا عَلَیکَ الْبَلَاغُ) (آل عمران (3) آیه 20).
3- (وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ) (بقره (2) آیه 129).
4- (لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ) (نحل (16) آیه 44).
5- (فَاحْکُمْ بَینَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ) (مائده (5) آیه 48).
6- چنان که در آیات فراوانی بر این امر تأکید شده است از جمله: (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ) (انبیاء (21) آیه 73)؛ (ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یهْدِی بِهِ مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ) (انعام (6) آیه 88)؛ (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِی لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ) (اعراف (7)‌ آیه 43)؛ ( إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ) (اسراء (17) آیه9). جهت بررسی بیشتر در این زمینه، ر. ک: عبدالله جوادی آملی، هدایت در قرآن.
7- مائده (5) آیه 15 و 16 و ر. ک: شوری (42) آیه 52 و انعام (6) آیه 87.
8- (أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) بقره (2) آیه 5 و لقمان (31) آیه 5.
9- انفال (8) آیه 24.
10- (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً) (نحل (16) آیه 97) بدیهی است چنین حیاتی، حیات حیوانی و نباتی نخواهد بود.
11- توبه (9) آیه 33؛ فتح (48) آیه 28 و صف (61) آیه 9.
12- (وَنَزَّلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ تِبْیانًا) (نحل (16) آیه 89).
13- مائده (5) آیه 3.
14- محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج5، ص 200.
15- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 3 و 4، ص 246 و ج 5، ص 193 و نیز ر.ک: علامه امینی، الغدیر، ج1، ص 230-238.
16- حسین بن علی حرانی، تحف العقول، ص 461.
17-یوسف (12) آیه 104 و تکویر (81) آیه 27.
18- مدّثر (74) آیه 31 و ر.ک: انعام (6) آیه 19: (وَأُوحِی إِلَی هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ).
19- ابراهیم (14) آیه 52.
20- روم (30) آیه 30 و ر.ک: یوسف (12) آیه 40 و توبه (9) آیه 36.
21- به گفته جلال الدین همایی:
دین تو همیشه پایدار است
بر پایه فطرت استوار است
هر گونه حدیث تازه و نو
زین دین قویم آشکار است
تازه است و جوان اگر چه گویند
فرسوده دور روزگار است
علامه طباطبایی در تفسیر آیه: ( وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ) (انعام (6) آیه 115) مراد از کلمه رب را ظهور دعوت اسلام به واسطه نبوت پیامبر و نزول قرآن می داند و بر این اساس، استظهار می کند که دین خداوند کامل، صادق، عادل و ثابت خواهد بود. (ر.ک: المیزان، ج7، ص 329).
22- جهت اطلاع بیش تر، ر.ک: سید محمد علی ایازی، جامعیت قرآن.
23- ص (38) آیه 26. ای داود، ما تو را در زمین خلیفه [ و جانشین] گردانیدیم پس میان مردم به حق داوری کن.
24- بقره (2) آیه 124. و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم.
25- مائده (5) آیه 55.
26- نساء (4) آیه 59.
27- همان آیه 65.
28- انفال (8) آیه 60.
29- همان، آیه 65.
30- آل عمران (3) آیه 169.
31- انفال (8) آیه 39.
32- نساء (4) آیه 95.
33- نحل (16) آیه 36.
34- توبه (9) آیه 73.
35- فتح (48)‌آیه 29.
36- نساء (4) آیه 141.
37- (وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ) (منافقون (63) آیه 8).
38- بر همین اساس، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران یکی از پایه های نظام را «نفی هر گونه ستم گری و ستم کشی و سلطه گری و سلطه پذیری» (بند ج از اصل دوم) اعلام می دارد و با الهام گرفتن از این آیه شریفه مقرر می دارد که « سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیّت ارضی... استوار است» (اصل صد و پنجاه و دوم).
39- حج (22) آیه 41.
40- آل عمران (3) آیه 110.
41- نهج البلاغه، نامه 47. هم چنین آن حضرت می فرمایند: ( وَ مِنهم تارکٌ لإنکار المُنکر بِلسانِهِ وَ قَلبِهِ وَ یَدِهِ فَذلک مَیِّتُ الأَحیاء وَ ما أعمالُ البِرِّ کُلُّها فی سبیلِ اللهِ عِند الامرِ بالمعروفِ و النّهیِ عن المنکرِ إلاّ کَنَفثه فی بَحرٍ لُجِّی): در این میان گروهی دیگرند که با دست و زبان و قلب نهی از منکر را وانهاده اند. اینان مردگانی متحرکند، چرا که همه اعمال ارزشمند، حتی جهاد در راه خدا، در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر چون دمیدنی است به دریای پر موج و پهناور» (همان، کلمات قصار، شماره 374).
42- ر.ک: همان، حکمت 31.
43- برای نمونه ر.ک: امام خمینی، تحریر الوسیله، ج1، ص 476- 482.
44- مائده (5) آیه 38.
45- نور (24) آیه 2.
46- مائده (5) آیه 33.
47- صحیفه نور، ج 21، ص 98.
48- حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ص 16.
49- احزاب (33) آیه 21.
50- همان، ص 17.
51- ر.ک: همان ص 17-18.
52- بر اساس همین مبانی، اصل چهارم قانون اساسی به عنوان اصل مادر، حاکمیت دین را این گونه پذیرفته است: « کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی، و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است.»

منبع مقاله: جوان آراسته، حسین؛ (1386)، مبانی حکومت اسلامی، قم: مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ سوم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.