خدیجه ی کبری (1)

«خدیجه(س)، ثروتش را به محمد(ص) بخشید، ولى این احساس را نداشت که مى بخشد، بلکه این احساس، را داشت که به وسیله ی او هدایت مى شود، و این بر همه ی گنج هاى سراسر جهان برترى دارد. او احساس مى کرد محبت و
پنجشنبه، 12 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خدیجه ی کبری (1)
خدیجه ی کبری(1)

نویسنده: سید رضی سیدنژاد




 

«خدیجه(س)، ثروتش را به محمد(ص) بخشید، ولى این احساس را نداشت که مى بخشد، بلکه این احساس، را داشت که به وسیله ی او هدایت مى شود، و این بر همه ی گنج هاى سراسر جهان برترى دارد. او احساس مى کرد محبت و دوستى را به حضرت محمد(ص) اهدا مى کند، ولى درعوض، نیز همه ی ابعاد سعادت را از او کسب مى کند».(1)

شرح حالى مختصر از زندگى حضرت خدیجه(س)

نام: خدیجه.
لقب ها: مبارکه، طاهره، کبرا، غرا و....
کنیه: ام هند، ام المؤمنین و ام الزهرا(س).
پدر و مادر: خویلدبن اسد و فاطمه بنت زائده.
زمان تولد: بنابر نقل معروف، پانزده سال پیش از ولادت پیامبر اکرم (55سال پیش از بعثت پیامبر اسلام).
محل تولد: مکه ی معظمه.
زمان ازدواج با پیامبر اکرم(ص) پانزده سال پیش از بعثت، دهم ربیع الاول، سال25 عام الفیل.
فرزندان: قاسم، عبدالله (ملقب به طاهر و طیب)، رقیه، زینب، ام کلثوم، فاطمه ی زهرا(س).
مدت عمر: حدود 65سال. بنابر نقل معروف، آن بزرگوار در سال دهم بعثت، در روز دهم ماه رمضان، سه روز پس از وفات ابوطالب، عموى پیامبر(ص) در 65سالگى درگذشت.
آرامگاه: قبرستان معلى (قبرستان ابوطالب) واقع در دامنه ی کوه حَجُون (بالاى مکه).
دوران زندگى:(2)
- دوران پیش از ازدواج با پیامبر (چهل سال)؛
- دوران ازدواج با پیامبر تا آغاز بعثت (پانزده سال)؛
- آغاز بعثت (طلوع اسلام) تا هنگام رحلت (ده سال).
مدّت زندگى با پیامبر اکرم(ص): حدود 25سال.

خاندان حضرت خدیجه(س)

سلسله نسب حضرت خدیجه(س) ازسوى پدر و مادر، به شخصیت هاى بزرگواری می رسد. ایشان ازسوى پدر، با چند واسطه، دخترعموى پیامبر خدا بود. ازاین روى، خدیجه(س) و پیامبر، همدیگر را پسرعمو و دخترعمو مى خواندند. سلسله ی حضرت خدیجه(س) از سوى پدر چنین است: خدیجه بنت خویلدبن اسدبن عبدالعزى بن قصى بن کلاب. نسب حضرت خدیجه(س) با رسول اکرم(ص) در قُصَى مشترک است؛ زیرا حضرت محمد(ص) نیز فرزند عبدالله بن عبدالمطب بن هاشم بن عبد مناف بن قصى بن کلاب است.
سلسله نسب مادر حضرت خدیجه(س) نیز عبارت است از: خدیجه بنت فاطمه بنت زائده بن اصم بن رواحه بن حجربن عبدبن معیص بن عامربن لُوَى بن غالب. لُوَی، جد هشتم پیامبر(ص) نیز هست. بنابراین، حضرت خدیجه(س) ازسوی مادر نیز در جد هشتم، با پیامبر مشترک است. خویلد، پدر بزرگوار حضرت خدیجه(س)، قهرمان دلاورى بود که در دفاع از حریم کعبه، رشادتى به یادماندنى نشان داد. هنگامى که «تبع»، پادشاه خودکامه ی یمن تصمیم گرفت حجرالأسود را به یمن منتقل کند و در معبدى بگذارد که آنجا ساخته بود، خویلد شمشیر به دست گرفت و دربرابر او مردانه جنگید. دیگران نیز به یارى اش برخاستند و دشمن را با دلاورى از حریم کعبه بیرون راندند.
اسد، پدربزرگ حضرت خدیجه(س) نیز از پیش گامان شرکت در پیمان جوانمردان (حلف الفضول) است. این پیمان میان برخى جوانمردان قریش، با هدف ستاندن حق مظلومان، در خانه ی عبدالله بن جدعان بسته شد. حضرت محمد(ص) نیز در این پیمان، فعالانه حضور داشت و همیشه از آن به نیکى یاد مى کرد. همچنین فاطمه بنت زائده، مادر حضرت خدیجه در دوران جاهلیت، در پاکى و عفت، سرآمد بانوان مکه بود. وى پیرو آیین حنیف بود.(3)

لقب هاى حضرت خدیجه(س)

لقب هایى که براى افراد برمى گزینند، بیان کننده جنبه اى از شخصیت یا فضیلتى از فضایل آنهاست. براى حضرت خدیجه(س) چندین لقب بیان شده است:

مبارکه

در کتاب آسمانى انجیل که بر حضرت عیسى(ع) نازل شد از آن بانوى بزرگوار با لقب «مبارکه» و همدم مریم(س) در بهشت یاد شده است. در عبارتى از انجیل، در توصیف پیامبر گرامى اسلام آمده است: «نسل او از مبارکه (بانوى بابرکت) است که در بهشت، همدم مادرت، مریم(س) خواهد بود».(4)

طاهره

در دوران جاهلیت، فساد و بى بندوبارى بسیار رواج داشت و ارزش هایی چون اخلاق و پاک دامنى در جامعه رنگ باخته بود. بسیارى از زنان نیز به گونه هاى رایج انحرافِ آن زمان، آلوده بودند. در چنین اوضاعى، حضرت خدیجه به سبب رعایت فضیلت هاى اخلاقى و پاکى و پاک دامنى، با لقب «طاهره» (پاک سرشت و پاک منش) شناخته مى شد. ایشان را عفیف ترین بانوى عرب در آن روزگار دانسته اند.(5)

بانوى بانوان

حضرت خدیجه(س) همیشه به ارزش هاى متعالى اخلاقى و انسانى پایبند بود. ازاین روى، همگان به او احترام مى گذاشتند و وى را سرور زنان مى خواندند. امیرمؤمنان، على(ع) در چکامه اى که در سوگ آن حضرت سروده است، از او با لقب «سَیدهُ الِنسوان» (بانوى بانوان) یاد مى کند.(6)
امام صادق(ع) از این بانوى بزرگ با لقب «سیده ی قریش»، یاد کرده است.(7) اسماء بنت عمیس نیز حضرت خدیجه(س) را «سیده نساء العالمین» مى خواند.(8)
آورده اند، حتى در دوران جاهلیت که زن هیچ گونه ارج و منزلتى نداشت، حضرت خدیجه(س) را «سید? نساء القریش» مى نامیدند. رسول اکرم(ص)، آن حضرت را که در کمال و ارزش هاى والاى انسانى کم نظیر بود، با لقب «کبرا» مى خواند.(9)
در دعاى ندبه نیز که از ناحیه ی مقدسه نقل شده است، از آن حضرت با صفت «خدیجه ی غرا» (ارجمند و بزرگوار) یاد مى شود؛ همچنین در خطبه ی عقدى که از ابوطالب(ع) نقل شده، با عبارت «بانوى برخوردار از ویژگى سخاوت و عفت، و بانوى بلندمرتبه اى که فضل و ارج و منزلتش زبانزد مردم است و جایگاه والایى دارد»(10) توصیف شده است.
در فرازى از زیارت نامه ی پیامبر اکرم(ص) نیز، هنگام درود «بر زوجات طاهرات»، از حضرت خدیجه(س) با لقب «الصدیقه» یاد شده است.(11)
رسول خدا(ص)، خود همواره از حضرت خدیجه(س) به منزله ی بهترین و برترین همسرانش یاد مى کرد. برهمین اساس، لقب ام المؤمنین به آن حضرت داده اند. افزون براین، از این بانوى بزرگوار اسلام با لقب هایى چون مرضیه، راضیه، زکیه، ام الیتامى و ام الزهرا(س) یاد مى کنند.

ویژگی هاى حضرت خدیجه(س)

حضرت خدیجه(س)، به سبب آراستگى به فضایل اخلاقى و عفت و پاک دامنى، با دیگر بانوان عصر جاهلیت بسیار تفاوت داشت. آن حضرت، افزون بر انتساب به خاندانى اصیل و بزرگوار، به دلیل بهره مندى از فضیلت هاى اخلاقى، روحى و اعتقادى و عواطف انسانى و ایمان به پاکى و درستى، از همه ی بانوان آن روز جزیر? العرب ممتاز بود. در کتاب هاى سیره و تاریخ، براى آن بانوى بزرگوار، ویژگى هاى بسیارى بیان شده است.

1. مردم دوستى و رسیدگى به مستمندان

آورده اند که در وضعیت بد اجتماعى دوران جاهلیت که مال دوستى، تبعیض طبقاتى، ستم به زیردستان و پاى مال ساختن حقوق انسان هاى فقیر و ضعیف رواج داشت، آن بانوى بزرگوار، از هرگونه ستم به دیگران خوددارى مى کرد.
حضرت خدیجه(س) همواره به مستمندان و یتیمان رسیدگى مى کرد و مهر و محبت ویژه اى به قشرهاى ضعیف و آسیب دیده داشت. به دلیل همین رسیدگى، به ایشان «مادر یتیمان» لقب داده بودند.
خانه ی حضرت خدیجه(س)، خانه ی امید همه ی گرفتاران و بیچارگان بود و همه ی مردم براى حل مشکلات و گرفتارى هایشان به وى مراجعه مى کردند. او نیز درحد توان به مردم کمک مى کرد و همه با رضایت و خشنوى از خانه اش بیرون مى رفتند. همچنین کسانى که براى خدیجه(س) کار مى کردند، از وى راضى بودند، زیرا حقوق آنان را به طور کامل مى داد و وضع زندگى آنان را اصلاح مى کرد.
رسول خدا(ص) درباره ی چگونگى رفتار خدیجه(س) با ایشان و همکارش، زمانى که به نمایندگی از حضرت خدیجه(س) در بازار تهامه تجارت مى کرد، خاطراتى بازمى گوید. ایشان مى فرماید: «من کارفرمایى بهتر از خدیجه(س) ندیدم. هرگاه من و دوستم پس از کار، نزد او مى رفتیم، غذاى گوارایى را که براى ما آماده کرده بود، به ما هدیه مى داد».(12)

2. ثروتمند پاک اندیش

حضرت خدیجه(س) با هوش و تدبیرى که داشت و از راه مدیریت درست و حساب شده، ثروت فراوانى به دست آورده بود. وى از ثروتمندان کم نظیر جزیر? العرب به شمار مى آمد و حتى ثروت افراد ثروتمندى چون ابوجهل، عقبه بن ابى معیط و ابوسفیان، در مقایسه با ثروت خدیجه(س) بسیار ناچیز بود.
آورده اند، حضرت خدیجه(س) خانه ی بسیار بزرگى داشت که همه ی مردم مکه در آن جاى می گرفتند، ولى چیزى که این بانوى بزرگ را از دیگر ثروتمندان، ممتاز مى ساخت، فروتنى، حقیقت جویى، محبت به زیردستان و دورى از فخرفروشى، غرور و تکبر بود.
در اوضاعى که ارزش و اعتبار انسان ها به ثروت و دارایى شان بود، حضرت خدیجه(س) به فضیلت هاى انسانى و ویژگى هاى نیکوى اخلاقى، بیش از مال و ثروت اهمیّت مى داد. از این روى، وقتى معروف ترین شخصیت هاى جزیر? العرب به پشتوانه ی مال و دارایى هایشان به خواستگارى اش رفتند، وى به همه ی آنان پاسخ منفى داد و آشکارا درخواستشان را رد کرد. خدیجه(س) براى انتخاب همسر، تنها، داشتن ثروت را کافى نمى دانست، بلکه به فضیلت هاى اخلاقى و انسانى و باورهاى درست و ایمان حقیقى مى اندیشید و بیشتر ثروتمندان آن عصر نیز، از داشتن چنین سرمایه هایى محروم بودند.(13)
حضرت خدیجه(س) قالب ها را شکست و دربرابر سرزنش و شماتت مردم، به ویژه زنان، مقاومت کرد و به یاوه سرایى هاى آنان اعتنا نکرد. او در عمل نشان داد که معیار درست در انتخاب همسر، عقل، اخلاق نیک، جوانمردى و ایمان است، نه ثروت، خوش گذرانى و هوس بازی.
وى به زنان، آشکارا فرمود: «آیا در سراسر جزیر? العرب مردى را از نظر داشتن کمالات مى شناسید که برتر از محمد(ص) باشد؟ من به سبب این کمالات و ارزش ها با او ازدواج کرده ام...».(14)
بنابراین ازدواج او براساس ارزش ها و اصالت ها و قالب شکنى ها بود. حضرت خدیجه(س) با این ازدواج، همه ی ملاک ها و معیارهایى را که برپایه ی تعصب اشرافى جاهلى بنا شده بود، شکست و این درس بزرگ را به ما آموخت که ملاک اصلى، معرفت و تقواست.

3. حق جویی

حضرت خدیجه(س) در اوج برخوردارى از ثروت و منزلت، برخلاف دیگر ثروتمندان جزیر? العرب که سرگرم ثروت اندوزی و خوش گذرانى بودند، همیشه به این فکر مى کرد که چگونه مى توان وضعیت نابسامان اخلاقى و اجتماعى جامعه را اصلاح کرد. او مى اندیشید چگونه به جاى کینه، ستیز، بى عدالتى و باورهاى خشک و خشن، عدالت، محبت، عواطف انسانى و ویژگى هاى برجسته ی اخلاقى در جامعه حاکمیت مى یابد.
دراین میان، آنچه بیشتر او را امیدوار می ساخت و همواره فروغ ایمان به پاکى ها را در دلش روشن نگاه مى داشت، بشارت هایى بود که از دانشمندان مسیحى و دیگر عالمان اهل کتاب درباره ی ظهور پیامبرى در آخرالزمان مى شنید. وى بارها از افرادى چون «ورقه ی بن نوفل» (پسرعمویش) و دیگر آشنایان به کتاب هاى آسمانى، شنیده بود که به زودى پیامبرى در مکه ظهور می کند که خورشید وجودش جهان گیر خواهد شد. این پیامبر، فضیلت های اخلاقی و صمیمیت و مهربانى را در سراسر جامعه حاکم خواهد کرد و با ایمان به خدا، همه ی نابسامانى هاى فرهنگى و اجتماعى حاکم بر جامعه ی جاهلیت را سامان خواهد داد. از این روى، خدیجه(س) یکى از منتظران ظهور پیامبر آخرالزمان بود تا توفیق درک حضورش را بیابد و درحد توان، به پیشبرد اهداف وى کمک کند.

دیدار نشانه هاى نبوت

وقتى حضرت خدیجه(س) از پسرعمویش، ورق? بن نوفل و دیگر آشنایان با کتاب هاى ادیان، درباره ی پیامبر آخرالزمان مطالبى مى شنید، اشتیاق او به دیدار پیامبر موعود بیشتر مى شد. آورده اند خدیجه(س) شنیده بود دانشمندان یهود، برخى نشانه هاى پیامبر آخرالزمان را با ویژگى هاى محمد امین(ص) هماهنگ دانسته اند. این شنیده ها خدیجه(س) را علاقه مند کرد تا در احوال و ویژگى های محمد(ص) بیش از پیش دقت کند. هرچه خدیجه(س) درباره ی اخلاق و ویژگى های محمد امین(ص) بیشتر پژوهش مى کرد، با ویژگى هاى اخلاقى و کرامت هاى انسانى بیشتر آشنا مى شد. بدین سان، مهر محمد(ص) رفته رفته بر دل خدیجه(س) نشست.
مى گویند روزی خدیجه(س) در مجلسى حضور داشت. ناگاه دانشمندی یهودى با دیدن محمد امین(ص) بى اختیار گفت: «به خدا سوگند، این جوان، خاتم پیامبران است».
حاضران هریک به گونه اى در برابر این سخن واکنش نشان دادند. خدیجه(س) نیز که مطالب بسیارى دراین باره شنیده بود، از دانشمند یهودى پرسید: «تو از کجا دانستى که محمد، پیامبر است؟» وى گفت: «من درباره ی ویژگى هاى محمد در کتاب آسمانى تورات خوانده ام. همین شخص در آخرالزمان به پیامبرى برانگیخته مى شود. پدر و مادرش از دنیا رفته اند؛ جدش (عبدالمطلب) و عمویش (ابوطالب) از او سرپرستى مى کنند و به زودى با بانویى از قریش که سرور قوم و رئیس قبیله ی خویش است، ازدواج مى کند.
گویا یهودى در سخنان خود، خدیجه(س) را همان بانوی قریش خواند و تصریح کرد: «اى خدیجه! بکوش خشنودى محمد را به دست آورى، زیرا او مایه ی کرامت، شرافت و بزرگى دنیا و آخرت تو خواهد بود».(15)
ورق? بن نوفل نیز بارها به خدیجه(س) گفته بود: «اى خدیجه! به زودى به مردى مى پیوندى که برترین و شریف ترین انسان در سراسر زمین و آسمان هاست».(16) افزون بر این، برخی خوابها نیز چنین رویداد مبارکى را به حضرت خدیجه(س) نوید مى دادند.

آشنایی بیشتر خدیجه(س) با محمد امین(ص)

خدیجه(س) هرسال، افرادى را به نمایندگى از سوى خود، با کاروانى از کالاهاى گوناگون به شام و دیگر مناطق تجارتى مى فرستاد. یک بار نیز این مسئولیت را بر دوش محمد امین(ص) گذاشت و او با اموال خدیجه، تجارت پرسودى کرد. گرچه پیش از این سفر نیز خدیجه، به مانند دیگر مردم مکه، محمد امین را به درستکارى، راست گویى و امانت دارى مى شناخت، این سفر، راست کردارى، هشیارى و فضیلتهاى اخلاقى وى را بیش از پیش براى خدیجه(س) آشکار ساخت.
وقتى میسره، غلام خدیجه(س)، ماجراى سفر تجارى و تدبیرهاى خردمندانه ی محمد امین(ص) را براى خدیجه(س) تعریف کرد، او بیشتر با شخصیت محمد(ص) آشنا شد. آورده اند که سخنان میسره درباره ی ویژگى هاى اخلاقى شایسته ی محمد امین(ص) چنان بر حضرت خدیجه(س) تأثیر گذاشت که براى رسول اکرم(ص) پیام فرستاد نزد وى بیاید. وقتى محمد(ص) نزد خدیجه(س) آمد، خدیجه(س) به وى گفت: «اى پسرعمو! من به دلیل خویشاوندى، شخصیت، امانت دارى، خوش اخلاقى و راست گویى تو در میان قوم، به تو مشتاق و علاقه مند شده ام». سپس از وى خواستگارى کرد.(17)
محمد امین(ص) به او فرمود: «لازم است در این باره با عموهایم مشورت کنم».(18)

ازدواج محمد امین(ص) با خدیجه(س)

آشکار است که پیشنهاد ازدواج، نخست از سوى خود خدیجه(س) مطرح شده است. ابن هشام چنین مى گوید: خدیجه(س)، خود تمایل خویش را اظهار کرد و چنین گفت: «عموزاده، من به سبب خویشى اى که میان ما برقرار است و عظمت و عزتى که میان قوم خود دارى و امانت، حُسن خلق و راست گویى ات، به جِد مایلم با تو ازدواج کنم». رسول اکرم(ص) در پاسخ وى فرمود: «لازم است عموهایم را از این کار آگاه سازم و با مشورت آنان این کار را انجام دهم».
بیشتر مورخان معتقدند که نفیسه، دختر «علیه»، پیام خدیجه(س) را این گونه براى پیامبر بیان کرد: «محمد! چرا شبستان زندگى خود را با چراغ همسر روشن نمى کنى؟ اگر من تو را به زیبایی و ثروت شرافت و عزت دعوت کنم مى پذیرى؟»
پیامبر فرمود: «مرادت کیست؟» وى خدیجه(س) را معرفى کرد. حضرت فرمود: آیا خدیجه(س) به این کار حاضر مى شود؛ با اینکه وضع زندگى من با او بسیار تفاوت دارد؟»
نفیسه گفت: «اختیار او در دست من است و من او را حاضر مى کنم. تو زمانى را معین کن که وکیل او (عمروبن اسد) با شما و اقوامتان گرد هم آمده، مراسم عقد و جشن برگزار شود».(19)
رسول گرامى دراین باره با عموى بزرگوار خود، ابوطالب، مشورت کرد. مشهور است که ابوطالب، عموى محمد(ص)، مراسم خواستگارى و خواندن خطبه ی عقد محمد امین(ص) با خدیجه(س) را برپا کرد و عمروبن اسد، عموى خدیجه(س) نیز این ازدواج را تأیید کرد.(20)
شیخ صدوق و شیخ کلینى، خطبه ی عقد ابوطالب را این گونه بازگفته اند:
... سپاس خدایى را که ما را از نسل ابراهیم و ذریه ی اسماعیل قرار داد و براى ما خانه اى مقدس بنا کرد که مقصود حاجیان و حرمى امن است. ما را در شهرى که هستیم، فرمانروایى داد و از برکت ها برخوردارمان ساخت....
بارى، برادرزاده ی من با هریک از برجستگان قریش که مقایسه شود، برترى از آنِ اوست. بزرگى او در سنجش با هر بزرگى، روشن است و درمیان آفریدگان خدا، همانندى براى او نیست. ثروت چندانى ندارد، ولى ثروت مادى، ارزشى است زودگذر و سایه اى است ناپایدار. او خواستگار خدیجه(س) است و اینک ما براى عقد ازدواج او- اگر او راضى باشد- نزد شما آمده ایم. هر اندازه مهریه تعیین کنید، من از ثروت خود، آن را مى پردازم.(21)
گفته اند پس از ابوطالب، عموى خدیجه(س) مى خواست سخن بگوید که دچار لکنت شد و به ناچار خود خدیجه(س) لب به سخن گشود و گفت: «اى محمد، من خود را به عقد ازدواج تو درآوردم و مهریه ی آن را خودم بر دوش گرفتم». بدین ترتیب، عقد نکاح میان محمد(ص) و خدیجه(س) جارى شد.(22)
در این هنگام، ابوطالب به حاضران گفت: «گواهى دهید که خدیجه(س) ازدواج با محمد(ص) را پذیرفت و مهریه ی آن را خود بر دوش گرفت». یکى از حاضران گفت: «شگفتا! تاکنون ندیده بودیم که زنى مهریه ی ازدواجش را خود بر دوش بگیرد».
ابوطالب که از سخنان او ناراحت شده بود، برخاست و گفت: «آرى، اگر مردان همانند برادرزاده ام محمد(ص) باشند، او را با گران ترین بها و سنگین ترین مهریه بربایند، ولى اگر امثال شما باشند، با شما جز به مهریه ی سنگین ازدواج نخواهند کرد».
سپس مراسم جشن عروسى برگزار شد. در این هنگام، عبدالله بن غنم، یکى از قریشیان اشعارى را بدین مضمون خواند:
«اى خدیجه! گوارا و مبارک باد تو را که پرنده ی هماى بختت به سوى کوى سعادت و خوشبختى به پرواز درآمد؛
چراکه با برترین انسان ها ازدواج کردى. چه کسى در میان مردم، همچون محمد(ص) داراى مقامات عالى است؟
دو راست گو و نیکوکار، یعنى حضرت عیسى(ع) و حضرت موسى(ع) به ظهور او مژده داده اند و زمان ظهور، چقدر نزدیک شده است.
از روزگاران پیش، نویسندگان اقرار کرده اند که در سرزمین بطحا، پیغمبرى راهنما و هدایت شده طلوع خواهد کرد».(23)
آورده اند وقتى پس از مراسم عقد، حضرت محمد(ص) برخاست تا همراه ابوطالب به خانه اش بازگردد، خدیجه(س) با کمال مهر و محبت به آن حضرت عرض کرد: «اِلى بیتِک فبیتى بیتُک، و اَنَا جاریتُک؛(24) «در خانه ی خود بمان. خانه ی من، خانه ی توست و من کنیز توام». به این ترتیب، خدیجه(س) با کمال اخلاص و ایثار و فروتنى، زندگى خود را با محمد(ص) آغاز کرد.

جشن باشکوه عروسى خدیجه(س)

پس از عقد، جشن باشکوهى برپا شد و گوسفندان بسیارى قربانى کردند و براى چند روز، مردم مکه، به ویژه مستمندان را اطعام کردند.(25) خویشاوندان محمد امین(ص) و خدیجه(س) نیز به شادى پرداختند و این روز را بسیار گرامى داشتند. بى شک روز ازدواج پیامبر(ص) با خدیجه(س)، روز بسیار مبارک و میمونى بود که منشأ آثار و برکت هاى فراوان در طول تاریخ شد. این ازدواج نهالى کاشت که به صورت درختى شاداب و پرمیوه درآمد و مردم تا قیامت از میوه هامى گوناگون معنوى آن استفاده مى کنند. حضرت زهرا(س) و یازده امام معصوم(ع)، ثمره ی این درخت اند.
بنابراین، باید خاطره ی چنین روزی که سرچشمه ی خیر و برکت هاى بسیار شد، همیشه تجدید کرد و در چنین روزى جشن گرفت و خداى بزرگ را براى پدید آوردن چنین روزى سپاس گزارد. در روایت ها نیز آمده است، روزه گرفتن در این روز مستحب است، و بهتر است مؤمنان این روز را روزه بگیرند و با این کار، خدا را شکر کنند که توفیق ازدواج بین پیامبر و حضرت خدیجه را به جهانیان بخشیده است.(26)
آورده اند که رسول خدا(ص) این روز را بسیار گرامى داشت و به مبارکى آن، «ام ایمن»، کنیز مادرش آمنه را که پس از ایشان به پیامبر رسیده بود، آزاد کرد.(27)
نقل مى کنند «صفیه»، عمه ی رسول خدا(ص) در برپایی مراسم جشن عروسى پیامبر بسیار زحمت کشید. صفیه، دختر عبدالمطلب و مادر زبیر است. او هم سن پیامبر خدا(ص) بود و افزون بر شجاعت کم نظیر، در سرودن شعر نیز توانایى داشت. اشعار صفیه در سوگ نبى اکرم(ص) بسیار جان سوز است.(28) وى پس از وفات پیامبر خدا(ص)، همانند مادرى دلسوز، از فاطمه ی زهرا(س) حمایت مى کرد. صفیه در روز عروسى پیامبر با خدیجه(س)، اشعار زیبایى مى خواند. یکى از این اشعار به این مضمون است:
زمان شادى با فرح و گشاده رویى فرارسید و هرگونه نحوست و ناگوارى ازمیان رفت. ماه تابان، چهره برافروخت و فصل شادى و سعادت جلوه گر شد؛ به سبب وجود محمد امین که در دشت و سرزمین بطحا (در همه جا) [از او] به نیکى یاد مى شود. هرگاه احمد با همه ی خلایق سنجیده شود، بر همه برترى یابد و عظمت و شکوه محمد براى قبیله ی قریش آشکار شد و به طفیل وجود او، هماى خوشبختى و سعادت همیشگى به پرواز درآمد. خوشبختى اى که به خدیجه، دختر کمالات و ارزش ها پیوست. خدیجه، همان دریاى فضیلتى است که دستیابى به او موجب لبریز شدن از ارزش ها و کمالات است. به راستى، چقدر خدیجه(س) بانوى شکوهمندى است و حلم و آرامش او، چقدر تابان و چشمگیر است. این محمدامین است که در مدح و وصفش، هیچ گونه نقطه ی تاریکى نیست، و بر او درود بفرستید تا صعود کنید و خوشبخت شوید و خداوند به برکت وجود او به شما لطف و رحمت مى کند.(29)

پاسخ خدیجه(س) به اعتراض زنان مکه

وقتى زنان قریش از تصمیم خدیجه(س) براى ازدواج با محمد امین آگاه شدند، وى را بسیار سرزنش کردند. سرزنش آنها در دیدگاههاى ظاهربینانه شان ریشه داشت. آنان همواره به معیارهاى مادى مى اندیشیدند. از این روی، خدیجه(س) را سرزنش مى کردند و مى گفتند: «خدیجه(س) با آن همه حشمت و شوکت و ثروت، حاضر شده است با یتیم ابوطالب، محمد امین که فردى تهى دست است، ازدواج کند. آیا این ننگ و عار نیست؟»
روشن است که معیارهاى خدیجه(س) با ملاک هاى مادى و ظاهرى آنان بسیار تفاوت داشت. وى به تنها چیزى که در این ازدواج توجه نداشت، ثروت و دارایى بود. از این روى، هنگام خواستگارى اشراف ثروتمند قریش، با قاطعیت به آنان پاسخ رد داد. او در پی فضیلت های اخلاقى و ارزش هاى انسانى و ایمان و صداقت بود.
آورده اند که وقتى انتقادها و سرزنش هاى مردم مکه به گوش خدیجه(س) رسید، آن بانوى خردمند، زنان مکه را به خانه اش دعوت کرد. آن گاه پس از پذیرایى، به ایشان چنین گفت:
اى گروه زنان! شنیدم شما و همسرانتان بر ازدواج من با محمد خرده مى گیرید و این کار را ننگ مى دانید. من از شما مى پرسم، آیا درمیان مردم مکه شخصى مانند محمد امین مى شناسید؟ آیا در اطراف جزیر? العرب، شخصیتى با جمال و کمال محمد و با فضایل و اخلاق نیک وى مى یابید؟ من به سبب این ویژگى هاى والا و برجستگى هاى اخلاقى و انسانى با او ازدواج کردم و درباره ی ویژگى هایش سخنانى شنیده ام که وى را از همه ی مردمان ممتاز مى سازد. بنابراین، شایسته نیست که شما بیهوده بر این تصمیم من خرده بگیرید و ناآگاهانه به کسى نسبت هاى ناروا دهید.
زنان مکه دربرابر این سخنان متین و استوار خدیجه(س) خاموش بودند. آنان با سکوت خود نشان دادند که خدیجه(س) در کارى که کرده، به خطا نرفته است.(30)
ولى برخی از ایشان پس از خارج شدن از آن مجلس، دوباره به انتقاد و نکوهش هاى بیهوده ی خویش ادامه دادند و حتى رفت وآمد با حضرت خدیجه(س) را تحریم کردند تا وى را از نظر روحى آزرده سازند. اما از آنجاکه خدیجه(س) به حقانیت کار خود ایمان داشت، دربرابر رفتارهاى نابخردانه ی آنان، ذره اى تردید به دلش راه نداد؟ زیرا وى تنها به رضاى خدا مى اندیشید.
رسول خدا(ص) مى فرماید: «روزى جبرئیل نزد من آمد و گفت: اى رسول خدا! این خدیجه(س) است که نزد تو آمده و براى تو طعام آورده است. هرگاه وارد شد، بر او از سوى پروردگارش و از سوى من سلام برسان و او را بر خانه اى از زبرجد در بهشت، بشارت ده. همانا او در آن خانه در کمال آسایش و آرامش به سر خواهد برد».(31)

پی نوشت ها :

1- علی محمد دخیل، خدیجه(س)، ترجمه ی فیروز حریرچی، ص32.
2- دوران زندگی حضرت خدیجه(س)، بنابر قولی که در چهل سالگی ازدواج کرده، تنظیم شده است. معروف است که در زمان ازدواج، پیامبر25سال، و خدیجه(س) چهل سال داشت (محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج1، ص4).
این قول، قول معروف است، ولی روایت ها در این باره گوناگون است؛ مانند اینکه: این ازدواج شانزده سال پیش از بعثت، بیست سال پیش از بعثت، ده سال پیش از بعثت، پنج سال پیش از بعثت و سه سال پیش از بعثت رخ داد، و اینکه بیهقی در کتاب دلائل الأمامه، ج1، ص71، نقل کرده حضرت خدیجه در پنجاه سالگی از دنیا رفت، با قول پایانی سازگار است.
در این باره، ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، بنات النبی، ص73-75؛ به نقل از : مدارک گوناگون.
3- غالب سیلاوی، الأنوار الساطعه، ص10.
4- محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج21، ص352.
5- عبدالله المامقانی، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج3، ص77.
6- عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الأسناد، ص325.
7- همان.
8- سیدمحمد کاظم قزوینی، فاطمه الزهرا من المهد إلی اللحد، ترجمه ی علی کرمی، ص145.
9- محمد محمدی اشتهاردی، حضرت خدیجه، اسطوره ی ایثار و مقاومت، ص29.
10- محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج16، ص69.
11- همان، ج100، ص189.
12- همان، ج16، ص9، 10.
13- همان، ج 103، ص374.
14- همان.
15- همان، ج16، ص20، 21.
16- همان، ص21.
17- ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاء و...، ج1، ص199-201.
18- روایت دیگر این است که نفیسه، دختر علیه، پیام خدیجه(س) را به پیامبر رساند. برخی نیز گفته اند هاله، خواهر خدیجه(س) این پیام را به عمار که در آن زمان دوست محمد امین(ص) بود، رساند تا عمار آن پیام را به محمد برساند. (احمدبن محمدبن واضح الیعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ترجمه ی محمدابراهیم آیتی، ج2، ص12).
19- جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ص193.
20- روایت است که پدر خدیجه(س)، خویلدبن اسد در جنگ فجار فوت کرده بود. از این روی، عموی خدیجه(س) از سوی او صیغه عقد را جاری کرد.(همان، ص84)
21- ابوجعفر محمدبن علی بن الحسن بن بابویه قمی(شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، ج3، ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج2، ص19، 20؛ سیدجعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیره النبی، الاعظم، ج1، ص114، این خطبه با اندکی تفاوت در مناقب آل ابی طالب، تألیف ابن شهرآشوب، ج1، ص42 و در بحارالأنوار، ج16، ص19 آمده است.
22- محمد محمدی اشتهاردی، حضرت خدیجه(س)، اسطوره ی ایثار و مقاومت، ص88، به نقل از: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج1، ص41، 42. محدث سروری در کتاب مناقب می نویسد: عمروبن اسد، عموی حضرت خدیجه(س) خطبه ی عقد را پاسخ داد و پذیرش ازدواج را اعلام کرد. سپس می نویسد: خویلد، پدر حضرت خدیجه که در مجلس بود، گفت: زَوَّجناها و رَضیِنا به؛ «ما عقد حضرت خدیجه و محمد(ص) را پذیرفتیم و به همسری محمد(ص) برای خدیجه، راضی و خشنود شدیم».
23- ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج5، ص374، 375.
24- قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ص187.
25- محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج16، ص19.
26- همان، ج98، ص357.
27- همان، ج15، ص118.
28- محمدبن سعد، طبقات الکبری، ج2، ص46، 95.
29- محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج6، ص75، 76.
30- همان، ص81.
31- عزالدین ابوالحسن علی بن محمدبن الأثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج5، ص438.

منبع :سیدنژاد، سیدرضی؛ (1389)، اسوه های جاویدان: سیری در زندگانی اصحاب وفادار پیامبر اکرم(ص)، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط