پیش درآمد
انسان موجودی است کرامت یافته، با فطرت پاک الهی و سرشته شده با مکارم اخلاقی و خرد متعالی. این خلیفه حق بر روی زمین، ظرفیت و نیروی رشد و شکوفایی فوق العاده ای دارد که در پرتو آن، می تواند زندگی شکوهمندی را تجربه کند و در سطح فراگیر و جهان شمول، هویت انسانی و الهی خود را بروز دهد. انسان مادی و دنیوی، دارای «بعد فرهیخته ای» است معنوی و الهی؛ که هم او را به سمت کمال و تعالی برتر سوق می دهد و هم حیات زمینی او را سامان می بخشد. در واقع حیات پاک و بی آلایش انسانی، تنها در گرو راهکارهای مدیریتی و تجربی نیست؛ بلکه اینها فقط برای چرخش بهینه بعضی از امور دنیوی است؛ یعنی، مربوط به سطح خُرد حیات. اما سطح کلان زندگی در دو بعد مادی و معنوی، نیازمند راهکارهای بنیادین و نظام جامعی است که انسان را از وضعیت نادرست و غیرحقیقی جدا کرده و در یک سطح برتر و کامل تری قرار دهد؛ یعنی، انسان به آن هویت واقعی و اصیل خود نزدیک شده و در نظام فکری و اخلاقی برتری قرار گیرد و آن تعلیم و تربیت او در همه سطوح و مراحل زندگی است؛ چنانکه همه ادیان آسمانی و پیامبران الهی به تزکیه و تهذیب انسان و تعلیم قدسی او در همه ابعاد و مراحل زندگی همّت گماشته اند. مهمترین مسأله این است که: «آیا امکان این تغییر و تحوّل روحی و اخلاقی در انسان وجود دارد و او قابل تعلیم و تربیت است؟» اصولاً چرا جامعه به این دگرگونی های فرهنگی و تربیتی نیاز دارد؟مکاتب فکری بشر، پاسخ های مختلفی به این سؤال داده اند و البته کمتر مکتب و اندیشه ای هست که به طور جامع و کامل به این مسأله بپردازد و راهکار فرهنگی (فرهیختگی معنوی و تربیتی) برای رفع کاستی ها و ناراستی ها ارائه بدهد؛ اما ادیان الهی- بخصوص دین مقدّس اسلام- به این جنبه توجه ژرفی نشان داده و رسالت پیامبران و مصلحان را، اصلاح اخلاقی و معنوی انسان قرار داده و راهکار بنیادین و فراگیری ارائه نموده اند.
به نظر ما این نظام جامع و کامل، تنها در «دولت اخلاقی مهدوی» محقق شده و سامان می یابد. مؤلفه اساسی این نظام تربیتی و آموزشی، رسیدن انسان به «بصیرت اخلاقی» (تعلیم و تربیت قدسی) است تا تمامی ظرفیت ها و توانایی های او شکوفا گشته و بسترهای فرو روی او در ناراستی ها، دشواری ها و آلودگی ها برچیده شود. تا انسان به این بصیرت و خردورزی اخلاقی والوهی نرسد و از رشد فکری و اخلاقی برخوردار نگردد، دامنه رنج ها و کاستی های او، گسترده تر شده و از حیات معقول و متکامل به دور خواهد بود. دیدگاهی که به دنبال طرح و تبیین آن هستیم، «بایستگی دستیابی به بصیرت اخلاقی در سایه تعلیم و تربیت واقعی و همه جانبه، جهت فروکاستن از ناراستی ها و مشکلات بشر و رسیدن به یک جامعه برتر اخلاقی و دینی است».
مربیان، معلّمان و مبلّغان باید به این نکته کلیدی توجّه کنند که اجتماع سالم در پرتو اخلاق سالم است؛ یعنی، اگر در یک جامعه فضایل اخلاقی رواج داشته باشد و اخلاق الهی بر آن حکم فرما شود، بی تردید آن جامعه از آرامش و سلامت بالایی برخوردار خواهد بود. و این در پرتو تعلیم و تربیت واقعی و جامعه امکانپذیر است.(1) اگر دنیای امروز در آتش ناامنی، تشویش و هرج و مرج می سوزد؛ اگر کابوس فساد و انحراف بر آن حکم فرماست؛ اگر دنیای امروز گرفتار کشمکش ها، فحشا، تجاوز و دهها فتنه و فساد دیگر است؛ اگر دولت مردان همچون گرگ های درنده و خون آشام از ترس همدیگر خواب و آرام ندارند و پیوسته در اندیشه نابودی همدیگر هستند؛ اگر جوانان کشورها به انحراف جنسی آلوده شده اند؛ اگر بی عفتی و بی بندوباری دامنگیر زنان و دختران غربی و شرقی گردیده است و... همه و همه به علّت عدم حکومت مکارم و فضایل اخلاقی در جامعه و بی توجهی به مبانی اسلامی و آداب انسانی در اجتماع است. اگر در اجتماع، ورع، پارسایی، تعاون، همیاری، انفاق، عفّت، تواضع، حُسن خلق، محبت و به طور کلّی عدالت به معنای وسیع و جامعش حکمفرما باشد، این اجتماع همان مدینه فاضله خواهد بود که می توان آن را با فکری آسوده و به دور از وحشت زندگی کرد.
یک. تعلیم و تربیت
تعلیم و تربیت، در نگاه اوّل از دو کلمه تشکیل شده که به ظاهر دو معنا را القاء می کنند، مقصود از تعلیم، آموختن و آموزش دادن است.
مرا تا عشق تو تعلیم کردند
دل و جانم به غم تسلیم کردند
گهی بر نامرادی بیم کردند
گهی مردانگی تعلیم کردند
(نظامی)
منظور از تربیت، پرورانیدن، بار آوردن، به ترقّی و کمال رسانیدن و بالابردن و برتری دادن است.
خاک را زنده کند تربیت باد بهار
سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم
گر تقویت کنی زفلک بگذرد بشر
ور تربیت کنی به ثریا رسد ثری
(سعدی)
البته این دو کلمه را نمی توان از یکدیگر جدا کرد؛ زیرا وقتی خرد تعلیم می یابد، تحت تأثیر نوعی تربیت هم قرار می گیرد که ناشی از آموخته ها و مهارت های تعلیمی است و بالعکس هرنوع تربیتی، نیازمند آموزش های گفتاری، نوشتاری و عملی است. به همین دلیل و نظر استه که این دو کلمه همواره باهم استعمال می شوند. در برخی از زبان ها، تنها یک کلمه (Education) به جای هر دو مفهوم بکار می رود (تربیت) که منظور از آن تعلیم و تربیت است.
تربیت فعالیتی است که انسان ها از زمانی که زندگی گروهی و اجتماعی را آغاز کرده اند، درباره یکدیگر انجام می دهند.
درباره تربیت، تعاریف زیادی ارائه شده است؛ ازجمله:
1. تربیت، عبارت است از فن اجتماعی گردانیدن انسان ها (دورکیم).
2. تربیت، هنر سازندگی انسان ها است که برای زندگی مفید و مؤثر بار آیند (مونتنی).
3. تربیت، رشد طبیعی و تدریجی و هماهنگی کلیه استعدادها و نیروهای موجود و مکتوم در انسان است (پستالرزی).
4. تربیت، رشد و تکامل نیروها و استعدادهای بالقوه موجود در نهاد آدمی است(فروبل).(2)
تربیت به معنای وسیع کلمه، عبارت است از: هر عمل یا فعالیتی که واجد اثر سازنده بر روی جسم و روح و شخصیت و یا شایستگی مادی و معنوی فرد باشد. در این معنا، تربیت، فرآیندی است پیوسته که روند آن از آغاز انعقاد نطفه در رحم مادر شروع و تا زمان مرگ ادامه می یابد. به عبارت دیگر، انسان در سراسر زندگی به یادگیری و تجربه اندوزی عمدی و غیرعمدی می پردازد و تحت تأثیر متقابل محیط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود قرار می گیرد.
موضوع تربیت، نفس انسانی است که از آن، به قول خواجه نصیرالدین طوسی، به طور ارادی افعالِ جمیل و محمود یا قبیح و مذموم صادر تواند شد(3) و چون نفس ناطقه از امور مادی نیست، تربیت آدمی- جز در آنچه به پرورش تن مربوط می شود و در آن تاحدّی نشو و نما و افزایش ابعاد مادی وجود موردنظر است- به معنای برکشیدن، قیمتی ساختن و به حدّ اعتدال سوق دادن است و چه بساکه صورت شیء در ظاهرِ خود، تحت تأثیر تربیت تنزّل کند. مراد از قابلیت یا استعداد، امکاناتی است که تصویر کلّی آن در خلقت هر مخلوقی بالقوه موجود است؛ ولی فعلیّت یافتن و تحقّق تمام یا قسمتی از آن، منوط به حصول فرصتِ مناسب می باشد. خواجه نصیرالدین طوسی می گوید:
«هر موجودی را کمالی است و کمال بعضی موجودات در فطرت با وجود مقارن افتاده است و کمال بعضی از وجود متأخّر... و هرچه کمال او از وجود متأخّر بود، هر آینه او را حرکتی بود از نقصان به کمال و آن حرکت بی معونت اسبابی که بعضی مکمّلات باشند و بعضی معدّات، نتواند بود».(4)
تربیت، محصول مراقبتی است که از نشو و نمای آدمیزاده در جریان رشد وی؛ یعنی، سیر به سوی کمال به عمل می آید. تربیت عملِ عمدی فردی رشید است که می خواهد رشد را در فردی که فاقد- ولی قابل آن است- تسهیل کند. تربیت، سرپرستی از جریان رشد؛ یعنی، اتّخاذ تدابیر مقتضی جهت فراهم ساختن شرایط مساعد برای رشد است. از این رو افراد رشید تنها به دلیل اینکه از رشد پیشرفته ای برخوردار شده اند، نمی توانند مدّعی تربیت دیگران باشند و مراقبت از رشد افراد نارسیده را به عهده بگیرند. به قول کانت مردی که در تربیتش کمبودهایی وجود دارد، با اقدام به تربیت فرزندانش، فقط اشتباهات خود را تکرار خواهد کرد.(5)
تعلیم و تربیت، سعی در سازمان دادن مُعدّات و عملاً به معنای تأثیرگذاشتن است. در بیان اهمیت تعلیم و تربیت همین بس که تحقّق گوهر آدمی منوط بدان است؛ مراقبت هایی که تحت عنوان تعلیم و تربیت درمورد انسان اعمال می شود، شرط لازم رسیدن او به مرحله کمال است. بشر تنها با تعلیم و تربیت، رشد می یابد؛ چنانچه مشمول تربیت صحیح واقع شود، فرشته خوی می گردد و اگر از برکات آن بی بهره ماند، نه تنها استعدادها و امکانات بالقوّه اش به هدر می رود؛ بلکه، به قهقرا می رود و تا مرتبه بهایم؛ بلکه فروتر از آن، تنزّل پیدا می کند. غزالی می نویسد:
«تو را حقیقت خود طلب باید کرد تا خود تو چه چیزی و از کجا آمدی و کجا خواهی رفت و اندرین منزلگاه به چه کار آمده ای و تو را از بهر چه آورده اند و سعادتِ تو چیست و در چیست و شقاوت تو چیست و در چیست؟ این صفات که در باطن تو جمع کرده اند، بعضی صفات ستوران (چهارپایان) و بعضی صفات ددگان (درندگان) و بعضی صفات دیوان (دیوها) و بعضی صفت فرشتگان است. تو از این جمله کدامی و کدام است که آن حقیقت گوهر تو است و دیگران غریب و عاریت اند؟ که چون این ندانی سعادتِ خود طلب نتوانی کرد؟»(6)
وی آنگاه هشدار می دهد که آدمی با اشتغال به صفاتی که بین او و بهایم و درّندگان مشترک است؛ به جای سیر به سوی کمال، سیر قهقرایی می کند و به عنوان راه نجات می نویسد که:
«باید پیش از آنکه ایشان تو را اسیر گیرند، تو ایشان را اسیر گیری و در سفری که تو را فرا پیش نهاده اند، از یکی مرکب خویش سازی و از دیگران سلاح و این روزی چند که در این منزلگاه باشی، ایشان را به کار داری تا تخم سعادت خویش، به معاونت ایشان صید کنی».(7)
بر این اساس وجود آدمی مجمع یک سلسله واقعیّت های متضادّ است و سیر تکاملی وی، تا حدّ زیادی در گرو آن است که بتواند بین قوای متضادّ مذکور هماهنگی ایجاد کند... آدمی موجودی متفکّر، دارای قوه تمییز، صاحب اراده و مختار است و اصلاح احوال و تحقّق فلاح و رستگاری اش، به چگونگی برنامه هایی که برای زندگی فردی و جمعی خود تنظیم می کند و به نحوه اجرای آنها بستگی دارد:
«وَ نفسٍ وَمَا سوّاها فألهمها فجورها و تقواها قد أفلح من زکّاهَا و قَد خاب من دسَّاها»؛(8) «و جان و آنکه جان را پرداخته و بدکاری و پرهیزگار بودنش را به او الهام کرده؛ با هرکه جان مصفّا و تزکیه کرد، رستگار شد و هرکه آن را بیالود و زیانکار شد».
با این همه چون برخلاف حیوانات دیگر، غریزه ندارد و رشد نایافته به دنیا می آید، مادام که به حدّ بلوغ نرسیده است، ناگزیر باید دیگران برایش زندگی را- به صورتی که در خور شأن موجودی تا این حدّ ممتاز است- درآورند؛ ولی از آنجاکه غرض خلقت موجود، تحقّق حالت کمال وی می باشد، تعهّد اداره زندگی کودک و رفع احتیاجات اوّلیه اش گرچه لازم است، کافی نیست. باید با استفاده از همین فرصت به وی کمک کرد تا برای زندگی مبتنی بر استقلال اخلاقی- که ارزش ملّی حیاتش بسته به کیفیّت آن است- آمادگی پیدا کند؛ چه کارآیی آدمی در دوره زندگی بالاستقلال؛ یعنی، تجلّی انسانیتش در زندگی اجتماعی واقعی بستگی دارد به اینکه تا چه حد در کودکی و نوجوانی توانسته، در پرتو تعلیم و تربیت صحیح، به حقیقت وجود خودیش پی ببرد و راه رسیدن به کمال را در بقیه عمر خویش، هموار سازد. خواجه نصیر درباره برکات تعلیم و تربیت انسان می نویسد: «به توسّط این صناعت، میسّر می شود که ادنی مراتب انسانی را به اعلاء مدارج رسانند».(9)
به هرحال تربیت، برانگیختن استعدادها و قوای گوناگون انسان و پرورش آنها است که باید با کوشش و سعی متربّی نیز توأم باشد و درنتیجه انسان به منتهای کمال نسبی خود- به میزان طاقت و توانایی- نایل شود.
نکته کلیدی و مهم اینکه: دوره تربیت انسان، یک دوره نامحدود است. شروع آن از آغاز حیات است و تقریباً تا رسیدن مرگ ادامه می یابد؛ لذا هیچ دوره ای از زندگی انسان را نمی شود دوره ویژه تربیت به حساب آورد و گفت: مثلاً انسان در این دوره تربیت می شود و قبل از این دوره یا بعد از آن تربیت نمی شود!... وقتی می گوییم از آغاز زندگی، اگر این آغاز زندگی، از پهنای ساعت اوّل ولادت نباشد- آن طور که برخی از روانشناسان می گویند- شروع دوران تربیت از ماه سوّم تا بی نهایت؛ یعنی تا لحظه مرگ است. لذا به پیغمبراکرم(ص) در قرآن دستور داده می شود: «و قل ربّ زدنی علماً»؛ یعنی، بگو: پروردگارا! دانش مرا افزون کن... دوران تربیت انسان تا لحظه مرگ ادامه دارد و یک دوران بسیار وسیع و نامحدود است.(10)
[پس] نظام تربیتی اسلام بر حقایق از این قبیل استوار است که انسان، احتیاج مبرم به رشد و پرورش دارد و دوران رشد و پرورش انسان هم منحصر به یک دوره خاص از زندگی اش نیست و همه دوران زندگی را شامل می شود. منتها یک حقیقت وجود دارد و آن این است که برخی از مقاطع این دوران ویژگی دارند، یعنی در آنها تربیت بهتر و آسان تر انجام می گیرد؛ همچنان که در دوران کودکی و نوجوانی و جوانی، اثر تربیت عمیق تر و ماندگارتر خواهد بود.(11)
پینوشتها:
1- مختار امینیان، مبانی اخلاق اسلامی، ص18.
2- ر.ک: محمود نیکزار، کلیّات فلسفه تعلیم و تربیت (تهران، کیهان، 1381)، ص21 و22.
3- خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری (تهران: خوارزمی، 1356)، ص48.
4- همان، ص247.
5- ر.ک: غلامحسین شکوهی، تعلیم و تربیت و مراحل آن (مشهد، به نشر، 1385)، ص6 و7.
6- محمد غزالی، کیمیای سعادت (تهران، انتشارات علمی، 1361)، ج1، ص13 و14.
7- همان، ص23.
8- شمس(91)، آیات7-10.
9- خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری (تهران، خوارزمی، 1356)، ص107.
10- ر.ک: کتاب مصاحبه6 (مقام معظم رهبری)، ص70.
11- همان.
منبع:کارگر، رحیم؛ (1389)، تعلیم و تربیت در عصر ظهور، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)چاپ دوم 1389.
/ج