نویسنده: مریم کاشف نیا
(از صدر اسلام تا پایان حکومت آل بویه)
این مقاله بر آن است با توجه به برتری موقعیت شهر اصفهان در مقایسه با سایر شهرها، چگونگی نفوذ شیعیان و ترویج عقایدشان را از صدر اسلام تا دوره ی بویهیان بررسی کند.
فتح اصفهان در سال های 23-24 ه.ق اتفاق افتاد؛ بدین صورت که فادوسپان یا همان مرزبان محلی که از سوی یزدگرد نیابت داشت، نزد ابوموسی اشعری آمد و به مسلمانان پیشنهاد صلح داد. پس از پذیرش این پیشنهاد، اصفهانیان صد هزار درهم نقد پرداختند و ابوموسی بدون جنگ اصفهان را فتح کرد. (2)
طبری درباره ی فتح اصفهان می گوید: «پس از امضای عهدنامه ی صلح، پارسیان ذمی شدند؛ مگر سی کس از مردم که خلاف قوم خویش کردند و فراهم آمدند و با کسان خود سوی کرمان رفتند.» (3)
پس از استقرار سپاهیان اسلام در ایران و با روی کار آمدن امویان، گروه موالی و اهل ذمه سختی ها و مشقات فراوانی متحمل شدند. مالیات های سنگین و سخت گیری حکام روز به روز عرصه را بر آنها تنگ تر کرد؛ به طوری که به گروه های ضد اموی مانند شیعی، خارجی و مرجئی گرایش یافتند. در واقع، «تشیع بیشتر به منزله ی پرچم طغیان بر ضد طبقات حاکمه بود تا مخالفت کلامی در اعتقادات اهل سنت.» (4)
در این زمان، شیعه و شیعه گری به تفکری گفته می شد که پس از وفات پیامبر اسلام (ص) به امامت حضرت علی (ع) اعتقاد داشتند. این افراد به علوی یا علویان نیز مشهور بودند. در میان گروه های علویان ایران، شیعه ی اثنی عشری، شیعه ی زیدی و شیعه ی اسماعیلی بانفوذتر بودند.
قدرت گیری حکومت های کوچک محلی و قیام های ایرانی در دو قرن نخست هجری، جان تازه ای به گروه های علویان بخشید. تعداد شیعیان منطقه ی جبال زیاد بود. این منطقه شامل محدوده ی قصر شیرین و همدان تا اصفهان و از آنجا تا ری می شد. (7)
در روایت های گوناگون به فراوانی شیعیان ساکن در اصفهان در قرون نخستین اسلامی بسیار اشاره شده است. از جمله این روایت که تعدادی از اصفهانی ها برای درخواست کمک نزد متوکل عباسی رفتند. آنها در آنجا امام هادی (ع) را دیدند و پس از مشاهده ی کرامتی از آن حضرت، به امامت وی اعتقاد یافتند. (8) ابراهیم بن شیبه اصفهانی یکی از اصحاب آن حضرت بود. (9) با وجود این، اطلاعات زیادی درباره ی وضعیت تشیع در اصفهان آن زمان وجود ندارد.
برخی از شیعیانی هم که با حضرت مهدی (عج) در زمان حیات پدرشان ملاقات داشتند، از اهالی شهرهای گوناگون از جمله اصفهان بودند. (10)
در دوره ی سامانیان، شیعیان بیشتر شیعه ی زیدی یا اسماعیلی بودند. شیعیان اسماعیلی مبلغان خود را به نواحی مختلف می فرستادند تا به تبلیغ مذهب اسماعیلیه بپردازند. سعید قداح از مبلغان اسماعیلیه بود. او «... در نواحی اصفهان، کره (کرج) و گرپایگان (گلپایگان) دیه به دیه می گشتی و مردم را به الحاد دعوت می کردی. شخصی با او یار شد، از روافض کوفه نام او بوزکریای شیره فروش و آخر افتادند انی هر دو به کره (کرج) بودلف، به نزدیک امیر احمد بن عبدالعزیز بن ابی دلف عجلی و او امیر اصفهان و کره و گرپایگان بود. شخصی از مقربان امیر احمد را بیافتند. نام او محمد بن حسن چهاربختان، معروف به محمد دندان دایعه، بود. در الحاد و مکاری بد صعب. او را پیش امیر احمد حرمتی تمام بود و سعید قداح را عادت بود که در میان سخن بر سیل طیب سخن های ملحدانه گفتی و ذم عرب و مساوی ایشان کردی و این محمد دندان او را بشناخت. پس از آن هر سه لعین با هم سخن در میان نهادند و دعوت الحاد را تمهید کردند.» (11)
شایان ذکر است هم زمان با فعالیت دعات اسماعیلیه در خراسان و ماوراءالنهر، ابوحاتم احمد بن همدان رازی متفکر بزرگ اسلامی نیز در ری و سرزمین دیلم کار دعوت را پیش برد. وی پس از غیاث داعیه جزیره (12) ری شد. ابوحاتم داعیانی به طبرستان، گرگان، آذربایجان و اصفهان فرستاد و موفق شد احمد بن عامی صعلوک، امیر دست نشانده ی سامانیان در ری، را به دعوت اسماعیلی درآورد.» (13)
هر چند این اقدامات به رونق تفکرات اسماعیلی انجامید، رشد دولت محلی و نسبتاً کوچک آل بویه، که کم کم قدرت زیادی یافت و مذهب تشیع را به عنوان مذهب خود برگزید، از شدت فعالیت اسماعیلیان کاست.
این حکومت با همدلی سه برادر، علی، حسن و احمد، جان گرفت. آنها در سپاه مردآویج آل زیار موفق به فتح کرج ابی دلف شدند. نور تشیع در اصفهان با فتح آن به دست حسن رکن الدوله روشن شد؛ شیعیان به طور آشکار در جامعه حضور یافتند و به راحتی زندگی می کردند.
با حمله ی برادر مردآویج به اصفهان و فتح این شهر، حسن از برادرش، عضدالدوله، درخواست کمک کرد. وی توانست بار دیگر اصفهان را فتح کند. (15) آل بویه چنان قدرت یافت که به عزل خلیفه و تغییر خلفا مبادرت ورزند؛ چنانکه معزالدوله دیلمی، مستکفی خلیفه را عزل کرد و پسرش را به جای او نشاند. (16) با تضعیف دولت بویه، کاکوئیان از درون آن بیرون آمدند.
کاکویه در زبان دیلمی به معنای دایی [خال، خالو] است. محمد، دایی مجدالدوله دیلمی، به این نام خوانده می شد. وی در سال 398 ه.ق/1008 م از دل دولت بویهیان، توانست حکمرانی اصفهان را در دست گیرد. (17)
در دوره ی کاکوئیان نیز شیعیان دارای موقعیت ممتازی بودند. برای نمونه می توان به دوره ی حکومت علاءالدوله کاکویه اشاره کرد. او، که یکی از امرای شیعی و دانش دوست به شمار می آمد، علما و دانشمندان زمان خود را بزرگ می داشت و آنها را به دربار خود فرامی خواند. پناه آوردن شیخ الرئیس ابوعلی سینا به وی در اصفهان به همین دلیل بود. همچنین با وجود دولت متعصب سنّی غزنوی حامی دیگری جز دستگاه شیعی دیالمه برای او باقی نگذاشته بود. (18) ابن سینا بهترین آثار علمی خود را در دستگاه علاءالدوله کاکویه تألیف کرد؛ از جمله کتاب الانصاف، رساله ی نبض، کتاب لسان الوجوب (که مفقود شده) و کتاب شفا. شایان ذکر است که شیخ رساله ی الحاصل و المحصول خود را به نام ابوبکر خوارزمی شیعی نگاشت.
تشیع دیلمیان و تسنن محمود بهانه ی خوبی برای مبارزه با الحاد، کفر،رافضی گری و قرمطی گری بود؛ از این رو، شیعیان دوباره به مخفیگاه خود بازگشتند. «محمود پایگاه مطمئنی داشت که از آنجا به جانب باختر پیش رفت و آل بویه را، که مذهب تشیع داشتند و مورد تنفر اهل سنت بودند، عقب راند. در سال پیش از مرگش ری را متصرف شده بود و قبل از ری، اصفهان به دست وی افتاده بود.» (19)
آثار تاریخی و مذهبی اصفهان و اطراف آن در این دوره نیز نشان دهنده ی ذوق هنر و معماری حکومت شیعی آل بویه است.
اشراقی، فیروز: اصفهان از دید سیاحان خارجی، اصفهان: آتروپات، 1378.
ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن علی: الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تهران: علمی و فرهنگی، چ سوم، 1380.
ابن اثیر، عزالدین: تاریخ الکامل، ترجمه حمیدرضا آژیر، تهران: اساطیر، 1382.
باسورث، کلیفورد ادموند: سلسله های اسلامی جدید راهنمای گاهشماری و تبارشناسی، ترجمه فریدون بدره ای، تهران: مرکز باستان شناسی اسلام و ایران، 1381.
بلاذری، احمد بن یحیی: فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1310.
تاریخ اسلام کمبریج، ترجمه احمد آرام، تهران: امیرکبیر، چ چهارم، 1381.
جعفریان، رسول: تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم، قم: انصاریان، چ چهارم، 1384، ج 1.
حتی خوری، فیلیپ: تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی، چ دوم، 1366.
طبری، محمد بن جریر: تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر، چ دوم، 1364، ج 13.
مفتخری، حسین: تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، تهران: سمت، 1381.
ناجی، محمدرضا: تاریخ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان، تهران: مجمع علمی تمدن و تاریخ و فرهنگ سامانیان، 1378.
نجاشی، ابوالعباس احمد بن احمد النجاشی الکوفی: الرجال النجاشی، قم: مؤسسه النشر اسلامی، 1416 ه.ق.
نفیسی، سعید: تاریخ خاندان طاهری، به اهتمام عبدالکریم جربزه دار، تهران: اساطیر، 1386.
همایی شیرازی، جلال الدین: تاریخ اصفهان، تهران: هما، 1384.
منبع :
اعرابی، مهدی، (1390)، مجموعه مقالات همایش پیشینه تشیع در اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، اول.
مقدمه
از مناطق مورد توجه مسلمانان در زمان فتح ایران، منطقه ی اصفهان بود؛ به گونه ای که به یکی از قطب های مهم اقتصادی در دوره ی اسلامی تبدیل شد. این منطقه، به دلیل شرایط آب و هوایی مناسب، بسیار حاصلخیز بود. ناصرخسرو، که در قرن چهارم هجری از این شهر دیدن کرد، در گزارش خود می نویسد: «از بصره تا اصفهان صد و هشتاد فرسنگ باشد؛ شهری است بر هامون نهاده (زمین هموار)؛ آب و هوایی خوش دارد و هر جا که ده گز چاه فروبرند آبی سرد و خوش بیرون آید و شهر دیواری حصین بلند دارد و دروازه ها و جنگ گاه ها ساخته و بر همه بارو و کنگره ساخته و در شهر جوی های آب روان و بناهای نیکو و مرتفع و در میان شهر مسجد آدینه ی بزرگ نیکو و باروی شهر را گفتند سه فرسنگ و نیم است و من در همه ی زمین پارسی گویان شهری نیکوتر و جامع تر و آبادان تر از اصفهان ندیدم.»این مقاله بر آن است با توجه به برتری موقعیت شهر اصفهان در مقایسه با سایر شهرها، چگونگی نفوذ شیعیان و ترویج عقایدشان را از صدر اسلام تا دوره ی بویهیان بررسی کند.
فتح اصفهان
با ظهور اسلام در عربستان و گسترش آن به مناطق دوردست و همچنین تمایل مسلمانان به فتح سرزمین های تازه، اصفهان در اولویت برنامه های بسط نفوذ و قدرت مسلمان درآمد؛ چنانکه در فتوح البلدان آمده است: «هرمزان در مشورت با عمر گفته بود فارس و آذربایجان دو بال است و اصفهان سر. اگر یکی از دو بال را قطع کنی بال دیگر به جای باشد، اما اگر سر را قطع کنی هر دو بال بیفتد. پس از سر آغاز کن.» (1)فتح اصفهان در سال های 23-24 ه.ق اتفاق افتاد؛ بدین صورت که فادوسپان یا همان مرزبان محلی که از سوی یزدگرد نیابت داشت، نزد ابوموسی اشعری آمد و به مسلمانان پیشنهاد صلح داد. پس از پذیرش این پیشنهاد، اصفهانیان صد هزار درهم نقد پرداختند و ابوموسی بدون جنگ اصفهان را فتح کرد. (2)
طبری درباره ی فتح اصفهان می گوید: «پس از امضای عهدنامه ی صلح، پارسیان ذمی شدند؛ مگر سی کس از مردم که خلاف قوم خویش کردند و فراهم آمدند و با کسان خود سوی کرمان رفتند.» (3)
پس از استقرار سپاهیان اسلام در ایران و با روی کار آمدن امویان، گروه موالی و اهل ذمه سختی ها و مشقات فراوانی متحمل شدند. مالیات های سنگین و سخت گیری حکام روز به روز عرصه را بر آنها تنگ تر کرد؛ به طوری که به گروه های ضد اموی مانند شیعی، خارجی و مرجئی گرایش یافتند. در واقع، «تشیع بیشتر به منزله ی پرچم طغیان بر ضد طبقات حاکمه بود تا مخالفت کلامی در اعتقادات اهل سنت.» (4)
در این زمان، شیعه و شیعه گری به تفکری گفته می شد که پس از وفات پیامبر اسلام (ص) به امامت حضرت علی (ع) اعتقاد داشتند. این افراد به علوی یا علویان نیز مشهور بودند. در میان گروه های علویان ایران، شیعه ی اثنی عشری، شیعه ی زیدی و شیعه ی اسماعیلی بانفوذتر بودند.
تشیع اصفهان پیش از حکومت آل بویه
دستیابی عباسیان به خلافت با شعار «الرضا من آل محمد» (5) فرصت مناسبی برای قدرت یابی شیعیان اصفهان و در واقع، خروج آنها از مخفیگاهشان بود؛ برای نمونه به قیام ابومسلم خراسانی می توان اشاره کرد. به اعتقاد برخی از مورخان، ابومسلم از اهالی اصفهان بود. پدرش از مردم یکی از دهستان های فریدن اصفهان بود (6) و نیروی مؤثری در استحکام قدرت عباسیان و نفوذ آنها به شمار می آمد. عباسیان پس از تثبیت قدرت، از شعارهای اولیه ی خود دور شدند؛ از این رو، گروهی از مخالفان پدیدار شدند که دوباره نام علویان را بر زبان آوردند؛ اما این بار پایگاه اصلی آنها در طبرستان بود.قدرت گیری حکومت های کوچک محلی و قیام های ایرانی در دو قرن نخست هجری، جان تازه ای به گروه های علویان بخشید. تعداد شیعیان منطقه ی جبال زیاد بود. این منطقه شامل محدوده ی قصر شیرین و همدان تا اصفهان و از آنجا تا ری می شد. (7)
در روایت های گوناگون به فراوانی شیعیان ساکن در اصفهان در قرون نخستین اسلامی بسیار اشاره شده است. از جمله این روایت که تعدادی از اصفهانی ها برای درخواست کمک نزد متوکل عباسی رفتند. آنها در آنجا امام هادی (ع) را دیدند و پس از مشاهده ی کرامتی از آن حضرت، به امامت وی اعتقاد یافتند. (8) ابراهیم بن شیبه اصفهانی یکی از اصحاب آن حضرت بود. (9) با وجود این، اطلاعات زیادی درباره ی وضعیت تشیع در اصفهان آن زمان وجود ندارد.
برخی از شیعیانی هم که با حضرت مهدی (عج) در زمان حیات پدرشان ملاقات داشتند، از اهالی شهرهای گوناگون از جمله اصفهان بودند. (10)
در دوره ی سامانیان، شیعیان بیشتر شیعه ی زیدی یا اسماعیلی بودند. شیعیان اسماعیلی مبلغان خود را به نواحی مختلف می فرستادند تا به تبلیغ مذهب اسماعیلیه بپردازند. سعید قداح از مبلغان اسماعیلیه بود. او «... در نواحی اصفهان، کره (کرج) و گرپایگان (گلپایگان) دیه به دیه می گشتی و مردم را به الحاد دعوت می کردی. شخصی با او یار شد، از روافض کوفه نام او بوزکریای شیره فروش و آخر افتادند انی هر دو به کره (کرج) بودلف، به نزدیک امیر احمد بن عبدالعزیز بن ابی دلف عجلی و او امیر اصفهان و کره و گرپایگان بود. شخصی از مقربان امیر احمد را بیافتند. نام او محمد بن حسن چهاربختان، معروف به محمد دندان دایعه، بود. در الحاد و مکاری بد صعب. او را پیش امیر احمد حرمتی تمام بود و سعید قداح را عادت بود که در میان سخن بر سیل طیب سخن های ملحدانه گفتی و ذم عرب و مساوی ایشان کردی و این محمد دندان او را بشناخت. پس از آن هر سه لعین با هم سخن در میان نهادند و دعوت الحاد را تمهید کردند.» (11)
شایان ذکر است هم زمان با فعالیت دعات اسماعیلیه در خراسان و ماوراءالنهر، ابوحاتم احمد بن همدان رازی متفکر بزرگ اسلامی نیز در ری و سرزمین دیلم کار دعوت را پیش برد. وی پس از غیاث داعیه جزیره (12) ری شد. ابوحاتم داعیانی به طبرستان، گرگان، آذربایجان و اصفهان فرستاد و موفق شد احمد بن عامی صعلوک، امیر دست نشانده ی سامانیان در ری، را به دعوت اسماعیلی درآورد.» (13)
هر چند این اقدامات به رونق تفکرات اسماعیلی انجامید، رشد دولت محلی و نسبتاً کوچک آل بویه، که کم کم قدرت زیادی یافت و مذهب تشیع را به عنوان مذهب خود برگزید، از شدت فعالیت اسماعیلیان کاست.
تشیع اصفهان در زمان آل بویه
آل بویه مانند بیشتر دیلمیان شیعی بودند. ظاهراً آنها ابتدا شیعه ی زیدی بودند و سپس به مذهب شیعه ی اثنی عشری یا جعفری گرویدند. در زمان آنان اعیاد سنتی شیعه در همه ی سرزمین های تحت قلمروشان برگزار می شد. (14)این حکومت با همدلی سه برادر، علی، حسن و احمد، جان گرفت. آنها در سپاه مردآویج آل زیار موفق به فتح کرج ابی دلف شدند. نور تشیع در اصفهان با فتح آن به دست حسن رکن الدوله روشن شد؛ شیعیان به طور آشکار در جامعه حضور یافتند و به راحتی زندگی می کردند.
با حمله ی برادر مردآویج به اصفهان و فتح این شهر، حسن از برادرش، عضدالدوله، درخواست کمک کرد. وی توانست بار دیگر اصفهان را فتح کند. (15) آل بویه چنان قدرت یافت که به عزل خلیفه و تغییر خلفا مبادرت ورزند؛ چنانکه معزالدوله دیلمی، مستکفی خلیفه را عزل کرد و پسرش را به جای او نشاند. (16) با تضعیف دولت بویه، کاکوئیان از درون آن بیرون آمدند.
کاکویه در زبان دیلمی به معنای دایی [خال، خالو] است. محمد، دایی مجدالدوله دیلمی، به این نام خوانده می شد. وی در سال 398 ه.ق/1008 م از دل دولت بویهیان، توانست حکمرانی اصفهان را در دست گیرد. (17)
در دوره ی کاکوئیان نیز شیعیان دارای موقعیت ممتازی بودند. برای نمونه می توان به دوره ی حکومت علاءالدوله کاکویه اشاره کرد. او، که یکی از امرای شیعی و دانش دوست به شمار می آمد، علما و دانشمندان زمان خود را بزرگ می داشت و آنها را به دربار خود فرامی خواند. پناه آوردن شیخ الرئیس ابوعلی سینا به وی در اصفهان به همین دلیل بود. همچنین با وجود دولت متعصب سنّی غزنوی حامی دیگری جز دستگاه شیعی دیالمه برای او باقی نگذاشته بود. (18) ابن سینا بهترین آثار علمی خود را در دستگاه علاءالدوله کاکویه تألیف کرد؛ از جمله کتاب الانصاف، رساله ی نبض، کتاب لسان الوجوب (که مفقود شده) و کتاب شفا. شایان ذکر است که شیخ رساله ی الحاصل و المحصول خود را به نام ابوبکر خوارزمی شیعی نگاشت.
تشیع دیلمیان و تسنن محمود بهانه ی خوبی برای مبارزه با الحاد، کفر،رافضی گری و قرمطی گری بود؛ از این رو، شیعیان دوباره به مخفیگاه خود بازگشتند. «محمود پایگاه مطمئنی داشت که از آنجا به جانب باختر پیش رفت و آل بویه را، که مذهب تشیع داشتند و مورد تنفر اهل سنت بودند، عقب راند. در سال پیش از مرگش ری را متصرف شده بود و قبل از ری، اصفهان به دست وی افتاده بود.» (19)
نتیجه
دوره ی آل بویه بی شک یکی از تأثیرگذارترین دوران از لحاظ مذهب و فرهنگ بود. تفکر شیعی و استقرار آن در اصفهان امکان برگزیدن این شهر را در قرن های بعد به وسیله ی دولت صفوی فراهم کرد. وجود دانشمندان و بزرگانی چون شیخ صدوق، شیخ مفید و شیخ کلینی در دربار آل بویه و دو شاگرد بزرگ ابوعلی سینا در اصفهان - ابومنصور حسین بن طاهر بن ربیعه اصفهانی و ابومنصور حسین محمد بن عمر اصفهانی - مایه ی افتخار و سرفرازی آن در قرن های اول تا چهارم هجری است.آثار تاریخی و مذهبی اصفهان و اطراف آن در این دوره نیز نشان دهنده ی ذوق هنر و معماری حکومت شیعی آل بویه است.
پی نوشت ها :
1. بلاذری، ص 116.
2. ابن اعثم، ص 499.
3. مفتخری، ص 40.
4. همان، ص 85.
5. طبری، ج 2، ص 191.
6. مفتخری، ص 100.
7. جعفریان، ج 1، ص 240.
8. نجاشی، ص 253، ش 664.
9. جعفریان، ج 1، ص 243.
10. همان، ص 311.
11. همان جا.
12. یکی از مناطق دوازده گانه ی مورد تبلیغ اسماعیلیان.
13. ناجی، ص 365.
14. باسورث، ص 305.
15. ابن اثیر، ج 12، ص 5055.
16. حتی خوری، ص 606.
17. باسورث، ص 312.
18. همایی، ص 148.
19. تاریخ اسلام کمبریج، ص 210.
اشراقی، فیروز: اصفهان از دید سیاحان خارجی، اصفهان: آتروپات، 1378.
ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن علی: الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تهران: علمی و فرهنگی، چ سوم، 1380.
ابن اثیر، عزالدین: تاریخ الکامل، ترجمه حمیدرضا آژیر، تهران: اساطیر، 1382.
باسورث، کلیفورد ادموند: سلسله های اسلامی جدید راهنمای گاهشماری و تبارشناسی، ترجمه فریدون بدره ای، تهران: مرکز باستان شناسی اسلام و ایران، 1381.
بلاذری، احمد بن یحیی: فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1310.
تاریخ اسلام کمبریج، ترجمه احمد آرام، تهران: امیرکبیر، چ چهارم، 1381.
جعفریان، رسول: تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم، قم: انصاریان، چ چهارم، 1384، ج 1.
حتی خوری، فیلیپ: تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی، چ دوم، 1366.
طبری، محمد بن جریر: تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر، چ دوم، 1364، ج 13.
مفتخری، حسین: تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، تهران: سمت، 1381.
ناجی، محمدرضا: تاریخ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان، تهران: مجمع علمی تمدن و تاریخ و فرهنگ سامانیان، 1378.
نجاشی، ابوالعباس احمد بن احمد النجاشی الکوفی: الرجال النجاشی، قم: مؤسسه النشر اسلامی، 1416 ه.ق.
نفیسی، سعید: تاریخ خاندان طاهری، به اهتمام عبدالکریم جربزه دار، تهران: اساطیر، 1386.
همایی شیرازی، جلال الدین: تاریخ اصفهان، تهران: هما، 1384.
منبع :
اعرابی، مهدی، (1390)، مجموعه مقالات همایش پیشینه تشیع در اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، اول.